Westeros #GOT
16.8K subscribers
10.9K photos
864 videos
11 files
2.63K links
آدرس های ما
https://zil.ink/westeros
Download Telegram
من پادشاهی خودم را در اینجا دارم.

در شورای بزرگ سال ۱۰۱ سه مدعی رقیب از اسوس آمده بودند که نوه‌های پادشاه جیهیریس از دخترش، سیرا، بودند. هر کدام هم پدر متفاوتی داشتند. گفته می‌شد یکی از آن‌ها دقیقاً تصویر پدربزرگش در جوانی بود. دیگری که حرامزاده‌ای از بازماندگان ولانتیس کهن بود، با کیسه‌های زر و فیلچه‌ها از راه رسید. هدایای ارزشمندی که او بین لردهای فقیرتر پخش کرد، یقیناً به ادعایش کمک می‌کرد. فیل‌ها چندان به کار نیامدند.

خود پرنسس سیرا هنوز زنده و سلامت در ولانتیس بود و فقط سی و چهار سال داشت؛ ادعای خودش به وضوح از هر کدام از پسران حرامزاده‌اش محکم‌تر بود، ولی تصمیم نگرفته بود بر آن پافشاری کند. وقتی از او پرسیده بودند قصد دارد به وستروس بازگردد یا نه، گفته بود: «من پادشاهی خودم را در اینجا دارم.»

#تاریخ #نقل_قول
#کتاب #فکت

#Fact

@Westerosir
معرفی دالتون گریجوی ملقب به کراکن سرخ

⚠️اسپویل خاندان اژدها⚠️

دالتون گریجوی معروف به کراکن سرخ، لرد جزایر آهن و خاندان گریجوی در اواخر سلطنت پادشاه ویسریس اول و رقص اژدهایان بود.


استاد هیک در مورد او می نویسد: «او سه چیز را دوست داشت: دریا، شمشیرش و زنان.» گفته شده او کودکی نترس، سرسخت و زودرنج بود. در پنج سالگی پارو می‌زد و در ده سالگی غارت می‌کرد! او همچنین با عمویش به جزایر باسیلیسک رفت تا شهرهای دزدان دریایی را چپاول کند!

دالتون گریجوی در سن چهارده سالگی تا گیس کهن دریانوردی کرده بود، در چندین نبرد جنگیده بود و چهار همسر نمکی به دست‌ آورده بود. افرادش او را دوست داشتند (می‌توان گفت بیشتر از همسرانش، چون او به سرعت از زنان خسته می‌شد).
عشقش شمشیرش بود: شمشیری بلند از جنس فولاد والریایی که از دست یک دزد دریایی مرده بیرون کشیده و نامش را شبانگاه گذاشته بود. در پانزده سالگی و در در حالی که به عنوان یک دریانورد مزدور در استپ‌استونز می‌جنگید، کشته شدن عمویش را به چشم دید و انتقام مرگ او را گرفت. اما خود چندین زخم برداشت و وقتی از نبرد بیرون آمد، از سر تا پا غرق در خون بود. از آن روز به بعد، او را کراکن سرخ نامیدند.


مدتی بعد و در همان سال، خبر مرگ پدرش به او  هنگامی که در استپ‌استونز بود رسید. کراکن سرخ به‌عنوان لرد جزایر آهن صندلی سنگ دریا را مطالبه کرد. او بلافاصله بعد از رسیدن به قدرت، شروع به ساختن کشتی‌های دراز، چکش‌کاری شمشیرها و تمرین دادن مبارزان کرد. وقتی از او چرایی این کار را پرسیدند، لرد جوان پاسخ داد: «طوفان در راه است.»

طوفانی که او پیش بینی کرده بود، سال بعد از راه رسید: پادشاه ویسریس تارگرین اول در ردکیپ کینگزلندینگ در خواب مرد. دخترش، رینیرا و برادر ناتنی او هر دو مدعی تخت آهنین شدند و ضیافت خون‌ریزی، نبرد، غارت و جنایتی آغاز شد که با نام رقص اژدهایان شناخته می‌شود. گفته شده وقتی خبر به پایک رسید، کراکن سرخ با صدای بلند خندیده است.

لازم به ذکر است، لرد دالتون گریجوی به‌جز سوزاندن ناوگان خاندان لنیستر و تاخت و تاز و غارت در لنیسپورت، تأثیر زیادی در رقص اژدهایان ندارد.

کتاب جهان یخ و آتش

#تاریخ #نقل_قول
#کتاب #فکت
#خاندان_اژدها
#Fact
#HOTD

@Westerosir
«ویسریس چه داشت که رینیس نداشت؟ یک سوسیس کوچولو؟ آیا این تمام چیزی است که برای شاه شدن لازم است؟ پس بگذارید ماشروم حکومت کند. سوسیس من سه برابر اندازه‌ی مال اوست.»

- ماشروم در مورد انتخاب ویسریس برای جانشینی به جای رینیس

#تاریخ #نقل_قول
#کتاب


@Westerosir
Westeros #GOT
معرفی و سرگذشت دیمون بلکفایر ملقب به «اژدهای سیاه» «بخش سوم» در اواخر سال ۱۷۰ ب.ف، پرنسس دینا تارگرین پسری را در کینگزلندینگ به دنیا آورد. او به افتخار پدربزرگش، شاهزاده‌ی شریر، نام دیمون را بر پسرش نهاد. زیرا پرنس دیمون شگفتی و دهشت دوران خود بود و بعدها…
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه»


«بخش چهارم»

پادشاه اگان تارگرین چهارم برای نامزدی دیمون با روهان از تایروش مذاکره کرد. طرفداران دیمون، بعدها ادعا کردند که در عوض دیمون تمایل داشته با خواهر ناتنی کوچک‌تر خود یعنی پرنسس دنریس، ازدواج کند و پادشاه اگان چهارم که خواهان اتحاد با تایروش بوده، به دیمون قول داده بود که می‌تواند بیش از یک همسر داشته باشد.

در سال ۱۸۴ ب.ف، در حالی که اگان چهارم در بستر مرگ بود، همه‌ی حرام‌زاده‌های خود را مشروعیت بخشید. آن‌هایی که از زنان نجیب‌زاده متولد شده بودند، از جمله دیمون، به حرام‌زادگان بزرگ مشهور شدند. در این مرحله ممکن است به دیمون لقب «پرنس» داده باشند، زیرا سر یوستیس اوسگری از او با این عنوان یاد می‌کند.

با این‌حال سر یوستیس یکی از طرفداران او بود. بنابراین ممکن است این فقط نشانه‌ی احترام او به دیمون بوده‌ باشد.


