بدون روتوش
909 subscribers
2.38K photos
245 videos
41 files
2.02K links
بدون روتوش،فرهنگ است.بدون روتوش بودن سخت است. بدون روتوش شدن،هزینه دارد و اما ارزشش را دارد.قدم نخست توسعه ، پیشرفت و دست یازیدن به عدالت ، معرفت و سلامت ، تمرین بدون روتوش شدن و ماندن است.
یگانه مدیر مسئول ( بدون اجتماع و تبانی) : وکیل امیرسالار داودی
Download Telegram
همین از دستم برآمد
حتماً ناتوانی و بی عرضگی من بوده است.
من عَرض خاصی ندارم و تربیتم این نیست که فکر کنم حق تماماً نزد من است و بس.
اما..
از یک مهم اطمینان دارم.
یعنی یقین دارم و تا پای جان بر سر این عقیده یقینی که واقع عین الیقین است پای می فشارم و قدمی از آن عقب نخواهم نشست.
و آن نیست جز اینکه بالاترین امنیت یک حاکمیت محقق نمی شود جز اینکه بتواند بر قلبها مسلط گردد.
داغ و درفش و بگیر و ببند و سر و دل شکستن و کام ها را تلخ کردن و قلبها را فِسُردن ، راهی به امنیت نمی رساند.
من ادعایی ندارم و کوچک تر از آن هستم که بخواهم سخن مردم را بر زبان و قلمم جاری کنم.
اما کوچک بودنم را به غمض عین ، قلم بگیرید و یک بار به صورت و چشم ها در این نزدیک چهار دقیقه نمایه غیر حرفه ای ساز نگاه کنید.
می بینید؟
در چشم ها و صورت هایی که در نمایه می بینید ، تدقیق کنید ، آنها که نیستند را هم به یاد آورید! لطفاً
آنها واقعا مجرم هستند؟
پاسخ روشن است.
در حقیقت آنها نه تنها سوابق شان و نه فقط سوابق شان که سَکَنات شان نیز به جرم و جنایت بی ارتباط است و حال اگر سوابق و سَکنات‌ آنها را مطمح قضاوت قرار نمی دهید ، دست کم اگر توان و مهمتر از توان داشتن یا نداشتن ، اراده خواندن عمق چشم هایشان را داشته باشید ، تردید نکنید که توان هم خواهید یافت و سپس در می یابید که تا چه اندازه ( حال کم یا زیاد ) در حق شان نا مدارا بوده اید و در برابرشان ناروایی کرده اید و سخت مشغول الذِمِّه آنها هستید.
آری، شاید در جَلوَت به روی ما و به روی خودتان نیاورید ، اما حتم دارم در خَلوَت خود چنانچه اَقَلّی از شرم و مختصر آزادگی همچنان به مثابه مواهبی گران‌سنگ برای تان باقی مانده باشد، مگر راهی جز خِجلَت خواهید داشت.
ایرادی نیست.
از ما که حتماً می گذرد ، آنچنان که از اسلاف ما نیز گذشت.
اما به فرموده #حضرت حافظ :
" گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی"
#زندانیان_سیاسی
#سال۱۴۰۰
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#قلبهای_زخمی_💔
#عاشقم_بر_همه_عالم_که_همه_عالم_از_اوست
#ایران_خانه_ماست
#ما_صاحبخانه_هستیم_شما_مستاجر
#ایران
#ایران_زخمی_سربلند_دورانها
راستی...
اگر بهره مندی از رأفت اسلامی هزینه دارد ، باشد ما که چهارصد میلیون پوند نداریم،اما جان مان را برای سرزمین مادری و پدری مان و ایضاً برای #مردم نازنین مان خواهیم داد.
این آمادگی دلی از برای فدا شدن در راه مُلک و ملت را از ما باور کنید.
والله ضرر نمی کنید.
#امیرسالار_داودی
پیشاپیش حلول سال #هزار_و_چهارصد_و_یک شمسی شاد باش
https://www.instagram.com/tv/CbO36cXD61z/?utm_medium=share_sheet
از بزرگان و بزرگی شان نیازی نیست محافظت کنید.
هر زمان فکر کردید به کسی که بزرگ می دانیدش، نا روایی شده است ، حتماً با خود یادآوری کنید که رسم بزرگان درد دیدن و در گذشتن بوده است و از این رو شما نیز به قاعده تاسی و متابعت، تکلیف به در گذشتن دارید.
