ویراستاران
واکنشِ بجا به فینگلیشنویسان، آنهم از ردۀ خلاصهنویسان. انتقام همه را یکجا گرفتی. دموبازدمت گرم، کرَمیزند. @virastaran #طنز
تازه متوجه شدم که «موفق باشید»های استاد در پایان برگۀ آزمون، جواب همان «خسته نباشید»هایی بود که پایان درسش میشنید.
@virastaran #طنز
@virastaran #طنز
ویراستاران
غلامحسین یوسفی «افراط، تفریط، اعتدال در نگارش فارسی» virastaran.net/a/11298 بُرشی از متن: هرقدر مردم، بهخصوص اهلقلم، با آثار ارجمند زبان فارسی از شعر و نثر قدیم و اخیر آشناتر باشند و با اندوختههای واژگان زبان انس پیدا کنند، در ادای معانی گوناگون تواناتر…
زبان ادبی و زبان علمی
تفاوت زبان و ادبیات در وظیفهٔ آن دو است. وظیفهٔ زبان انتقال دانش است؛ اما در ادبیات «شیوهٔ» ارتباط «اهمیت» ارتباط را امری ثانوی میکند.
این نوشتۀ پُرنکته را بخوانید:
virastaran.net/a/23672
تفاوت زبان و ادبیات در وظیفهٔ آن دو است. وظیفهٔ زبان انتقال دانش است؛ اما در ادبیات «شیوهٔ» ارتباط «اهمیت» ارتباط را امری ثانوی میکند.
این نوشتۀ پُرنکته را بخوانید:
virastaran.net/a/23672
ویراستاران
امروزه افعال ما از پنجاهشصت فعل تجاوز نمیکند. تعداد فعلها کاهش پیدا کرده و فعلها از بسیط به مرکب تبدیل شدهاند. در گذشته، بهطنز یا بهصورت جدی فعل میساختند. ادامه: virastaran.net/a/9222 دچار تنبلی زبانی شدهایم حسن ذوالفقاری
تحلیل چهلپنجاه سال ترانههای انگلیسی
در معتبرترین مجلۀ علمی جهان: نِیچر
۱۲هزار آهنگ، ۲۴۰۰ آهنگ از هر سبک:
رپ، کانتری، پاپ، آراَندبی و راکِ.
nature.com/articles/s41598-024-55742-x
۱. شعرها، بهمرور، سادهتر و فهمیدنیتر شدهاند؛
۲. تعداد واژههای یکتا، در رپ و راک، کم شده؛
۳. ساختار ترانهها سادهتر شده است؛
۴. تکرار در شعرها فزونی یافته است؛
۵. شعرها احساسیتر و شخصیتر شده است؛
۶. در همۀ سبکها واژههای مربوط به احساسات منفی، بهویژه خشم، بیشتر شده است.
پژوهش دیگری (۲۰۱۹) نشان میدهد که غنای واژگان دانشآموزان و دانشجویان آمریکایی، از ۱۹۷۴ تا ۲۰۱۶، در تمامی مقاطع کاهش یافته است.
طبق پژوهشی دیگر، نمرههای هوش آمریکاییها در استدلال کلامی کم شده است، بهویژه در ۱۸ تا ۲۲سالگی. برای این کمشدن واژگان و سادهشدن ساختارهای ذهنی، آیا میتوان ربطی یافت بین سادهشدن متن ترانهها و کاهش هوش کلامی؟ ترانهها بازنمای زندگی روزمرهاند و بنابراین واپسین نکتهٔ پژوهشها را نیز باید جدی گرفت: افزایش واژههای خشمآلود گواهی است از نارضایتی جهانی. دنیا تا چند سال دیگر به دست این «نسل مضطرب» میافتد، با واژههایی تنُکتر و منفیتر از نسلهای پیش.
