Westeros #GOT
تغییرات مثبت و منفی در اقتباس تلویزیونی از رقص اژدهایان بخش اول: اختلاف مارتین با سازندگان حدود دو هفتهی پیش، اتفاقی غیرقابل تصور رخ داد: جورج آر.آر. مارتین، خالق «نغمههایی از یخ و آتش»، به طور علنی از سریال پیشدرآمد «بازی تاج و تخت»، یعنی «خاندان اژدها»،…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چگونه شرکت «Rodeo FX» به سیلوروینگ، موندنسر و سایر اژدهایان سریال «خاندان اژدها» زندگی بخشید؟
وقتی شروع به تماشای سریالی به نام «خاندان اژدها» میکنید، طبیعتاً انتظار دارید که صحنههای خوبی از اژدهایان ببینید. خوشبختانه، این سریال در این زمینه کم نمیگذارد. نه تنها تعداد زیادی اژدها وجود دارد که میتوان از وجودشان لذت برد، بلکه هر کدام از آنها شخصیت خاص خود را دارند و توسط تیم متخصص Rodeo FX با جزئیات بسیاری به تصویر کشیده شدهاند. صحنهی نبرد اژدها در مقابل اژدها در قسمت چهارم از فصل دوم با نام «اژدهای سرخ و طلایی»، بهترین صحنه در نوع خود است که تاکنون روی صفحهی نمایش به تصویر درآمده است. چه کسی میتواند با این رقابت کند؟
برای پی بردن به پاسخ این سؤال، ادامهی مقاله را در Instant View مطالعه کنید.
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
وقتی شروع به تماشای سریالی به نام «خاندان اژدها» میکنید، طبیعتاً انتظار دارید که صحنههای خوبی از اژدهایان ببینید. خوشبختانه، این سریال در این زمینه کم نمیگذارد. نه تنها تعداد زیادی اژدها وجود دارد که میتوان از وجودشان لذت برد، بلکه هر کدام از آنها شخصیت خاص خود را دارند و توسط تیم متخصص Rodeo FX با جزئیات بسیاری به تصویر کشیده شدهاند. صحنهی نبرد اژدها در مقابل اژدها در قسمت چهارم از فصل دوم با نام «اژدهای سرخ و طلایی»، بهترین صحنه در نوع خود است که تاکنون روی صفحهی نمایش به تصویر درآمده است. چه کسی میتواند با این رقابت کند؟
برای پی بردن به پاسخ این سؤال، ادامهی مقاله را در Instant View مطالعه کنید.
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
Telegraph
چگونه شرکت «Rodeo FX» به سیلوروینگ، موندنسر و سایر اژدهایانِ «خاندان اژدها» زندگی بخشید؟
مارتین پلتیه، یکی از اعضای تیم Rodeo FX، دربارهی شخصیت بخشیدن به اژدهایان، سختترین صحنهها برای انیمیشنسازی، و جلوههای ویژهای که حتی متوجه آنها نمیشوید، صحبت میکند.
رأیگیری جوایز TV Choice برای سال ۲۰۲۵ آغاز شده است و فصل دوم «خاندان اژدها» چندین کاندید دارد.
برای رأی دادن به این کاندیدها میتوانید از این لینک استفاده کنید.
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
برای رأی دادن به این کاندیدها میتوانید از این لینک استفاده کنید.
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
🔱 والریا و روم باستان
ممالک مستقل والریا، خانوادههایی بودند که بیشتر غرب اسوس را تحت پوشش خود داشتند. نام آن از شهری که مرکز آن بود، یعنی والریا گرفته شده است. در دوران اوج خود، والریا با امپراتوری دیگری که آن نیز به نام پایتختش یعنی «گیس» شناخته میشد، رقابت میکرد. والرینها در یک سری جنگهای طولانی گیسکاریها را شکست دادند و پایتخت آنها یعنی گیس را با خاک یکسان کردند.
طبق افسانهها، زمینهای اطراف گیس را با نمک پوشاندند تا چیزی در آنجا رشد نکند.