#بهمن_کشاورز
#امیرسالارداودی
#امیرسالار_داوودی
#امیرسالار_داودی
#وکلای_پایه_یک_دادگستری
#وکیل_دادگستری
#کارآموزان_وکالت
#وکالت
#وکیل
استاد در خلوت باری فرمودند اگرچه شاید در روش تاییدت نکنم ، اما مسیر همانی است که می پیمایی.
عرض کردم تأییدات شما سخت مصداق السَّکینَهَ فی‏ قُلُوبِ است.
فرمودند : وقتی در پی راه نجات هستی ، اِمساک و خِسَّت را روا مدار و از نقطه صفر شروع کن.
در زندان جور بودم که خبر رحلت شما را دژخیمان با بی عاری و توام با نوعی برخورد علی السویه به من عرضه کردند و هر چند در انتهای چشمان بیگانه با شرمشان، شعف هویدا بود...
من از خبر بار سفر بستن شما و رحل اقامت بر گرفتن شما دلگیر شدم و اما نشکستم.
نه اینکه مُهیّای شکستن نبودم که در واقع ترسیدم.
ترسیدم که مبادا بشکنم و در نگاه عظیم و سلیم شما سر شکسته گردم.
https://www.instagram.com/tv/CczdEfdDhTu/?igshid=MDJmNzVkMjY=
"سنگ نشان"
🎞🎥۲:۴۵
⚠️ لطفا ویدئو را کامل ببینید و کپشن را چنانچه تمایل داشتید ، مطالعه فرمایید.
عالیجناب مهندس #کیوان_صمیمی نمادی حقیقی از مقاومت و ممارست و مداومت نستوه ملّت ایران از برای دست یازیدن به کرامت و سعادت و سیادت است.
شاید که نه ، بلکه باید با جرأت #عمو_کیوان_صمیمی را برگزیده ای شایسته برای تحقق و تضمین وفاق و اتحاد و همدلی آحاد ملّت در چنین کارزار محتشم و فخیمی دانست که تمامی اقشار مردم در راستای رسیدن به آنچه استحقاقش را دارند ، خودشان به انضمام دار و ندارشان را در طَبَق اِخلاص قرار داده اند.
بی تردید جناب صمیمی همان سنگ نشانی است که رَه گُم نشود و قطعا می بایست وقت غنیمت شِمُریم و اِحرام دِگَر ببندیم و نیک بنگریم و یار حقیقی مان را بیابیم.
ارادتمند
#امیرسالار_داوودی
#امیرسالار_داودی
#امیرسالارداودی
#وکلای_پایه_یک_دادگستری
#کارآموزان_وکالت
#مشاوران_قوه_قضاییه
#قضات
#حقوقی_ها
#حقوقدانان
#دانشجویان_حقوق
#اساتید_حقوق
#اصحاب_رسانه
#مردم
#صنوف #معلمان #فرهنگیان #کارگران #نخبگان #فرزندان_ایران
#قاسم_افشار ( ترانه ضمیمه )
#انجمن_دفاع_از_آزادی_مطبوعات
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#کیوان_صمیمی_ها_را_آزاد_کنید
#ایران #پیر_خرابات
https://www.instagram.com/tv/CduTzDIK1DU/?igshid=MDJmNzVkMjY=
1️⃣ مرا روز ازل فرمود
که حرف حق زنم ، استاد
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
۲۳ خرداد ۱۴۰۰

یک وقتی برای من  بایَدی در کار نبود و  اصلاً  چنانچه کَسی ولو از برای تاکید ، خطاب به من پیشاپیشِ حرف و سخنش "باید" می نهاد ، چنین بایدی پیش چشم خود بین  من ، ناسزایی می نمایاند و حال  محاسبه کنید که تکلیف بهرهء  "باید" مِن باب اَمر  در فراش نَشئِگی حاصل آمده از مُخدِّری ویرانگر یعنی "خودشیفتگی"  نوعاً پای نهادن آمر بی نوا بود  در مسیری بی بازگشت و عاری از بخشش و گذشت.
من اگر خودم می خواستم که خواسته بودم و چنین طوع و اِنقیادی فَبِها.....
اما اگر مِیلَم نبود و  نمی خواستم ، کسی یا جماعتی که هیچ، جهانی را یارای آن نبود تا اراده ام را تحت انقیاد درآورد.
