This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر نوجوان جانباخته #عرشیا_امامقلی_زاده با انتشار این ویدئویی نوشت:
عرشیا بعد از آزادی به من گفت: مامان آنقدر زدن که بگم اشتباه کردم ولی من نگفتم گفتم که کاری نکردم که بگم اشتباه کردم.» «پارسال همین موقعها خواب بودم دیدم آهنگ باز کردی و یه عینک زدی که من بخندم. پسرم شبی که تو رو از ما گرفتند من هم بی تو زندگی نکردم.»
«عرشیا به من گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف قرص و آمپول هایی تزریق میکردند او پس از آزادی یکباره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود به تازگی مغازه باز کرده بود و خرید ماشین داشت. در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشی و با دستان خودم اعدامت میکنم.
مادر عرشیا اضافه میکند اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید به ما اجازه عزاداری ندادید؟ من امروز دادخواه خون فرزندم هستم پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم همه ما با عرشیا رفتیم.»
عرشیا روز ۵ آذر ۱۴۰۱، چند روز پس از آزادی از #زندان_لاکان_رشت در اثر فشارهای روانی وارده در دوران بازداشت به زندگی خود پایان داد.
عرشیا بعد از آزادی به من گفت: مامان آنقدر زدن که بگم اشتباه کردم ولی من نگفتم گفتم که کاری نکردم که بگم اشتباه کردم.» «پارسال همین موقعها خواب بودم دیدم آهنگ باز کردی و یه عینک زدی که من بخندم. پسرم شبی که تو رو از ما گرفتند من هم بی تو زندگی نکردم.»
«عرشیا به من گفته بود که در زندان به او به بهانههای مختلف قرص و آمپول هایی تزریق میکردند او پس از آزادی یکباره افسرده شد، در حالی که عرشیا پیش از آن عاشق زندگی بود به تازگی مغازه باز کرده بود و خرید ماشین داشت. در زندان یک آخوند به او گفته بود در سطح شهر میگردانیمت و سنگسار میشی و با دستان خودم اعدامت میکنم.
مادر عرشیا اضافه میکند اگر میگویید مرگ عرشیا به شما مرتبط نیست پس چطور آمبولانس حامل پیکر عرشیا را تحت نظر گرفتید به ما اجازه عزاداری ندادید؟ من امروز دادخواه خون فرزندم هستم پس از رفتن عرشیا من دیگر توان انجام هیچ کاری ندارم همه ما با عرشیا رفتیم.»
عرشیا روز ۵ آذر ۱۴۰۱، چند روز پس از آزادی از #زندان_لاکان_رشت در اثر فشارهای روانی وارده در دوران بازداشت به زندگی خود پایان داد.
علیرغم پایان مدت محکومیت، عزیز قاسمزاده به زندان بازگشت
در پی مخالفت دادستانی و دادیار ناظر بر زندان با مرخصی درمانی #عزیز_قاسم_زاده خواننده و معلم زندانی که یک سال زندان او به اتهام تبلیغ علیه نظام در تاریخ ۷ فروردین ۱۴۰۳به اتمام رسیده و میبایست ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ از زندان آزاد میشد، به دلیل عدم اعمال قانون تجمیع (مجازات اشد یا مجازات واحد) امروز پنج شنبه ۱۶ فروردین ایشان به #زندان_لاکان رشت بازگشت.
شایان ذکر است پس از انجام آزمایشات تازه در سال جدید به رغم استفاده از دارو طی چند ماه، متاسفانه psa قاسم زاده باز افزایش پیدا کرده و به بالای ۱۰ رسیده و طبق تجویز پزشک با این افزایش چند باره، احتمال مشکوک به ضایعات بدخیم در پروستات محتمل است و او می بایست بلافاصله برای ادامه درمان، MRI و cT و نمونه برداری از پروستات انجام دهد.
#زن_زندگی_آزادی
#همه_باهم_هستیم
#مهسا_امینی
#حزب_کمونیست_کارگری_ایران حزب شما است. به آن بپیوندید.
