گپ 8
Mohsen Chavoshi ~ Music-Fa.Com – Koja Boodi ~ Music-Fa.Com
هنوزم اون شبای گریه مستی رو یادم هست ....
میگویند پیروز کسی است که لبخند اخر را میزند
و مردم ایران آن کسانی هستند که لبخند اخر را خواهند زد
و این اجتناب ناپذیر است
و مردم ایران آن کسانی هستند که لبخند اخر را خواهند زد
و این اجتناب ناپذیر است
مردهای خوب
مردها زیاد گریه میکنند
زیاد میمیرند
زیاد میترسند
اما در سکوت
کسی مرگ مردان را نمیبیند . درکشان نمیکند .
مردها میترسند اما به کدام ادم محکم تکیه کنند ؟
وقتی همه او را تکیه گاه میشناسند ...
وقتی میترسند به چه کسی پناه ببرند .. پشت چه کسی پنهان شوند ؟
مردها گریه میکنند درونشان تا غرورشان نشکند . و تو که اشک میریزی و سبک میشوی چه میدانی گریه بدون اشک چه وزن و اواری دارد .
مردهای صادق قول نمیدهند زبان باز نیستند . چون کلمات سوگند انهاست .
مردها گاهی به جایی تکیه میدهند و در غم و سکوت فرو میروند . گاهی خاطرات و دلتنگی و زخمهای کهنه درونشان دهان باز میکند . همچون اواری سهمگین خردشان میکند .
و تو نظاره میکنی که چقدر ارام در فکر است ..
مردها عاشق زنهایی هستند که به انها اطمینان دهند همیشه خواهند ماند . مردها عاشق زنهایی هستند که بگویند نگران نباش هرچه که باشد و بشود من درکنارت هستم . و با هم خواهیم جنگید ..
و فقط یک مرد میتواند درک کند که چنین حرفی چه توان شگفت انگیزی در خود دارد .
مردها همیشه برای داشته هایشان یا تواناییهایشان انتخاب میشوند .
یک مرد باید داشته باشد باید انجام دهد باید بجنگد . باید تلاش کند . که انتخاب شود . هیچ وقت خودش و انچه هست کافی نیست ... و تو مینشینی تا برای انچه هستی انتخاب شوی . چه تضاد غم انگیزی .
مردها در درونشان صندوقی دارند که پر میشود . از دلتنگی . از حسرت . از بی پناهی . تنهایی و خاطرات . و روزی زیر وزن این صندوق اخرین مرگ را تجربه میکنند .
چه دلتنگیها و تنهاییهای غریبی دارد یک مرد ...
مردانگی میمیرد در جامعه ای که داشتن مهم تر است از بودن .
#a_f
مردها زیاد گریه میکنند
زیاد میمیرند
زیاد میترسند
اما در سکوت
کسی مرگ مردان را نمیبیند . درکشان نمیکند .
مردها میترسند اما به کدام ادم محکم تکیه کنند ؟
وقتی همه او را تکیه گاه میشناسند ...
وقتی میترسند به چه کسی پناه ببرند .. پشت چه کسی پنهان شوند ؟
مردها گریه میکنند درونشان تا غرورشان نشکند . و تو که اشک میریزی و سبک میشوی چه میدانی گریه بدون اشک چه وزن و اواری دارد .
مردهای صادق قول نمیدهند زبان باز نیستند . چون کلمات سوگند انهاست .
مردها گاهی به جایی تکیه میدهند و در غم و سکوت فرو میروند . گاهی خاطرات و دلتنگی و زخمهای کهنه درونشان دهان باز میکند . همچون اواری سهمگین خردشان میکند .
و تو نظاره میکنی که چقدر ارام در فکر است ..
مردها عاشق زنهایی هستند که به انها اطمینان دهند همیشه خواهند ماند . مردها عاشق زنهایی هستند که بگویند نگران نباش هرچه که باشد و بشود من درکنارت هستم . و با هم خواهیم جنگید ..
و فقط یک مرد میتواند درک کند که چنین حرفی چه توان شگفت انگیزی در خود دارد .
مردها همیشه برای داشته هایشان یا تواناییهایشان انتخاب میشوند .