گزارش خواندنی هادی صمدی
را از این چند پژوهش بخوانید:
t.me/evophilosophy/589
چند صد سال، در مکتبخانههای ایران، الفبا و قرآن و کلیات سعدی میآموختند و و خمسهٔ نظامی و شاهنامهٔ فردوسی میخواندند. نظام مکتبخانهای دهها آفت داشت؛ اما پُرمایگیِ زبانی و رشد هوش کلامی را میشد سود اصلیاش دانست. از سوی دیگر، در قرن پیش، خوانندههایی در ایران ظهور یافتند که با هر سبکی که میخواندند، شعرهای پُرمعنا پَرِ شالشان بود و بیتهای غنی پیشِ چشمشان. ما وقتی زمزمه میکردیم، همان واژهها و ترکیبها میافتاد سرِ زبانمان. امروزه، ترانه پشت ترانه درمیآید: یکی از یکی فرومایهتر، بعدی از قبلی دمدستیتر، این از آن زبانتُهیتر.
برای کودکانمان شعر بخوانیم،
از معاصران و قدیمیانِ زباندان.
برای نوجوانانمان ترانه پخش کنیم،
از خوانندگان اصیلخوان.
برای جوانانمان متن پیشنهاد دهیم،
از قلمپروران و معیارنویسان.
درِ این فرِسته باز است رو به شما،
تا یکییکیتان در پای آن نام ببرید
از این خوانندگان و نویسندگان و زبانآگاهان.
کدام خوراکِ شنیداری و خواندنی را پیش مینهید؟
t.me/virastaran/3485
تحلیل چهلپنجاه سال ترانههای انگلیسی
در معتبرترین مجلۀ علمی جهان: نِیچر
۱۲هزار آهنگ، ۲۴۰۰ آهنگ از هر سبک:
رپ، کانتری، پاپ، آراَندبی و راکِ.
nature.com/articles/s41598-024-55742-x
۱. شعرها، بهمرور، سادهتر و فهمیدنیتر شدهاند؛
۲. تعداد واژههای یکتا، در رپ و راک، کم شده؛
۳. ساختار ترانهها سادهتر شده است؛
۴. تکرار در شعرها فزونی یافته است؛
۵. شعرها احساسیتر و شخصیتر شده است؛
۶. در همۀ سبکها واژههای مربوط به احساسات منفی، بهویژه خشم، بیشتر شده است.
پژوهش دیگری (۲۰۱۹) نشان میدهد که غنای واژگان دانشآموزان و دانشجویان آمریکایی، از ۱۹۷۴ تا ۲۰۱۶، در تمامی مقاطع کاهش یافته است.
طبق پژوهشی دیگر، نمرههای هوش آمریکاییها در استدلال کلامی کم شده است، بهویژه در ۱۸ تا ۲۲سالگی. برای این کمشدن واژگان و سادهشدن ساختارهای ذهنی، آیا میتوان ربطی یافت بین سادهشدن متن ترانهها و کاهش هوش کلامی؟ ترانهها بازنمای زندگی روزمرهاند و بنابراین واپسین نکتهٔ پژوهشها را نیز باید جدی گرفت: افزایش واژههای خشمآلود گواهی است از نارضایتی جهانی. دنیا تا چند سال دیگر به دست این «نسل مضطرب» میافتد، با واژههایی تنُکتر و منفیتر از نسلهای پیش.
گزارش خواندنی هادی صمدی
را از این چند پژوهش بخوانید:
t.me/evophilosophy/589
چند صد سال، در مکتبخانههای ایران، الفبا و قرآن و کلیات سعدی میآموختند و و خمسهٔ نظامی و شاهنامهٔ فردوسی میخواندند. نظام مکتبخانهای دهها آفت داشت؛ اما پُرمایگیِ زبانی و رشد هوش کلامی را میشد سود اصلیاش دانست. از سوی دیگر، در قرن پیش، خوانندههایی در ایران ظهور یافتند که با هر سبکی که میخواندند، شعرهای پُرمعنا پَرِ شالشان بود و بیتهای غنی پیشِ چشمشان. ما وقتی زمزمه میکردیم، همان واژهها و ترکیبها میافتاد سرِ زبانمان. امروزه، ترانه پشت ترانه درمیآید: یکی از یکی فرومایهتر، بعدی از قبلی دمدستیتر، این از آن زبانتُهیتر.
برای کودکانمان شعر بخوانیم،
از معاصران و قدیمیانِ زباندان.
برای نوجوانانمان ترانه پخش کنیم،
از خوانندگان اصیلخوان.
برای جوانانمان متن پیشنهاد دهیم،
از قلمپروران و معیارنویسان.
