ای دو چَشمَت سَبَب و عِلَّتِ پیدایش صُبح
دیده بُگشا که جهان مُنتظر آغاز است...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صباحکم_خیر
@wwwmir_ir🌸
دیده بُگشا که جهان مُنتظر آغاز است...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صباحکم_خیر
@wwwmir_ir🌸
آسمان غرق خیال است کجایی آقا
آخرین جمعه سال است کجایی آقا
در هیاهوی شب عید، تو را گم کردیم
غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@wwwmir_ir
آخرین جمعه سال است کجایی آقا
در هیاهوی شب عید، تو را گم کردیم
غافل از اینکه شما اصل بهاری آقا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@wwwmir_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
#استاد_شجاعی
بسیار عالی وشنیدنی
▫️با وجود تمام آشوبهای زمین، چرا ظهور اتفاق نمیافتد؟
💥 الآن، ۳۱۳ نفر از یاران حضرت، کجا هستند؟
▫️چگونه جریان ظهور، به کمک آنان، رخ میدهد؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان عج
#ظهور
@wwwmir_ir
#استاد_شجاعی
بسیار عالی وشنیدنی
▫️با وجود تمام آشوبهای زمین، چرا ظهور اتفاق نمیافتد؟
💥 الآن، ۳۱۳ نفر از یاران حضرت، کجا هستند؟
▫️چگونه جریان ظهور، به کمک آنان، رخ میدهد؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان عج
#ظهور
@wwwmir_ir
🌺 به بهانه میلاد با سعادت امام هادی علیه السلام 🌺
✅ در عصر امام هادی (علیه السلام) شخصی بنام عبدالرحمن ساکن اصفهان و پیرو مذهب تشیع بود (با توجه به اینکه در آن زمان ، شیعه در اصفهان کم بود).
از عبدالرحمن پرسیدند چرا تو امامت امام هادی (علیه السلام) را پذیرفتی نه غیر او را.
در پاسخ گفت :
✅ من فقیر بودم ولی در جرات و سخن گفتن قوی؛ در سالی همراه جمعی از اصفهانی ها به عنوان اینکه به ما ظلم می شود برای شکایت به شهر سامره نزد متوکل (دهمین خلیفه عباسی) رفتیم ، کنار در قلعه متوکل منتظر اجازه ورود بودیم ، ناگهان شنیدم که متوکل دستور احضار امام هادی (علیه السلام) را داده تا او را به قتل برساند.
من به یکی از حاضران گفتم :این کیست که فرمان به احضار او و سپس اعدام او داده شده است ؟
در جواب گفت :این کسی است که رافضی ها (شیعه ها) او را امام خود می دانند، من تصمیم گرفتم در آنجا بمانم تا ببینم کار به کجا می کشد.
✅ بعد از ساعتی دیدم امام هادی سوار بر اسب آمدند، مردم تا او را دیدند در طرف راست و چپ اسب او به راه افتادند، همین که چشمم به امام هادی خورد محبتش بر دلم جای گرفت ، دعا کردم که خداوند وجود نازنینشرا از شر متوکل حفظ کند، همچنان ناراحت و نگران بودم و دعا می کردم که امام در میان جمعیت به من رسید و فرمود:
🌺 خداوند دعایت را مستجاب می کند، و مال و فرزند و عمرت زیاد خواهد شد. 🌺
من از اینکه امام چنین از نهان خبر داد متحیر شدم بطوری که رنگم تغییر کرد .
✅ حاضران گفتند چه شده ؟ چرا چنین حیرت زده ای ؟
گفتم :خیر است ولی اصل ، ماجرا را به کسی نگفتم . بعدا که به اصفهان برگشتم کم کم بر مال و فرزندم افزوده شد و غنی شدم ، و اکنون بیش از هفتاد سال دارم این بود علت تشیع من که این گونه به حقیقت رسیدم.
✅ به واسطهی دعای عبدالرحمن، جان امام در امان ماند. دعایی که امام هادی در حق عبدالرحمن نمود نیز مستجاب گردید. او سالیان زیادی عمر کرد و از مال فراوان و فرزندان زیاد برخوردار گردید.
✅✅ آری؛ یکی از راههای یاریِ هدایتگر زمان، «دعا» در حق اوست. روایت فوق، نمونه و شاهدی بود بر آنکه دعا برای حجت خدا بیتاثیر نیست و سبب گشایش در کار او میگردد. بیاییم ما نیز در فرخنده روز میلاد امام هادي(ع)، برای سلامتی و ظهور فرزندش دعا کنیم.
🌺 #اللهمّ_عجِّل_لولیِّکَ_الفَرَج 🌺
#
✅ در عصر امام هادی (علیه السلام) شخصی بنام عبدالرحمن ساکن اصفهان و پیرو مذهب تشیع بود (با توجه به اینکه در آن زمان ، شیعه در اصفهان کم بود).