یک مرد باید داشته باشد باید انجام دهد باید بجنگد . باید تلاش کند . که انتخاب شود . هیچ وقت خودش و انچه هست کافی نیست ... و تو مینشینی تا برای انچه هستی انتخاب شوی . چه تضاد غم انگیزی .
مردها در درونشان صندوقی دارند که پر میشود . از دلتنگی . از حسرت . از بی پناهی . تنهایی و خاطرات . و روزی زیر وزن این صندوق اخرین مرگ را تجربه میکنند .
چه دلتنگیها و تنهاییهای غریبی دارد یک مرد ...
مردانگی میمیرد در جامعه ای که داشتن مهم تر است از بودن .
#a_f
زنهای خوب
زنها درک نمیشوند
مورد قدردانی قرار نمیگیرند
رنجهایشان کودکانه پنداشته میشود .
عدالتی نمیبینند
مساواتی نمیبینند .
زنها قربانیان تاریخند .
احزاب . ادیان . مکاتب فکری . خلق میشوند بدون رای زنان و تعیین میکنند که زن چیست کیست چه باید بکند و چه نباید چه حقی دارد و چقدر می ارزد ...
با مکتب شومشان افکار مرد را از شهوت پر میکنند و بعد برای زنان اندرونی میسازند و خیمه سرش میکنند . ..
جای زن در اندرونیست !!
تمام تلاششان را میکنند که زن را از جامعه دور کنند محدودش میکنند سرخورده و ناتوانش میکنند تا در اخر اورا به عقل کم و تجربه ناکافی متهمش کنند . و زنان مردان احمقی بزایند و بزرگ کنند تا ان مردها با ادامه راه حماقت بار پدرانشان نسلهای دیگر زنان را نیز محدود کنند ..
و چه چاهی بی انتهاست این . به گواه تاریخ ..
مکاتبی که با محدودیت و نگاه جنسیتی فرزندان را بزرگ میکند و جامعه را الوده میکند برای درمانی که خود مرضش را ساخته اند محدودیت بیشتر زنان را تجویز میکند ...
با ذهنیت اتش و پنبه فرزندان را بزرگ میکنند بعد دنبال گونی برای پنبه میگردند .
در مکتبشان نیست که مردانی پاک تربیت کنند . چون ذهن کودکان را با اتش و پنبه جنسیت پر کرده اند . و در دوری و پرهیز . و حالا مجبورند برای نسل بیماری که سآخته اند قفس بسازند ...
...
...
هر روز پس از تلاشی پایان ناپذیر کسی نیست که قدردان زحمتشان باشد .
و چه بسیارند انها که با بیشعوری تمام از طعم غذا گله میکنند . آنها که بزرگترین هنرشان خوردن غذای اماده است ..
در رستوران به گارسون انعام هم میدهند و ژست روشنفکر دارند .
و در خانه از غذا ایراد میگیرند و نمیفهمند که هر غذایی چقدر زحمت دارد . و سزاوار تشکر ...
اگر کسی با زن خوب باشد میگویند زن ذلیل و نکوهشش میکنند .
و تو سری زدن و بد اخلاقی را غیرت معنی میکنند ...
و نمیفهمند مردی که به همسرش احترام نگذارد . هستند مردانی که با کمال میل این احترام را به همسرش ارزانی دارند ...
زنها خورد میشوند اگر خیانت ببینند . همیشه در ترسند چون مردشان بیرون است . تمام روز . استرس نگرانی دلشوره ...
زبان زنها اصلا پیچیده نیست کمی شعور میخواهد . زنها هر جمله ای را نمیگویند بعضی کلمات را در نحوه بیانشان میشود به وضوح شنید و درک کرد . فقط کافیست موقع صحبت نگاهشان کرد ..
و بترسید از سکوت زنها . که سکوت نشان ناراحتی یا قطع امید است ..
زنها زیبایی دنیا هستند . با قوانین و مکاتب ناقص انها را محدود نکنیم
زن و مرد فارق از جنسیت انسانیم . همدیگر را نیازاریم . و به هم خرده نگیریم . و با مهربانی همدیگر را درک کنیم .