درِ این فرِسته باز است رو به شما،
تا یکییکیتان در پای آن نام ببرید
از این خوانندگان و نویسندگان و زبانآگاهان.
کدام خوراکِ شنیداری و خواندنی را پیش مینهید؟
t.me/virastaran/3485
ویراستاران
محمدمهدی باقری – ویراستاران، آواچهٔ ۶۹، فعلهای بازدارنده
در این جمله #خطای_منطقی بیاب:
ضرورت پرداختن به مبانی نظری موضوع در آغاز فصل اول، با نگاه به پیشینهٔ این بحث در تاریخ شکلگیری دانش رفتارشناسی، اقدامی لازم بهشمار میآید که نویسنده از آن غافل بوده است.
@virastaran
ضرورت پرداختن به مبانی نظری موضوع در آغاز فصل اول، با نگاه به پیشینهٔ این بحث در تاریخ شکلگیری دانش رفتارشناسی، اقدامی لازم بهشمار میآید که نویسنده از آن غافل بوده است.
@virastaran
ویراستاران
کارگاه پُرتمرین و پُربازیِ «نگارش و زیبانویسی» برخط (آنلاین، زنده) معلم: محمدمهدی باقری عصرِ دوشنبهها و چهارشنبهها آغاز: دوشنبه ۲۹فروردین۱۴۰۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جملهها و واژههایت تکراریاند؟ ذهنت را نمیتوانی بیاوری روی کاغذ؟ دوست…
شنبه ۵خرداد۱۴۰۳ میآغازیم،
این بار حضوری، ۲۸ ساعت.
دایرۀ واژهها، پاراگرافنویسی،
ساخت متنوع جملههای فارسی،
متنخوانی و کمی آرایۀ ادبی مفید
در کارگاه «نگارش و زیبانویسی»
virastaran.net/nho
هشت نفر نام نوشتهاند
و سهچهار نفر جای خالی مانده.
شنبه ۵خرداد۱۴۰۳ میآغازیم،
این بار حضوری، ۲۸ ساعت.
دایرۀ واژهها، پاراگرافنویسی،
ساخت متنوع جملههای فارسی،
متنخوانی و کمی آرایۀ ادبی مفید
در کارگاه «نگارش و زیبانویسی»
virastaran.net/nho
هشت نفر نام نوشتهاند
و سهچهار نفر جای خالی مانده.
ویراستاران
بحث است در اینکه آیا پیشرفت اقتصادی و رفاه معیشت در یک جامعه، مقدمه و موجب پیشرفت فرهنگ است یا فرهنگ شرط لازم ترقی اجتماعی و اقتصادی است. اما این نکته مسلم است که... . virastaran.net/a/12365 بخوانید از پرویز ناتل خانلری
حسن میرعابدینی.pdf
6 MB
جریانشناسی رمان فارسی
تاریخ و جامعۀ ایران در آینۀ زمان
حسن میرعابدینی
نگاه نو، ش۱۳۹، پاییز ۱۴۰۲
@negahenou29
تاریخ و جامعۀ ایران در آینۀ زمان
حسن میرعابدینی
نگاه نو، ش۱۳۹، پاییز ۱۴۰۲
@negahenou29
ویراستاران
شما وقتی به ویراستاری فکر میکنید، یاد چه میافتید؟ حرفه و شغلی در ارتباط با زبان و ادبیات و درستنویسی، یا بخشی مهم در فعالیت حرفهایِ تولید و نشرِ کتاب؟ ویراستارها در ذهن شما چگونه تداعی میشوند؟ آدمهایی حساس و ایرادگیر و اصطلاحاً ملانقطی که بیخود به هر…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ویراستاران
محمدمهدی باقری – ویراستاران، صوتک، پیرامون
«چنانکه» و «چنانچه» را اشتباه نگیری!
چنانکه یعنی همانطورکه.
چنانچه یعنی اگر.
نادرست:
چنانکه بپذیرد، کوتاه آمده است.
چنانچه پیشبینی میشد، برنامه لغو شد.
درست:
چنانچه بپذیرد، کوتاه آمده است.
چنانکه پیشبینی میکردیم، برنامه لغو شد.
@virastaran
#دقتورزی_معنایی #دستورخط
فرق معناییشان را یاد گرفتی.
