۸
در کیش آیین مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمیشود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدیها منزه شده باشد.
از این رو انوار پاک و روح انسانهای معتقد به دین که در رده دینی برگزینندگان یا بالاتر بوده و سختیها و مشقتهای زندگی پرهیزکارانه را تحمل کرده باشند
توسط فرشته ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشأ ابدی نور که همان جایگاه زروان است، رهسپار میشود
افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بهطور کامل دل از لذات و دلبستگیهای دنیوی نگسستهاند در رده دینی نیوشایان قرار میگیرند
نیوشایان به دلیل اینکه هنوز دارای ناپاکیهای دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه میشوند.
او جانب فرشته را میگیرد و فرشته در یک کشمکش او را از دست دیوان نجات میدهد.
با اینحال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده میشود و در جسمی دیگر حلول میکند و این پدیده را تناسخ میگویند
و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنجآور دانسته و در اصطلاح سمسارا مینامیدند.
روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم میشوند. ...!!!
در کیش آیین مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمیشود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدیها منزه شده باشد.
از این رو انوار پاک و روح انسانهای معتقد به دین که در رده دینی برگزینندگان یا بالاتر بوده و سختیها و مشقتهای زندگی پرهیزکارانه را تحمل کرده باشند
توسط فرشته ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشأ ابدی نور که همان جایگاه زروان است، رهسپار میشود
افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بهطور کامل دل از لذات و دلبستگیهای دنیوی نگسستهاند در رده دینی نیوشایان قرار میگیرند
نیوشایان به دلیل اینکه هنوز دارای ناپاکیهای دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه میشوند.
او جانب فرشته را میگیرد و فرشته در یک کشمکش او را از دست دیوان نجات میدهد.
با اینحال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده میشود و در جسمی دیگر حلول میکند و این پدیده را تناسخ میگویند
و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنجآور دانسته و در اصطلاح سمسارا مینامیدند.
روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم میشوند. ...!!!
آشنایی با مانی پیامبر ایرانی و اعتقادات وی ☝️☝️
میتوان گفت دین مانوی تلفیقی است از ادیان قبلی خود مخصوصا بودیسم .
میتوان گفت دین مانوی تلفیقی است از ادیان قبلی خود مخصوصا بودیسم .
۲
به گواه تاریخ ذرتشت حدودا ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح متولد شد
در مکانی به نام ایرانویج
ویجه و بیجه، همگی از یک ریشه و به معنای سرزمین میباشد که به روی هم بعضی آن را به معنی «گسترهٔ آریائیان» یا «سرزمین رودهای آریایی، چشمههای آریایی» دانستهاند.
این واژه بعدها در متون پهلوی تبدیل به ایرانویج شد. به معنی
بنابر اوستا ، (( کتاب مقدس زرتشتیان )) نخستین مسکن مردم آریایی است
و آریایی به معنای آزاده شریف و اصیل است
به گواه تاریخ ذرتشت حدودا ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح متولد شد
در مکانی به نام ایرانویج
ویجه و بیجه، همگی از یک ریشه و به معنای سرزمین میباشد که به روی هم بعضی آن را به معنی «گسترهٔ آریائیان» یا «سرزمین رودهای آریایی، چشمههای آریایی» دانستهاند.
این واژه بعدها در متون پهلوی تبدیل به ایرانویج شد. به معنی
بنابر اوستا ، (( کتاب مقدس زرتشتیان )) نخستین مسکن مردم آریایی است
و آریایی به معنای آزاده شریف و اصیل است
۳
زرتشت در طول تاریخ همواره شخصیت مورد توجهی بودهاست؛ افراد گوناگون از تمدنها و فرهنگهای مختلف مانند یونانیها ، رومیان ، مسیحیان ، مسلمانان و غربی ها بسته به تصورات و اهداف خودشان، مطالبی به او نسبت دادهاند.
هرچند بیشتر این نوشتهها سندیت تاریخی ندارند.
مطابق نوشتههای سنتی، زرتشت ۳۰ ساله بود که با اهورامزدا (( خداوند )) روبرو شد
و آنچنان که در گاتاها (( سرودهای مقدس زرتشتیان)) آمدهاست، «او را برای خویشتن برگزید.»
اما پس از آن، اینگونه که پیداست، در آغاز تنها پسر عمویش میدیوماه به او پیوست و دیگران توجهی نکردند.
چنانکه خود در گاتاها به این موضوع اشاره کرده و به اهورامزدا از «اندک بودن کسان» خود میگوید و از ناکامی خود گله میکند.
زرتشت در طول تاریخ همواره شخصیت مورد توجهی بودهاست؛ افراد گوناگون از تمدنها و فرهنگهای مختلف مانند یونانیها ، رومیان ، مسیحیان ، مسلمانان و غربی ها بسته به تصورات و اهداف خودشان، مطالبی به او نسبت دادهاند.
هرچند بیشتر این نوشتهها سندیت تاریخی ندارند.
مطابق نوشتههای سنتی، زرتشت ۳۰ ساله بود که با اهورامزدا (( خداوند )) روبرو شد
و آنچنان که در گاتاها (( سرودهای مقدس زرتشتیان)) آمدهاست، «او را برای خویشتن برگزید.»
اما پس از آن، اینگونه که پیداست، در آغاز تنها پسر عمویش میدیوماه به او پیوست و دیگران توجهی نکردند.
چنانکه خود در گاتاها به این موضوع اشاره کرده و به اهورامزدا از «اندک بودن کسان» خود میگوید و از ناکامی خود گله میکند.
۴
او را به عنوان نخستین معلم دین اهورایی و کسی که دیوان را به زیر زمین راند، ستودهاند.
در بخشهای پایانی فروردینیشت دربارهٔ زرتشت آمدهاست:
زرتشت رَد جهانی و رَد مینوی و نخستین آموزگار دینی سراسر جهان استومند را میستاییم که نیکخواهترینِ آفریدگان، بهترین شهریارِ آفریدگان، شکوهمندترینِ آفریدگان، فرهمندترینِ آفریدگان، به ستایش برازندهترینِ آفریدگان، به نیایش سزاوارترینِ آفریدگان، شایستهترین آفریدهای که خشنودی وی خواسته شود،
به آفرین شایستهترینِ آفریدگان و نزد هر یک از آفریدگان، به راستی ستوده و برازنده ستایش و شایسته نیایش به آیینِ بهترین اشه خوانده شدهاست.
او را به عنوان نخستین معلم دین اهورایی و کسی که دیوان را به زیر زمین راند، ستودهاند.
