گپ 8
56 subscribers
737 photos
73 videos
2.06K links
فلسفه، ادبیات،متن، اشعار
🔹

ادرس سایت : www.gap8.ir که مورد صیانت قرار گرفت و فیلتر شد
مدیر کانال



@gharib811


@F2022_400









@wwwgap8ir : ایدی کانال
Download Telegram
مردهای خوب


مردها زیاد گریه میکنند
زیاد میمیرند
زیاد میترسند
اما در سکوت
کسی مرگ مردان را نمیبیند . درکشان نمیکند .
مردها میترسند اما به کدام  ادم محکم تکیه کنند ؟
وقتی همه او را تکیه گاه میشناسند ...
وقتی میترسند به چه کسی پناه ببرند .. پشت چه کسی پنهان شوند ؟

مردها گریه میکنند درونشان تا غرورشان نشکند . و  تو که اشک میریزی و سبک میشوی چه میدانی گریه بدون اشک چه وزن و اواری دارد .

مردهای صادق قول نمیدهند زبان باز نیستند . چون  کلمات سوگند انهاست ‌.

مردها گاهی به جایی تکیه میدهند و در غم و سکوت فرو میروند . گاهی خاطرات و دلتنگی و زخمهای کهنه درونشان دهان باز میکند  . همچون اواری سهمگین خردشان میکند .
و تو نظاره میکنی که چقدر ارام در فکر است ..

مردها عاشق زنهایی هستند که به انها اطمینان دهند همیشه خواهند ماند . مردها عاشق زنهایی هستند که بگویند نگران نباش هرچه که باشد و بشود من درکنارت هستم . و با هم خواهیم جنگید ..

و فقط یک مرد میتواند درک کند که چنین حرفی چه توان شگفت انگیزی در خود دارد .‌

مردها همیشه برای داشته هایشان یا تواناییهایشان انتخاب میشوند .

یک مرد باید داشته باشد باید انجام دهد باید بجنگد . باید تلاش کند . که انتخاب شود . هیچ وقت خودش و انچه هست کافی نیست ...  و تو مینشینی تا برای انچه هستی انتخاب شوی . چه تضاد غم انگیزی .

مردها در درونشان صندوقی دارند که پر میشود . از دلتنگی . از حسرت . از بی پناهی . تنهایی و خاطرات .  و روزی زیر وزن این صندوق اخرین مرگ را تجربه میکنند .

چه دلتنگیها و تنهاییهای غریبی دارد یک مرد ...

مردانگی میمیرد در جامعه ای که داشتن مهم تر است از بودن .

#a_f
زنهای خوب



زنها درک نمیشوند
مورد قدردانی قرار نمیگیرند
رنجهایشان کودکانه پنداشته میشود .
عدالتی نمیبینند
مساواتی نمیبینند .
زنها قربانیان تاریخند .


احزاب . ادیان . مکاتب فکری . خلق میشوند بدون رای زنان و تعیین میکنند که زن چیست کیست چه باید بکند و چه نباید چه حقی دارد و چقدر می ارزد ...

با مکتب شومشان افکار مرد را از شهوت پر میکنند و بعد برای زنان اندرونی میسازند و خیمه سرش میکنند . ..

جای زن در اندرونیست !!
تمام تلاششان را میکنند که زن را از جامعه دور کنند محدودش میکنند سرخورده و ناتوانش میکنند تا  در اخر اورا به عقل کم و تجربه ناکافی متهمش کنند . و زنان مردان احمقی بزایند و بزرگ کنند تا ان مردها با ادامه راه حماقت بار پدرانشان نسلهای دیگر زنان را نیز  محدود کنند ..

و چه چاهی بی انتهاست این . به گواه تاریخ ..

مکاتبی که با محدودیت و نگاه جنسیتی فرزندان را بزرگ میکند و جامعه را الوده میکند برای درمانی که خود مرضش را  ساخته اند  محدودیت بیشتر زنان را تجویز میکند ...‌

با ذهنیت اتش و پنبه فرزندان را بزرگ میکنند بعد دنبال گونی برای پنبه میگردند .