شاید متوجه فرق صوریشان هم شدهای:
بنابه دستور خط فرهنگستان،
«چنانچه» چسبیده است
و «چنانکه» نیمجدا.
emla.virastaran.net
«چنانکه» و «چنانچه» را اشتباه نگیری!
چنانکه یعنی همانطورکه.
چنانچه یعنی اگر.
نادرست:
چنانکه بپذیرد، کوتاه آمده است.
چنانچه پیشبینی میشد، برنامه لغو شد.
درست:
چنانچه بپذیرد، کوتاه آمده است.
چنانکه پیشبینی میکردیم، برنامه لغو شد.
@virastaran
#دقتورزی_معنایی #دستورخط
فرق معناییشان را یاد گرفتی.
شاید متوجه فرق صوریشان هم شدهای:
بنابه دستور خط فرهنگستان،
«چنانچه» چسبیده است
و «چنانکه» نیمجدا.
emla.virastaran.net
ویراستاران
- ابنبطوطه با شاه سریلانکا فارسی حرف میزد. - در گرجستان، رانندگان تاکسی رباعیِ خیام حفظاند. - افتخار تاگور این بود که دیوان حافظ را حفظ بود. - مانموهان یک کتاب نوشته دربارهٔ یک بیت حافظ. - در دورهٔ استالین که نمیگذاشتند زیر سر نوزادِ بهدنیاآمده…
Telegram
جناب گاو
زبان فارسی
پرسش: زبان فارسی در چه دورهی تاریخی بیشترین تغییر را به خود دید؟ دوره فتوحات مسلمانان؟ چند دهه اخیر؟ دوره صفویه؟.....
برای اینکه به پرسش فوق بپردازیم، این کلیپ را که بازسازی زبان فارسی پهلوی در دوره ساسانیان است ببینید. نکته واقعاً قابل توجه…
پرسش: زبان فارسی در چه دورهی تاریخی بیشترین تغییر را به خود دید؟ دوره فتوحات مسلمانان؟ چند دهه اخیر؟ دوره صفویه؟.....
برای اینکه به پرسش فوق بپردازیم، این کلیپ را که بازسازی زبان فارسی پهلوی در دوره ساسانیان است ببینید. نکته واقعاً قابل توجه…
ویراستاران
چه گیرمان میآید، در کارگاههای ویرایش و درستنویسیِ «ویراستاران»؟ ۱. متمرکز میشویم بر رساندن پیام و انتقال معنای مدنظرمان؛ ۲. میآموزیم که حشوها را از قلمِ خود بیندازیم؛ ۳. یاد میگیریم که جملهها چرا دراز میشوند و چگونه میتوان آنها را شکست؛ ۴. میبینیم…
ـهٔ یا ـهی؟
آبها یا آبها؟
کجا ویرگول بگذارم؟
باید گویاتر بنویسم. نه؟
چطور بنویسم که حشو نباشد؟
خطای منطقی و گرتهبرداری چیست؟
حشو و کژتابی و دقتورزی معنایی چطور؟
ـــــــــــــ
مهارت درستنویسی را یاد میگیرم در:
کارگاه برخط «ویرایش و درستنویسی»
ـــــــــــــ
۱۱ مزیت، ۱۶ مبحث، ۳۰ ساعت آموزش آنلاین
۵ ساعت وبینارِ تکمیلی، ۴ گیگ هدیهٔ محتوایی
۶ هفته، ۱۲ جلسۀ ۲٫۵ساعتی، تابستان ۱۴۰۳
ـــــــــــــ
از اینجا نام مینویسم و همراه میشوم:
virastaran.net/von
09002981388 @virastaran1
از عصر شنبه ۱۳مرداد۱۴۰۳
تا عصر دوشنبه ۲۴شهریور۱۴۰۳
ـــــــــــــ
هماکنون، دو نکتهٔ کوچک و رایگان:
t.me/virastaran/1395
t.me/virastaran/1180
آبها یا آبها؟
کجا ویرگول بگذارم؟
باید گویاتر بنویسم. نه؟
چطور بنویسم که حشو نباشد؟
خطای منطقی و گرتهبرداری چیست؟
حشو و کژتابی و دقتورزی معنایی چطور؟
ـــــــــــــ
مهارت درستنویسی را یاد میگیرم در:
کارگاه برخط «ویرایش و درستنویسی»
ـــــــــــــ
۱۱ مزیت، ۱۶ مبحث، ۳۰ ساعت آموزش آنلاین