پیامگیر تلگرام حزب https://t.me/wpi_tamas
و یا با ارسال پیام به شماره 0046700447425 سيگنال ، واتساپ و
تلگرام. https://t.me/wpi_hkki
در پی مخالفت دادستانی و دادیار ناظر بر زندان با مرخصی درمانی #عزیز_قاسم_زاده خواننده و معلم زندانی که یک سال زندان او به اتهام تبلیغ علیه نظام در تاریخ ۷ فروردین ۱۴۰۳به اتمام رسیده و میبایست ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ از زندان آزاد میشد، به دلیل عدم اعمال قانون تجمیع (مجازات اشد یا مجازات واحد) امروز پنج شنبه ۱۶ فروردین ایشان به #زندان_لاکان رشت بازگشت.
شایان ذکر است پس از انجام آزمایشات تازه در سال جدید به رغم استفاده از دارو طی چند ماه، متاسفانه psa قاسم زاده باز افزایش پیدا کرده و به بالای ۱۰ رسیده و طبق تجویز پزشک با این افزایش چند باره، احتمال مشکوک به ضایعات بدخیم در پروستات محتمل است و او می بایست بلافاصله برای ادامه درمان، MRI و cT و نمونه برداری از پروستات انجام دهد.
#زن_زندگی_آزادی
#همه_باهم_هستیم
#مهسا_امینی
#حزب_کمونیست_کارگری_ایران حزب شما است. به آن بپیوندید.
پیامگیر تلگرام حزب https://t.me/wpi_tamas
و یا با ارسال پیام به شماره 0046700447425 سيگنال ، واتساپ و
تلگرام. https://t.me/wpi_hkki
سارا دلدار، زندانی سیاسی سابق، بر اثر عفونتهای ناشی از جراحات ساچمهای درگذشت
سارا دلدار، زندانی سیاسی سابق اهل رشت و از فعالان گیلانی، پس از تحمل عفونتهای ناشی از جراحات ساچمهای جان خود را از دست داد. وی در جریان اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ در رشت توسط نیروهای جمهوری اسلامی ایران و به دلیل کمک به مجروحین، مورد اصابت گلولههای ساچمهای قرار گرفت.
سارا در آخرین پست اینستاگرام خود زمانی که در بیمارستان بستری بود در اول مرداد ۱۴۰۳ شرح کاملی از وضعیت خود داده بود:
فردا روزی که یکسال پیش از دادگاه مستقیم به #زندان لاکان رشت برده شدم هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمیکردم. چون من کاری نکردم جز اینکه زخمیها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت.
روزها گذشت داخل زندان و تا حکمام اومد: دو تا حکم یک سال و سه ماه و ده روز و شش ماه و خوردهای. موندم و آزادی مشروطم اومد. این مدت هر چقدر هر ثانیه چه چیزایی گذشت و بگم بازم کمه.
از بهداشت، از دعواها از سرما از گرما از اینکه آرزوت باشه ماه و آسمون رو ببینی ولی خب همه این چیزا و صد برابرش برای وطن کمه.
وقتی که اومدم به هیچ کس نگفتم، تا استقبالم نیان تا هیچ گلی نیارن، وقتی آزادی هیچ معنی نداشت.
روزها گذشت. هماش فکر و ذهنم زندان بود… پیش دخترایی که کمکشون کردم و ترک کردن. پیش اینکه وای دعوا نشه وای برف نیاد سردشون میشه…
حتی غذاهایی که هوس کرده بودم و برام درست میکردن نمیخوردم تا اینکه گفتم اینجوری نمیشه… باید بلند شم مثل همیشه رفتم سرکار. خودم از صبح تا شب درگیر کردم تا برسم خونه بخوابم و فکری نکنم همه رو محل کار خندوندم و انرژی دادم تا اینکه کم کم مریض شدم. پیگیری کردم، دکتر رفتم تا اینکه هر روز بدتر عفونت…
و هنوز از دومین ماه که زندان بودم پریود شدم، دیگه عادت ماهیانه نشدم. تو زندان فشار عصبی گرفتم و بعد مشکلای دیگه… گفتم شایدچون من کبدم مشکل داشت این عفونتها رو گرفتم. یه هفته بیمارستان خوابیدم. دیگه آدم قبل نبودم، ضعیف ضعیف شدم، کمخونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان… بعد دیدم بچههایی که از زندان اومدن خیلیاشون بیماری زمینهای گرفتن
ولی با تمام این رنجها و دردها ساچمههای تو بدنم و سرم هر لحظه، ناخوداگاه میبینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه میرن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست
ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیر زنان سرزمینم افتخار میکنم و روحم پیش خواهرای تو بند که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم.