حتی وقتی و جایی کار می رسید به اینکه بند بند وجودم نه صرفاً  به صدا درآیند و بگویند و حتی فریاد برآورند و در حقیقت حُکم  می کردند که
"ای ژکور....کوتاه بیا و لجاجت نکن ، حالا که یقین کردی خواستنت لاجَرَم است و الحق و الانصاف  این "باید" هر آینه بایدی درست و عقلانی و اخلاقی است و حُکماً تو خود نیز در دِلَت چُنین الزام و بایدی را مویِّدی و مُصَدِّقی و به مَحَک و مَدَدِ همان عقل خود محور پندارت ، ایمان مطلقی که چنین بایدی را ناگریز و ناگزیری ، چرا همچنان  مقاومت می کنی و از تن دادن به خواستن در این فقره  اِبا داری و از برای ماندن بر چُنین موضع نفی و رَدّی ، جِدُّ و جَهد می کنی و گوز بر گنبد می فشانی؟" ، باز  در چنین زِنهاری و انذاری از عمق وجودم ، هر چند یقینم حاصل می آمد و اما تو گویی توانش در من مُهَیّا نبود و به قولی  ملکه خواستنم با ملکه توانستنم بر روی تُشَک اراده و تصمیم علی الدوام بِهم می آمیختند و لیکن فرجام چنین دست به یخه ( یقه) شدنی ، همیشه خاک شدن ملکه توانستن بود و طبعاً دست ملکه خواستن بالا می رفت  و حال که بر می گردم و در محکمه وجدانم به داوری می نشینم، تردید ندارم که عامدانه جانب ملکه خواستن را می گرفتم و البته که از زمانی به بعد که یادم نیست دقیقاً چه وقت ، نا داوری در حق "توانستن" در من مبدل به عادتی خوشایند و مطلوب گردید.  .
آری، حُکم و تکلیف اَغیار به من چنان بر من گران می آمد و عرصه را بر من تنگ می ساخت و آشفته و ناخویشتن دارم می ساخت  که خواستنم در حکم عدم  و در حساب نمی آمد  و حقیقتاً  توش و توانم فرسوده و مستهلک شده بود و زین سبب میل و رغبت و خواستن مآثر نبود...ادامه در پُست بعدی
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#امیرسالار_داودی
#امیرسالار_داوودی
#وکلای_پایه_یک_دادگستری
#کانون_وکلای_دادگستری_مرکز
https://www.instagram.com/p/Ceudy3qjRko/?igshid=MDJmNzVkMjY=
2️⃣ مرا روز ازل فرمود
که حرف حق زنم ، استاد
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
۲۳ خرداد ۱۴۰۰

بنابراین گمانم آن دو که بهم می آمیختند و گلاویز می شدند،  ملکه خواستن و ملکه توانستن نبودند و درون من عرصه نزاع خیر و شر بود و من مدام  تحت تاثیر غلبه شر بر خیر بودم و آن نا داوری مورد اشارتم ، دامن گیر خِیری بود که در باور معیوبم لباس شر بر تن کرده بود و آن دستی که همیشه بالا می گرفت ، متعلق شرّی بود که  به خیر رُخ می نمود.
باری ، هر چه بود و نبود، نتیجه اش همانا تلقی و تصور من از تن دادن و کوتاه آمدن به کسر  شأن و شکسته شدن شاخ بود و بس.
غرور و عزت و اعتبار و تَشَخُّصَم را دو دستی چسبیده بودم و محافظتشان می کردم.
باورم آمده بود که لابد خبری است و نگاهم به اطرافیانم اینگونه بود که " ای بی خبران ، بکوشید تا صاحب خبر شوید"
فرو غلتیدن  در چاله حضیض خود پرستی ، نشانه ای  ساده و مُبرهَن دارد و آن نشانه  از این قرار است :
"خود را صاحب خبری راهبر و همهء عالم و آدم غیر خود را بی خبرانی راهرو دیدن."
قبول! خیلی وقت ها حق داشتم و آن بایدِ  تکلیف شده ، حقَّاً به غایت ناروا و زور بود و از این رو دست کم در مواردی از این دست ، نخواستنم مایه و عیاری قابل دفاع داشت  و  اما غَرضَم نیست جز اینکه همین نخواستن های بحق ، کم کم مریضم کرد و خیالاتی شدم.
شاید تا وقتی نخواستن های من  آگاهانه و مبتنی بر تدقیق و حداقل مسبوق به توجیه و اقناع صادقانه و روراست با خودم  اَدا می گردید ، مریض نبوده ام و در چنبره وهم اسیر و اَبیر نبوده ام و لیکن فکر می کنم غفلت در مورد مراقبت دائمی از خویشتن خویش ، بزرگترین و سهمگین ترین غفلت‌ها  و به تعبیری  اُمُّ الأَغْفَال است.