دقیقاً معلوم نیست که والریا چگونه اداره میشده، اما میدانیم که این ممالک توسط ۴۰ خاندان قدرتمند و ثروتمند اداره میشد. به همین دلیل، احتمالاً تصمیمات سیاسی در یک مجلس یا نهادی شبیه به سنای روم گرفته میشده است.
سرانجام، والریا پس از وقوع یک فاجعهی عظیم که تمام شبهجزیره را نابود کرد، فروپاشید. علت این رویداد، که به نام «ویرانی والریا» شناخته میشود، هنوز ناشناخته است.
جمهوری روم باستان بخش بزرگی از سرزمینهای اطراف دریای مدیترانه را تحت سلطهی خود داشت و نام آن از شهر روم گرفته شده بود. در دوران اوج خود، این امپراتوری با امپراتوری دیگری که به نام پایتختش شناخته میشد، یعنی امپراتوری کارتاژ (با پایتخت کارتاژ، واقع در تونس امروزی) رقابت میکرد. رومیها در یک سری جنگهای معروف به جنگهای پونی، کارتاژ را شکست دادند و در نهایت، کارتاژ نیز نابود شد. طبق افسانهها، زمینهای اطراف کارتاژ نیز با نمک پوشانده شد تا چیزی در آنجا رشد نکند.
روم باستان از طریق یک سنا اداره میشد که در واقع نمایندگانی از ثروتمندترین شهروندان، موسوم به پاتریسیها، در آن حضور داشتند. در نهایت، روم باستان نیز فروپاشید. البته برخلاف والریا، شبهجزیرهی ایتالیا با یک رویداد فاجعهبار نابود نشد.
❍ خاندان تارگرین و ارتباط با روم باستان
یکی از نشانههایی که به الهام گرفتن والریا از روم باستان اشاره میکند، خاندان تارگرین است. خاندان تارگرین از نوادگان والرینها هستند و یکی از ۴۰ خاندان قدرتمندی بودند که بر والریا حکومت میکردند. تقریباً تمام اعضای خاندان تارگرین نامهایی دارند که شامل ترکیب حروف ae است. به ویژه نامهای مردان این خاندان اغلب به ys یا on ختم میشوند. مانند اِیگون، دنریس، ویسریس، رینیس، ایمون و جهیریس.
به نظر میرسد که جرج آر.آر. مارتین این ترکیب حروف را از نام سزار (نام ژولیوس سزار) و عنوانی که توسط امپراتوران روم اتخاذ شده بود، الهام گرفته باشد. نام سزار ریشهی بسیاری از واژگان مربوط به «امپراتور» در زبانهای مدرن است، مانند تزار در روسی، کایزر در آلمانی و کِیساره در سوئدی. همچنین، پسوندهای ys و on احتمالاً نسخههای شخصیسازیشدهی مارتین از پسوندهای لاتینی -us و -um هستند. تنها پادشاهان تارگرین که نامهایشان به ys یا on ختم نمیشدند، مِیگار (ملقب به بیرحم) و مِیکار (ملقب به سندان) بودند.
علاوه بر این، جادههای روم هنوز هم بهعنوان یکی از دستاوردهای بزرگ آن دوران شناخته میشوند. بهطور مشابه، جادههای والریا نیز بهعنوان یکی از نُه شگفتی ساخت بشر در دنیای یخ و آتش شناخته میشوند.
#تاریخ #کتاب
#بازی_تاج_و_تخت
#خاندان_اژدها
#GOT
#HOTD
@Westerosir
ممالک مستقل والریا، خانوادههایی بودند که بیشتر غرب اسوس را تحت پوشش خود داشتند. نام آن از شهری که مرکز آن بود، یعنی والریا گرفته شده است. در دوران اوج خود، والریا با امپراتوری دیگری که آن نیز به نام پایتختش یعنی «گیس» شناخته میشد، رقابت میکرد. والرینها در یک سری جنگهای طولانی گیسکاریها را شکست دادند و پایتخت آنها یعنی گیس را با خاک یکسان کردند.
طبق افسانهها، زمینهای اطراف گیس را با نمک پوشاندند تا چیزی در آنجا رشد نکند.