قاتلان یکی دیگر از عزیزانمان را هم از ما گرفتند اما با هشتاد میلیون مخالف و معترض چه خواهند کرد.
یاد سارای عزیز را با ادامه مبارزه برای سرنگونی حکومت منحوس اسلامی گرامی میداریم.
#زن_زندگی_آزادی
#همه_باهم_هستیم
#مهسا_امینی
سارا دلدار، زندانی سیاسی سابق اهل رشت و از فعالان گیلانی، پس از تحمل عفونتهای ناشی از جراحات ساچمهای جان خود را از دست داد. وی در جریان اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ در رشت توسط نیروهای جمهوری اسلامی ایران و به دلیل کمک به مجروحین، مورد اصابت گلولههای ساچمهای قرار گرفت.
سارا در آخرین پست اینستاگرام خود زمانی که در بیمارستان بستری بود در اول مرداد ۱۴۰۳ شرح کاملی از وضعیت خود داده بود:
فردا روزی که یکسال پیش از دادگاه مستقیم به #زندان لاکان رشت برده شدم هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمیکردم. چون من کاری نکردم جز اینکه زخمیها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت.
روزها گذشت داخل زندان و تا حکمام اومد: دو تا حکم یک سال و سه ماه و ده روز و شش ماه و خوردهای. موندم و آزادی مشروطم اومد. این مدت هر چقدر هر ثانیه چه چیزایی گذشت و بگم بازم کمه.
از بهداشت، از دعواها از سرما از گرما از اینکه آرزوت باشه ماه و آسمون رو ببینی ولی خب همه این چیزا و صد برابرش برای وطن کمه.
وقتی که اومدم به هیچ کس نگفتم، تا استقبالم نیان تا هیچ گلی نیارن، وقتی آزادی هیچ معنی نداشت.
روزها گذشت. هماش فکر و ذهنم زندان بود… پیش دخترایی که کمکشون کردم و ترک کردن. پیش اینکه وای دعوا نشه وای برف نیاد سردشون میشه…
حتی غذاهایی که هوس کرده بودم و برام درست میکردن نمیخوردم تا اینکه گفتم اینجوری نمیشه… باید بلند شم مثل همیشه رفتم سرکار. خودم از صبح تا شب درگیر کردم تا برسم خونه بخوابم و فکری نکنم همه رو محل کار خندوندم و انرژی دادم تا اینکه کم کم مریض شدم. پیگیری کردم، دکتر رفتم تا اینکه هر روز بدتر عفونت…
و هنوز از دومین ماه که زندان بودم پریود شدم، دیگه عادت ماهیانه نشدم. تو زندان فشار عصبی گرفتم و بعد مشکلای دیگه… گفتم شایدچون من کبدم مشکل داشت این عفونتها رو گرفتم. یه هفته بیمارستان خوابیدم. دیگه آدم قبل نبودم، ضعیف ضعیف شدم، کمخونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان… بعد دیدم بچههایی که از زندان اومدن خیلیاشون بیماری زمینهای گرفتن
ولی با تمام این رنجها و دردها ساچمههای تو بدنم و سرم هر لحظه، ناخوداگاه میبینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه میرن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست
ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیر زنان سرزمینم افتخار میکنم و روحم پیش خواهرای تو بند که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم.
قاتلان یکی دیگر از عزیزانمان را هم از ما گرفتند اما با هشتاد میلیون مخالف و معترض چه خواهند کرد.
یاد سارای عزیز را با ادامه مبارزه برای سرنگونی حکومت منحوس اسلامی گرامی میداریم.
#زن_زندگی_آزادی
#همه_باهم_هستیم
#مهسا_امینی