۵ ساعت وبینارِ تکمیلی، ۴ گیگ هدیهٔ محتوایی
۶ هفته، ۱۲ جلسۀ ۲٫۵ساعتی، تابستان ۱۴۰۳
ـــــــــــــ
از اینجا نام مینویسم و همراه میشوم:
virastaran.net/von
09002981388 @virastaran1
از عصر شنبه ۱۳مرداد۱۴۰۳
تا عصر دوشنبه ۲۴شهریور۱۴۰۳
ـــــــــــــ
هماکنون، دو نکتهٔ کوچک و رایگان:
t.me/virastaran/1395
t.me/virastaran/1180
ویراستاران
ایران مَهد درآمیختگیهاست و در ذهن ایرانی، فرهنگهای گوناگون حضور زنده و پاینده دارند. @virastaran #فرهنگ
یکی از دوستان، وقتی و جایی،
پرسشی عمیق مطرح کرد. بخوانیدش:
تفکری در پس ذهن انسان ایرانی و مسلمان وجود دارد که یا شکل را قربانی معنا میکند یا آن را فقط در خدمت معنا میپذیرد. نشانههای این معناگرایی از معماری گرفته تا سینما و هنرهای تجسمی گسترده است. مربوط به دیروز و امروز هم نیست، بلکه سبقهای طولانی دارد و متأثر از فلسفهی اسلامی نیز هست. شعر ما نیز به شدت معناگراست و تلاش برای اصالتبخشی به فرم، در هنرهای مختلف، متأخر است و عمر چندانی ندارد. همهی ما بارها از عامهی مردم شنیدهایم که «نبین کی میگه، ببین چی میگه». این نقلقول عامیانه ترجمهی حدیثیست که میگوید «اُنْظُرْ اِلي ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ».
تاکنون از این منظر به غلطنویسی نگاه کردهاید؟ شاید ذهن معناگرای انسان ایرانی، که مسلمان نیز هست، تحتتأثیر این آموزههای تأویلپذیر، ناخودآگاه به اینسو متمایل است که اگر کلام معنا را برساند کافیست، و فرم، در اینجا رسمالخط، مهم نیست.
رؤیا غفاری @royaghafari
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک پاسخ دراز نیز در ادامه بخوانید.
راه پاسخ باز است. نظر شما چیست؟
t.me/virastaran/3501
یکی از دوستان، وقتی و جایی،
پرسشی عمیق مطرح کرد. بخوانیدش:
تفکری در پس ذهن انسان ایرانی و مسلمان وجود دارد که یا شکل را قربانی معنا میکند یا آن را فقط در خدمت معنا میپذیرد. نشانههای این معناگرایی از معماری گرفته تا سینما و هنرهای تجسمی گسترده است. مربوط به دیروز و امروز هم نیست، بلکه سبقهای طولانی دارد و متأثر از فلسفهی اسلامی نیز هست. شعر ما نیز به شدت معناگراست و تلاش برای اصالتبخشی به فرم، در هنرهای مختلف، متأخر است و عمر چندانی ندارد. همهی ما بارها از عامهی مردم شنیدهایم که «نبین کی میگه، ببین چی میگه». این نقلقول عامیانه ترجمهی حدیثیست که میگوید «اُنْظُرْ اِلي ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ».
تاکنون از این منظر به غلطنویسی نگاه کردهاید؟ شاید ذهن معناگرای انسان ایرانی، که مسلمان نیز هست، تحتتأثیر این آموزههای تأویلپذیر، ناخودآگاه به اینسو متمایل است که اگر کلام معنا را برساند کافیست، و فرم، در اینجا رسمالخط، مهم نیست.
رؤیا غفاری @royaghafari
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک پاسخ دراز نیز در ادامه بخوانید.