پادشاه دیرون تارگرین دوم، برادر حلال‌زاده‌ی دیمون بود که پس از مرگ پادشاه اگان چهارم، بر تخت نشست. او از دادن بیش از یک همسر به دیمون امتناع کرد، وی جهیزیه‌ای که پدرش به آرکون (حاکم) تایروش قول داده ‌بود را پرداخت کرد که به موجب آن برادر ناتنی‌اش دیمون بلک‌فایر را به عقد روهان از تایروش درآورد؛ همان‌طور که پادشاه اگان آرزویش را داشت، در حالی که دیمون تنها چهارده سال داشت. در روز عروسی، دیرون یک تکه زمین در نزدیکی بلک‌واتر به دیمون به همراه اجازه‌ی برپا داشتن قلعه‌ای در آن زمین اعطا کرد. دیمون و روهان ازدواج پرباری داشتند، پسران دوقلوی آن‌ها، اگان و ایمون، اواخر همان سال به دنیا آمدند.
پس از آن، این زوج پنج پسر دیگر و حداقل دو دختر داشتند.

کتاب جهان یخ و آتش

ادامه دارد...

#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول

@Westerosir
Westeros #GOT
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه» «بخش چهارم» پادشاه اگان تارگرین چهارم برای نامزدی دیمون با روهان از تایروش مذاکره کرد. طرفداران دیمون، بعدها ادعا کردند که در عوض دیمون تمایل داشته با خواهر ناتنی کوچک‌تر خود یعنی پرنسس دنریس، ازدواج کند…
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه»

«بخش پنجم»

⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ی هفت پادشاه ⚠️

در سال ۱۸۷ ب.ف، دیمون در تورنومنت عروسی خواهرش پرنسس دنریس تارگرین شرکت کرد. او در دور پایانی از بزرگ‌ترین پسر پادشاه دیرون تارگرین یعنی پرنس بیلور شکست خورد.

در عین حال، بسیاری به موها و چشمان سیاه بیلور می‌نگریستند و غرولند می‌کردند که وی بیشتر یک مارتل است تا تارگرین. حتی با وجود آن‌که وی ثابت کرده بود به سادگی می‌تواند احترام کسب کند و همچنین به اندازه‌ی پدرش دست‌ و‌ دل‌باز و دادگر باشد. لردها و شوالیه‌های سرحدات دورن به دیرون و همچنین بیلور بی‌اعتماد شدند و بیشتر و بیشتر به روزهای گذشته می‌نگریستند... هنگامی که دورنی‌ها دشمنانی برای نبرد بودند و نه رقبایی که می‌توانستتد توجه و سخاوت پادشاه را به‌دست آورند. همچنین به دیمون بلک‌فایر نگاه می‌کردند که هر روز قدبلندتر و قدرتمندتر می‌شد، مثل یک نیمه خدا در میان مردمان فانی، با شمشیر اگان فاتح در دستانش و به شک می‌افتادند...

بذرهای شورش کاشته شده بود، اما چندین سال طول کشید تا به ثمر بنشینند. توهین قطعی یا اشتباه بزرگی وجود نداشت که دیمون بلک‌فایر را دشمن پادشاه دیرون کند. اگر به راستی تمامش برای عشق به دنریس بود، پس چگونه هشت سال گذشت و شورشی رخ نداد؟ این زمانی طولانی برای پناه بردن به عشقی بی‌نتیجه است. به‌خصوص هنگامی که روهان هفت پسر و دختر به او داده بود و دنریس نیز چندین وارث برای پرنس مارون به دنیا آورده بود.


در حقیقت، بذرهای شورش به واسطه‌ی اگان نالایق، زمینی حاصل‌خیز یافتند. اگان از دورنی‌ها متنفر بود و علیهشان وارد جنگ شده بود و لردهایی که خواستار بازگشت آن روزگار قدیم بودند هرگز از حضور این پادشاه صلح‌جو خرسند نبودند. بسیاری از جنگ‌آوران مشهور که از صلح در مملکت با دورنی‌ها و حضور آنان در دربار پادشاه پریشان بودند، پی دیمون رفتند.


شاید در ابتدا، دیمون بلک‌فایر صرفاً در جهت غرور و خود بزرگ‌بینی با چنین سخنانی همراه شده بود. گذشته از این‌ها، سال‌ها از زمانی که نخستین افراد سراغ دیمون رفتند و آغاز شورش واقعی، چند سالی فاصله بود. پس چه چیزی دیمون را وادار ساخت تا ادعایش بر تاج و تخت را اعلام کند؟ به نظر می‌رسد که احتمالاً دلیل شورش، حاصل دستان پشت پرده‌ی یکی دیگر از حرام‌زادگان بزرگ بوده است: سر ایگور ریورز، ملقب به فولاد گزنده...


شاید به‌خاطر خون براکنی‌اش بود که ایگور بدخلق بود و به سرعت احساس بی‌احترامی می‌کرد. شاید هم به دلیل سقوط ننگین خاندان براکن در چشم پادشاه اگان بود، که به تبعید از دربار پدرش منتهی شد. یا شاید هم تنها دلیل آن رقابت با برادر ناتنی‌اش، بریندن ریورز بود، کسی که توانسته بود روابطش با دربار را حفظ کند، زیرا مادر بلادریون در دوران حیاتش بسیار محبوب بود و با‌احترام در یاد‌ها مانده بود. بنابراین هنگامی که پادشاه معشوقه‌های محترمش را از خود راند، خاندان بلک‌وود به اندازه‌‌ی خاندان براکن آسیب ندید.

دلیلش هر چه که بود، طولی نکشید که ایگور ریورز شروع به فشار آوردن به دیمون بلک‌فایر کرد، تا ادعایش نسبت به تاج و تخت را علنی سازد و پس از آن‌که دیمون پذیرفت دختر ارشدش «کالا» را به عقد ایگور در‌آورد، این فشارها بیشتر شد.

کتاب جهان یخ و آتش

#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول

@Westerosir
معرفی قلعه‌ی مخوف هل‌هولت

قلعه‌ی هل‌هولت جایگاه خاندان اولر است که در جنوب دورن قرار دارد. این قلعه در نزدیکی سرچشمه‌ی رودخانه‌ی بریم‌استون در شرق سنداستون (مقر خاندان کورگیل) و غرب ویث (مقر خاندان ویث) قرار دارد.

قلعه‌ی هل‌هولت قلعه‌ای مستحکم اما نامطبوع و تسلیم‌ناپذیر است. احتمالاً این بوی نامطبوع بیشتر به دلیل این است که این قلعه در کنار آب‌های زرد و گوگردی بریم‌استون بنا شده‌ است.


❍ تاریخچه:

این قلعه در زمان آمدن اندال‌ها به دورن توسط خاندان اولر که از ماجراجویان اندال بودند تأسیس شد. این قلعه نام خود را از رویدادی گرفته است که در آن لرد اولر رقبای خود را به یک ضیافت دعوت کرد و سپس آن‌ها را با حبس کردن در سالن و آتش زدن آن سوزاند!

در طول اولین جنگ دورن، پاشاه اگان تارگرین، لرد هارلان تایرل را علیه اوتور اولر، حاکم هل‌هولت به سمت جنوب فرستاد. همان‌طور که لرد تایرل به سوی هل‌هولت پیشروی می‌کرد خورشید دورنی نرم‌ناشدنی بودنش را اثبات کرد. در چنان گرمایی مردان بیشتر می‌نوشیدند و تمام چاله‌های آب و واحه‌های در مسیر ارتش مسموم شده بودند. اسب‌ها شروع به تلف شدن کردند، هر روز بیش از پیش، به همراه سواران‌شان. شوالیه‌های مغرور دست از درفش‌هایشان، سپرهایشان و زره‌های فراوان خود کشیدند.

لرد تایرل یک‌چهارم افراد و تقریباً تمام اسب‌هایش را تسلیم شن‌های دورنی کرد و سرانجام هنگامی که به هل هولت رسید، آن را متروکه یافت. سربازان او به دلیل ماهیگیری از رودخانه‌ی گوگردی بریم‌استون بیمار شدند.

هنگامی که خبر پرتاب لرد رازبی از پنجره در سان‌اسپیر به هل هولت رسید، لرد تایرل قوای باقی‌مانده‌اش را جمع‌آوری کرد و به دل شن‌زار زد. مقصود از پیش اعلام‌شده‌ی او تصرف ویث، پیشروی به شرق در امتداد رودخانه، بازپس‌گیری سان اسپیر و تنبیه قاتل لرد رازبی بود. اما جایی در میان شن‌های سرخ هل‌هولت، تایرل و تمام ارتشش ناپدید شدند و هیچ‌یک از آنان دوباره دیده نشد.


در هل‌هولت بود که دورنی‌ها بزرگ‌ترین موفقیت خود بر علیه تارگرین‌ها را به دست آوردند. هنگامی که مراکسس بر فراز هل‌هولت می‌چرخید، مدافعی بر بام بلندترین برج قلعه، تیری از اسکورپیون شلیک کرد که بر چشم راست اژدهای ملکه رینیس تارگرین یعنی مراکسس اصابت کرد و اژدهای بزرگ و ملکه‌ی سوار بر آن از آسمان سقوط کردند. اژدها در تقلاهای دم مرگش بلندترین برج قلعه و دیوارهای محافظ آن‌ را ویران کرد. جنازه‌ی ملکه رینیس هرگز به کینگزلندینگ بازنگشت. تعداد کمی از گزارش‌ها ادعا می‌کنند ملکه از سقوط اژدهایش جان سالم به در برد، تنها برای این‌که مرگی آهسته با شکنجه در سیاه‌چال خاندان اولر نصیبش شود‌‌.

دو سال بعدی پس از مرگ ملکه رینیس سال‌های خشم اژدها بودند. نفس آتشین بالریون و ویگار چنان سوزان بود که شن‌های اطراف هل‌هولت در بعضی نقاط ذوب و تبدیل به شیشه شده بودند.

استخوان‌های مراکسس تا سال ۸۳ ب.ف و دوره‌ی جهیریس تارگرین در هل‌هولت بود. البته مشخص نیست که این استخوان‌ها هنوز در قلعه‌ی هل‌هولت وجود دارد یا خیر.

کتاب جهان یخ و آتش
کتاب آتش و خون

#تاریخ #نقل_قول
#کتاب


@Westerosir
Westeros #GOT
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه» «بخش پنجم» ⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ی هفت پادشاه ⚠️ در سال ۱۸۷ ب.ف، دیمون در تورنومنت عروسی خواهرش پرنسس دنریس تارگرین شرکت کرد. او در دور پایانی از بزرگ‌ترین پسر پادشاه دیرون تارگرین یعنی پرنس بیلور شکست…
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه»

«بخش ششم»

⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️


در نهایت سال‌ها، تکرار سخنانی مانند سخنان ایگور ریورز به ثمر نشست و دیمون بلک‌فایر، عزمش را جزم کرد. در عین حال، تصمیمش را عجولانه گرفت. زیرا خیلی زود به پادشاه دیرون خبر رسید که بلک‌فایر قصد دارد خود را تا یک گردش ماه دیگر، پادشاه اعلام کند.
(ما نمی‌دانیم که خبر چگونه به دیرون رسید، هر چند مریون در اثر ناتمامش «اژدهایان سرخ و سیاه» اظهار می‌دارد که کار یکی دیگر از حرام‌زادگان بزرگ، «بریندن ریورز» بوده است.)

پادشاه گاردشاهی را فرستاد تا پیش از آن‌که نقشه‌های خیانت‌آمیز دیمون پیشرفت کند، وی را دستگیر کنند. دیمون از پیش آگاه شد و با کمک سر کوئنتین بال تند مزاج، شوالیه‌ای معروف به گوی آتشین، در امنیت از ردکیپ گریخت...

متحدان دیمون بلک‌فایر از این تلاش برای دستگیری وی به‌عنوان دلیلی برای آغاز جنگ استفاده کردند و مدعی شدند که دیرون علیه دیمون عمل کرده و دلیلی به‌جز هراس بی‌اساس برای آن نداشته. سایرین هنوز دیرون را ناخلف می‌نامیدند و بهتانی که اگان نالایق در آخرین سال‌های سلطنتش پخش کرده بود را تکرار می‌کردند: این‌که دیرون نه توسط پادشاه، بلکه توسط برادرش شوالیه‌ی اژدها به وجود آمده بود...

چنین شد که نخستین شورش بلک‌فایر در سال ۱۹۶ ب.ف آغاز گردید. با معکوس کردن رنگ‌های سنتی پرچم تارگرین که اژدهای سرخ را بر زمینه‌ی سیاه نشان می‌داد، نشان بلک‌فایرها یک اژدهای سیاه را بر زمینه‌ای سرخ به نمایش می‌گذاشت. شورشیان اعلام کردند که، دیمون بلک‌فایر نخستین از نام او، پسر حرام‌زاده‌ی پرنسس دینا می‌باشد و اظهار داشتند که وی، پسر ارشد و راستین پادشاه اگان چهارم هست و برادر ناتنی‌اش دیرون، حرام‌زاده می‌باشد! پس از آن نبردهای بسیاری میان اژدهایان سرخ و سیاه در ویل، سرزمین‌های غربی، ریورلندز و نقاط دیگر رخ داد...