دقیقاً معلوم نیست که والریا چگونه اداره میشده، اما میدانیم که این ممالک توسط ۴۰ خاندان قدرتمند و ثروتمند اداره میشد. به همین دلیل، احتمالاً تصمیمات سیاسی در یک مجلس یا نهادی شبیه به سنای روم گرفته میشده است.
سرانجام، والریا پس از وقوع یک فاجعهی عظیم که تمام شبهجزیره را نابود کرد، فروپاشید. علت این رویداد، که به نام «ویرانی والریا» شناخته میشود، هنوز ناشناخته است.
جمهوری روم باستان بخش بزرگی از سرزمینهای اطراف دریای مدیترانه را تحت سلطهی خود داشت و نام آن از شهر روم گرفته شده بود. در دوران اوج خود، این امپراتوری با امپراتوری دیگری که به نام پایتختش شناخته میشد، یعنی امپراتوری کارتاژ (با پایتخت کارتاژ، واقع در تونس امروزی) رقابت میکرد. رومیها در یک سری جنگهای معروف به جنگهای پونی، کارتاژ را شکست دادند و در نهایت، کارتاژ نیز نابود شد. طبق افسانهها، زمینهای اطراف کارتاژ نیز با نمک پوشانده شد تا چیزی در آنجا رشد نکند.
روم باستان از طریق یک سنا اداره میشد که در واقع نمایندگانی از ثروتمندترین شهروندان، موسوم به پاتریسیها، در آن حضور داشتند. در نهایت، روم باستان نیز فروپاشید. البته برخلاف والریا، شبهجزیرهی ایتالیا با یک رویداد فاجعهبار نابود نشد.
❍ خاندان تارگرین و ارتباط با روم باستان
یکی از نشانههایی که به الهام گرفتن والریا از روم باستان اشاره میکند، خاندان تارگرین است. خاندان تارگرین از نوادگان والرینها هستند و یکی از ۴۰ خاندان قدرتمندی بودند که بر والریا حکومت میکردند. تقریباً تمام اعضای خاندان تارگرین نامهایی دارند که شامل ترکیب حروف ae است. به ویژه نامهای مردان این خاندان اغلب به ys یا on ختم میشوند. مانند اِیگون، دنریس، ویسریس، رینیس، ایمون و جهیریس.
به نظر میرسد که جرج آر.آر. مارتین این ترکیب حروف را از نام سزار (نام ژولیوس سزار) و عنوانی که توسط امپراتوران روم اتخاذ شده بود، الهام گرفته باشد. نام سزار ریشهی بسیاری از واژگان مربوط به «امپراتور» در زبانهای مدرن است، مانند تزار در روسی، کایزر در آلمانی و کِیساره در سوئدی. همچنین، پسوندهای ys و on احتمالاً نسخههای شخصیسازیشدهی مارتین از پسوندهای لاتینی -us و -um هستند. تنها پادشاهان تارگرین که نامهایشان به ys یا on ختم نمیشدند، مِیگار (ملقب به بیرحم) و مِیکار (ملقب به سندان) بودند.
علاوه بر این، جادههای روم هنوز هم بهعنوان یکی از دستاوردهای بزرگ آن دوران شناخته میشوند. بهطور مشابه، جادههای والریا نیز بهعنوان یکی از نُه شگفتی ساخت بشر در دنیای یخ و آتش شناخته میشوند.
#تاریخ #کتاب
#بازی_تاج_و_تخت
#خاندان_اژدها
#GOT
#HOTD
@Westerosir
فصل دوم خاندان اژدها یکی از بزرگترین اشتباهات ویچر را تکرار کرد!