و یادمان باشد شعور زنان یک جامعه مستقیما به شعور مردان و حاکمان ان جامعه بستگی دارد .
پس با تحقیر زنان خود را تحقیر نکنیم .
#a_f
زنها درک نمیشوند
مورد قدردانی قرار نمیگیرند
رنجهایشان کودکانه پنداشته میشود .
عدالتی نمیبینند
مساواتی نمیبینند .
زنها قربانیان تاریخند .
احزاب . ادیان . مکاتب فکری . خلق میشوند بدون رای زنان و تعیین میکنند که زن چیست کیست چه باید بکند و چه نباید چه حقی دارد و چقدر می ارزد ...
با مکتب شومشان افکار مرد را از شهوت پر میکنند و بعد برای زنان اندرونی میسازند و خیمه سرش میکنند . ..
جای زن در اندرونیست !!
تمام تلاششان را میکنند که زن را از جامعه دور کنند محدودش میکنند سرخورده و ناتوانش میکنند تا در اخر اورا به عقل کم و تجربه ناکافی متهمش کنند . و زنان مردان احمقی بزایند و بزرگ کنند تا ان مردها با ادامه راه حماقت بار پدرانشان نسلهای دیگر زنان را نیز محدود کنند ..
و چه چاهی بی انتهاست این . به گواه تاریخ ..
مکاتبی که با محدودیت و نگاه جنسیتی فرزندان را بزرگ میکند و جامعه را الوده میکند برای درمانی که خود مرضش را ساخته اند محدودیت بیشتر زنان را تجویز میکند ...
با ذهنیت اتش و پنبه فرزندان را بزرگ میکنند بعد دنبال گونی برای پنبه میگردند .
در مکتبشان نیست که مردانی پاک تربیت کنند . چون ذهن کودکان را با اتش و پنبه جنسیت پر کرده اند . و در دوری و پرهیز . و حالا مجبورند برای نسل بیماری که سآخته اند قفس بسازند ...
...
...
هر روز پس از تلاشی پایان ناپذیر کسی نیست که قدردان زحمتشان باشد .
و چه بسیارند انها که با بیشعوری تمام از طعم غذا گله میکنند . آنها که بزرگترین هنرشان خوردن غذای اماده است ..
در رستوران به گارسون انعام هم میدهند و ژست روشنفکر دارند .
و در خانه از غذا ایراد میگیرند و نمیفهمند که هر غذایی چقدر زحمت دارد . و سزاوار تشکر ...
اگر کسی با زن خوب باشد میگویند زن ذلیل و نکوهشش میکنند .
و تو سری زدن و بد اخلاقی را غیرت معنی میکنند ...
و نمیفهمند مردی که به همسرش احترام نگذارد . هستند مردانی که با کمال میل این احترام را به همسرش ارزانی دارند ...
زنها خورد میشوند اگر خیانت ببینند . همیشه در ترسند چون مردشان بیرون است . تمام روز . استرس نگرانی دلشوره ...
زبان زنها اصلا پیچیده نیست کمی شعور میخواهد . زنها هر جمله ای را نمیگویند بعضی کلمات را در نحوه بیانشان میشود به وضوح شنید و درک کرد . فقط کافیست موقع صحبت نگاهشان کرد ..
و بترسید از سکوت زنها . که سکوت نشان ناراحتی یا قطع امید است ..
زنها زیبایی دنیا هستند . با قوانین و مکاتب ناقص انها را محدود نکنیم
زن و مرد فارق از جنسیت انسانیم . همدیگر را نیازاریم . و به هم خرده نگیریم . و با مهربانی همدیگر را درک کنیم .
و یادمان باشد شعور زنان یک جامعه مستقیما به شعور مردان و حاکمان ان جامعه بستگی دارد .
پس با تحقیر زنان خود را تحقیر نکنیم .
#a_f
کودکان
کودکان همیشه مورد تجاوز قرار میگیرند .
تجاوز فکری . ایدئولوژی . مذهبی . حزبی و سیاسی .
تلقین یک فکر . سیاست مذهب یا ایدئولوژی به کودک . جنایت است در حق بشریت .