کتاب جهان یخ و آتش

ادامه دارد...

#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول

@Westerosir
پرنسس رینیرا در اواخر سال ۱۱۵ ب.ف، پسر دومش را به دنیا آورد. این پسر لوسریس نام گرفت (به اختصار لوک).

سپتون یوستاس می‌گوید هنگام وضع‌حمل رینیرا، هم سر لینور و هم سر هاروین استرانگ کنار تخت او بودند. لوک هم مثل برادرش جیس، چشمان قهوه‌ای و سری سالم با موهای قهوه‌ای داشت، به‌جای موهای نقره‌ای شاهزادگان تارگرین؛ ولی پسرکی بزرگ و خوش‌بنیه بود و وقتی این کودک به دربار آورده شد، شاه ویسریس از دیدنش مشعوف شد.

ملکه این احساسات را نداشت. طبق گفته‌ی ماشروم، ملکه الیسنت به سر لینور گفت: «به تلاشت ادامه بده. دیر یا زود فرزندی خواهی داشت که شبیه خودت باشد.»

رقابت بین سبزها و سیاه‌ها عمیق‌تر شده و بالاخره به نقطه‌ای رسیده بود که ملکه و پرنسس از حضور یکدیگر دلخور می‌شدند. از آن پس ملکه الیسنت در ردکیپ ماند و پرنسس ایامش را در دراگون‌استون به همراه بانوانش، ماشروم و قهرمانش سر هاروین استرانگ می‌گذراند. گفته می‌شد شوهرش سر لینور هم مکرر به بازدیدش می‌رفته است.

پی‌نوشت: البته در سریال دیدیم که ملکه الیسنت این جمله را به سر لینور در هنگام به دنیا آمدن پرنس جافری می‌گوید و نه در هنگام به دنیا آمدن پرنس لوسریس.

کتاب آتش و خون

#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول
#سریال
#HOTD

@Westerosir
Westeros #GOT
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه» «بخش ششم» ⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️ در نهایت سال‌ها، تکرار سخنانی مانند سخنان ایگور ریورز به ثمر نشست و دیمون بلک‌فایر، عزمش را جزم کرد. در عین حال، تصمیمش را عجولانه گرفت. زیرا خیلی…
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه»

«بخش هفتم»

⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️


به گفته‌ی سر یوستیس اوسگری، علاوه بر ایگور ریورز و کوئنتین بال، تمام شوالیه‌های بزرگ مملکت گرد دیمون بلک‌فایر جمع شده بودند. از حامیان دیمون می‌توان راب رین، گرت خاکستری، سر آبری اَمبروز، لرد گورمون پیک، بایرِن فلاورز سیاه و رد تاسک را نام برد.

شورش دیمون هفت پادشاهی را به دو دسته‌ی حامیان اژدهای سرخ و حامیان اژدهای سیاه تقسیم کرد و نیمی از قلمرو برای او اعلام وفاداری کردند. اگرچه همه‌ی آن‌ها مشتاق این نبودند که حمایت کامل خود را برای دیمون بلک‌فایر اعلام کنند.
لازم به ذکر است که خاندان‌های های‌تاور، باترول، اوکهارت و تاربک هم از دیمون بلک‌فایر حمایت کردند و هم از پادشاه دیرون و عده‌ی دیگری نیز مانند منفرد لوث استون ترجیح دادند به نفع دیرون به دیمون بلک‌فایر خیانت کنند.

طبق گفته‌ی سر یوستیس اوسگری اگر منفرد لوث استون به آن‌ها خیانت نمی‌کرد و طوفان مانع به موقع بادبان کشیدن لرد براکن به همراه کمانداران میری نمی‌شد و کوئیک‌فینگر موقع دزدیدن تخم‌های اژدها دستیگر نمی‌شد، حوادث طور دیگری رقم می‌خورد و نتیجه‌ی نبرد به کلی تغییر می‌کرد.


در طی شورش بلک‌فایر سر کوئنتین بال، لرد لفورد را جلوی دروازه‌های لنیسپورت کشت و لرد دیمون لنیستر ملقب به شیر خاکستری را به درون کسترلی‌راک فراری داد. در تقاطع مندر همه‌ی پسران بانو پنروز را به‌جز یکی کشت. گفته شده که او جان جوان‌ترین پسر را به‌عنوان یک لطف به مادرش بخشیده است.


کتاب شمشیر قسم‌خورده

ادامه دارد.‌‌..

#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول

@Westerosir
سر باریستان سلمی در حالی که تنها شانزده سال داشت، پس از انجام شاهکار بزرگ شجاعت و مهارتش به‌عنوان شوالیه‌ای مرموز در مسابقه‌ی زمستانی در قدم‌گاه پادشاه و مغلوب کردن شاهزاده دانکن کوچک و سر دانکن بلندقامت که فرمانده‌ی گارد پادشاهی بود، توسط پادشاه، اگان تارگرین پنجم شوالیه گردید.

#تاریخ #فکت
#نقل_قول
#Fact

@Westerosir
مجموعه‌ی «Histories and lore» و یا «تاریخ به روایت تصویر» توسط چه کسی، چه موقع و چرا ساخته شد؟

فصل اول مجموعه‌ی «تاریخ به روایت تصویر» برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ به همراه نسخه‌ی بلوری فصل اول سریال «بازی تاج و تخت» منتشر شد.
این مجموعه‌ی انیمیشنی کوتاه شامل هشت فصل است و هر فصل آن به همراه نسخه‌ی بلوری هر فصل سریال «بازی تاج و تخت» منتشر می‌شد.

این مجموعه، تاریخچه‌ی وستروس و اسوس را از دیدگاه شخصیت‌های سریال بازگو کرده است.

هر فصل از مجموعه‌ی «تاریخ به روایت تصویر» به طور میانگین ۶۰ دقیقه است و در اینجا ما برای شما هر فصل را به قسمت‌های کوتاه‌تری تقسیم کردیم.

نویسندگی فصل اول این مجموعه توسط Bryan Cogman و فصل دوم به بعد، توسط Dave Hill  انجام شده است.

هدف از ساخت این مجموعه، آشنایی بیشتر مخاطبین سریال با وقایع مهم کتاب و اطلاعات ضروری از تاریخ برای درک بهتر بینندگان سریال بود.

روایت هر قسمت از این مجموعه بر عهده‌ی بازیگران اصلی سریال «بازی تاج و تخت» بوده و هر قسمت مجموعه از زاویه دید آن شخصیتِ راوی است؛ برای مثال، قسمت‌های مربوط به قیام رابرت از زاویه دید چند شخصیت سریال است و هر کدام تحلیل متفاوتی از آن قیام داشته‌اند.