در مکتبشان نیست که مردانی پاک تربیت کنند . چون ذهن کودکان را با اتش و پنبه جنسیت پر کرده اند ‌ . و در دوری و پرهیز . و حالا مجبورند برای نسل بیماری که سآخته اند قفس بسازند ...

...
...


هر روز پس از تلاشی پایان ناپذیر  کسی نیست که قدردان زحمتشان باشد .

و چه بسیارند انها که با بیشعوری تمام از طعم غذا گله میکنند . آنها که بزرگترین هنرشان خوردن غذای اماده است ..

در رستوران به گارسون انعام هم میدهند و ژست روشنفکر دارند .
و در خانه از غذا ایراد میگیرند و نمیفهمند که هر غذایی چقدر زحمت دارد .‌ و سزاوار تشکر ...

اگر کسی با زن خوب باشد میگویند زن ذلیل و نکوهشش میکنند .
و تو سری زدن  و بد اخلاقی را غیرت معنی میکنند ...

و نمیفهمند مردی که به همسرش احترام نگذارد . هستند مردانی که با کمال میل این احترام را به همسرش ارزانی دارند  ...

زنها خورد میشوند اگر خیانت ببینند . همیشه در ترسند چون مردشان بیرون است . تمام روز . استرس نگرانی دلشوره ...

زبان زنها اصلا پیچیده نیست کمی شعور میخواهد . زنها هر جمله ای را نمیگویند بعضی کلمات را در نحوه بیانشان میشود به وضوح شنید و درک کرد .  فقط کافیست موقع صحبت نگاهشان کرد ..
و بترسید از سکوت زنها . که سکوت نشان ناراحتی یا قطع امید است ..

زنها زیبایی دنیا هستند . با قوانین و مکاتب ناقص انها را محدود نکنیم



زن و مرد فارق از جنسیت انسانیم . همدیگر را نیازاریم . و به هم خرده نگیریم . و با  مهربانی همدیگر را درک کنیم .
و یادمان باشد شعور زنان یک جامعه مستقیما به شعور مردان و حاکمان ان جامعه بستگی دارد .

پس با تحقیر زنان خود را تحقیر نکنیم .


#a_f
کودکان

کودکان همیشه مورد تجاوز قرار میگیرند .
تجاوز فکری . ایدئولوژی . مذهبی . حزبی و سیاسی .

تلقین یک فکر . سیاست مذهب یا ایدئولوژی به کودک . جنایت است در حق بشریت .

فرزند گاو پرست باید گاو پرست شود . فرزند یهودی یهودی و مسلمان مسلمان .
چه کسی حق انتخاب داده که بهترین سالهای عمر یک انسان را به سیاست و مذهب و ایدئولوژی الوده میکنیم ؟

و چقدر جنگ و جنایت در جهان ادامه خواهد داشت بین فرزندان  قومها و مذاهب مختلف .

آن کودکانی که هرگز همدیگر را ندیده اند و جز نفرتی که سود جویان در ذهن آنها کاشته اند دلیل دیگری برای جنگ ندارند .

#a_f
۱

اساطیر نورس . و واقعه راگناروگ

از آنجا که واقعه راگناروک نیاز به اشنایی  با اساطیر  نورس دارد سعی شده در ابتدا شخصیتها  خلاصه وار معرفی شوند . و در آخر واقعه راگناروک یا فرجام خدایان توصیف شود
۲


ادین

اُدین ایزد ترس‌آور جادو، جنگ و خرد بود و برای پیروزی در جنگ‌ها فرا خوانده می‌شد، اما به او ایمان نداشتند و اغلب او را متهم می‌کردند که پیروزی را ناعادلانه عطا می‌کند.

گاهی قربانی‌های خونین لازم بود تا خشنودی و رضایت او را به دست آورند.

او ۹ روز گرسنه و تشنه به این حالت که با نیزه خودش زخمی نیز شده بود، از  ایگدراسیل آویزان ماند

(به همین سبب نام ایگدراسیل به درخت جهانی داده شده‌است. ایگ از کنیه‌های اودین و به معنی هراس‌انگیز است)

و پس از این زمان با آموختن نه سرود جادویی و هجده رون، از درخت به پایین افتاد. از این رو او توانایی این را پیدا کرد تا مردگان را به سخن وادارد و با خردمندترین آن‌ها گفتگو و مشورت کند.