فرزند گاو پرست باید گاو پرست شود . فرزند یهودی یهودی و مسلمان مسلمان .
چه کسی حق انتخاب داده که بهترین سالهای عمر یک انسان را به سیاست و مذهب و ایدئولوژی الوده میکنیم ؟
و چقدر جنگ و جنایت در جهان ادامه خواهد داشت بین فرزندان قومها و مذاهب مختلف .
آن کودکانی که هرگز همدیگر را ندیده اند و جز نفرتی که سود جویان در ذهن آنها کاشته اند دلیل دیگری برای جنگ ندارند .
#a_f
کودکان همیشه مورد تجاوز قرار میگیرند .
تجاوز فکری . ایدئولوژی . مذهبی . حزبی و سیاسی .
تلقین یک فکر . سیاست مذهب یا ایدئولوژی به کودک . جنایت است در حق بشریت .
فرزند گاو پرست باید گاو پرست شود . فرزند یهودی یهودی و مسلمان مسلمان .
چه کسی حق انتخاب داده که بهترین سالهای عمر یک انسان را به سیاست و مذهب و ایدئولوژی الوده میکنیم ؟
و چقدر جنگ و جنایت در جهان ادامه خواهد داشت بین فرزندان قومها و مذاهب مختلف .
آن کودکانی که هرگز همدیگر را ندیده اند و جز نفرتی که سود جویان در ذهن آنها کاشته اند دلیل دیگری برای جنگ ندارند .
#a_f
۱
اساطیر نورس . و واقعه راگناروگ
از آنجا که واقعه راگناروک نیاز به اشنایی با اساطیر نورس دارد سعی شده در ابتدا شخصیتها خلاصه وار معرفی شوند . و در آخر واقعه راگناروک یا فرجام خدایان توصیف شود
اساطیر نورس . و واقعه راگناروگ
از آنجا که واقعه راگناروک نیاز به اشنایی با اساطیر نورس دارد سعی شده در ابتدا شخصیتها خلاصه وار معرفی شوند . و در آخر واقعه راگناروک یا فرجام خدایان توصیف شود
۲
ادین
اُدین ایزد ترسآور جادو، جنگ و خرد بود و برای پیروزی در جنگها فرا خوانده میشد، اما به او ایمان نداشتند و اغلب او را متهم میکردند که پیروزی را ناعادلانه عطا میکند.
گاهی قربانیهای خونین لازم بود تا خشنودی و رضایت او را به دست آورند.
او ۹ روز گرسنه و تشنه به این حالت که با نیزه خودش زخمی نیز شده بود، از ایگدراسیل آویزان ماند
(به همین سبب نام ایگدراسیل به درخت جهانی داده شدهاست. ایگ از کنیههای اودین و به معنی هراسانگیز است)
و پس از این زمان با آموختن نه سرود جادویی و هجده رون، از درخت به پایین افتاد. از این رو او توانایی این را پیدا کرد تا مردگان را به سخن وادارد و با خردمندترین آنها گفتگو و مشورت کند.
پیروان ادین بر این باور بودند که ادین ورود جنگجویان کشته شده در جنگ را به تالار خود والهالا خوش آمد میگوید
و تنها جنگجویانی به این مقام دست مییابند که با مرگی قهرمانانه در میدان جنگ کشته شدهاند.
اودین به عنوان پیرمردی بلند قد با ریشی روان و تنها یک چشم
( چشم دیگر را در ازای خرد داده بود )
نشان داده میشود.
به طور سنتی اعتقاد بر این بود که اودین در تالار والهالا، واقع در یکی از نه قلمرو محل سکونت خدایان نورس ، آسگارد ، زندگی میکند.
ادین
اُدین ایزد ترسآور جادو، جنگ و خرد بود و برای پیروزی در جنگها فرا خوانده میشد، اما به او ایمان نداشتند و اغلب او را متهم میکردند که پیروزی را ناعادلانه عطا میکند.
گاهی قربانیهای خونین لازم بود تا خشنودی و رضایت او را به دست آورند.