راه پاسخ باز است. نظر شما چیست؟
t.me/virastaran/3501
ویراستاران
یکی از دوستان، وقتی و جایی، پرسشی عمیق مطرح کرد. بخوانیدش: تفکری در پس ذهن انسان ایرانی و مسلمان وجود دارد که یا شکل را قربانی معنا میکند یا آن را فقط در خدمت معنا میپذیرد. نشانههای این معناگرایی از معماری گرفته تا سینما و هنرهای تجسمی گسترده است.…
در این شکی نیست که «معنا» در فرهنگ ما صدرنشین است؛ اما «فرم» پَست نبوده است. حتی پست«تر» هم نبوده و در رتبۀ دوم ننشسته است.
فردوسی میتوانست «پیام»هایش را در پنجاهشصت صفحه بنویسد، بهنثر. بله، با نثری معمولی و عادی میگفت: «با هم خوب باشیم. دنیا وفا ندارد. عدالت پیشه کنیم. رستم از وطن دفاع میکرد. بکوشیم که ایران بماند و... .» حتی لازم نبود قالب داستان را برگزیند. صاف، پیامها و درسهای نهاییِ داستان را میگفت، ساده و رک.
بیمار بود که ۵۰،۰۰۰ بیت بسراید؟ خیلی است ها! ۵۰،۰۰۰ بیت. بیکار بود که سالها عمر پایش خرج کند؟ مهمتر از همه: شیرینعقل بود که «یک» وزن و «یک» قالبِ شعری انتخاب کند و خودش را محدود و محصورِ همان یک قالب و وزن کند؟ در این حد محدود که حتی نتواند نام کتاب خودش را در آن وزن بگنجاند و بیانش کند؟ و پشت این سواریِ تکدنده بنشیند و پیش برود و پیش برود و پیش برود؟ و آیا اینها غیر از «فرم» است؟
حالا، میفرمایید که فردوسی جزو خواص است و با شما با عوام کار دارید. خب، مردمِ عادی و عامی چرا به شاهنامه اقبال نشان دادند؟ چرا حفظش میکردند؟ چرا لذت میبردند؟ چرا نقّالی برایش راه انداختند، با همۀ آداب و ریزهکاریهای صورتگرایانهٔ (فُرمیکِ) این هنر مردمی؟
چرا وزن و قالب شعر، در گوش ایرانیان و بر زبان شاعران این خاک، تا بدین پایه ارج داشته؟ چرا ظرافتهای ادبی ما تَه ندارد؟
و چرا ایرانیها «خوشنویسی» را جدی گرفتند؟ چرا حتی قبالههای ازدواج و سند مِلکی را اینقدر هوشربا مینوشتند؟ هی مینوشتند و هی زیبا مینوشتند و هی برای زیباترشدنش رقابت میکردند و نگارگری و جلدسازی و تذهیب و طلاکاری و... را با آن میآمیختند تا برسد و بشود مثلاً شاهکاری همچون شاهنامۀ بایسُنقری. خب چرا؟
عزیزید. نفرمایید! اینطور نیست. مگر محتوا و پیام و معنا و درونمایه را نمیشود راست و صاف گفت؟ میشود. خیلی هم راحت شدنی است. ما میگوییمش. هرکه نگرفت، نگرفت. هرکه نفهمید، تقصیر کوتهنگرِ خودش است. به ما چه!
اگر فرم برای ما مهم نبود، چرا مسجد جامع عباسی (امام) را در اصفهان ساختیم؟ چرا میلیمتر میلیمترِ گنبدش را جوری ساختیم که با همهٔ آن ارتفاعِ کلاهاندازش، وقتی زیرش حتی یک واژه با صدای هَمْس (درِگوشیگونه، بدون جوهر صدا) میگوییم، پژواکش را از آسمان میشنویم؟ مگر کارکرد گنبد در اسلام این است؟
میفرمایید عامۀ مردم. پس چرا اینهمه تنوع سرسامآور در لباسهای محلیِ ایرانیان وجود داشته است؟ بماند که اکنون یکدستیِ سردِ لباسهای جهانی جانشینش شده است.