پیروان ادین بر این باور بودند که ادین ورود جنگجویان کشته شده در جنگ را به تالار خود والهالا خوش آمد می‌گوید

و تنها جنگجویانی به این مقام دست می‌یابند که با مرگی قهرمانانه در میدان جنگ کشته شده‌اند.

اودین به عنوان پیرمردی بلند قد با ریشی روان و تنها یک چشم

( چشم دیگر را در ازای خرد داده بود )

نشان داده می‌شود.

به طور سنتی اعتقاد بر این بود که اودین در تالار والهالا، واقع در یکی از نه قلمرو محل سکونت خدایان نورس ،  آسگارد ، زندگی می‌کند.
۳

والکیری ها



والکیری ها در اساطیر اسکاندیناوی  زنان جوان و زیبایی هستند نادیدنی که در جنگ‌ها به نبرد می‌پردازند.


آن‌ها در خدمت اودین، والاترین خدای نوردیکها، می‌باشند.

اودین به جنگجویان شجاعی برای نبرد هنگام راگناروک نیاز داشت و والکِیری‌ها میدان جنگ را برای انتخاب دلیرترین کسانی که جان خود را از دست داده‌اند جستجو می‌کردند.

آن‌ها نیمی از این رزم‌آوران به نام اینهریار را به تالار ویژه اودین در والهالا اسکورت می‌نمودند

(ایزدبانو فریا پذیرای نیمه دیگر در تالار «سسرومنیر» واقع در سرزمین فولک‌وانگر بود) تا در آنجا خود را برای نبرد پایانی در روز راگناروک آماده کنند.

وایژه والکِیری در زبان نورس باستان valkyrja از دو واژهٔ وال به معنی کشنده و درنده

و کِیری به معنی گزیننده یعنی کسی که کشتگان جنگ را برمی‌گزیند یا به معنای «برگزیننده کُشتگان» است.


والکیری‌ها دوشیزگان جنگجوی ایزد جنگ و باشندگانی هستند که جنگ و خونریزی آنان را خشنود می‌سازد.تمام والکیری ها در روز رگناروک توسط ایزد مرگ ( هل ) کشته میشوند. 
۴

والهالا

سرایی باشکوه و عظیم واقع در آسگارد بود که تالار کشتگان به‌شمار می‌رفت

و از آنِ اودین سرکردهٔ ایزدان بود.

این تالار بزرگ پانصد و چهل در دارد.

تیرهای به کار رفته در این تالار نیزه هستند و سرتاسر تالار از سپرهای بسیار پوشیده شده‌است.

زره‌های سینه‌پوش فلزی نیز برای ساخت نیمکت‌های این تالار به‌کار رفته‌اند. یک گرگ از درب باختری تالار پاسداری می‌کند و شاهینی در بالای آن در پرواز است..


والکیری ها  نیمی از کسانی که در میدان نبرد کشته می‌شوند را به این تالار می‌آورند،

در حالی که نیمهٔ دیگر پذیرای ایزدبانوی فریا بودند.

این پهلوانان که اینهریار  نامیده می‌شوند، در این تالار خود را برای نبرد روز راگناروک آماده می‌کنند.

در روز رگناروک از هر در این تالار هشتصد جنگجو شانه به شانه به بیرون می‌آیند و به سوی میدان نبرد می‌روند.



والهالا برگردان انگلیسی از واژه نوردیک وال هول یا Valhöll به معنی تالار کشتگان است.
۵

فریا

فریا یا فرییا به معنی بانو، در  اسطیر نورس،

ایزدبانوی عشق، شور جنسی، باروری، نزاع و مرگ، جادوگری، کشمکش و یکی از زیباترین الهه‌های اساطیر و ادبیات نورس به‌شمار می‌رفت. 

فریا و برادر دوقلویش فریر ، فرزند خدای دریاها نیورد و عضو یکی از نژادهای ایزدان اساطیری به نام ونیر بود. 


فریا الههٔ حامی باروری و حاصلخیزی محصولات کشاورزی و نماد شهوت جنسی بود. او شیفتهٔ شعر و موسیقی، بهار و شکوفه‌های آن و به خصوص علاقه شدیدی به الف ها داشت. 