فصل دوم خاندان اژدها، نفس تماشاچیها را با نمایش جنگ اژدهایان و خیانتهای اعضای خانوادهی قرونوسطایی، حبس کرد. همچنین خیلی از طرفداران کتاب را بهخاطر تغییرات بزرگش نسبت به منبع اصلی، گیج کرد. برخلاف بازی تاج و تخت که بر اساس مجموعه کتابی بود که مارتین هنوز تمام نکرده، خاندان اژدها اقتباس از اثری تمامشده است و کتاب آتش و خون ماجرای جنگ داخلی و رقص اژدهایان را کامل گفته. این مسئله خیلی از تغییرات سریال را حتی بیشتر غیر قابل درک میکند؛ نه فقط برای مارتین، که ماه گذشته در وبلاگش از سریال انتقاد کرد و به تأثیری که این تغییرات روی کل روایت داستانش میگذارند، اعتراض کرد. درست است که تمام تغییرات بد نبودند. برخی از آنها خیلی خوب در سریال کار شدهاند؛ اما نمیشود انکار کرد که سریال آنقدر بعضی از روایتها و شخصیتهای داستان را خودمختار کرده که در حال حاضر، با آن چیزی که در کتاب گفته شده، کاملاً تفاوت دارند.
منطقی که کُندال برای توجیه این تغییرات استفاده کرده، این است که آتش و خون روایتی واقعی نیست. در واقع یک کتاب تاریخی تقلبی است که اتفاقات مختلف و تنشزا را به تصویر کشیده است. پس سریال باید از روش خود برای پر کردن جاهای خالی استفاده کند. صحبتهای کُندال برخی از مخاطبان را قانع و برخی دیگر را عصبانیتر کرد.
دیمون تارگرین یکی از این شخصیتهای متضاد با نسخهی کتابش است. در کتاب، او به ریورزلند رفته و به سرعت لشکر بنا میکند. سپس به جاهای مختلف میرود و متحدان جناح سبز را غارت میکند. سبزها کاملاً حق داشتند از او بترسند؛ چرا که در این دورهی تاریخی، دیمون یکی از باتجربهترین فرماندهها در کل وستروس است. در سریال، او به بالای قلعهی تسخیرشدهی هرنهال میرود و همهچیز را یکییکی سرهمبندی میکند تا اینکه در آخر لشکرش آماده شود. همزمان با این، تصویر رویاهایش را میبینیم؛ بهانهای برای برگرداندن بازیگرانی که دیگر در سریال حضور ندارند. این کمئوهای¹ هفتگی اولش هیجانانگیز بودند، اما زمانی که شاه ویسریس آمد و مونولوگ فصل اول را تکرار میکرد، هیجانزده شدن با این صحنهها سخت بود. قسمتهایی از داستان دیمون در سریال جذاب بودند، اما برای خیلی از طرفداران نقطهضعف محسوب میشدند و برخلاف صحنههایی مثل ملاقات آلیسنت و رینیرا که در کینگزلندینگ صورت گرفت، به نظر نمیآید که داستان دیمون از آن جاخالی پرکردنهایی باشد که انتظارش را داشتیم. ظاهراً خاندان اژدها اشتباه سریال بزرگ فانتزی دیگری را تکرار کرده است. سریال ویچر.
خطر ساخت سریالی تمام و کمال
فصل دوم ویچر تا الان بدترین بخش سریال به نظر میرسد و آنقدر اقتباسش از منبع اصلی دور شده که داستان دیگر قابل تشخیص نیست. کتابی که فصل دوم بر اساس آن نوشته شده، یعنی خون الفها، احتمالاً ضعیفترین کتاب مجموعه باشد؛ بنابراین برخی از تغییرات سریال منطقی به نظر میرسند. اما اِلِمانی که داستان سریال را بیثبات کرد، توجه بیش از حدِ آن روی کر مورهن، قلعهی گرالت و همراهان ویچرش بود. در کتاب، گرالت و شاگردش سیری، فقط دو فصل را در آنجا گذراندند؛ در حالی که سیری توسط باقی ویچرها آموزش میبیند. این تنها زمانی بود که ما قلعهی کر مورهن را در کتابهای ساپکوسکی دیدیم. سریال، قلعه را تبدیل به تنها منطقهی داستان کرد که صحنهاش چندین بار تکرار شد. گرالت و سیری در قسمت دوم به قلعه میرسند و تقریباً در تمام قسمتهای سریال، با چند شخصیت دیگر به آنجا میروند. حتی فصل آخر هم که نبرد با هیولاها را نشان میدهد، در منطقهای اتفاق میافتد که اصلاً در کتاب اصلی به آن اشارهای نشده. در هر صورت مکانی که چندان مانوری روی آن در کتابهای اصلی نیست، نمایش دادنش به این شکل در سریال عجیب است.