طراحی فصل اول مجموعه به عهده William Simpson بوده که پس از استقبال مخاطبین از فصل اول و دریافت منابع بیشتر از سوی شبکه، کیفیت ساخت این مجموعه در فصل‌های دوم به بعد به مراتب بهتر شد.

#تاریخ_به_روایت_تصویر
#Histories_and_lore

@Westerosir
Westeros #GOT
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه» «بخش هفتم» ⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️ به گفته‌ی سر یوستیس اوسگری، علاوه بر ایگور ریورز و کوئنتین بال، تمام شوالیه‌های بزرگ مملکت گرد دیمون بلک‌فایر جمع شده بودند. از حامیان دیمون می‌توان…
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه»

«بخش هشتم»

⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️


لرد لئو تایرل در جریان شورش بلک فایر، با به‌دست آوردن پیروزی‌های قابل توجه علیه هواداران دیمون بلک فایر در ریچ، برای خود امتیازات مهمی به‌دست آورد. هر چند که نیروهایش نتوانستند به سرعت جمع شده و خود را به موقع به نبرد چمن‌زار سرخ برسانند.

پیش از نبرد رد گراس فیلد، فرماندهِ کلیدی بلک‌فایرها یعنی سر کوئنتین بال، در اتفاقی غیرمنتظره کشته شد. او هنگامی که در کنار نهر از اسب خود پیاده شده بود تا آب بنوشد، تیری از طرف کمانداری ناشناس که هیچ‌گاه هویت او مشخص نشد به گلوی او برخورد کرد و او کشته شد. در همین حال لرد براکن به آن سوی دریا رفته بود تا مزدورهایی را برای تقویت جناح بلک‌فایر استخدام کند اما گرفتار طوفان شد و طوفان مانع به موقع بادبان کشیدن او به همراه کمان‌داران میری شد.

کتاب جهان یخ و آتش
کتاب شوالیه‌ی مرموز
کتاب شمشیر قسم‌خورده

ادامه دارد...

#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول

@Westerosir
Westeros #GOT
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه» «بخش هشتم» ⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️ لرد لئو تایرل در جریان شورش بلک فایر، با به‌دست آوردن پیروزی‌های قابل توجه علیه هواداران دیمون بلک فایر در ریچ، برای خود امتیازات مهمی به‌دست آورد.…
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه»

«بخش نهم»

⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️


شرح نبرد رد گراس فیلد یا چمن‌زار سرخ

دو ارتش در زمینی ناشناس با هم روبه‌رو شدند. لرد کاستاین در جناح چپ ارتش دیمون قرار داشت، در حالی که لرد شاونی همراه با بیتر استیل در جناح راست ارتش بلک‌فایر قرار داشتند. لازم به ذکر است که نیروهای خاندان تایرل نتوانستند به سرعت جمع شده و خود را به نبرد رد گراس فیلد برسانند.


به گفته‌ی سر یوستیس اوسگری دیمون در آن روز غیر قابل توقف ظاهر شد و خود خدای جنگ بود و هیچ مردی نمی‌توانست در مقابل او ایستادگی کند.
او پیش‌قراول لرد ارن را در هم شکست و قبل از این‌که با سر گواین کوربری از گارد شاهی رو‌به‌رو شود، شوالیه‌ی نه ستاره و ویل وین وود وحشی را کشت. دیمون بلک‌فایر و سر گواین کوربری نزدیک به یک ساعت بر روی اسب با یکدیگر جنگیدند در حالی که مردان در اطراف آنان کشته می‌شدند.

گفته شده که هر وقت بلک‌فایر و بانوی درمانده (نام شمشیرها) به هم اصابت می‌کردند صدای برخوردشان تا یک فرسخ دورتر شنیده می‌شده است. سرانجام وقتی که بانو لغزید، بلک‌فایر به درون کلاه‌خود سر گواین نفوذ کرد و او را کور کرد. در این هنگام دیمون از اسب پیاده شد تا مانع لگدمال شدن رقیب سقوط کرده‌ی خود شود و به رد تاسک دستور داد تا گواین کوربری را به عقب برگردانده و نزد اساتید ببرد.

همین کار، اشتباه مرگبار دیمون بلک‌فایر بود، چرا که دندان‌های زاغ به بالای تپه‌ی گریان رسیده بودند و بلادریون پرچم برادر ناتنی‌اش را از سیصد یارد دورتر دید، همین‌طور دیمون و پسرانش را در زیر پرچم. او اول اگان را کشت، بزرگ‌ترین از بین برادران دوقلو، زیرا می‌دانست دیمون پسرش را تا زمانی که ذره‌ای جان در بدن دارد رها نمی‌کند، حتی با وجود این‌که تیرهای سفید مثل باران فرود می‌آمدند. هفت تیر به بدن دیمون بلک‌فایر اصابت کرد و او را کشت. ایمون جوان، برادر دوقلوی کوچک‌تر وقتی که شمشیر بلک‌فایر از دست پدر در حال مرگش به زمین افتاد آن را برداشت، اما بریندن ریورز او را نیز کشت. این‌طور بود که اژدهای سیاه و پسرانش کشته شدند.

کتاب شوالیه‌ی مرموز
کتاب شمشیر قسم‌خورده
کتاب جهان یخ و آتش

ادامه دارد...

#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول

@Westerosir
Westeros #GOT
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه» «بخش نهم» ⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️ شرح نبرد رد گراس فیلد یا چمن‌زار سرخ دو ارتش در زمینی ناشناس با هم روبه‌رو شدند. لرد کاستاین در جناح چپ ارتش دیمون قرار داشت، در حالی که لرد شاونی…
معرفی و سرگذشت دیمون بلک‌فایر ملقب به «اژدهای سیاه»

«بخش دهم»؛ بخش آخر

⚠️ اسپویل سریال شوالیه‌ای از هفت پادشاهی ⚠️


❍ شرح نبرد رد گراس فیلد یا چمن‌زار سرخ

با سقوط رهبران خود، شورشیان شروع به فرار کردند تا این‌که بیتر استیل که در ابتدا فرماندهی جناح راست ارتش دیمون را بر عهده داشت، آن‌ها را به خط کرد و حمله‌ای دیوانه‌وار را آغاز کرد.

او شخصاً نبرد بزرگی با بلادریون انجام داد که چیزی از نبرد دیمون بلک‌فایر و سر گواین کوربری کم نداشت و باعث شد چشم چپ بلادریون کور شود و بیتر استیل فرار کند.