فریا در کنار برادرش فریر در شمار ایزدانی بودند که سوئدی‌ها آنان را در اواخر عصر وایکینگها در اویسالا همراه با ثور و اودین، که با تندیسی فالیک مشخص می‌شد، نیایش می‌کردند.

او همچنین به عنوان ملکهٔ والکیری ها  شناخته می‌شد و برگزیننده دلیرترین جنگجویانی بود که جان خود را از دست داده‌اند و آن‌ها را به والهالا اسکورت می‌نمود.

فریا قادر به ریختن اشک‌هایی بود که به طلا یا کهربا مبدل می‌شدند. 

فریا همسر اودین خدای خدایان بود
۶


آسگارد . یا آزگارد


یکی از نه بخش جهان در کیهان شناسی نورس و اقامتگاه ازیر ها  (یا به روایتی آس‌ها) خدایان جنگاور اسکاندیناوی است.

آزگارد که در میان نه بخش جهان بالاتر از دیگران و در آسمان جای دارد، با دیواری بلند از سنگ‌های بزرگ محافظت می‌شود. دیوار آزگارد توسط یکی از یوتونها به نام بلاست (یا هریمثورز) ساخته شد.


 اودین و همسرش فریگ فرمانروایان آزگارد به شمار می‌رفتند.


سرزمین آزگارد و میدگارد ( زمین ) ، اقامتگاه انسان‌ها بوسیلهٔ پل رنگین‌کمان بایفراست به یکدیگر متصل هستند.


در میان آزگارد دشت بزرگ ایداوول (یا ایدا) جای دارد که خدایان در این دشت در تالاری به نام گلادزهایم و ایزدبانوان در تالاری به نام وینگولف جمع شده و مورد موضوعات مهم به تصمیم‌گیری می‌پردازند.


خدایان همچنین هر روز بر سر چاه سرنوشت  که در زیر ریشهٔ ایگدراسیل  در آزگارد است به گفتگو می‌پردازند.

تاج و تخت این قلمرو در روز رگناروک توسط ایزد مرگ هل تصرف میشود.
۷


ایگدراسیل


درخت جهان در  اساطیر اسکاندیناوی (نورس)، که شاخه‌های آن تکیه‌گاه مرکزی کیهان به شمار می‌رفت.

 درخت زبان گنجشکی که نُه عالم جهان وایکینگها بر آن قرار گرفته‌اند و در اساطیر آن‌ها جایی خاص دارد

تمام جهانها در اساطیر نورس بر درخت ایگدراسیل استوار هستند .
۸


لوکی


لوکی از ایزدان یا یوتونها (و یا هر دو) در اساطیر اسکاندیناوی است.

وی فرزند لافی و فارباوتی است و برادر هلبلیندی و بیلایستر. لوکی خوش سیما، بذله‌گو و فریبنده، و در عین حال شرارت‌بار و آب‌زیرکاه بود.

مدرکی در دست نیست دال بر اینکه لوکی را به عنوان ایزد بپرستند، اما به‌نظر می‌رسد که او یکی از شخصیت‌های اصلی خاندان اساطیری بوده باشد.

او در بسیاری از رویدادهای اساطیری نقش محوری دارد و هم ملازم همیشگی و دوست بزرگ ایزدان بود و هم نفوذی شرارت‌بار داشت و دشمنی مرگبار به‌شمار می‌آمد.


وی از یک غول مؤنث به نام آنگربودا صاحب سه فرزند غول‌آسا شد که عبارتند از ؛ 

هل ، نگهبان قلمرو مردگان و ایزدبانوی مرگ،

مار کیهانی افسانه‌ای به اسم پورموندگاند  که این مار غولپیکر و نامیرا در میدگارد یا زمین محبوس شده و در واقعه رانگاروگ هماورد ثور است ؛


فرزند دیگر لوکی، گرگی به اسم فنریر  است که در راگناروک، هماورد اودین است  و وی را میکشد


روابط وی با دیگر خدایان اساطیری نورس در مواقع مختلف، متفاوت است؛

وی گاهی به عنوان یار و کمک‌کننده آنان و گاهی به عنوان دشمن و خرابکار شناخته می‌شود.