او ۹ روز گرسنه و تشنه به این حالت که با نیزه خودش زخمی نیز شده بود، از ایگدراسیل آویزان ماند
(به همین سبب نام ایگدراسیل به درخت جهانی داده شدهاست. ایگ از کنیههای اودین و به معنی هراسانگیز است)
و پس از این زمان با آموختن نه سرود جادویی و هجده رون، از درخت به پایین افتاد. از این رو او توانایی این را پیدا کرد تا مردگان را به سخن وادارد و با خردمندترین آنها گفتگو و مشورت کند.
پیروان ادین بر این باور بودند که ادین ورود جنگجویان کشته شده در جنگ را به تالار خود والهالا خوش آمد میگوید
و تنها جنگجویانی به این مقام دست مییابند که با مرگی قهرمانانه در میدان جنگ کشته شدهاند.
اودین به عنوان پیرمردی بلند قد با ریشی روان و تنها یک چشم
( چشم دیگر را در ازای خرد داده بود )
نشان داده میشود.
به طور سنتی اعتقاد بر این بود که اودین در تالار والهالا، واقع در یکی از نه قلمرو محل سکونت خدایان نورس ، آسگارد ، زندگی میکند.
۳
والکیری ها
والکیری ها در اساطیر اسکاندیناوی زنان جوان و زیبایی هستند نادیدنی که در جنگها به نبرد میپردازند.
آنها در خدمت اودین، والاترین خدای نوردیکها، میباشند.
اودین به جنگجویان شجاعی برای نبرد هنگام راگناروک نیاز داشت و والکِیریها میدان جنگ را برای انتخاب دلیرترین کسانی که جان خود را از دست دادهاند جستجو میکردند.
آنها نیمی از این رزمآوران به نام اینهریار را به تالار ویژه اودین در والهالا اسکورت مینمودند
(ایزدبانو فریا پذیرای نیمه دیگر در تالار «سسرومنیر» واقع در سرزمین فولکوانگر بود) تا در آنجا خود را برای نبرد پایانی در روز راگناروک آماده کنند.
وایژه والکِیری در زبان نورس باستان valkyrja از دو واژهٔ وال به معنی کشنده و درنده
و کِیری به معنی گزیننده یعنی کسی که کشتگان جنگ را برمیگزیند یا به معنای «برگزیننده کُشتگان» است.
والکیریها دوشیزگان جنگجوی ایزد جنگ و باشندگانی هستند که جنگ و خونریزی آنان را خشنود میسازد.تمام والکیری ها در روز رگناروک توسط ایزد مرگ ( هل ) کشته میشوند.
والکیری ها
والکیری ها در اساطیر اسکاندیناوی زنان جوان و زیبایی هستند نادیدنی که در جنگها به نبرد میپردازند.
آنها در خدمت اودین، والاترین خدای نوردیکها، میباشند.
اودین به جنگجویان شجاعی برای نبرد هنگام راگناروک نیاز داشت و والکِیریها میدان جنگ را برای انتخاب دلیرترین کسانی که جان خود را از دست دادهاند جستجو میکردند.
آنها نیمی از این رزمآوران به نام اینهریار را به تالار ویژه اودین در والهالا اسکورت مینمودند
(ایزدبانو فریا پذیرای نیمه دیگر در تالار «سسرومنیر» واقع در سرزمین فولکوانگر بود) تا در آنجا خود را برای نبرد پایانی در روز راگناروک آماده کنند.
وایژه والکِیری در زبان نورس باستان valkyrja از دو واژهٔ وال به معنی کشنده و درنده
و کِیری به معنی گزیننده یعنی کسی که کشتگان جنگ را برمیگزیند یا به معنای «برگزیننده کُشتگان» است.
والکیریها دوشیزگان جنگجوی ایزد جنگ و باشندگانی هستند که جنگ و خونریزی آنان را خشنود میسازد.تمام والکیری ها در روز رگناروک توسط ایزد مرگ ( هل ) کشته میشوند.
۴
والهالا
سرایی باشکوه و عظیم واقع در آسگارد بود که تالار کشتگان بهشمار میرفت
و از آنِ اودین سرکردهٔ ایزدان بود.
این تالار بزرگ پانصد و چهل در دارد.
تیرهای به کار رفته در این تالار نیزه هستند و سرتاسر تالار از سپرهای بسیار پوشیده شدهاست.