لباس هیچ. غذا که کارکردی جز سیرکردن شکم و کمی لذتِ چشایی و تأمین سلامت ندارد. دارد؟ آنوقت اینهمه کتاب قطور آشپزی و اینهمه سفرۀ رنگرنگ و اینهمه اسم غذا و اینهمه تنوع ترکیبِ این یا آن، «چرا» جاری است در ایران؟
در معماری خانههای تودۀ بیسواد هم که سرک بکشیم، همهاش فرمگرایی است. البته که این روال در خدمت معناست، اما آنان فرم را سرسری نمیگرفتند. برای هر معنایی، فرمی میساختند و آن فرم را حفظ میکردند. بعد، بچهها که بزرگ میشدند، اول آن فرم را میدیدند و آن در ذهنشان شکل میگرفت. بعدها میفهمیدند که معنای عقبسرِ اینها چیست.
ما معناگراییم، بله؛ اما صورتگریز نیستیم. در دو جبهۀ رومیان و چینیان، ما چینیانیم،
«پُرِ از» رنگ و نقش و خط و جلوه و چهره و ظاهر. شما معناگرای صورتگریز میخواهید؟ انگشتشماری از عارفان و صوفیان ما یا مثلاً راهبان فلات تبّت!
«شبنشینی» سنتی است جاری در روستاها و مُرده در شهرها. یادم است به شبنشینیهای دِهمان که میرفتیم، یعنی روستای کاکُلکِ استان چهارمحالوبختیاری، هزارویک «آداب» بود که باید رعایتش میکردیم. درنمیآمدند بگویند: «غرض که دیدار است. حالا اینهمه آداب لازم ندارد.» نهخیر. اصلاً انگار آدابش بود که معنا میداد به ماجرا. انگار معنا در خدمت شکل بود. و از قضای روزگار، همان شکل بود که محتوا را نگه میداشت. امروزه که ما تیغ اُکام به دست گرفتهایم و هی شکل و صورت از روابط انسانیمان زدودهایم، اصل آن رابطهها هم کمرمق شده است.
اگر بلهبرون و حنابندون و عقد و عروسی و جهازبرون و پاتختی و... شکلگرایی نیست، پس چیست؟ عروسی که در نه غرب اینهمه آداب دارد و نه حتی در اسلام. تعزیه و شب سوم و هفت و چهل و سال نیز. سفرۀ هفتسین و شب چله و ده شب محرم و سیاهپوشی و روبوسی و تعارف و شیرینیخوران برای هر موفقیتی و... همه و همه یک معنا دارد: شکل برای ایرانیان اصل است و تو گویی خودِ معناست!
«معشوق زیباست.» تمام شد رفت. دیگر چه شهوتی است که صدها سال از زیباییِ او بگوییم و بگوییم و بگوییم و هیچوقت این قالبها تکراری نشود و از هر زبان که میشنوی، نامکرّر باشد.
ادامه: t.me/virastaran/3502
فردوسی میتوانست «پیام»هایش را در پنجاهشصت صفحه بنویسد، بهنثر. بله، با نثری معمولی و عادی میگفت: «با هم خوب باشیم. دنیا وفا ندارد. عدالت پیشه کنیم. رستم از وطن دفاع میکرد. بکوشیم که ایران بماند و... .» حتی لازم نبود قالب داستان را برگزیند. صاف، پیامها و درسهای نهاییِ داستان را میگفت، ساده و رک.
بیمار بود که ۵۰،۰۰۰ بیت بسراید؟ خیلی است ها! ۵۰،۰۰۰ بیت. بیکار بود که سالها عمر پایش خرج کند؟ مهمتر از همه: شیرینعقل بود که «یک» وزن و «یک» قالبِ شعری انتخاب کند و خودش را محدود و محصورِ همان یک قالب و وزن کند؟ در این حد محدود که حتی نتواند نام کتاب خودش را در آن وزن بگنجاند و بیانش کند؟ و پشت این سواریِ تکدنده بنشیند و پیش برود و پیش برود و پیش برود؟ و آیا اینها غیر از «فرم» است؟
حالا، میفرمایید که فردوسی جزو خواص است و با شما با عوام کار دارید. خب، مردمِ عادی و عامی چرا به شاهنامه اقبال نشان دادند؟ چرا حفظش میکردند؟ چرا لذت میبردند؟ چرا نقّالی برایش راه انداختند، با همۀ آداب و ریزهکاریهای صورتگرایانهٔ (فُرمیکِ) این هنر مردمی؟
چرا وزن و قالب شعر، در گوش ایرانیان و بر زبان شاعران این خاک، تا بدین پایه ارج داشته؟ چرا ظرافتهای ادبی ما تَه ندارد؟
و چرا ایرانیها «خوشنویسی» را جدی گرفتند؟ چرا حتی قبالههای ازدواج و سند مِلکی را اینقدر هوشربا مینوشتند؟ هی مینوشتند و هی زیبا مینوشتند و هی برای زیباترشدنش رقابت میکردند و نگارگری و جلدسازی و تذهیب و طلاکاری و... را با آن میآمیختند تا برسد و بشود مثلاً شاهکاری همچون شاهنامۀ بایسُنقری. خب چرا؟
عزیزید. نفرمایید! اینطور نیست. مگر محتوا و پیام و معنا و درونمایه را نمیشود راست و صاف گفت؟ میشود. خیلی هم راحت شدنی است. ما میگوییمش. هرکه نگرفت، نگرفت. هرکه نفهمید، تقصیر کوتهنگرِ خودش است. به ما چه!