از عبدالرحمن پرسیدند چرا تو امامت امام هادی (علیه السلام) را پذیرفتی نه غیر او را.
در پاسخ گفت :
✅ من فقیر بودم ولی در جرات و سخن گفتن قوی؛ در سالی همراه جمعی از اصفهانی ها به عنوان اینکه به ما ظلم می شود برای شکایت به شهر سامره نزد متوکل (دهمین خلیفه عباسی) رفتیم ، کنار در قلعه متوکل منتظر اجازه ورود بودیم ، ناگهان شنیدم که متوکل دستور احضار امام هادی (علیه السلام) را داده تا او را به قتل برساند.
من به یکی از حاضران گفتم :این کیست که فرمان به احضار او و سپس اعدام او داده شده است ؟
در جواب گفت :این کسی است که رافضی ها (شیعه ها) او را امام خود می دانند، من تصمیم گرفتم در آنجا بمانم تا ببینم کار به کجا می کشد.
✅ بعد از ساعتی دیدم امام هادی سوار بر اسب آمدند، مردم تا او را دیدند در طرف راست و چپ اسب او به راه افتادند، همین که چشمم به امام هادی خورد محبتش بر دلم جای گرفت ، دعا کردم که خداوند وجود نازنینشرا از شر متوکل حفظ کند، همچنان ناراحت و نگران بودم و دعا می کردم که امام در میان جمعیت به من رسید و فرمود:
🌺 خداوند دعایت را مستجاب می کند، و مال و فرزند و عمرت زیاد خواهد شد. 🌺
من از اینکه امام چنین از نهان خبر داد متحیر شدم بطوری که رنگم تغییر کرد .
✅ حاضران گفتند چه شده ؟ چرا چنین حیرت زده ای ؟
گفتم :خیر است ولی اصل ، ماجرا را به کسی نگفتم . بعدا که به اصفهان برگشتم کم کم بر مال و فرزندم افزوده شد و غنی شدم ، و اکنون بیش از هفتاد سال دارم این بود علت تشیع من که این گونه به حقیقت رسیدم.
✅ به واسطهی دعای عبدالرحمن، جان امام در امان ماند. دعایی که امام هادی در حق عبدالرحمن نمود نیز مستجاب گردید. او سالیان زیادی عمر کرد و از مال فراوان و فرزندان زیاد برخوردار گردید.
✅✅ آری؛ یکی از راههای یاریِ هدایتگر زمان، «دعا» در حق اوست. روایت فوق، نمونه و شاهدی بود بر آنکه دعا برای حجت خدا بیتاثیر نیست و سبب گشایش در کار او میگردد. بیاییم ما نیز در فرخنده روز میلاد امام هادي(ع)، برای سلامتی و ظهور فرزندش دعا کنیم.
🌺 #اللهمّ_عجِّل_لولیِّکَ_الفَرَج 🌺
#
خدا نکند کسی بهت بگوید: زیاد برایم دعا کن...
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده... بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد...
در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او... که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید...
میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی...
آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش...
کاش حداقل دعا میکردم... از آن دعاهایی که با #اضطرار است... از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده... از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست... دعایش کنید...
آه... که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی...
#اللهمّ_عجِّل_لولیِّکَ_الفَرَج
@wwwmir_ir
دلت به لرزه می افتد که مگر چه شده انقدر مضطرب و بیتاب شده... بعد اگر شرایطش باشد؛ مشکلش و گرفتاریش را جویا میشوی و در صدد رفع آن برمیایی.
ولی خدا نکند شرایط پرسش نباشد! دیگر دلت تاب نمی آورد...
در خلوت و در خواب و بیداری فکرت، ذکرت با اوست؛ پیش او... که آیا مشکلش حل شد؟! آیا دغدغه اش برطرف شد؟!
خلاصه هرجا میروی و یا می نشینی میگویی: دوستان یک نفر خیلی ملتمس دعاست برایش دعا کنید...
میدانم که نگفته متوجه منظورم شدی...
آری صاحب و مولا و سرور و همه چیز من و تو، پیغام داده که: «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
کاش آب میشدم و این جمله را نمی شنیدم! کاش از شنیدن این جمله دق میکردم! کاش...
کاش حداقل دعا میکردم... از آن دعاهایی که با #اضطرار است... از آن دعاهایی که همه ی امیدت قطع شده... از همانهایی که همه را بسیج میکنی که آی دوستان فرد مضطری ملتمس دعاست... دعایش کنید...
آه... که باید دق کرد از این غربت؛ از این تنهایی...
#اللهمّ_عجِّل_لولیِّکَ_الفَرَج
@wwwmir_ir