او با آتش و جادو مرتبط بوده و یک دگر پیکر است و در بسیاری مواقع خودش را به شکل یک ماهی، مادیان، پیرزن و دیگر اشکال درآورده است.


رابطه خوب لوکی با خدایان نورس زمانی پایان می‌پذیرد که وی قتل یکی از محبوب‌ترین خدایان، بالدر را طرح‌ریزی می‌کند.


وی توسط خدایان محکوم شده و در کوهی به بند کشیده می‌شود که ماری از بالای سر او زهرش را بر او می‌ریزد ولی همسرش سیگین این زهر را در کاسه‌ای جمع می‌کند و مانع درد کشیدن همسرش می‌شود،

مگر مواقعی که می‌خواهد زهر را خالی کند که به خود پیچیدن لوکی در این لحظات از درد، موجب زمین لرزه می‌شود.

در راگناروک او از بندش رها می‌شود و در جنگ با خدایان، دشمن دیرینش هایمدال را می‌کشد و خود نیز توسط او کشته می‌شود.
۹

هل

هل، هلا یا هولدا، (در زبان نورس باستان به معنی: پنهان )

در اساطیر اسکاندیناوی ملکه و فرمانروای هل هایم، سرزمین مردگان و یکی از نه جهان واقع در اساطیر اسکاندیناوی است.


بر طبق مجموعه ادای منثور  ( مجموعه متون باستانی )  که بیشترین توضیحات را دربارهٔ منشأ و خاستگاه این ایزدبانو ارائه می‌دهد،
او کوچکترین فرزند ایزد شرارت لوکی و غولی مؤنث به نام انگربودا بود.


او معمولاً به عنوان عجوزه‌ای وحشتناک، نیمه زنده و نیمه مرده با حالتی افسرده و غم‌انگیز توصیف می‌شود.

صورت و بدنی همانند زنی ترسناک داشت، و همچنین دارای پاهایی پوسیده و لکه‌دار به شکل جسد بود.

به دستور اودین، خدایان مأمور شدند هل و برادرانش را از تالار آنگربودا بربایند و به آسگارد برگردانند.


خدایان او را در جهان زیرزمینی می‌افکنند و مسئولیت توزیع کسانی را که نزدش فرستاده می‌شوند

(همانند گناهکاران و افرادی که بر اثر بیماری و کهولت سن جان خود را از دست داده‌اند)

را به عهده می‌گیرد.


تالاری با دیوارهای بسیار بلند و دروازه‌های بسیار زیاد واقع در هل‌هایم با نام «Eljudnir» داشت،

که خانه مردگان به‌شمار می‌رفت و نوکرانی با نام گنگ‌لاتی و خدمتکارانی با نام گنگ‌لوت (هر دو به معنی کند و تنبل) برایش کار می‌کردند.
۱۰

راگناروک


رگناروک یا پایان جهان  فرجام خدایان یا گوتردامرونگ نبرد پایانی و فرجام کار جهان در اساطیر اسکاندیناوی است.


این رویداد شامل نبرد بزرگی بود که در نهایت منجر به مرگ تعدادی از چهره‌های اصلی اساطیر شمال از جمله اودین، ثور، لوکی، تیر، فریر و هایمدال می‌شد


و همچنین وقوع بلاهای طبیعی مختلف سرانجام جهان را در آب غوطه‌ور می‌ساخت.

این دورهٔ فرجامین زمان را باید با آن روبه‌رو شد، اما پایان همه‌چیز نیست؛

بلکه جهانی نو پس از آن آغاز می‌گردد. رگناروک برای ایزدان و شاید برای انسان‌ها نیز رویدادی ویرانگر در آینده به‌شمار می‌رفت و چون همه عناصر قابل درک و پیش‌بینی شدنی بودند، این رویداد به چیزهایی که مردم هم‌زمان با آن‌ها زندگی می‌کردند نیز مربوط می‌شد.

ایزدان نمی‌توانستند جلو آمدن رگناروک را بگیرند، این دوره بدان‌گونه که پیشگویی شده بود، می‌بایست فرا می‌رسید .



رگناروک را نشانه‌هاییست: نخستین نشانه فیمبول وینتر، زمستان زمستان‌ها است. سه زمستان پیاپی، بدون تابستانی در میانه.

جنگ و کینه‌ورزی افسارگسیخته‌ای در میان انسان‌ها پدید می‌آید و این کین به میان خانواده‌ها نیز راه می‌یابد و هر آنچه نیکی است به فراموشی سپرده خواهد شد.

این آغازی است بر پایان همه چیز.
جستجوی همیشگی خورشید بدست گرگ اسکول به سرانجام می‌رسد و گرگ خورشید را به دهان فرو می‌برد.

( هیولایی به شکل گرگ که فرزند فنریر و غولی مؤنث است. او همواره در آسمان در تعقیب اسب‌های آرواکر و آلسویدر است که ارابه‌ای حامل خورشید (سول) را که هر روز در آسمان می‌تاخت تعقیب می‌کرد و سعی در بلعیدن آن داشت.  )

برادرش هاتی نیز ماه را فرو خواهد داد و بدین سان زمین در تاریکی فرومی‌رود.

ستارگان از آسمان به زیر می‌افتند. خروس زرشکی رنگ «فیالار»، بر ژیان‌ها و خروس زرین گولینکامبی بر خدایان بانگ می‌زند و رسیدن زمان رگناروک را به گوش همگان می‌رساند.


(  ژیان ها یا یوتونها  غول‌هایی از نژاد ارواح طبیعت و دارای نیروهای مافوق انسانی بودند که در یوتنهایم ، یکی از نه بخش جهان در کیهان‌شناسی نورس زندگی می‌کردند. یوتون‌هایم توسط کوه‌های مرتفع و جنگل‌های انبود از میدگارد ، سرزمین انسان‌ها جدا شده بود. این غول‌ها به چندین نوع مختلف تقسیم می‌شدند، اما غول‌های یخی جزو رایج‌ترین آن‌ها به شمار می‌رفتند. )


خروس سومی نیز با بانگ خویش مردگان را برمی‌انگیزد.


زمین به سبب لرزش‌های نیرومند به آستانه از هم پاشیده شدن می‌رسد و هر چه بند و زنجیر در جهان هست، از هم خواهد پاشید. بدین سان گرگ سهمگین فنریر  و همچنین پدر ناخجسته‌اش لوکی از بند رها خواهند شد و برای رویارویی با خدایان برخواهند خاست.


فنریر با دهان باز پیش خواهد تاخت، یک آرواره‌اش در آسمان و آروارهٔ دیگر در زمین، و از چشم‌ها و منخرینش آتش شعله‌ور است. 


یورمونگاند (مار میدگارد . زمین)  برای رساندن خود به کرانه‌های دریا به خود پیچ و تاب‌های ترسناکی می‌دهد که به سبب آن موج‌های بزرگی در دل دریا پدید می‌آید.


با هر دم، اژدهای شوم، زمین و آسمان را به زهر خویش می‌آلاید.


به سبب موج‌های پدید آمده از سوی یورمونگاند، کشتی‌ای که از ناخن انگشتان مردگان ساخته شده، به نام ناگل فار از خشکی رها می‌شود و بر اقیانوس متلاطم خواهد افتاد و ژیان‌ها به سوی میدان نبرد فرجامین رهسپار می‌شوند.


( ناگل‌فار  کشتی شیطانی بود که به طور کامل از ناخن انگشتان دست و پای مردگان ساخته شده بود. )

در هل هایم نیز مردمان جهان مردگان به فرماندهی لوکی بادبان می‌کشند.

از موسپل هایم در جنوب (نیمروز) غولهای آتشین به فرماندهی سورت به رویارویی با خدایان برمی‌خیزند.

سورت شمشیری به دست خواهد داشت که به مانند خورشید می‌درخشد و پوسته زمین را سوزانده و تاول‌دار می‌کند.