نبرد وقتی به پایان رسید که پرنس بیلور، ملقب به نیزه‌شکن، با ارتشی از لردهای طوفان و دورنی ظاهر شد و از پشت سر بر قوای شورشی نازل گشت. و در همین حین شاهزاده‌ی جوان‌تر، میکار، پیش‌قراولان لرد ارن را گرد آورد و به‌مانند پتک چنان بر سر شورشیان کوبید که آن‌ها خرد و ویران شدند.

ده هزار تن به‌خاطر غرور دیمون بلک فایر، کشته شدند و تعداد بیشتری مجروح و معلول گشتند. تلاش‌های پادشاه دیرون برای صلح از بین رفت، در حالی که خطایی نکرده بود جز این‌که بیش از حد به برادر ناتنی حسودش، سخاوت نشان داده بود...

لرد شاونی به همراه بیتر استیل در جناح راست ارتش بلک‌فایر قرار داشت. و تقریباً به‌خاطر زخم‌هایش مرده بود‌. لرد آمبروز باترول یکی از پسرهایش را به طرفداری از دیمون به جناح بلک‌فایر فرستاد و دیگری را به طرفداری از دیرون به جناح تارگرین، تا مطمئن شود که حتماً یک باترول در جناح برنده هست. هر دو پسر او در ردگراس فیلد کشته شدند. گفته می‌شود که سر بافورد بولور چهل مرد را در طول نبرد کشته است.

❍ عواقب نبرد:

ده هزار مرد در جایی که بعداً با نام «چمنزار سرخ» شناخته شد، کشته شدند. احتمالاً این اسم به‌خاطر خون‌هایی که بر این زمین ریخته شده و زمین آن را بلعیده است روی آن گذاشته شده است.

دیمون بلک‌فایر و هر دو پسر دوقلوی بزرگش، اگان و ایمون، در این نبرد کشته شدند و عملاً شورش او پایان یافت و بعد از این حکومت پادشاه دیرون بر هفت پادشاهی تصدیق شد. با این حال بیتر استیل به همراه بسیاری دیگر (از جمله پنج پسر و چند دختر دیمون بلک‌فایر که بازمانده‌های او بودند) به شهرهای آزاد از جمله تایروش که شهر مادر فرزندان دیمون بود گریختند. مملکت تا چهار نسل بعد با طاعون شورش مدعیان دروغین بلک‌فایر به دردسر افتاد تا این‌که آخرین نواده‌ی پسری دیمون بلک‌فایر یعنی میلیس هیولا کشته شد.

پایان

کتاب شوالیه‌ی مرموز
کتاب شمشیر قسم‌خورده
کتاب جهان یخ و آتش


#کتاب
#تاریخ
#نقل_قول

@Westerosir
🔱 والریا و روم باستان

ممالک مستقل والریا، خانواده‌هایی بودند که بیشتر غرب اسوس را تحت پوشش خود داشتند. نام آن از شهری که مرکز آن بود، یعنی والریا گرفته شده است. در دوران اوج خود، والریا با امپراتوری دیگری که آن نیز به نام پایتختش یعنی «گیس» شناخته می‌شد، رقابت می‌کرد. والرین‌ها در یک سری جنگ‌های طولانی گیسکاری‌ها را شکست دادند و پایتخت آن‌ها یعنی گیس را با خاک یکسان کردند.
طبق افسانه‌ها، زمین‌های اطراف گیس را با نمک پوشاندند تا چیزی در آنجا رشد نکند.

دقیقاً معلوم نیست که والریا چگونه اداره می‌شده، اما می‌دانیم که این ممالک توسط ۴۰ خاندان قدرتمند و ثروتمند اداره می‌شد. به همین دلیل، احتمالاً تصمیمات سیاسی در یک مجلس یا نهادی شبیه به سنای روم گرفته می‌شده است.
سرانجام، والریا پس از وقوع یک فاجعه‌ی عظیم که تمام شبه‌جزیره را نابود کرد، فروپاشید. علت این رویداد، که به نام «ویرانی والریا» شناخته می‌شود، هنوز ناشناخته است.

جمهوری روم باستان بخش بزرگی از سرزمین‌های اطراف دریای مدیترانه را تحت سلطه‌ی خود داشت و نام آن از شهر روم گرفته شده بود. در دوران اوج خود، این امپراتوری با امپراتوری دیگری که به نام پایتختش شناخته می‌شد، یعنی امپراتوری کارتاژ (با پایتخت کارتاژ، واقع در تونس امروزی) رقابت می‌کرد. رومی‌ها در یک سری جنگ‌های معروف به جنگ‌های پونی، کارتاژ را شکست دادند و در نهایت، کارتاژ نیز نابود شد. طبق افسانه‌ها، زمین‌های اطراف کارتاژ نیز با نمک پوشانده شد تا چیزی در آنجا رشد نکند.

روم باستان از طریق یک سنا اداره می‌شد که در واقع نمایندگانی از ثروت‌مندترین شهروندان، موسوم به پاتریسی‌ها، در آن حضور داشتند. در نهایت، روم باستان نیز فروپاشید. البته برخلاف والریا، شبه‌جزیره‌ی ایتالیا با یک رویداد فاجعه‌بار نابود نشد.


خاندان تارگرین و ارتباط با روم باستان

یکی از نشانه‌هایی که به الهام گرفتن والریا از روم باستان اشاره می‌کند، خاندان تارگرین است. خاندان تارگرین از نوادگان والرین‌ها هستند و یکی از ۴۰ خاندان قدرتمندی بودند که بر والریا حکومت می‌کردند. تقریباً تمام اعضای خاندان تارگرین نام‌هایی دارند که شامل ترکیب حروف ae است. به‌ ویژه نام‌های مردان این خاندان اغلب به ys یا on ختم می‌شوند. مانند اِیگون، دنریس، ویسریس، رینیس، ایمون و جهیریس.
به نظر می‌رسد که جرج آر.آر. مارتین این ترکیب حروف را از نام سزار (نام ژولیوس سزار) و عنوانی که توسط امپراتوران روم اتخاذ شده بود، الهام گرفته باشد. نام سزار ریشه‌ی بسیاری از واژگان مربوط به «امپراتور» در زبان‌های مدرن است، مانند تزار در روسی، کایزر در آلمانی و کِیساره در سوئدی. همچنین، پسوندهای ys و on احتمالاً نسخه‌های شخصی‌سازی‌شده‌ی مارتین از پسوندهای لاتینی -us و -um هستند. تنها پادشاهان تارگرین که نام‌هایشان به ys یا on ختم نمی‌شدند، مِیگار (ملقب به بی‌رحم) و مِی‌کار (ملقب به سندان) بودند.