در بخشهای پایانی فروردینیشت دربارهٔ زرتشت آمدهاست:
زرتشت رَد جهانی و رَد مینوی و نخستین آموزگار دینی سراسر جهان استومند را میستاییم که نیکخواهترینِ آفریدگان، بهترین شهریارِ آفریدگان، شکوهمندترینِ آفریدگان، فرهمندترینِ آفریدگان، به ستایش برازندهترینِ آفریدگان، به نیایش سزاوارترینِ آفریدگان، شایستهترین آفریدهای که خشنودی وی خواسته شود،
به آفرین شایستهترینِ آفریدگان و نزد هر یک از آفریدگان، به راستی ستوده و برازنده ستایش و شایسته نیایش به آیینِ بهترین اشه خوانده شدهاست.
۵
در رابطه با تولد زرتشت مطالب بسیاری موجود است
خلاصه وار اینکه ::
او روحی بود که خالق جهان او را در جسم قرار داد و انقدر این روح نیکو بود که دیوان و اهریمنان وحشت داشتند برای همین هرکاری میکردند که او بدنیا نیاید
اما نتوانستند
مکتوب است که
زمان تولد زرتشت، چنان نوری از مادرش تابید که قابله ها تصور کردند خانه آتش گرفتهاست.
خبر تولد زرتشت حتی در میان حیوانات هم پخش شد تا آنها هم بتوانند شاهد زایش او باشند.
روایت است که او تنها کودکی بود که در هنگام تولد بجای گریه خندید .
با در نظر گرفتن آموزههای زرتشت، مبنی بر اینکه
خنده و شادی متعلق به خداست
و گریه و عزا متعلق به دیوان،
این افسانه به خوبی با آموزههای او منطق است.
خندهٔ زرتشت، پرستاران و والدینش را به تعجب واداشت و باعث ترس دوراسرو که یک کرپ بود، شد. دوراسرو سردستهٔ جادوگران و همان کسی است که در گاتاها از او به بدی یاد شدهاست
در رابطه با تولد زرتشت مطالب بسیاری موجود است
خلاصه وار اینکه ::
او روحی بود که خالق جهان او را در جسم قرار داد و انقدر این روح نیکو بود که دیوان و اهریمنان وحشت داشتند برای همین هرکاری میکردند که او بدنیا نیاید
اما نتوانستند
مکتوب است که
زمان تولد زرتشت، چنان نوری از مادرش تابید که قابله ها تصور کردند خانه آتش گرفتهاست.
خبر تولد زرتشت حتی در میان حیوانات هم پخش شد تا آنها هم بتوانند شاهد زایش او باشند.
روایت است که او تنها کودکی بود که در هنگام تولد بجای گریه خندید .
با در نظر گرفتن آموزههای زرتشت، مبنی بر اینکه
خنده و شادی متعلق به خداست
و گریه و عزا متعلق به دیوان،
این افسانه به خوبی با آموزههای او منطق است.
خندهٔ زرتشت، پرستاران و والدینش را به تعجب واداشت و باعث ترس دوراسرو که یک کرپ بود، شد. دوراسرو سردستهٔ جادوگران و همان کسی است که در گاتاها از او به بدی یاد شدهاست
۶
آنچه زرتشت مطرح کرد، بر مکتبهای فلسفی و ادیان پیرامون، مانند اندیشه یونانی و ادیان ابراهیمی نظیر یهودیت و اسلام اثر گستردهای گذاشت.
فلسفه زرتشت اخلاقی و خردورزانهاست.
گاهی اشاره کردهاند که مزدیسنا در لغت به معنای «پرستش خرد» است
و این کلمه، با واژه یونانی فلسفه ، فیلاسوفیا، «خرد دوستی» شباهت لغوی دارد.
در مرکزیت اندیشههای زرتشت، دوگانگی خیر و شر و نبرد صلحناپذیر میان این دو قرار دارد؛
اهورامزدا روشنایی مطلق و اهریمن شر لایتناهی است.
این دو از یک نظر محدودند و از یک نظر نامحدود؛ محدودند چرا که در اهورامزدا هیچ شری وجود ندارد و در اهرمن هیچ خیری و نامحدودند چراکه یکی نور بیپایان است و دیگری تاریکی بیانتها.
جهان صحنه نبرد این دو و یارانشان است؛ اما پیروزی پایانی با اهورامزداست
و پس از آن شر بهطور بازگشتناپذیری نابود خواهد شد و دنیا به شکل بینقص خود بازخواهد گشت.
انسان آزاد است که جایگاه خود را در این نبرد انتخاب کند؛ این آزادی در تمام طول تکامل تاریخی مزدیسنا در مرکزیت آن قرار داشتهاست.
مزدیسنا = پیروان زرتشت
آنچه زرتشت مطرح کرد، بر مکتبهای فلسفی و ادیان پیرامون، مانند اندیشه یونانی و ادیان ابراهیمی نظیر یهودیت و اسلام اثر گستردهای گذاشت.
فلسفه زرتشت اخلاقی و خردورزانهاست.
گاهی اشاره کردهاند که مزدیسنا در لغت به معنای «پرستش خرد» است
و این کلمه، با واژه یونانی فلسفه ، فیلاسوفیا، «خرد دوستی» شباهت لغوی دارد.
در مرکزیت اندیشههای زرتشت، دوگانگی خیر و شر و نبرد صلحناپذیر میان این دو قرار دارد؛
اهورامزدا روشنایی مطلق و اهریمن شر لایتناهی است.
این دو از یک نظر محدودند و از یک نظر نامحدود؛ محدودند چرا که در اهورامزدا هیچ شری وجود ندارد و در اهرمن هیچ خیری و نامحدودند چراکه یکی نور بیپایان است و دیگری تاریکی بیانتها.
جهان صحنه نبرد این دو و یارانشان است؛ اما پیروزی پایانی با اهورامزداست
و پس از آن شر بهطور بازگشتناپذیری نابود خواهد شد و دنیا به شکل بینقص خود بازخواهد گشت.
انسان آزاد است که جایگاه خود را در این نبرد انتخاب کند؛ این آزادی در تمام طول تکامل تاریخی مزدیسنا در مرکزیت آن قرار داشتهاست.
مزدیسنا = پیروان زرتشت
۷
اهورامزدا
زرتشت در گاتاها به دفعات ایزدی نیک به نام «اهورامزدا» (پروردگار خرد یا پروردگار خردمند) را خطاب میکند.
اهورامزدا نظم کیهانی را از طریق «اشه» (راستی) پایدار نگه میدارد.
زرتشت او را با صفاتی چون «از همه چیز آگاه»،«تیزبین» و دارای «خرد نافریفتنی» توصیف میکند
که شباهتهایی با نوشتههای هندوایرانی و ودایی دارد.
اما علاوه بر اینها، زرتشت اهورامزدا را «تنها خدای غیرمخلوق»، دارای خرد بیپایان، نیک و خوب و خالق و نگهبان «اشه» دانسته و از این حیث، ابعاد جدیدی به پرستش او دادهاست.
اما همانطور که انسان اَشَوان (اشه مند) در زمین با انسانهای شریر (دَروَند) روبرو میشود، پس اهورامزدا هم دشمنی دارد که به گفته گاتاها او هم غیرمخلوق و البته «همزاد» اهورامزداست.
این دشمن، «انگره مینو» (مینوی ناپاک) نام دارد.
اهورامزدا
زرتشت در گاتاها به دفعات ایزدی نیک به نام «اهورامزدا» (پروردگار خرد یا پروردگار خردمند) را خطاب میکند.
اهورامزدا نظم کیهانی را از طریق «اشه» (راستی) پایدار نگه میدارد.
زرتشت او را با صفاتی چون «از همه چیز آگاه»،«تیزبین» و دارای «خرد نافریفتنی» توصیف میکند
که شباهتهایی با نوشتههای هندوایرانی و ودایی دارد.
اما علاوه بر اینها، زرتشت اهورامزدا را «تنها خدای غیرمخلوق»، دارای خرد بیپایان، نیک و خوب و خالق و نگهبان «اشه» دانسته و از این حیث، ابعاد جدیدی به پرستش او دادهاست.
اما همانطور که انسان اَشَوان (اشه مند) در زمین با انسانهای شریر (دَروَند) روبرو میشود، پس اهورامزدا هم دشمنی دارد که به گفته گاتاها او هم غیرمخلوق و البته «همزاد» اهورامزداست.
این دشمن، «انگره مینو» (مینوی ناپاک) نام دارد.
۸
با استناد به مسئله شر،
اگر خدا نمیخواهد مشکلات و ناعدالتیهای جهان را از بین ببرد، پس شریر است و اگر میخواهد اما نمیتواند، پس قادر نیست؛
نتیجتاً نمیتواند بهطور همزمان نیکخواه و قادر مطلق باشد.
ماهیت دوگانه مزدیسنا ، زرتشت را به نخستین کسی بدل میسازد که پاسخی بر مسئله شر ارائه داد،
یا چنانکه جیمز آر. راسل میگوید، به شکل «ظریفی» رامنشدنیترین راز تمام ادیان را حل کرد.
راهحل ارائه شده توسط زرتشت، یعنی کشمکش میان اهورامزدا، آن نیک مطلقی که بدی در او وجود ندارد و اهریمن، آن شریری که نیکی در او وجود ندارد، کاملاً نوآورانه و بکر به نظر میرسد.
در یک سو، او به پیروان اشه (راستی) وعده پیروزی نهایی خیر بر شر در نبرد پایانی را داد و در سوی دیگر، توضیحاتی منطقی برای موجودیت شر به دلیل وجود آزادی اختیار و دو حالت وجود یا موجودیت ارائه کرد.
پاسخ زرتشت به مسئله شر، بر موجودیت دو «مینو»، دو قدرت برابر که در گاتاها «همزاد» توصیف شدهاند، استوار است.
دو قدرت مطلق، خیر و شر، که نه تنها در جهان معنوی تجلی پیدا کردهاند، بلکه جهان مادی را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهند.
انگره مینو (مینوی شر)، شریر است چرا که با آزادی اختیار برگزیده که چنین باشد.
سپنتا مینو (مینوی خیر) خود را در خلقت تجلی داده، حال آنکه انگره مینو خود را با ناپاکی و هجوم خشونتآمیز تجلی میدهد
با استناد به مسئله شر،
اگر خدا نمیخواهد مشکلات و ناعدالتیهای جهان را از بین ببرد، پس شریر است و اگر میخواهد اما نمیتواند، پس قادر نیست؛
نتیجتاً نمیتواند بهطور همزمان نیکخواه و قادر مطلق باشد.
ماهیت دوگانه مزدیسنا ، زرتشت را به نخستین کسی بدل میسازد که پاسخی بر مسئله شر ارائه داد،
یا چنانکه جیمز آر. راسل میگوید، به شکل «ظریفی» رامنشدنیترین راز تمام ادیان را حل کرد.
راهحل ارائه شده توسط زرتشت، یعنی کشمکش میان اهورامزدا، آن نیک مطلقی که بدی در او وجود ندارد و اهریمن، آن شریری که نیکی در او وجود ندارد، کاملاً نوآورانه و بکر به نظر میرسد.
در یک سو، او به پیروان اشه (راستی) وعده پیروزی نهایی خیر بر شر در نبرد پایانی را داد و در سوی دیگر، توضیحاتی منطقی برای موجودیت شر به دلیل وجود آزادی اختیار و دو حالت وجود یا موجودیت ارائه کرد.
پاسخ زرتشت به مسئله شر، بر موجودیت دو «مینو»، دو قدرت برابر که در گاتاها «همزاد» توصیف شدهاند، استوار است.
دو قدرت مطلق، خیر و شر، که نه تنها در جهان معنوی تجلی پیدا کردهاند، بلکه جهان مادی را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهند.
انگره مینو (مینوی شر)، شریر است چرا که با آزادی اختیار برگزیده که چنین باشد.
سپنتا مینو (مینوی خیر) خود را در خلقت تجلی داده، حال آنکه انگره مینو خود را با ناپاکی و هجوم خشونتآمیز تجلی میدهد
۹
گاتاها، یسنه، هات ۳۱:
ای مزدا! آنگاه که تو در آغاز، تن و دین ما را آفریدی و از منش خویش [ما را] خرد بخشیدی،
آنگاه که جان ما را تن پدیدآوردی، آنگاه که ما را نیروی کارورزی و گفتار رهنما ارزانی داشتی، [از ما خواستی که] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.
زرتشت در گاتاها به وضوح از آزادی اختیار بشر سخن راندهاست.
او در یسنه ۳۱ اهورامزدا را خطاب قرار داده و به او میگوید «[تو از ما خواستی] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.»
بنا به آموزههای زرتشت، هرکسی دیر یا زود در عمر خود باید از میان خیر و شر یکی را انتخاب کند.
او برخورد میان خیر و شر را به این جهان محدود نمیداند؛ در همه سطوح، چه در میان حیوانات، چه در میان انسانها و حتی در میان ایزدان و دیوان، و همینطور در هر دو جهان معنوی و جهان مادی، برخورد این دو است که اتفاقات را رقم میزند.
نتیجتاً، آزادی اختیار به بشر محدود نیست و همه موجودات باید از میان خیر و شر انتخاب کنند.
زرتشت آزادی اختیار را هدیهای از جانب اهورامزدا میداند،
(( نظر شخصی :: ازادی اختیار و انتخاب بین شرارت و خیرخواهی فلسفه وجود این دو هست . حماقت بزرگ زمانی هست که عده ای فکر میکنند به زور باید مردم رو به روشی اجبار کرد . مثل اینکه گرگی رو با زنجیر جایی ببندید و بگید چون بره ای رو ندرید پس دیگه گرگ نیست رهاش کنید بین بره ها !!
یا به یک نفر دستبند بزنید و بزاریدش کنار پول و بگید دیدید دزدی نکرد پس دزد نیست . اموالتون رو بسپرید بهش .
حقیر هست تفکری که بخاطر نداشتن پیرو راستین با اجبار و تهدید دیگران رو مجبور میکنه به تظاهر کردن به پیرو بودن . و این ذلالت و حقارت رو به خالق جهان نسبت میده . ))
گاتاها، یسنه، هات ۳۱:
ای مزدا! آنگاه که تو در آغاز، تن و دین ما را آفریدی و از منش خویش [ما را] خرد بخشیدی،
آنگاه که جان ما را تن پدیدآوردی، آنگاه که ما را نیروی کارورزی و گفتار رهنما ارزانی داشتی، [از ما خواستی که] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.
زرتشت در گاتاها به وضوح از آزادی اختیار بشر سخن راندهاست.
او در یسنه ۳۱ اهورامزدا را خطاب قرار داده و به او میگوید «[تو از ما خواستی] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.»
بنا به آموزههای زرتشت، هرکسی دیر یا زود در عمر خود باید از میان خیر و شر یکی را انتخاب کند.
او برخورد میان خیر و شر را به این جهان محدود نمیداند؛ در همه سطوح، چه در میان حیوانات، چه در میان انسانها و حتی در میان ایزدان و دیوان، و همینطور در هر دو جهان معنوی و جهان مادی، برخورد این دو است که اتفاقات را رقم میزند.
نتیجتاً، آزادی اختیار به بشر محدود نیست و همه موجودات باید از میان خیر و شر انتخاب کنند.
زرتشت آزادی اختیار را هدیهای از جانب اهورامزدا میداند،
(( نظر شخصی :: ازادی اختیار و انتخاب بین شرارت و خیرخواهی فلسفه وجود این دو هست . حماقت بزرگ زمانی هست که عده ای فکر میکنند به زور باید مردم رو به روشی اجبار کرد . مثل اینکه گرگی رو با زنجیر جایی ببندید و بگید چون بره ای رو ندرید پس دیگه گرگ نیست رهاش کنید بین بره ها !!
یا به یک نفر دستبند بزنید و بزاریدش کنار پول و بگید دیدید دزدی نکرد پس دزد نیست . اموالتون رو بسپرید بهش .
حقیر هست تفکری که بخاطر نداشتن پیرو راستین با اجبار و تهدید دیگران رو مجبور میکنه به تظاهر کردن به پیرو بودن . و این ذلالت و حقارت رو به خالق جهان نسبت میده . ))
۱۰
جایگاه زنان
در گاتاها، زرتشت هرگز مردان را به تنهایی مورد خطاب قرار نمیدهد. معمولاً از کلمات خنثی استفاده شده یا زنان و مردان در کنار یکدیگر مورد خطاب واقع شدند. بنا به گفته هینتس، این «برابری جنسیتی در پیام، ظاهری مدرن به این دین باستانی دادهاست.»
جایگاه زنان
در گاتاها، زرتشت هرگز مردان را به تنهایی مورد خطاب قرار نمیدهد. معمولاً از کلمات خنثی استفاده شده یا زنان و مردان در کنار یکدیگر مورد خطاب واقع شدند. بنا به گفته هینتس، این «برابری جنسیتی در پیام، ظاهری مدرن به این دین باستانی دادهاست.»
۱۱
آموزه هایی از زرتشت
نيكي و بدي از زبان اشوزرتشت
اشوزرتشت همه خوبيها و بديها را به سه بخش تقسيم كرده و هيچ كار درست يا نادرستي نيست كه از اين سه بخش خارج باشد.
يعني خوبي در انديشه و گفتار و كردار، يا بدي در انديشه و گفتار و كردار.
1- نيكي در انديشه عبارتند از:
خداشناسي – ايمان و توكل به خداوند يكتا – فروتني – قناعت – خير خواهي – مهرباني – حق شناسي – آشتي خواهي – سپاسگذاري – دليري – رحم و مروت – خوش قلبي – پاك چشمي – انصاف – خوش خويي – بردباري – بي آزاري – خوشرويي – اعتماد به نفس – بخشندگي – بي آزاري – دانش پژوهي – وظيفه شناسي – حق پرستي – رحيم دلي و غيره.
2-نيكي در گفتار عبارتند از:
سپاس و ستايش به پروردگار يكتا – راستگويي پيمان داري – حق گويي – حق گويي – درود و سلام گويي – راست داوري – خوش گفتاري – درست گويي – نغز گويي – سنجيده گويي و مانند اينها.
3-نيكي در كردار عبارتند از:
فرمانبرداري از خدا و پيامبر – درستكاري – امانت داري – كار و كوشش – ضعيف نوازي – فرمانبرداري از پدرومادرو استاد – كسب علم و هنر – خدمت به خلق – مهمان نوازي – پرهيزگاري – اجتناب از منهيايت و كارهاي زشت – مهرورزي – مردم نوازي – اطاعت از قانون – قدرداني – ياد در گذشتگان – حق طلبي – عيادت بيماران – دستگيري نيازمندان – دادگري – هنر پروري – اغماض – بخشندگي – دقت در كار و غيره
و نقطه مقابل
۱- بدي در انديشه عبارتند از:
خدانشناسي – خرافات پرستي –عدم ايمان و توكل به خداوند يكتا – غرور – آزوحرص – بدخواهي – دشمني – نا سپاسي – حق نشناسي – جنگ جويي – بزدلي – بد چشمي – سنگدلي – بي انصافي – خشمگيني – حسدورزي – بي بندوباري – عدم اعتماد به نفس – خساست – بد دلي – بي وفايي – ناداني – بي فكري – وظيفه نشناسي – بد خويي – نا پرهيزي – ستيزه جويي – كينه دلي – نا درستي – وسوسه – شكاكي – حيله گري – غفلت و فراموشي.
۲-بدگفتاري عبارتند از:
ناسپاسي از يزدان – دروغ گويي – شهادت دروغ – فريب كاري – پيمان شكني – كفرگويي – نا حق گويي – سوگند دروغ – بد زباني – نسنجيده گويي – زورگويي – بد داوري و مانند اينها.
۳-بدكرداري عبارتند از:
نافرماني از خدا و پيامبر – تنبلي و بي كاري – دزدي – آدم كشي – بي عفتي – مردم آزاري – ستمگري – گدايي – خيانت در امانت – بي هنري – ارتكاب منهيات – حرام خواري – نسنجيده كاري – انتقام جويي – مكاري – تقليد كوركورانه – طرفداري از ظالمان – گناهكاري – ضعيف آزاري – پيروي از عادات زشت و ناروا – زيانكاري وغيره.
اشوزرتشت فرمايد:
"آن دو گوهر همزادي كه از آغاز در انديشه آدمي پديدار گشتند؛
يكي نيكي در انديشه و گفتار و كردار و ديگري بدي است در انديشه و گفتار و كردار.از ميان اين دو،دانا نيك را برميگزيند و نادان بدي را.
هنگامي كه اين دو گوهرهمزاد به هم رسيدند،هستي و نيستي و حركت و سكون پديدار گرديد و تا هستي برقرار است؛بدترين زشتي و مرگ بهره پيروان بدي و بهترين هستي و نيكي پاداش پيروان خوبي است.
آموزه هایی از زرتشت
نيكي و بدي از زبان اشوزرتشت
اشوزرتشت همه خوبيها و بديها را به سه بخش تقسيم كرده و هيچ كار درست يا نادرستي نيست كه از اين سه بخش خارج باشد.
يعني خوبي در انديشه و گفتار و كردار، يا بدي در انديشه و گفتار و كردار.
1- نيكي در انديشه عبارتند از:
خداشناسي – ايمان و توكل به خداوند يكتا – فروتني – قناعت – خير خواهي – مهرباني – حق شناسي – آشتي خواهي – سپاسگذاري – دليري – رحم و مروت – خوش قلبي – پاك چشمي – انصاف – خوش خويي – بردباري – بي آزاري – خوشرويي – اعتماد به نفس – بخشندگي – بي آزاري – دانش پژوهي – وظيفه شناسي – حق پرستي – رحيم دلي و غيره.
2-نيكي در گفتار عبارتند از:
سپاس و ستايش به پروردگار يكتا – راستگويي پيمان داري – حق گويي – حق گويي – درود و سلام گويي – راست داوري – خوش گفتاري – درست گويي – نغز گويي – سنجيده گويي و مانند اينها.
3-نيكي در كردار عبارتند از:
فرمانبرداري از خدا و پيامبر – درستكاري – امانت داري – كار و كوشش – ضعيف نوازي – فرمانبرداري از پدرومادرو استاد – كسب علم و هنر – خدمت به خلق – مهمان نوازي – پرهيزگاري – اجتناب از منهيايت و كارهاي زشت – مهرورزي – مردم نوازي – اطاعت از قانون – قدرداني – ياد در گذشتگان – حق طلبي – عيادت بيماران – دستگيري نيازمندان – دادگري – هنر پروري – اغماض – بخشندگي – دقت در كار و غيره
و نقطه مقابل
۱- بدي در انديشه عبارتند از:
خدانشناسي – خرافات پرستي –عدم ايمان و توكل به خداوند يكتا – غرور – آزوحرص – بدخواهي – دشمني – نا سپاسي – حق نشناسي – جنگ جويي – بزدلي – بد چشمي – سنگدلي – بي انصافي – خشمگيني – حسدورزي – بي بندوباري – عدم اعتماد به نفس – خساست – بد دلي – بي وفايي – ناداني – بي فكري – وظيفه نشناسي – بد خويي – نا پرهيزي – ستيزه جويي – كينه دلي – نا درستي – وسوسه – شكاكي – حيله گري – غفلت و فراموشي.
۲-بدگفتاري عبارتند از:
ناسپاسي از يزدان – دروغ گويي – شهادت دروغ – فريب كاري – پيمان شكني – كفرگويي – نا حق گويي – سوگند دروغ – بد زباني – نسنجيده گويي – زورگويي – بد داوري و مانند اينها.
۳-بدكرداري عبارتند از:
نافرماني از خدا و پيامبر – تنبلي و بي كاري – دزدي – آدم كشي – بي عفتي – مردم آزاري – ستمگري – گدايي – خيانت در امانت – بي هنري – ارتكاب منهيات – حرام خواري – نسنجيده كاري – انتقام جويي – مكاري – تقليد كوركورانه – طرفداري از ظالمان – گناهكاري – ضعيف آزاري – پيروي از عادات زشت و ناروا – زيانكاري وغيره.
اشوزرتشت فرمايد:
"آن دو گوهر همزادي كه از آغاز در انديشه آدمي پديدار گشتند؛
يكي نيكي در انديشه و گفتار و كردار و ديگري بدي است در انديشه و گفتار و كردار.از ميان اين دو،دانا نيك را برميگزيند و نادان بدي را.
هنگامي كه اين دو گوهرهمزاد به هم رسيدند،هستي و نيستي و حركت و سكون پديدار گرديد و تا هستي برقرار است؛بدترين زشتي و مرگ بهره پيروان بدي و بهترين هستي و نيكي پاداش پيروان خوبي است.
۱۲
از بین رفتن فراگیری دین زرتشت در ایران
به استناد تاریخ بعد از حمله اسکندر مقدونی
بعد از گذشت ناملایمات تاریخی ایران و جبران نمودن و جمع اوری اوستا بار دیگر حادثه تلخ دیگری بر ایران وارد شد .
هنوز ضایعات وحشی گری های اسکندر کاملا از میان نرفته بود که قومی وحشی تر از مقدونیان و مغولان به ایران حمله کردند
و اینان تازیان بیابانگرد و شتر سوار عرب بودند که با تمدن و فرهنگ خویی نداشتند .
تعصب دینی آنان بر آن عیده استوار شده بود که جز قران و سنت همه علوم و معارف و ادبیات دیگر بیهوده است .
به همین مناسبت بعد از یورش وحشیانه شان کتابخانه های ایران منجمله کتابخانه بزرگ کسروی سوخته شد و نسخه های منحصر به فرد کتب فراوانی که حاصل قرنها مطالعه و تجربه بود همراه با آثار و بناهی تاریخی ایران مهندم گشت .
بویژه هرگاه نام و نشانی از کتب اوستایی می یافتند آنجا را به آتش میکشیدند و با خاک یکسان مینمودند .
سرگذشت اوستا بعد از اسلام بسیار تاریک است .
از بین رفتن فراگیری دین زرتشت در ایران
به استناد تاریخ بعد از حمله اسکندر مقدونی
بعد از گذشت ناملایمات تاریخی ایران و جبران نمودن و جمع اوری اوستا بار دیگر حادثه تلخ دیگری بر ایران وارد شد .
هنوز ضایعات وحشی گری های اسکندر کاملا از میان نرفته بود که قومی وحشی تر از مقدونیان و مغولان به ایران حمله کردند
و اینان تازیان بیابانگرد و شتر سوار عرب بودند که با تمدن و فرهنگ خویی نداشتند .
تعصب دینی آنان بر آن عیده استوار شده بود که جز قران و سنت همه علوم و معارف و ادبیات دیگر بیهوده است .
به همین مناسبت بعد از یورش وحشیانه شان کتابخانه های ایران منجمله کتابخانه بزرگ کسروی سوخته شد و نسخه های منحصر به فرد کتب فراوانی که حاصل قرنها مطالعه و تجربه بود همراه با آثار و بناهی تاریخی ایران مهندم گشت .
بویژه هرگاه نام و نشانی از کتب اوستایی می یافتند آنجا را به آتش میکشیدند و با خاک یکسان مینمودند .
سرگذشت اوستا بعد از اسلام بسیار تاریک است .
۱۳
منجی در آئین زرتشت
سوشینت یا سوشیانت یا سوشیانس یا استوت ارت رهاییبخشی است که در دین زرتشت یا مزدیسنا ، منجی نهایی زمین بهشمار میرود.
در کتب کهن زرتشتی آمده که با ظهور این موعود ، جهان پر از عدل و داد شود و نظم نوینی برپا شده، ظلم و ستم از بین میرود.
پس از ظهور وی همه مردم متدین خواهند بود و دوستی و مهربانی را پیشه خود خواهند ساخت؛
و از آن جا که مردم، گوسفندکشی و گوشتخواری را به کنار میگذارند نیروی آز کم میگردد.
برکت زیاد میشود و گرسنگی از بین خواهد رفت.
در زمان او سالها ۳۶۵ روزه خواهند بود و کبیسه ندارند.
به وسیله دعای سوشیانت، «دیو آشموغ» که نمادی از شرک و گمراهی و دروغ است در خواهد گذشت و سوشیانت با کمک یاران خود به نبرد با اهریمن خواهد شتافت او پنجبار، یشت میکند
که در هر یَشت او، یک پنجم اهریمنان، نابود خواهند شد.
سوشیانت راه زرتشت را پیش میگیرد. در زمان او خوراک مردم، هفدهسال از گیاهان است و سیسال از آب تغذیه میکنند و دهسال نیز خوراک مردم، مینوی است. پس از آن که سوشیانت، جهان را از نو کرد، فرشگرد (رستاخیز) انجام خواهد شد.
سوشیانت دارای فرکیانی بوده و در آخرالزمان ظهور کرده و نخست در کشوری به نام خونیرث که ایران در مرکزیت آن قرار دارد پادشاه شده و سپس بر تمام جهان چیره خواهد شد.
برپایهٔ یشت سیزدهم، بند ۶۲م :
زردشت از روی زمین رخت بر نبسته و نطفهٔ بر جای مانده و آن را ۹۹۹۹۹ فروَشی نگاهبانی میکنند
روزی؛ در هنگام به پایان رسیدن زمان، دوشیزهای ازین نطفه بارور خواهد شد که بر تمام دشمنی دیوها و مردم پیروز خواهد شد.
نام این دوشیزه اِرِدَت فِذری میباشد و از دو دوشیزهٔ دیگر به نامهای «سروتَت فِذری» و «وَنگهوفِذری» نیز یاد میشود.
این سه از نطفه زردشت بارور شده و سه موعود مَزدَیَسنان که آخرین شان سوشیانت است؛ از آنها زاده خواهد شد
نام دیگر این رهاییبخش اَستوَت اِرِتَه میباشد که با ظهور وی، رستاخیز مردگان شروع شده و عمر جهان مادی به سر میرسد.
این نام بخصوص (سوشیانت) برای تعیین آخرین موعود تخصیص یافته و او آخرین مخلوق اهورامزدا خواهد بود
زامیاد یشت - مقدمه یشت :
فرّ کیانی نیرومند را می ستاییم که مزدا آفریدهاست، کارامد و چالاک است و سرآمد همهٔ آفریدگان محسوب می شود.
زیبا و بسیار درخشنده است که اهورا مزدا بدان سوشیانت و همراهانشان را پدیدآورد، فرّی که از آن خداوند میباشد و آن را برآن سوشیانت و همراهان گماشت تا آنان جهانی نو بنیان کنند.
جهانی همیشه تازه و جوان که پیری و بیماری و فساد در آن راه نباشد و همیشه جاودان میماند،
پس از آن که مردگان رستاخیر کنند و زندگان بی مرگ شود و چون آن سوشیانت به پیدایی و ظهور آید آرمان خویش روا و جهانی نو بنیان کند.
درچنین جهانی که برپایهٔ اَشَه استوار است، جاودانگی برپا میشود، و دروغ دیگر باره به همان جایی رانده می شود که از آن جا برای آسیب رسانیدن به راستی و گروندگان آن قیام کرده بود و نیست و نابود میگردد.
منجی در آئین زرتشت
سوشینت یا سوشیانت یا سوشیانس یا استوت ارت رهاییبخشی است که در دین زرتشت یا مزدیسنا ، منجی نهایی زمین بهشمار میرود.
در کتب کهن زرتشتی آمده که با ظهور این موعود ، جهان پر از عدل و داد شود و نظم نوینی برپا شده، ظلم و ستم از بین میرود.
پس از ظهور وی همه مردم متدین خواهند بود و دوستی و مهربانی را پیشه خود خواهند ساخت؛
و از آن جا که مردم، گوسفندکشی و گوشتخواری را به کنار میگذارند نیروی آز کم میگردد.
برکت زیاد میشود و گرسنگی از بین خواهد رفت.
در زمان او سالها ۳۶۵ روزه خواهند بود و کبیسه ندارند.
به وسیله دعای سوشیانت، «دیو آشموغ» که نمادی از شرک و گمراهی و دروغ است در خواهد گذشت و سوشیانت با کمک یاران خود به نبرد با اهریمن خواهد شتافت او پنجبار، یشت میکند
که در هر یَشت او، یک پنجم اهریمنان، نابود خواهند شد.
سوشیانت راه زرتشت را پیش میگیرد. در زمان او خوراک مردم، هفدهسال از گیاهان است و سیسال از آب تغذیه میکنند و دهسال نیز خوراک مردم، مینوی است. پس از آن که سوشیانت، جهان را از نو کرد، فرشگرد (رستاخیز) انجام خواهد شد.
سوشیانت دارای فرکیانی بوده و در آخرالزمان ظهور کرده و نخست در کشوری به نام خونیرث که ایران در مرکزیت آن قرار دارد پادشاه شده و سپس بر تمام جهان چیره خواهد شد.
برپایهٔ یشت سیزدهم، بند ۶۲م :
زردشت از روی زمین رخت بر نبسته و نطفهٔ بر جای مانده و آن را ۹۹۹۹۹ فروَشی نگاهبانی میکنند
روزی؛ در هنگام به پایان رسیدن زمان، دوشیزهای ازین نطفه بارور خواهد شد که بر تمام دشمنی دیوها و مردم پیروز خواهد شد.