(  سورت  یک یوتون آتشی و فرمانروای سرزمین آتش موسپل هایم است که در نبرد نهایی راگناروک نقشی اساسی دارد و سرانجام تمام نه جهان را به آتش می‌کشد. او همیشه در این سرزمین با شمشیر بزرگ و درخشانش که از خورشید نیز نورانی‌تر بود، به صورت آماده باش ایستاده بود.  وی در راگناروک رهبری غولان علیه آسیرها و ونیرها را بر عهده داشت. سرنوشت مختص او از پا در آوردن ایزد باروری فریر، و توسط او نیز کشته شدن بود.
شعله‌های آتش سورت در نهایت هنگامی که زمین دهان باز کرده و به دریا فرو می‌رود، خاموش می‌شوند و او نیز کشته می‌شود.  )
۱۱

نبرد راگناروک


نبرد آغاز می‌شود. در آغاز نبرد، فریر، خداوندگار باروری، از آنجا که شمشیر جادویی خود را به اسکرنر داده تا از برای پیشکش خواستگاری به گرد  بدهد، جنگ‌افزاری دردست ندارد و به آسانی در برابر سورت به خاک می‌افتد.

او نخستین کشته خدایان در این نبرد خواهد بود.
ثور نیرومند، خداوند آذرخش بر یورمونگاند خواهد تاخت. در این نبرد ثور بر فرزند لوکی چیره می‌شود،

اما هنوز سه گام به پیش نرفته‌است که زهر کشنده مار او را از پای درمی‌آورد.


فرزند دلیر اودین ، خدای یک دست، تیر دلاور در برابر گارم، هیولای سگ‌مانندی که نگاهبان دروازه هل هایم است می‌ایستد و در نبردی شکوهمند هیولا را از میان می‌برد،

اما او نیز به سبب زخم‌هایش جان می‌بازد.


هل الهه مرگ و فرمانروای هل هایم با ارتش مردگان به اسگارد لشکرکشی می‌کند و با ازگاردی‌ها می‌جنگد. در این بین اودین والکیری ها را به نبرد با هل فرا می‌خواند و همه والکیری‌ها توسط هل کشته می‌شوند و هل تاج‌وتخت ازگارد را فتح می‌کند.


لوکی و هایمدال نگهبان بایفراست ، دشمنان دیرین در برابر هم می‌ایستند، اما هیچ‌یک از این نبرد جان به در نمی‌برند تا پیروزی را به چشم خود ببینند.


درازترین نبرد آن روز، نبرد اودین والا در برابر دشمن دیرینه خود، گرگ غول‌پیکر فنریر خواهد بود.

نبرد میان این دو بسیار به درازا می‌کشد، اما سرانجام گرگ بر خداوند یک چشم یورش می‌آورد و او را به کام فرو می‌برد.

 ویدار، فرزند اودین کین پدر را خواهد ستاند. او با دست تهی به گرگ یورش می‌برد و آرواره گرگ را گرفته و او را از میان به دو نیم می‌کند.


پس از آن سورت بر سراسر جهان آتش می‌پراکند و دوست و دشمن را با هم نابود خواهد ساخت. آسمان سیاه و ستاره‌ها ناپدید خواهند شد و هر نُه جهان در آتش خواهند سوخت و زمین ( میدگارد ) در اعماق دریا فرو خواهد رفت.
۱۲

زندگی نو


ایگدراسیل، درخت جهان عظیم‌الجثه، خواهد لرزید و همهٔ آسمان و زمین را وحشت فرا خواهد گرفت

و سرانجام از همه سوزی سورت جان به در خواهد برد و یک زن و مرد را نیز از مرگ می‌رهاند: 

لیف و لیفتراسیر
( ادم و حوای اساطیر نورس )

بالدر که دروپنیر  را در دست دارد از جهان مردگان به همراه برادرش هودر باز خواهد گشت.

برخی از خدایان چون ویدار، والی، هرمود و هونیر از نبرد جان به در خواهند برد و دیگران نیز دوباره زاده می‌شوند.

جهانی بدون هرگونه پلیدی و پلشتی، جهانی آرمانی و ایده‌آل از دریا سر برخواهد آورد.

جهانی که در آن فراوانی خواهد بود و غم و اندوه را در آن راهی نیست. خدایان و انسان‌های تخمِ لیف و لیفتراسیل در آن جهان به شادی در کنار یکدیگر خواهند زیست.
بدلیل  زیاد بودن اسامی اساطیر و داستان های مربوط به آن سعی شد بصورت خلاصه وار  واقعه راگناروک وشخصیتهای اصلی داستان توصیف شود .

صرفا برای آشنایی با فرهنگ وایکینگها و مردمان اسکاندیناوی 👆