علاوه بر این، جاده‌های روم هنوز هم به‌عنوان یکی از دستاوردهای بزرگ آن دوران شناخته می‌شوند. به‌طور مشابه، جاده‌های والریا نیز به‌عنوان یکی از نُه شگفتی ساخت بشر در دنیای یخ و آتش شناخته می‌شوند.


#تاریخ #کتاب
#بازی_تاج_و_تخت
#خاندان_اژدها
#GOT
#HOTD

@Westerosir
سر باریستان سلمی بی‌باک در آستانه‌ی شاه‌کشی

جالب است بدانید هنگامی که لرد تایوین لنیستر کینگزلندینگ را غارت کرد و دو تن از مردانش یعنی سر گرگور کلگین و آموری لورچ، پرنس اگان تارگرین و پرنسس رینیس تارگرین را کشتند، سر باریستان آن‌جا حضور نداشت.

او در نبرد ترایدنت به‌شدت زخمی شده بوده و از دیدن هدایای لرد تایوین معاف شد. تایوین لنیستر جنازه‌ی خونین فرزندان ریگار را در ردای سرخ لنیسترها پیچید و به پادشاه جدید پیشکش کرد.
گفته شده هنگامی که رابرت جسد فرزندان ریگار تارگرین را دیده، لبخند زده است.

سر باریستان سلمی در کتاب رقصی با اژدهایان به این موضوع می‌اندیشد که، اگر دیده بود رابرت به جنازه‌ی خونین دو کودک خردسال ریگار تارگرین لبخند می‌زند، هیچ ارتشی روی زمین نمی‌توانست مانع از این شود که او را بکشد.

#تاریخ #فکت
#نقل_قول
#Fact
@Westerosir
سومین جنگ دورن: جنگ لرد روگار


بخش اول

جنگ سوم دورن که با نام جنگ لرد روگار شناخته می‌شود، جنگ شورشی دیگری بود که خودش را کرکس‌شاه می‌نامید. او و پیروانش در زمان سلطنت پادشاه جیهیریس اول، در سال ۶۱ ب.ف. سرحدات دورن را غارت کردند.

به گفته‌ی استاد اعظم گیلداین، نام «سومین جنگ دورن» یک نام اشتباه است، زیرا پرنس دورن ارتشش را دور از درگیری نگه داشت.

مردم آن زمان آن را جنگ لرد روگار می‌نامیدند و استاد اعظم گیلداین نیز این نام را سزاوارتر می‌دانست.

پیش‌درآمد:

سر بوریس براتیون وارث استورمزاند بود تا این‌که سرانجام برادر بزرگترش لرد روگار براتیون در سال ۵۲ ب.ف. صاحب پسری به نام بورموند شد. او پس از تولد بورموند، عصبانی و بدخلق شد و وضعیت بین او و برادرش لرد روگار بد و بدتر گشت و او وستروس را ترک کرد. بوریس مدتی در میر و ولانتیس بود و بعد دوباره به وستروس برگشت و به کوهستان سرخ دورن رفت و در آن‌جا با کرکس‌شاه متحد شد. او با استفاده از اطلاعات خود از استورمزاند، به شورشیان در غارت خانه‌ی سابق خود کمک کرد.

در سال ۶۱ ب.ف. لرد روگار براتیون به کینگزلندینگ سفر کرد و از پادشاه جیهیریس تارگرین اول برای پایان دادن به تهدید کرکس‌شاه اجازه خواست. پادشاه جیهیریس نه تنها اجازه‌ی این کار را صادر کرد، بلکه به او گفت که شمشیر پادشاه را نیز در کنار خود دارد.

کتاب آتش و خون

ادامه دارد…

#نقل_قول
#کتاب #تاریخ
#مقاله #درخواستی

@Westerosir
تراژدی عشق ند استارک و بانو آشارا دین

به گفته‌ی بانو آلیریا دین، خواهر کوچک‌تر بانو آشارا دین، ادارد استارک و بانو آشارا دین در هنگام تورنمنت هرن‌هال عاشق و دلباخته‌ی یک‌دیگر شدند.

این دو بعد از این‌که برادر بزرگ ادارد استارک یعنی برندون از بانو آشارا دین درخواست کرد که با برادر خجالتی‌اش ند که از فرط خجالتی بودن حتی نمی‌توانست نیمکت‌اش را ترک کند برقصد، با یک‌دیگر رقصیدند.

هنگامی که سر آرتور دین، برادر بانو آشارا دین در طی نبرد برج شادی کشته شد، لرد ادارد استارک به استارفال سفر کرد تا شمشیر سر آرتور  یعنی «سحر»  را به خواهر زیبا و جوان سر آرتور و همچنین خاندان دین برگرداند. مدتی بعد از بازدید ند استارک از استارفال، بانو اشارا دین خود را از بالای برج اصلی استارفال یعنی پِیل استون سورد (شمشیر سنگ رنگ پرید) به دریا انداخت.

چندین شخصیت در کتاب دلایل زیادی را برای خودکشی بانو آشارا دین ذکر کرده‌اند:

ادریک دین، برادر زاده‌ی او، دلیل مرگ او را شکسته شدن قلبش ذکر می‌کند. سر باریستان سلمی، دلیل مرگ او را مرده به دنیا امدن دخترش و مردی که در هرن‌هال او را بی‌عفت کرده بود  بیان می‌کند‌. ملکه سرسی لنیستر دلیل مرگ او را کشته شدن برادرش و دزدیدن فرزندش توسط ند استارک بیان می‌کند.

هیچ اطلاعاتی از پیدا شدن جسد بانو آشارا دین در کتاب موجود نیست و به گفته‌ی جورج آر آر مارتین جسد او هرگز پیدا نشد.

#نقل_قول
#کتاب #تاریخ


@Westerosir
Westeros #GOT
سومین جنگ دورن: جنگ لرد روگار ❍ بخش اول جنگ سوم دورن که با نام جنگ لرد روگار شناخته می‌شود، جنگ شورشی دیگری بود که خودش را کرکس‌شاه می‌نامید. او و پیروانش در زمان سلطنت پادشاه جیهیریس اول، در سال ۶۱ ب.ف. سرحدات دورن را غارت کردند. به گفته‌ی استاد اعظم…
سومین جنگ دورن: جنگ لرد روگار

« بخش دوم»

پادشاه به حرفش پایبند بود. جنگی که رخ داد در تاریخ به نام جنگ سوم دورن شناخته می‌شود. ولی این اسم کمی بی‌معناست، چون پرنس دورن ارتشش را دور از درگیری نگه داشت. مردم آن‌را جنگ لرد روگار می‌نامیدند و این نام بسیار سزاوارتر است.