نام این دوشیزه اِرِدَت فِذری میباشد و از دو دوشیزهٔ دیگر به نامهای «سروتَت فِذری» و «وَنگهوفِذری» نیز یاد میشود.
این سه از نطفه زردشت بارور شده و سه موعود مَزدَیَسنان که آخرین شان سوشیانت است؛ از آنها زاده خواهد شد
نام دیگر این رهاییبخش اَستوَت اِرِتَه میباشد که با ظهور وی، رستاخیز مردگان شروع شده و عمر جهان مادی به سر میرسد.
این نام بخصوص (سوشیانت) برای تعیین آخرین موعود تخصیص یافته و او آخرین مخلوق اهورامزدا خواهد بود
زامیاد یشت - مقدمه یشت :
فرّ کیانی نیرومند را می ستاییم که مزدا آفریدهاست، کارامد و چالاک است و سرآمد همهٔ آفریدگان محسوب می شود.
زیبا و بسیار درخشنده است که اهورا مزدا بدان سوشیانت و همراهانشان را پدیدآورد، فرّی که از آن خداوند میباشد و آن را برآن سوشیانت و همراهان گماشت تا آنان جهانی نو بنیان کنند.
جهانی همیشه تازه و جوان که پیری و بیماری و فساد در آن راه نباشد و همیشه جاودان میماند،
پس از آن که مردگان رستاخیر کنند و زندگان بی مرگ شود و چون آن سوشیانت به پیدایی و ظهور آید آرمان خویش روا و جهانی نو بنیان کند.
درچنین جهانی که برپایهٔ اَشَه استوار است، جاودانگی برپا میشود، و دروغ دیگر باره به همان جایی رانده می شود که از آن جا برای آسیب رسانیدن به راستی و گروندگان آن قیام کرده بود و نیست و نابود میگردد.
۱
نکته مهم
شاید شنیده باشید در مذاهب و دینهای مختلف و گاهی متضاد شباهتهایی در شفا گرفتن و دخیل بستن و حاجت روایی وجود داره
و براتون سوال پیش بیاد که چطور امکانش هست
امروز فکر خواهیم کرد
اول توضیح
در جهان تقریبا هر چیزی که پرستیده بشه فارق از درستی و غلطی خوبی و بدی تجسمی یا عینی .. دارای شفا و حاجت و حس ارامش و غیره هست و کاملا با ادیان دیگه شبیه هستش
مثلا توی هندوستان گاو پرستا از گاو و میمون پرستا از میمون و غیره شفا میگیرن و حاجت روا میشن به قول عامه
در مسیحیت هم همینه حتی از مجسمه های مسیح مصلوب شده
در یهودیت هم همینطور
حتی در بت پرستی مثلا پیش از اسلام در همون مکه مردم از بت الله و بت های بنات الله و بقیه بت ها شفا میگرفتن و حاجت روا میشدند
یا شاید توی مجازی دیده باشید که توی پاکستان یه تیر برق مردم و شفا میده
من سالهای دور ذهنم درگیر این مسایل بود تا اینکه سالها بعد وقتی یافته ها و نتایج رو کنار هم قرار دادم برای خودم پاسخی پیدا کردم که قابل درک باشه
و اینجا میخوام به اشتراک بزارمش
#a_f
نکته مهم
شاید شنیده باشید در مذاهب و دینهای مختلف و گاهی متضاد شباهتهایی در شفا گرفتن و دخیل بستن و حاجت روایی وجود داره
و براتون سوال پیش بیاد که چطور امکانش هست
امروز فکر خواهیم کرد
اول توضیح
در جهان تقریبا هر چیزی که پرستیده بشه فارق از درستی و غلطی خوبی و بدی تجسمی یا عینی .. دارای شفا و حاجت و حس ارامش و غیره هست و کاملا با ادیان دیگه شبیه هستش
مثلا توی هندوستان گاو پرستا از گاو و میمون پرستا از میمون و غیره شفا میگیرن و حاجت روا میشن به قول عامه
در مسیحیت هم همینه حتی از مجسمه های مسیح مصلوب شده
در یهودیت هم همینطور
حتی در بت پرستی مثلا پیش از اسلام در همون مکه مردم از بت الله و بت های بنات الله و بقیه بت ها شفا میگرفتن و حاجت روا میشدند
یا شاید توی مجازی دیده باشید که توی پاکستان یه تیر برق مردم و شفا میده
من سالهای دور ذهنم درگیر این مسایل بود تا اینکه سالها بعد وقتی یافته ها و نتایج رو کنار هم قرار دادم برای خودم پاسخی پیدا کردم که قابل درک باشه
و اینجا میخوام به اشتراک بزارمش
#a_f
۲
سالها قبل نتیجه ای گرفتم که توضیح خواهم داد البته اهسته
اول به این نتیجه رسیدم که وجود اینهمه تناقض و تفاوت بین باورها و همچنان گرفتن نتیجه ظاهری ..
این موضوع رو که درستی یک مذهب یا عقیده دلیل بر اثراتش هست رو زیر سوال میبره پس نمیتونه اثرات یک مذهب از درستی و غلطیش باشه
چون اگر اینطور باشه پس جهان باید خالقهای بیشماری داشته باشه که اتفاقا با هم متضاد و مخالف هم هستن و در این صورت جدال و کشمکش بین خدایان باید مشهود میبود و ویرانگر
تا سالها درگیر جواب بودم
هنوز هم جواب رو قطعی تلقی نمیکنم ولی میخوام حقایقی رو از زبان علم و عرفان بیان کنم که ممکنه کلید درک این موضوع باشه
در علم پزشکی تلقین امری کاملا ثابت شده و پزیرفته شده هستش
بطور مثال ..
وقتی دارو سازان واکسن یا داروی جدیدی تولید میکنن ازمایش روی دارو به این شکل هست که
افراد مورد ازمایش رو به سه دسته مجزا تقسیم میکنن تا نتایج رو ثبت کنن
دسته اول بیمارانی که هیچ دارویی دریافت نکردند .
دسته دوم بیمارانی که دارو دریافت کردند
و دسته سوم بیمارانی که دارونما دریافت کردند
(( دارونما به داروهایی گفته میشه که در واقع بی اثر هستند و هیچ ماده دارویی داخل آنها نیست ))
بعد برای اینکه میزان اثر بخشی دارو یا واکسن را بسنجند اینگونه عمل میکنند
با در نظر گرفتن اینکه انها که دارو دریافت کرده اند چه تعداد بهبود بیشتری نسبت به کسانی که دارو دریافت نکرده اند داشته اند . درصد را مشخص کرده
و از طرفی تفاوت درصد بهبود کسانی که با دارو نماها بهبود یافته اند رو از نتیجه بالا کم کرده و بعد میزان اثر بخشی یک دارو مشخص میشه
بطور مثال کسانی که دارو نما دریافت کردند ۱۰ درصد بهبود بیشتری نسبت به بیماران بدون دارو داشتن
پس این ۱۰ درصد از درصد بهبود دارو کسر شده و نتیجه نهایی اعلام میشه تا نتایج واقعی و درست باشن .