زرههای سینهپوش فلزی نیز برای ساخت نیمکتهای این تالار بهکار رفتهاند. یک گرگ از درب باختری تالار پاسداری میکند و شاهینی در بالای آن در پرواز است..
والکیری ها نیمی از کسانی که در میدان نبرد کشته میشوند را به این تالار میآورند،
در حالی که نیمهٔ دیگر پذیرای ایزدبانوی فریا بودند.
این پهلوانان که اینهریار نامیده میشوند، در این تالار خود را برای نبرد روز راگناروک آماده میکنند.
در روز رگناروک از هر در این تالار هشتصد جنگجو شانه به شانه به بیرون میآیند و به سوی میدان نبرد میروند.
والهالا برگردان انگلیسی از واژه نوردیک وال هول یا Valhöll به معنی تالار کشتگان است.
والهالا
سرایی باشکوه و عظیم واقع در آسگارد بود که تالار کشتگان بهشمار میرفت
و از آنِ اودین سرکردهٔ ایزدان بود.
این تالار بزرگ پانصد و چهل در دارد.
تیرهای به کار رفته در این تالار نیزه هستند و سرتاسر تالار از سپرهای بسیار پوشیده شدهاست.
زرههای سینهپوش فلزی نیز برای ساخت نیمکتهای این تالار بهکار رفتهاند. یک گرگ از درب باختری تالار پاسداری میکند و شاهینی در بالای آن در پرواز است..
والکیری ها نیمی از کسانی که در میدان نبرد کشته میشوند را به این تالار میآورند،
در حالی که نیمهٔ دیگر پذیرای ایزدبانوی فریا بودند.
این پهلوانان که اینهریار نامیده میشوند، در این تالار خود را برای نبرد روز راگناروک آماده میکنند.
در روز رگناروک از هر در این تالار هشتصد جنگجو شانه به شانه به بیرون میآیند و به سوی میدان نبرد میروند.
والهالا برگردان انگلیسی از واژه نوردیک وال هول یا Valhöll به معنی تالار کشتگان است.
۵
فریا
فریا یا فرییا به معنی بانو، در اسطیر نورس،
ایزدبانوی عشق، شور جنسی، باروری، نزاع و مرگ، جادوگری، کشمکش و یکی از زیباترین الهههای اساطیر و ادبیات نورس بهشمار میرفت.
فریا و برادر دوقلویش فریر ، فرزند خدای دریاها نیورد و عضو یکی از نژادهای ایزدان اساطیری به نام ونیر بود.
فریا الههٔ حامی باروری و حاصلخیزی محصولات کشاورزی و نماد شهوت جنسی بود. او شیفتهٔ شعر و موسیقی، بهار و شکوفههای آن و به خصوص علاقه شدیدی به الف ها داشت.
فریا در کنار برادرش فریر در شمار ایزدانی بودند که سوئدیها آنان را در اواخر عصر وایکینگها در اویسالا همراه با ثور و اودین، که با تندیسی فالیک مشخص میشد، نیایش میکردند.
او همچنین به عنوان ملکهٔ والکیری ها شناخته میشد و برگزیننده دلیرترین جنگجویانی بود که جان خود را از دست دادهاند و آنها را به والهالا اسکورت مینمود.
فریا قادر به ریختن اشکهایی بود که به طلا یا کهربا مبدل میشدند.
فریا همسر اودین خدای خدایان بود
فریا
فریا یا فرییا به معنی بانو، در اسطیر نورس،
ایزدبانوی عشق، شور جنسی، باروری، نزاع و مرگ، جادوگری، کشمکش و یکی از زیباترین الهههای اساطیر و ادبیات نورس بهشمار میرفت.
فریا و برادر دوقلویش فریر ، فرزند خدای دریاها نیورد و عضو یکی از نژادهای ایزدان اساطیری به نام ونیر بود.
فریا الههٔ حامی باروری و حاصلخیزی محصولات کشاورزی و نماد شهوت جنسی بود. او شیفتهٔ شعر و موسیقی، بهار و شکوفههای آن و به خصوص علاقه شدیدی به الف ها داشت.
فریا در کنار برادرش فریر در شمار ایزدانی بودند که سوئدیها آنان را در اواخر عصر وایکینگها در اویسالا همراه با ثور و اودین، که با تندیسی فالیک مشخص میشد، نیایش میکردند.
او همچنین به عنوان ملکهٔ والکیری ها شناخته میشد و برگزیننده دلیرترین جنگجویانی بود که جان خود را از دست دادهاند و آنها را به والهالا اسکورت مینمود.
فریا قادر به ریختن اشکهایی بود که به طلا یا کهربا مبدل میشدند.
فریا همسر اودین خدای خدایان بود
۶
آسگارد . یا آزگارد
یکی از نه بخش جهان در کیهان شناسی نورس و اقامتگاه ازیر ها (یا به روایتی آسها) خدایان جنگاور اسکاندیناوی است.
آزگارد که در میان نه بخش جهان بالاتر از دیگران و در آسمان جای دارد، با دیواری بلند از سنگهای بزرگ محافظت میشود. دیوار آزگارد توسط یکی از یوتونها به نام بلاست (یا هریمثورز) ساخته شد.
اودین و همسرش فریگ فرمانروایان آزگارد به شمار میرفتند.
سرزمین آزگارد و میدگارد ( زمین ) ، اقامتگاه انسانها بوسیلهٔ پل رنگینکمان بایفراست به یکدیگر متصل هستند.
در میان آزگارد دشت بزرگ ایداوول (یا ایدا) جای دارد که خدایان در این دشت در تالاری به نام گلادزهایم و ایزدبانوان در تالاری به نام وینگولف جمع شده و مورد موضوعات مهم به تصمیمگیری میپردازند.
خدایان همچنین هر روز بر سر چاه سرنوشت که در زیر ریشهٔ ایگدراسیل در آزگارد است به گفتگو میپردازند.
تاج و تخت این قلمرو در روز رگناروک توسط ایزد مرگ هل تصرف میشود.
آسگارد . یا آزگارد
یکی از نه بخش جهان در کیهان شناسی نورس و اقامتگاه ازیر ها (یا به روایتی آسها) خدایان جنگاور اسکاندیناوی است.
آزگارد که در میان نه بخش جهان بالاتر از دیگران و در آسمان جای دارد، با دیواری بلند از سنگهای بزرگ محافظت میشود. دیوار آزگارد توسط یکی از یوتونها به نام بلاست (یا هریمثورز) ساخته شد.
اودین و همسرش فریگ فرمانروایان آزگارد به شمار میرفتند.
سرزمین آزگارد و میدگارد ( زمین ) ، اقامتگاه انسانها بوسیلهٔ پل رنگینکمان بایفراست به یکدیگر متصل هستند.
در میان آزگارد دشت بزرگ ایداوول (یا ایدا) جای دارد که خدایان در این دشت در تالاری به نام گلادزهایم و ایزدبانوان در تالاری به نام وینگولف جمع شده و مورد موضوعات مهم به تصمیمگیری میپردازند.
خدایان همچنین هر روز بر سر چاه سرنوشت که در زیر ریشهٔ ایگدراسیل در آزگارد است به گفتگو میپردازند.
تاج و تخت این قلمرو در روز رگناروک توسط ایزد مرگ هل تصرف میشود.
۸
لوکی
لوکی از ایزدان یا یوتونها (و یا هر دو) در اساطیر اسکاندیناوی است.
وی فرزند لافی و فارباوتی است و برادر هلبلیندی و بیلایستر. لوکی خوش سیما، بذلهگو و فریبنده، و در عین حال شرارتبار و آبزیرکاه بود.
مدرکی در دست نیست دال بر اینکه لوکی را به عنوان ایزد بپرستند، اما بهنظر میرسد که او یکی از شخصیتهای اصلی خاندان اساطیری بوده باشد.
او در بسیاری از رویدادهای اساطیری نقش محوری دارد و هم ملازم همیشگی و دوست بزرگ ایزدان بود و هم نفوذی شرارتبار داشت و دشمنی مرگبار بهشمار میآمد.