کاری که خاندان اژدها با هرنهال و دیمون کرد حسی مشابه دارد. در آتش و خون، هرنهال تا مدتی محل سکونت دیمون است؛ اما در سریال او قلعه را بهندرت ترک میکند. در هر دو موردِ ویچر و خاندان اژدها، توجه بیش از حد به مکانی که در منابع اصلی خیلی حضور نداشتند، داستانشان را جابهجا کرد. البته که دلایلی فنی وجود دارند و ساخت قلعهای مانند هرنهال هزینهبر است. علاوه بر آن، کمتر قلعهای در داستان مانند آن تاریخ و داستان دارد. اما این به این معناست که دیمون، یکی از جذابترین شخصیتهای کل سریال، تمام فصل را باید در هرنهال بگذراند. خط داستانی دیمون بیشترین نقدها را دریافت کرده است... با ساختن مکانی جذاب و توجیه آن با ایجاد روایت داستانیهای جدید. مشکل اینجاست که این روایتهای جدید درست نتیجه نداده و سریال را تضعیف کردهاند.
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
کمئو: به حضور کوتاه چهرههای مشهور یک نمایش یا سریال میگویند. این نقشها اغلب کوتاهند و حضورشان معنای مهمی دارد.
فصل دوم خاندان اژدها، نفس تماشاچیها را با نمایش جنگ اژدهایان و خیانتهای اعضای خانوادهی قرونوسطایی، حبس کرد. همچنین خیلی از طرفداران کتاب را بهخاطر تغییرات بزرگش نسبت به منبع اصلی، گیج کرد. برخلاف بازی تاج و تخت که بر اساس مجموعه کتابی بود که مارتین هنوز تمام نکرده، خاندان اژدها اقتباس از اثری تمامشده است و کتاب آتش و خون ماجرای جنگ داخلی و رقص اژدهایان را کامل گفته. این مسئله خیلی از تغییرات سریال را حتی بیشتر غیر قابل درک میکند؛ نه فقط برای مارتین، که ماه گذشته در وبلاگش از سریال انتقاد کرد و به تأثیری که این تغییرات روی کل روایت داستانش میگذارند، اعتراض کرد. درست است که تمام تغییرات بد نبودند. برخی از آنها خیلی خوب در سریال کار شدهاند؛ اما نمیشود انکار کرد که سریال آنقدر بعضی از روایتها و شخصیتهای داستان را خودمختار کرده که در حال حاضر، با آن چیزی که در کتاب گفته شده، کاملاً تفاوت دارند.
منطقی که کُندال برای توجیه این تغییرات استفاده کرده، این است که آتش و خون روایتی واقعی نیست. در واقع یک کتاب تاریخی تقلبی است که اتفاقات مختلف و تنشزا را به تصویر کشیده است. پس سریال باید از روش خود برای پر کردن جاهای خالی استفاده کند. صحبتهای کُندال برخی از مخاطبان را قانع و برخی دیگر را عصبانیتر کرد.
دیمون تارگرین یکی از این شخصیتهای متضاد با نسخهی کتابش است. در کتاب، او به ریورزلند رفته و به سرعت لشکر بنا میکند. سپس به جاهای مختلف میرود و متحدان جناح سبز را غارت میکند. سبزها کاملاً حق داشتند از او بترسند؛ چرا که در این دورهی تاریخی، دیمون یکی از باتجربهترین فرماندهها در کل وستروس است. در سریال، او به بالای قلعهی تسخیرشدهی هرنهال میرود و همهچیز را یکییکی سرهمبندی میکند تا اینکه در آخر لشکرش آماده شود. همزمان با این، تصویر رویاهایش را میبینیم؛ بهانهای برای برگرداندن بازیگرانی که دیگر در سریال حضور ندارند. این کمئوهای¹ هفتگی اولش هیجانانگیز بودند، اما زمانی که شاه ویسریس آمد و مونولوگ فصل اول را تکرار میکرد، هیجانزده شدن با این صحنهها سخت بود. قسمتهایی از داستان دیمون در سریال جذاب بودند، اما برای خیلی از طرفداران نقطهضعف محسوب میشدند و برخلاف صحنههایی مثل ملاقات آلیسنت و رینیرا که در کینگزلندینگ صورت گرفت، به نظر نمیآید که داستان دیمون از آن جاخالی پرکردنهایی باشد که انتظارش را داشتیم. ظاهراً خاندان اژدها اشتباه سریال بزرگ فانتزی دیگری را تکرار کرده است. سریال ویچر.