و این قدرت تلقین هست در علم دارو شناسی
یعنی انسان قدرت این را دارد که با باور کردن به بهبود واقعا شفا پیدا کند .
در صورتی که چیزی که به عنوان دارو دریافت کرده اند در واقع اصلا دارو نبوده .
در علم روانشناسی هم که این موضوع کاملا مشهود و واضح هست . احتیاج به مثال نیست . برای همه واضح هست تلقین ها چه تعداد بیماریهای روانی مختلف ایجاد میکنند
#a_f
سالها قبل نتیجه ای گرفتم که توضیح خواهم داد البته اهسته
اول به این نتیجه رسیدم که وجود اینهمه تناقض و تفاوت بین باورها و همچنان گرفتن نتیجه ظاهری ..
این موضوع رو که درستی یک مذهب یا عقیده دلیل بر اثراتش هست رو زیر سوال میبره پس نمیتونه اثرات یک مذهب از درستی و غلطیش باشه
چون اگر اینطور باشه پس جهان باید خالقهای بیشماری داشته باشه که اتفاقا با هم متضاد و مخالف هم هستن و در این صورت جدال و کشمکش بین خدایان باید مشهود میبود و ویرانگر
تا سالها درگیر جواب بودم
هنوز هم جواب رو قطعی تلقی نمیکنم ولی میخوام حقایقی رو از زبان علم و عرفان بیان کنم که ممکنه کلید درک این موضوع باشه
در علم پزشکی تلقین امری کاملا ثابت شده و پزیرفته شده هستش
بطور مثال ..
وقتی دارو سازان واکسن یا داروی جدیدی تولید میکنن ازمایش روی دارو به این شکل هست که
افراد مورد ازمایش رو به سه دسته مجزا تقسیم میکنن تا نتایج رو ثبت کنن
دسته اول بیمارانی که هیچ دارویی دریافت نکردند .
دسته دوم بیمارانی که دارو دریافت کردند
و دسته سوم بیمارانی که دارونما دریافت کردند
(( دارونما به داروهایی گفته میشه که در واقع بی اثر هستند و هیچ ماده دارویی داخل آنها نیست ))
بعد برای اینکه میزان اثر بخشی دارو یا واکسن را بسنجند اینگونه عمل میکنند
با در نظر گرفتن اینکه انها که دارو دریافت کرده اند چه تعداد بهبود بیشتری نسبت به کسانی که دارو دریافت نکرده اند داشته اند . درصد را مشخص کرده
و از طرفی تفاوت درصد بهبود کسانی که با دارو نماها بهبود یافته اند رو از نتیجه بالا کم کرده و بعد میزان اثر بخشی یک دارو مشخص میشه
بطور مثال کسانی که دارو نما دریافت کردند ۱۰ درصد بهبود بیشتری نسبت به بیماران بدون دارو داشتن
پس این ۱۰ درصد از درصد بهبود دارو کسر شده و نتیجه نهایی اعلام میشه تا نتایج واقعی و درست باشن .
و این قدرت تلقین هست در علم دارو شناسی
یعنی انسان قدرت این را دارد که با باور کردن به بهبود واقعا شفا پیدا کند .
در صورتی که چیزی که به عنوان دارو دریافت کرده اند در واقع اصلا دارو نبوده .
در علم روانشناسی هم که این موضوع کاملا مشهود و واضح هست . احتیاج به مثال نیست . برای همه واضح هست تلقین ها چه تعداد بیماریهای روانی مختلف ایجاد میکنند
#a_f
۳
تا اینجا مشخص میشه که انسان توانایی بهبود و یا خود تخریبی درونی قوی ای داره و این از نظر علم انکار ناشدنی هست .
اینطور که اگر انسان واقعا و انکار ناپزیر به چیزی باور داشته باشه بسته به توانی که درونش هست اثرگذار هست . و این میتونه پاسخی برای سوال مطرح شده باشه ...
وقتی یک گاو پرست باور میکنه که قراره بهبود پیدا کنه تا جایی که باور اون قوی و انعکاس درونش قوی باشه واقعا بهبود پیدا میکنه . و اینطور باور میکنه که گاو اون رو شفا داده و ایمانش به گاو پرستی خلل ناپذیر میشه .
البته عرفان هم جوابی برای این موضوع در خودش داره
مثل این که خیر و شر هر دو در درون ماست ما در بیرون دنبال چیزهایی میگردیم که تمام مدت درون خود ما بودند از اول ...
ما برای یافتن جوابهایمان راه طولانی را خواهیم رفت . و در پایان به جایی باز میگردیم که از آن آغاز کردیم . و اینبار آن مکان را خواهیم شناخت .
جمله بالا اشاره به پویش انسان هست
همه دنیا را میگردیم و در اخر جواب تمام سوالات را درون و کنار خود پیدا میکنیم .
در عرفان خدا و اهریمن درون خود انسان وجود دارد
و گاهی انسان تکه ای از خدا دانسته میشود .
#a_f
تا اینجا مشخص میشه که انسان توانایی بهبود و یا خود تخریبی درونی قوی ای داره و این از نظر علم انکار ناشدنی هست .
اینطور که اگر انسان واقعا و انکار ناپزیر به چیزی باور داشته باشه بسته به توانی که درونش هست اثرگذار هست . و این میتونه پاسخی برای سوال مطرح شده باشه ...
وقتی یک گاو پرست باور میکنه که قراره بهبود پیدا کنه تا جایی که باور اون قوی و انعکاس درونش قوی باشه واقعا بهبود پیدا میکنه . و اینطور باور میکنه که گاو اون رو شفا داده و ایمانش به گاو پرستی خلل ناپذیر میشه .
البته عرفان هم جوابی برای این موضوع در خودش داره
مثل این که خیر و شر هر دو در درون ماست ما در بیرون دنبال چیزهایی میگردیم که تمام مدت درون خود ما بودند از اول ...
ما برای یافتن جوابهایمان راه طولانی را خواهیم رفت . و در پایان به جایی باز میگردیم که از آن آغاز کردیم . و اینبار آن مکان را خواهیم شناخت .
جمله بالا اشاره به پویش انسان هست
همه دنیا را میگردیم و در اخر جواب تمام سوالات را درون و کنار خود پیدا میکنیم .
در عرفان خدا و اهریمن درون خود انسان وجود دارد
و گاهی انسان تکه ای از خدا دانسته میشود .
#a_f