وی از یک غول مؤنث به نام آنگربودا صاحب سه فرزند غولآسا شد که عبارتند از ؛
هل ، نگهبان قلمرو مردگان و ایزدبانوی مرگ،
مار کیهانی افسانهای به اسم پورموندگاند که این مار غولپیکر و نامیرا در میدگارد یا زمین محبوس شده و در واقعه رانگاروگ هماورد ثور است ؛
فرزند دیگر لوکی، گرگی به اسم فنریر است که در راگناروک، هماورد اودین است و وی را میکشد
روابط وی با دیگر خدایان اساطیری نورس در مواقع مختلف، متفاوت است؛
وی گاهی به عنوان یار و کمککننده آنان و گاهی به عنوان دشمن و خرابکار شناخته میشود.
او با آتش و جادو مرتبط بوده و یک دگر پیکر است و در بسیاری مواقع خودش را به شکل یک ماهی، مادیان، پیرزن و دیگر اشکال درآورده است.
رابطه خوب لوکی با خدایان نورس زمانی پایان میپذیرد که وی قتل یکی از محبوبترین خدایان، بالدر را طرحریزی میکند.
وی توسط خدایان محکوم شده و در کوهی به بند کشیده میشود که ماری از بالای سر او زهرش را بر او میریزد ولی همسرش سیگین این زهر را در کاسهای جمع میکند و مانع درد کشیدن همسرش میشود،
مگر مواقعی که میخواهد زهر را خالی کند که به خود پیچیدن لوکی در این لحظات از درد، موجب زمین لرزه میشود.
در راگناروک او از بندش رها میشود و در جنگ با خدایان، دشمن دیرینش هایمدال را میکشد و خود نیز توسط او کشته میشود.
لوکی
لوکی از ایزدان یا یوتونها (و یا هر دو) در اساطیر اسکاندیناوی است.
وی فرزند لافی و فارباوتی است و برادر هلبلیندی و بیلایستر. لوکی خوش سیما، بذلهگو و فریبنده، و در عین حال شرارتبار و آبزیرکاه بود.
مدرکی در دست نیست دال بر اینکه لوکی را به عنوان ایزد بپرستند، اما بهنظر میرسد که او یکی از شخصیتهای اصلی خاندان اساطیری بوده باشد.
او در بسیاری از رویدادهای اساطیری نقش محوری دارد و هم ملازم همیشگی و دوست بزرگ ایزدان بود و هم نفوذی شرارتبار داشت و دشمنی مرگبار بهشمار میآمد.
وی از یک غول مؤنث به نام آنگربودا صاحب سه فرزند غولآسا شد که عبارتند از ؛
هل ، نگهبان قلمرو مردگان و ایزدبانوی مرگ،
مار کیهانی افسانهای به اسم پورموندگاند که این مار غولپیکر و نامیرا در میدگارد یا زمین محبوس شده و در واقعه رانگاروگ هماورد ثور است ؛
فرزند دیگر لوکی، گرگی به اسم فنریر است که در راگناروک، هماورد اودین است و وی را میکشد
روابط وی با دیگر خدایان اساطیری نورس در مواقع مختلف، متفاوت است؛
وی گاهی به عنوان یار و کمککننده آنان و گاهی به عنوان دشمن و خرابکار شناخته میشود.
او با آتش و جادو مرتبط بوده و یک دگر پیکر است و در بسیاری مواقع خودش را به شکل یک ماهی، مادیان، پیرزن و دیگر اشکال درآورده است.
رابطه خوب لوکی با خدایان نورس زمانی پایان میپذیرد که وی قتل یکی از محبوبترین خدایان، بالدر را طرحریزی میکند.
وی توسط خدایان محکوم شده و در کوهی به بند کشیده میشود که ماری از بالای سر او زهرش را بر او میریزد ولی همسرش سیگین این زهر را در کاسهای جمع میکند و مانع درد کشیدن همسرش میشود،
مگر مواقعی که میخواهد زهر را خالی کند که به خود پیچیدن لوکی در این لحظات از درد، موجب زمین لرزه میشود.
در راگناروک او از بندش رها میشود و در جنگ با خدایان، دشمن دیرینش هایمدال را میکشد و خود نیز توسط او کشته میشود.