در حالی که لرد استورمز‌اند، پانصد نفر را به سمت کوهستان رهبری می‌کرد، جیهیریس تارگرین سوار بر ورمیتور به آسمان رفت. شاه گفت: «او خودش را کرکس می‌نامد. ولی پرواز نمی‌کند‌. او که پنهان می‌شود، باید خودش را موش کور بنامد.»  شاه اشتباه نمی‌گفت، اولین کرکس شاه بر ارتشی فرمان می‌راند و هزاران نفر را به میدان نبرد برد.

این دومی چیزی بیش از مهاجمی فرصت طلب نبود؛ پسر کوچکی از خاندان کوچک با چند صد نفر پیرو که در دزدی و تجاوز هم سلیقه‌ی او بودند. اما او کوهستان را به خوبی می شناخت و وقتی تحت تعقیب قرار می‌گرفت، فقط ناپدید می‌شد و دوباره ظاهر می‌شد. مردانی که به دنبالش بودند هم در خطر بودند، چون مهارت زیادی در کمین داشت.

اما هیچ یک از حقه‌هایش در برابر دشمنی که می‌توانست او را از بالا دنبال کند، سودی نداشت. افسانه‌ها ادعا می‌کنند کرکس شاه دژ نفوذ ناپذیری در کوهستان داشت که در ابرها پنهان شده بود. جیهیریس هیچ لانه‌ی پنهانی نیافت؛ فقط یکی دو جین اردوگاه که این‌جا و آن‌جا پراکنده شده بودند. ورمیتور یکی یکی آن‌ها را به آتش کشید و برای بازگشت کرکس فقط خاکستر به جای گذاشت. قوای لرد روگار که به سوی ارتفاعات پیشروی می‌کردند، خیلی زود مجبور شدند اسب‌هایشان را رها کنند و از مسیرهای بُز رو و از شیب تند و از بین غارها بالا بروند، در حالی که دشمنان مخفی از بالای سرشان سنگ می‌غلتاندند. اما آن‌ها بی واهمه ادامه دادند. وقتی مردان استورمزاند از شرق پیش روی می‌کردند، سیمون دنداریون، لرد بلک هیون، سپاه کوچکی از شوالیه‌ها را از غرب به سوی کوهستان راند تا راه فرار از آن سمت را ببندد. تعقیب کننده‌گان به سوی یک‌دیگر می‌خزیدند و جیهیریس تارگرین از آسمان آن‌ها را زیر نظر داشت و طوری آن‌ها را حرکت می‌داد که گویی ارتشی از اسباب بازی‌ها را روی میز منقوش هدایت می‌کند.


در پایان دشمن‌شان را یافتند. بوریس براتیون به اندازه‌ی دورنی‌ها راه‌های مخفی کوهستان را نمی‌شناخت، پس اولین کسی بود که به دام افتاد. افراد لرد روگار کار افراد او را یکسره کردند، ولی وقتی که دو برادر رو در رو شدند، پادشاه جیهیریس از آسمان فرود آمد. اعلی‌حضرت به دست پادشاه اسبقش گفت: «اجازه نمی‌دهم تو را خویشاوندکش بنامند. خائن از آن من است.»

سر بوریس براتیون با شنیدن این حرف خندید و در حالی که به سوی شاه می‌دوید، فریاد زد: «بهتر است من را شاه‌کش بخوانند تا او را خویشاوند کش!» ولی جیهیریس بلک‌فایر را در دست داشت و درس‌هایی که در حیاط دراگون استون یاد گرفته بود، از خاطر نبرده بود. بوریس براتیون با برشی روی گردنش که نزدیک بود سرش را جدا کند، پیش پای شاه مرد.

کتاب آتش و خون

ادامه دارد...

#نقل_قول
#کتاب #تاریخ
#مقاله #درخواستی

@Westerosir
Westeros #GOT
سومین جنگ دورن: جنگ لرد روگار « بخش دوم» پادشاه به حرفش پایبند بود. جنگی که رخ داد در تاریخ به نام جنگ سوم دورن شناخته می‌شود. ولی این اسم کمی بی‌معناست، چون پرنس دورن ارتشش را دور از درگیری نگه داشت. مردم آن‌را جنگ لرد روگار می‌نامیدند و این نام بسیار سزاوارتر…
سومین جنگ دورن: جنگ لرد روگار

«بخش سوم»

نوبت کرکس شاه، یک ماه بعد رسید. او تا آشیانه‌ی سوخته‌ای رانده شد که امید داشت در آن پناه گیرد، ولی تا پایان مقاومت کرد و باران نیزه و تیر بر سر افراد شاه بارید. وقتی شاه کوهستان را در زنجیر پیش شاه جیهیریس آوردند، روگار براتیون به اعلی‌حضرت گفت: «این یکی، از آن من است.» به دستور شاه زنجیرهای قانون شکن را گسستند و نیزه و سپری به دست او دادند. لرد روگار هم با تبرش رو در روی او ایستاد. «اگر مرا کشت، آزادش کنید.» کرکس نشان داد که اصلا در حد و اندازه‌ی این کار نیست. روگار براتیون با تمام ضعف و خستگی و دردی که داشت، حملات مرد دورنی را با حالتی تحقیرآمیز دفع کرد و با ضربه‌ای از شانه تا ناف او را شکافت.

این کار که انجام شد، لرد روگار خسته به نظر می‌رسید. او با اندوه به شاه گفت: «ظاهرا قرار نیست با تبری در دست بمیرم.» و این‌گونه هم نشد. لرد روگار براتیون، لرد استورمزاند، که زمانی دست شاه و محافظ مملکت بود، نیم سال بعد در حضور استادش، سپتون‌اش، برادرش گارون و جانشینش بورموند، در استورمزاند درگذشت.

جنگ لرد روگار کمتر از نیم‌سال طول کشید و تمام و کمال در سال ۶۱ ب.ف آغاز شد و به پایان رسید. با حذف کرکس شاه، راه‌زنی برای مدتی از چهره‌ی صحراهای دورن محو شد. فقط وقتی ماجرای لشکرکشی در هفت پادشاهی پخش شد، حتی جنگجوترین لردها هم احترام خاصی برای شاه جوان قائل شدند. هر تردیدی که مانده بود، از بین رفت؛ جیهیریس تارگرین مثل پدرش اینیس نبود. برای خود شاه هم این جنگ شفا بود. او به سپتون بارث اعتراف کرد: «در مقابل لرز در مانده بودم‌. در مقابل کرکس، دوباره شاه شدم.»

پایان.

کتاب آتش و خون

#نقل_قول
#کتاب #تاریخ
#مقاله #درخواستی

@Westerosir