غفلت از خویشتن خویشم موجب شد تا معدود تصمیمات درست و بهنگام در نخواستن و زیر بار "باید" نرفتن را بدون متر و مثقال  به همه مواجهاتم با بایدها تسرّی بدهم و تدریجاً مریض شدم.
این ابتلاء و  مریضی هر کوفتی که بود ، باعث و بانی  خُلود  روحیه ای و خُلقی در من گردید که به خود آمده و نیامده در کارگه زود بازدهء  خودپسندی و یا چنانچه دقیق تر خواسته باشم تا  بگویم  در کیفورگاه تکبُّر، مبدل به قاعده ای بی استثنا گردید.
قاعدهء بی استثناء دقیقاً چنین بود که......ادامه در پُست بعدی
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#امیرسالار_داودی
#امیرسالار_داوودی
#امیرسالارداودی
https://www.instagram.com/p/CeufEM2qX6x/?igshid=MDJmNzVkMjY=
3️⃣
۱۴۰۱/۰۳/۲۳
۱۴۰۰/۰۳/۲۳
"من هر آنچه را خودم درست، ضروری،  شایسته، نافع ، موثر و قابل و ... بدانم و ارزیابی کنم ، چونان تکلیفی خود پنداشته بر گُرده خود مستقر می دانم و لذا حتماً معمول خواهم داشت  و اَحدی در جایگاهی و مرتبتی قرار ندارد تا به من بگوید چه بایدی را مکلفم تا عامل گردم "
  این قاعده فاقد استثناء که چون مریضی و عیب و علتی در من ابتداء  بروز و ظهور یافت و سپس تثبیت گردید و در ادامه بالا و بالا گرفت تا جایی که در من عود کرد با خود عوارضی در پی داشت و اَهَم چنین عوارضی که از قضا خطرناک ترین شان هم بود ، گرفتار آمدنم در کلافی  بود.
این کلاف بی سر و ته و در هم پیچیده چه نام دارد؟
سپندینه پنداری / تقدیس/ پاکیزه دانی/بِهگَردشِرُفتَن
و اما سرآخر.
امروز دوشنبه  ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ خورشیدی  است.
سال پیش یعنی سال ۱۴۰۰ در چنین روزی ما بعد قریب به سه سال از زندان جور و ستم موقتاً رها شدم.
زندان موقعیت و تحمیلی فی نفسه  نامطبوع و ظالمانه است. من هرگز در پی زندان نبودم و نیستم و این زندان و متولیان عاشق و وآله و شیدای زندان هستند که در پی من و امثال من بوده و هستند.
البته که بابت آنچه از ۲۹ آبان ۱۳۹۷ تا ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ بر من و به تبع خانواده و دوستانم و همکارانم  رفت و همچنان نیز رفتنی دوباره محتمل است،نه تنها شرمسار نیستم که از قضا مایه مفاخرت و مُکاسات من است.
مع الوصف اجازه می خواهم جسارت کنم و بر خلاف عادت مألوف که تلاش کرده ام تا از درِ خود ستایی هرگز وارد نشوم، لیکن گمانم این است که اگر محملی استثنایی برای شِکَر خوردن روا باشد، آن محمل همینجا است.
" زندان جای امثال من نیست و از وقتی که موقتاً رهایی یافتم ، علی الدوام در فکر نازنین زنان و نازنین مردانی هستم که بسیار بیش و پیش از من با زندان جور و ستم و ظلم ،نسبتی ندارند و اما فکر کنم اگر فقط یک حُسن را بتوان به عنوان توفیق اجباری برای زندان جور و ستم احصاء کرد ، آن حُسن یگانه قطعاً این است که من در مورخه ۲۹ آبان ۱۳۹۷ خورشیدی، همان کسی بودم که پیشتر در بالا عرض کردم، "باید" در زندگی ام بی معنا بود ،مگر بایدی که خودم برای خودم تکلیف می کردم و اما در مورخه مورد اشاره مقرر شد تا سوای مطلقاً بر حق بودنم در نسبت با حکومت جمهوری اسلامی ، بالغ بر هزار روز را زیر "بایدی" که بهانه اش سَلم و صلاحِ مردمم و سرزمینم بود،تاب بیاورم و به لطف خدای خودم ، تاب آوردم و از برای ادامه اش هم با افتخاری توام با عشق کاملاً مهیا و راست قامتم"
یاحق
حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
#زندانیان_سیاسی
https://www.instagram.com/p/Ceug2ybKVeI/?igshid=MDJmNzVkMjY=