خطر ساخت سریالی تمام و کمال
فصل دوم ویچر تا الان بدترین بخش سریال به نظر میرسد و آنقدر اقتباسش از منبع اصلی دور شده که داستان دیگر قابل تشخیص نیست. کتابی که فصل دوم بر اساس آن نوشته شده، یعنی خون الفها، احتمالاً ضعیفترین کتاب مجموعه باشد؛ بنابراین برخی از تغییرات سریال منطقی به نظر میرسند. اما اِلِمانی که داستان سریال را بیثبات کرد، توجه بیش از حدِ آن روی کر مورهن، قلعهی گرالت و همراهان ویچرش بود. در کتاب، گرالت و شاگردش سیری، فقط دو فصل را در آنجا گذراندند؛ در حالی که سیری توسط باقی ویچرها آموزش میبیند. این تنها زمانی بود که ما قلعهی کر مورهن را در کتابهای ساپکوسکی دیدیم. سریال، قلعه را تبدیل به تنها منطقهی داستان کرد که صحنهاش چندین بار تکرار شد. گرالت و سیری در قسمت دوم به قلعه میرسند و تقریباً در تمام قسمتهای سریال، با چند شخصیت دیگر به آنجا میروند. حتی فصل آخر هم که نبرد با هیولاها را نشان میدهد، در منطقهای اتفاق میافتد که اصلاً در کتاب اصلی به آن اشارهای نشده. در هر صورت مکانی که چندان مانوری روی آن در کتابهای اصلی نیست، نمایش دادنش به این شکل در سریال عجیب است.
کاری که خاندان اژدها با هرنهال و دیمون کرد حسی مشابه دارد. در آتش و خون، هرنهال تا مدتی محل سکونت دیمون است؛ اما در سریال او قلعه را بهندرت ترک میکند. در هر دو موردِ ویچر و خاندان اژدها، توجه بیش از حد به مکانی که در منابع اصلی خیلی حضور نداشتند، داستانشان را جابهجا کرد. البته که دلایلی فنی وجود دارند و ساخت قلعهای مانند هرنهال هزینهبر است. علاوه بر آن، کمتر قلعهای در داستان مانند آن تاریخ و داستان دارد. اما این به این معناست که دیمون، یکی از جذابترین شخصیتهای کل سریال، تمام فصل را باید در هرنهال بگذراند. خط داستانی دیمون بیشترین نقدها را دریافت کرده است... با ساختن مکانی جذاب و توجیه آن با ایجاد روایت داستانیهای جدید. مشکل اینجاست که این روایتهای جدید درست نتیجه نداده و سریال را تضعیف کردهاند.
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
کمئو: به حضور کوتاه چهرههای مشهور یک نمایش یا سریال میگویند. این نقشها اغلب کوتاهند و حضورشان معنای مهمی دارد.
حضور متیو اسمیت، تام گلین-کارنی و فابین فرانکل در کامیککان نیویورک ✨
از مت پرسیدن چیزی هست که دوست داشت در مورد سریال خاندان اژدها قبل از بازی درش میدونست؟
مت هم گفت: «بله، کلاهگیس!»
این کلاهگیس گویا خیلی اذیتش میکنه. چون بارها توی مصاحبهها بهش اشاره کرده 😂
#بازیگران
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
از مت پرسیدن چیزی هست که دوست داشت در مورد سریال خاندان اژدها قبل از بازی درش میدونست؟
مت هم گفت: «بله، کلاهگیس!»
این کلاهگیس گویا خیلی اذیتش میکنه. چون بارها توی مصاحبهها بهش اشاره کرده 😂
#بازیگران
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir