گپ 8
56 subscribers
737 photos
73 videos
2.06K links
فلسفه، ادبیات،متن، اشعار
🔹

ادرس سایت : www.gap8.ir که مورد صیانت قرار گرفت و فیلتر شد
مدیر کانال



@gharib811


@F2022_400









@wwwgap8ir : ایدی کانال
Download Telegram
۲


هنگامی‌که مانی بیست و چهار ساله بود و در همان سال که اردشیر بر هترا تاخت و شاپور تاج شاهی بر سر نهاد

در ماه برموده  و روز هشتم ماه قمری، خداوند او را مأمور ساخت.

ابن ندیم روزی را که مانی رسالت خود را آشکار ساخت، همان روز تاجگذاری شاپور در یکشنبه اول نیسان وقتی خورشید در برج حمل بود و در سال ۵۵۱ سلوکی مطابق با ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی می‌نویسد.

دو تن از پیروانش، شمعون و زاکو و پدرش با او همراه بودند.

او چنین موعظه کرد که فارقلیط ظهور کرده‌است و او همان فارقلیط و خاتم پیامبران است.

((فارقلیط :: به مَعنای تسلی بخش و یاری دهنده است. در نوشته‌های مسیحیان بیشتر به عنوان لقبی برای روح القدس دانسته می‌شود.
مسلمانان با یکی دانستن این نام با احمد باور دارند؛ که فارقلیط در انجیل وعدهٔ ظهور پیامبر اسلام است . ))


مانی حقایق دین خود را نخست بر پدر و پیران خاندان خویش آشکار کرد.
۳


عرفان مانوی ریشه در کیش گنوسی دارد و شناخت، خودآگاهی و خرد مهم‌ترین ویژگی کیش مانوی است.

جهان‌شناسی او هر چند با اساطیر درآمیخته بود، اما ساختار پیچیده و ژرفی داشت و متکی به اخترشناسی و دانش‌های دیگر بود.

 در نگرش مانوی همان اندازه که روح والاست، تن فاسد، اهریمنی، حقیر و پلشت است.


یکی از بارزترین باورهای مانویان ، باور به سمسارا - به معنی تناسخ - است،

یعنی روان‌هایی که هنوز از رده نیوشایان  (( پائین ترین رده در دین مانوی . کسانی که دلبسته دنیا بودند )) به رده برگزیدگان ارتقاء نیافته‌اند،

محکومند آنقدر در دنیای مادی از جسمی به جسم دیگر منتقل شوند تا به مرحله برگزیدگی یا بالاتر برسند.


بنیاد این دین بر مخالفت بین نور و ظلمت -و به عبارت دیگر بین خیر و شر- نهاده شده‌است.
از این دو عنصر -که همواره در حال ستیزه اند- جهان پدید آمده‌است.

در انسان روان نورانی و تن ظلمانی است، و سراسر اخلاق مانوی در اطراف رهایی روان از تن دور می‌زند.
۴



این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا ، شمال آفریقا ، هند ، چین و آسیای میانه سایه گستراند؛

و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالم‌گیری خود را حفظ نموده بود.

پس از آن اندک اندک از همه‌گیری‌اش کاسته شد.

عناد  و دشمنی موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزه‌هایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانوی‌گری را در جهان فراهم ساخت.


 کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد (( کفر )) اعلام کرده بود.

با این‌حال مانویان همبستگی خود را تا مدت‌ها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند.
۵



اعتقاد مانوی


در آیین مانوی انسان دارای دو بعد خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است

که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران اسطوره های آفرینش است.

انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافی‌ها را به بوته فراموشی بسپارد.

توجه به آنچه به روح بازمی‌گردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوق‌ها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی می‌شد.

اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز می‌شود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی  بازمی‌گردند.


(( در جایی قبلا خونده بودم که :::: مانی معتقد بود  در آغاز جهان دو بخش نور و ظلمت داشت . یکی سرزمین نور و روشنایی . خدا و دیگری ظلمت و تاریکی و ماده . اهریمن ..  اهریمن از روی حسادت نبردی را آغاز کرد و تکه ای از روشنایی را ربود و به دنیای خودش برد و با ماده و جسم ترکیب کرد . از این رو به اعتقاد مانی روح اسیر دنیای ظلمت است و در پایان و در نبرد نهایی از ماده و ظلمت رها شده و به سرزمین نور و روشنایی بازخواهد گشت ))

اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفته‌اند و سده‌هاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تأثیرات غیرقابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی می‌توان بازیافت.
۶



مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان می‌دانست.

از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد.

مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی می‌دانست و بر این باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و می‌تواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است  بشتابد.

او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را  نیروانا  می‌نامید.

 در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگه‌ها و آثار نورالهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت می‌توان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت.


خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از :

عقل، فهم، هوش، تفکر، تأمل.

انسان می‌بایست به پاره‌های نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط می‌شود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید.
۷


کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند می‌شمرد.

بر طبق عقاید مانویان، داشتن  برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانه‌ای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از

ایمان به خدا و بزرگی‌های چهارگانه‌اش (روشنایی و قدرت خداوندی‌اش و دانش و پاکی‌اش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوش‌اخلاقی، پاکدامنی و عفت. 



مانوی‌ها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دو بار در شب رو به ماه گزارده می‌شد.

آنها می‌بایست با آب مسح می‌کردند.

دو نوع روزه داشتند که یکی از آن‌ها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین می‌گشت.
۸


در کیش آیین مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمی‌شود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدی‌ها منزه شده باشد.

از این رو انوار پاک و روح انسان‌های معتقد به دین که در رده دینی برگزینندگان یا بالاتر بوده و سختی‌ها و مشقت‌های زندگی پرهیزکارانه را تحمل کرده باشند

توسط فرشته ای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو  و از آنجا به سوی منشأ ابدی نور که همان جایگاه زروان است، رهسپار می‌شود

افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز به‌طور کامل دل از لذات و دلبستگی‌های دنیوی نگسسته‌اند در رده دینی نیوشایان قرار می‌گیرند

نیوشایان به دلیل اینکه هنوز دارای ناپاکی‌های دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه می‌شوند.

او جانب فرشته را می‌گیرد و فرشته در یک کشمکش او را از دست دیوان نجات می‌دهد.

با این‌حال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده می‌شود و در جسمی دیگر حلول می‌کند و این پدیده را تناسخ می‌گویند

و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنج‌آور دانسته و در اصطلاح سمسارا می‌نامیدند.

روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم می‌شوند. ...!!!
آشنایی با مانی پیامبر ایرانی و اعتقادات وی ☝️☝️

میتوان گفت دین مانوی تلفیقی است از ادیان قبلی خود  مخصوصا بودیسم .
زرتشت یا زردشت رهبر و اصلاح‌گر دینی، فیلسوف و شاعر ایرانی 

۱
۲


به گواه تاریخ ذرتشت حدودا ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح متولد شد

در مکانی به نام ایران‌ویج

ویجه و بیجه، همگی از یک ریشه و به معنای سرزمین می‌باشد که به روی هم بعضی آن را به معنی «گسترهٔ آریائیان» یا «سرزمین رودهای آریایی، چشمه‌های آریایی» دانسته‌اند.

این واژه بعدها در متون پهلوی تبدیل به ایران‌ویج شد. به معنی

بنابر اوستا ، (( کتاب مقدس زرتشتیان )) نخستین مسکن مردم آریایی است

و آریایی به معنای آزاده شریف و اصیل است
۳


زرتشت در طول تاریخ همواره شخصیت مورد توجهی بوده‌است؛ افراد گوناگون از تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف مانند یونانیها ، رومیان ، مسیحیان ، مسلمانان و غربی ها  بسته به تصورات و اهداف خودشان، مطالبی به او نسبت داده‌اند.

هرچند بیشتر این نوشته‌ها سندیت تاریخی ندارند.


مطابق نوشته‌های سنتی، زرتشت ۳۰ ساله بود که با اهورامزدا  (( خداوند )) روبرو شد

و آنچنان که در گاتاها (( سرودهای مقدس زرتشتیان))  آمده‌است، «او را برای خویشتن برگزید.»

اما پس از آن، اینگونه که پیداست، در آغاز تنها پسر عمویش میدیوماه به او پیوست و دیگران توجهی نکردند.

چنان‌که خود در گاتاها به این موضوع اشاره کرده و به اهورامزدا از «اندک بودن کسان» خود می‌گوید و از ناکامی خود گله می‌کند.
۴


 
او را به عنوان نخستین معلم دین اهورایی و کسی که دیوان را به زیر زمین راند، ستوده‌اند.

در بخش‌های پایانی فروردین‌یشت دربارهٔ زرتشت آمده‌است:


زرتشت رَد جهانی و رَد مینوی و نخستین آموزگار دینی سراسر جهان استومند را می‌ستاییم که نیک‌خواه‌ترینِ آفریدگان، بهترین شهریارِ آفریدگان، شکوهمندترینِ آفریدگان، فره‌مندترینِ آفریدگان، به ستایش برازنده‌ترینِ آفریدگان، به نیایش سزاوارترینِ آفریدگان، شایسته‌ترین آفریده‌ای که خشنودی وی خواسته شود،

به آفرین شایسته‌ترینِ آفریدگان و نزد هر یک از آفریدگان، به راستی ستوده و برازنده ستایش و شایسته نیایش به آیینِ بهترین اشه خوانده شده‌است.
۵


در رابطه با تولد زرتشت مطالب بسیاری موجود است
خلاصه وار اینکه ::
او روحی بود که خالق جهان او را در جسم قرار داد و انقدر این روح نیکو بود که دیوان و اهریمنان وحشت داشتند برای همین هرکاری میکردند که او بدنیا نیاید

اما نتوانستند
مکتوب است که

زمان تولد زرتشت، چنان نوری از مادرش تابید که قابله ها  تصور کردند خانه آتش گرفته‌است.

خبر تولد زرتشت حتی در میان حیوانات هم پخش شد تا آن‌ها هم بتوانند شاهد زایش او باشند.
روایت است که او تنها کودکی بود که در هنگام تولد بجای گریه خندید .


با در نظر گرفتن آموزه‌های زرتشت، مبنی بر اینکه

خنده و شادی متعلق به خداست

و گریه و عزا متعلق به دیوان،

این افسانه به خوبی با آموزه‌های او منطق است.

خندهٔ زرتشت، پرستاران و والدینش را به تعجب واداشت و باعث ترس دوراسرو که یک کرپ بود، شد. دوراسرو سردستهٔ جادوگران و همان کسی است که در گاتاها از او به بدی یاد شده‌است
۶

آنچه زرتشت مطرح کرد، بر مکتب‌های فلسفی و ادیان پیرامون، مانند اندیشه یونانی و ادیان ابراهیمی نظیر یهودیت و اسلام اثر گسترده‌ای گذاشت.

فلسفه زرتشت اخلاقی و خردورزانه‌است.

گاهی اشاره کرده‌اند که مزدیسنا در لغت به معنای «پرستش خرد» است

 و این کلمه، با واژه یونانی فلسفه ، فیلاسوفیا، «خرد دوستی» شباهت لغوی دارد.

در مرکزیت اندیشه‌های زرتشت، دوگانگی خیر و شر و نبرد صلح‌ناپذیر میان این دو قرار دارد؛

اهورامزدا روشنایی مطلق و اهریمن شر لایتناهی است.

این دو از یک نظر محدودند و از یک نظر نامحدود؛ محدودند چرا که در اهورامزدا هیچ شری وجود ندارد و در اهرمن هیچ خیری و نامحدودند چراکه یکی نور بی‌پایان است و دیگری تاریکی بی‌انتها.

جهان صحنه نبرد این دو و یارانشان است؛ اما پیروزی پایانی با اهورامزداست

و پس از آن شر به‌طور بازگشت‌ناپذیری نابود خواهد شد و دنیا به شکل بی‌نقص خود بازخواهد گشت.

انسان آزاد است که جایگاه خود را در این نبرد انتخاب کند؛ این آزادی در تمام طول تکامل تاریخی مزدیسنا در مرکزیت آن قرار داشته‌است.

مزدیسنا = پیروان زرتشت
۷



اهورامزدا



زرتشت در گاتاها به دفعات ایزدی نیک به نام «اهورامزدا» (پروردگار خرد یا پروردگار خردمند) را خطاب می‌کند.

اهورامزدا نظم کیهانی را از طریق «اشه» (راستی) پایدار نگه می‌دارد.

زرتشت او را با صفاتی چون «از همه چیز آگاه»،«تیزبین» و دارای «خرد نافریفتنی» توصیف می‌کند

که شباهت‌هایی با نوشته‌های هندوایرانی و ودایی دارد.

اما علاوه بر اینها، زرتشت اهورامزدا را «تنها خدای غیرمخلوق»، دارای خرد بی‌پایان، نیک و خوب و خالق و نگهبان «اشه» دانسته و از این حیث، ابعاد جدیدی به پرستش او داده‌است.

اما همان‌طور که انسان اَشَوان (اشه مند) در زمین با انسان‌های شریر (دَروَند) روبرو می‌شود، پس اهورامزدا هم دشمنی دارد که به گفته گاتاها او هم غیرمخلوق و البته «همزاد» اهورامزداست.

این دشمن، «انگره مینو» (مینوی ناپاک) نام دارد.
۸


با استناد به مسئله شر،

 اگر خدا نمی‌خواهد مشکلات و ناعدالتی‌های جهان را از بین ببرد، پس شریر است و اگر می‌خواهد اما نمی‌تواند، پس قادر نیست؛

نتیجتاً نمی‌تواند به‌طور همزمان نیکخواه و قادر مطلق باشد.

ماهیت دوگانه مزدیسنا ، زرتشت را به نخستین کسی بدل می‌سازد که پاسخی بر مسئله شر ارائه داد،

یا چنان‌که جیمز آر. راسل می‌گوید، به شکل «ظریفی» رام‌نشدنی‌ترین راز تمام ادیان را حل کرد.

راه‌حل ارائه شده توسط زرتشت، یعنی کشمکش میان اهورامزدا، آن نیک مطلقی که بدی در او وجود ندارد و اهریمن، آن شریری که نیکی در او وجود ندارد، کاملاً نوآورانه و بکر به نظر می‌رسد.

در یک سو، او به پیروان اشه (راستی) وعده پیروزی نهایی خیر بر شر در نبرد پایانی را داد و در سوی دیگر، توضیحاتی منطقی برای موجودیت شر به دلیل وجود آزادی اختیار  و دو حالت وجود یا موجودیت ارائه کرد.


پاسخ زرتشت به مسئله شر، بر موجودیت دو «مینو»، دو قدرت برابر که در گاتاها «همزاد» توصیف شده‌اند، استوار است.

دو قدرت مطلق، خیر و شر، که نه تنها در جهان معنوی تجلی پیدا کرده‌اند، بلکه جهان مادی را نیز تحت تأثیر خود قرار می‌دهند.

انگره مینو (مینوی شر)، شریر است چرا که با آزادی اختیار برگزیده که چنین باشد.

سپنتا مینو (مینوی خیر) خود را در خلقت تجلی داده، حال آنکه انگره مینو خود را با ناپاکی و هجوم خشونت‌آمیز تجلی می‌دهد
۹


گاتاها، یسنه، هات ۳۱:

ای مزدا! آنگاه که تو در آغاز، تن و دین ما را آفریدی و از منش خویش [ما را] خرد بخشیدی،
آنگاه که جان ما را تن پدیدآوردی، آنگاه که ما را نیروی کارورزی و گفتار رهنما ارزانی داشتی، [از ما خواستی که] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.



زرتشت در گاتاها به وضوح از آزادی اختیار  بشر سخن رانده‌است.

او در یسنه ۳۱ اهورامزدا را خطاب قرار داده و به او می‌گوید «[تو از ما خواستی] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.»

بنا به آموزه‌های زرتشت، هرکسی دیر یا زود در عمر خود باید از میان خیر و شر  یکی را انتخاب کند.

او برخورد میان خیر و شر را به این جهان محدود نمی‌داند؛ در همه سطوح، چه در میان حیوانات، چه در میان انسان‌ها و حتی در میان ایزدان و دیوان، و همین‌طور در هر دو جهان معنوی و جهان مادی، برخورد این دو است که اتفاقات را رقم می‌زند.

نتیجتاً، آزادی اختیار به بشر محدود نیست و همه موجودات باید از میان خیر و شر انتخاب کنند.

زرتشت آزادی اختیار را هدیه‌ای از جانب اهورامزدا می‌داند، 


((  نظر شخصی ::  ازادی اختیار و انتخاب بین شرارت و خیرخواهی فلسفه وجود این دو هست . حماقت بزرگ زمانی هست که عده ای فکر میکنند به زور باید مردم رو به روشی اجبار کرد . مثل اینکه گرگی رو با زنجیر جایی ببندید و بگید چون بره ای رو ندرید پس دیگه گرگ نیست رهاش کنید بین بره ها !!

یا به یک نفر دستبند بزنید و بزاریدش کنار پول و بگید دیدید دزدی نکرد پس دزد نیست . اموالتون رو بسپرید بهش .‌ 

حقیر هست تفکری که بخاطر نداشتن پیرو راستین با اجبار و تهدید دیگران رو مجبور میکنه به تظاهر کردن به پیرو بودن  . و این ذلالت و حقارت رو به خالق جهان نسبت میده . ))
۱۰



جایگاه زنان



در گاتاها، زرتشت هرگز مردان را به تنهایی مورد خطاب قرار نمی‌دهد. معمولاً از کلمات خنثی استفاده شده یا زنان و مردان در کنار یکدیگر مورد خطاب واقع شدند. بنا به گفته هینتس، این «برابری جنسیتی در پیام، ظاهری مدرن به این دین باستانی داده‌است.»
۱۱

آموزه هایی از زرتشت


نيكي و بدي از زبان اشوزرتشت

اشوزرتشت همه خوبيها و بديها را به سه بخش تقسيم كرده و هيچ كار درست يا نادرستي نيست كه از اين سه بخش خارج باشد.

يعني خوبي در انديشه و گفتار و كردار، يا بدي در انديشه و گفتار و كردار.

1- نيكي در انديشه عبارتند از:

خداشناسي – ايمان و توكل به خداوند يكتا – فروتني – قناعت – خير خواهي – مهرباني – حق شناسي – آشتي خواهي – سپاسگذاري – دليري – رحم و مروت – خوش قلبي – پاك چشمي – انصاف – خوش خويي – بردباري – بي آزاري – خوشرويي – اعتماد به نفس – بخشندگي – بي آزاري – دانش پژوهي – وظيفه شناسي – حق پرستي – رحيم دلي و غيره.


2-نيكي در گفتار عبارتند از:

سپاس و ستايش به پروردگار يكتا – راستگويي پيمان داري – حق گويي – حق گويي – درود و سلام گويي – راست داوري – خوش گفتاري – درست گويي – نغز گويي – سنجيده گويي و مانند اينها.


3-نيكي در كردار عبارتند از:

فرمانبرداري از خدا و پيامبر – درستكاري – امانت داري – كار و كوشش – ضعيف نوازي – فرمانبرداري از پدرومادرو استاد – كسب علم و هنر – خدمت به خلق – مهمان نوازي – پرهيزگاري – اجتناب از منهيايت و كارهاي زشت – مهرورزي – مردم نوازي – اطاعت از قانون – قدرداني – ياد در گذشتگان – حق طلبي – عيادت بيماران – دستگيري نيازمندان – دادگري – هنر پروري – اغماض – بخشندگي – دقت در كار و غيره



و نقطه مقابل


۱- بدي در انديشه عبارتند از:

خدانشناسي – خرافات پرستي –عدم ايمان و توكل به خداوند يكتا – غرور – آزوحرص – بدخواهي – دشمني – نا سپاسي – حق نشناسي – جنگ جويي – بزدلي – بد چشمي – سنگدلي – بي انصافي – خشمگيني – حسدورزي – بي بندوباري – عدم اعتماد به نفس – خساست – بد دلي – بي وفايي – ناداني – بي فكري – وظيفه نشناسي – بد خويي – نا پرهيزي – ستيزه جويي – كينه دلي – نا درستي – وسوسه – شكاكي – حيله گري – غفلت و فراموشي.


۲-بدگفتاري عبارتند از:

ناسپاسي از يزدان – دروغ گويي – شهادت دروغ – فريب كاري – پيمان شكني – كفرگويي – نا حق گويي – سوگند دروغ – بد زباني – نسنجيده گويي – زورگويي – بد داوري و مانند اينها.


۳-بدكرداري عبارتند از:

نافرماني از خدا و پيامبر – تنبلي و بي كاري – دزدي – آدم كشي – بي عفتي – مردم آزاري – ستمگري – گدايي – خيانت در امانت – بي هنري – ارتكاب منهيات – حرام خواري – نسنجيده كاري – انتقام جويي – مكاري – تقليد كوركورانه – طرفداري از ظالمان – گناهكاري – ضعيف آزاري – پيروي از عادات زشت و ناروا – زيانكاري وغيره.




اشوزرتشت فرمايد:

"آن دو گوهر همزادي كه از آغاز در انديشه آدمي پديدار گشتند؛

يكي نيكي در انديشه و گفتار و كردار و ديگري بدي است در انديشه و گفتار و كردار.از ميان اين دو،دانا نيك را برميگزيند و نادان بدي را.


هنگامي كه اين دو گوهرهمزاد به هم رسيدند،هستي و نيستي و حركت و سكون پديدار گرديد و تا هستي برقرار است؛بدترين زشتي و مرگ بهره پيروان بدي و بهترين هستي و نيكي پاداش پيروان خوبي است.
۱۲

از بین رفتن فراگیری دین زرتشت در ایران
به استناد تاریخ بعد از حمله اسکندر مقدونی

بعد از گذشت ناملایمات تاریخی ایران و جبران نمودن و جمع اوری اوستا بار دیگر حادثه تلخ دیگری بر ایران وارد شد .

هنوز ضایعات وحشی گری های اسکندر کاملا از میان نرفته بود که قومی وحشی تر از مقدونیان و مغولان به ایران حمله کردند

و اینان تازیان بیابانگرد و شتر سوار عرب بودند که با تمدن و فرهنگ خویی نداشتند .
تعصب دینی آنان بر آن عیده استوار شده بود که جز قران و سنت همه علوم و معارف و ادبیات دیگر بیهوده است .

به همین مناسبت بعد از یورش وحشیانه شان کتابخانه های ایران منجمله کتابخانه بزرگ کسروی سوخته شد و نسخه های منحصر به فرد کتب فراوانی که حاصل قرنها مطالعه و تجربه بود همراه با آثار و بناهی تاریخی ایران مهندم گشت .

بویژه هرگاه نام و نشانی از کتب اوستایی می یافتند آنجا را به آتش میکشیدند و با خاک یکسان مینمودند .

سرگذشت اوستا بعد از اسلام بسیار تاریک است .