اگر فرم برای ما مهم نبود، چرا مسجد جامع عباسی (امام) را در اصفهان ساختیم؟ چرا میلیمتر میلیمترِ گنبدش را جوری ساختیم که با همهٔ آن ارتفاعِ کلاهاندازش، وقتی زیرش حتی یک واژه با صدای هَمْس (درِگوشیگونه، بدون جوهر صدا) میگوییم، پژواکش را از آسمان میشنویم؟ مگر کارکرد گنبد در اسلام این است؟
میفرمایید عامۀ مردم. پس چرا اینهمه تنوع سرسامآور در لباسهای محلیِ ایرانیان وجود داشته است؟ بماند که اکنون یکدستیِ سردِ لباسهای جهانی جانشینش شده است.
لباس هیچ. غذا که کارکردی جز سیرکردن شکم و کمی لذتِ چشایی و تأمین سلامت ندارد. دارد؟ آنوقت اینهمه کتاب قطور آشپزی و اینهمه سفرۀ رنگرنگ و اینهمه اسم غذا و اینهمه تنوع ترکیبِ این یا آن، «چرا» جاری است در ایران؟
در معماری خانههای تودۀ بیسواد هم که سرک بکشیم، همهاش فرمگرایی است. البته که این روال در خدمت معناست، اما آنان فرم را سرسری نمیگرفتند. برای هر معنایی، فرمی میساختند و آن فرم را حفظ میکردند. بعد، بچهها که بزرگ میشدند، اول آن فرم را میدیدند و آن در ذهنشان شکل میگرفت. بعدها میفهمیدند که معنای عقبسرِ اینها چیست.
ما معناگراییم، بله؛ اما صورتگریز نیستیم. در دو جبهۀ رومیان و چینیان، ما چینیانیم،
«پُرِ از» رنگ و نقش و خط و جلوه و چهره و ظاهر. شما معناگرای صورتگریز میخواهید؟ انگشتشماری از عارفان و صوفیان ما یا مثلاً راهبان فلات تبّت!
«شبنشینی» سنتی است جاری در روستاها و مُرده در شهرها. یادم است به شبنشینیهای دِهمان که میرفتیم، یعنی روستای کاکُلکِ استان چهارمحالوبختیاری، هزارویک «آداب» بود که باید رعایتش میکردیم. درنمیآمدند بگویند: «غرض که دیدار است. حالا اینهمه آداب لازم ندارد.» نهخیر. اصلاً انگار آدابش بود که معنا میداد به ماجرا. انگار معنا در خدمت شکل بود. و از قضای روزگار، همان شکل بود که محتوا را نگه میداشت. امروزه که ما تیغ اُکام به دست گرفتهایم و هی شکل و صورت از روابط انسانیمان زدودهایم، اصل آن رابطهها هم کمرمق شده است.
اگر بلهبرون و حنابندون و عقد و عروسی و جهازبرون و پاتختی و... شکلگرایی نیست، پس چیست؟ عروسی که در نه غرب اینهمه آداب دارد و نه حتی در اسلام. تعزیه و شب سوم و هفت و چهل و سال نیز. سفرۀ هفتسین و شب چله و ده شب محرم و سیاهپوشی و روبوسی و تعارف و شیرینیخوران برای هر موفقیتی و... همه و همه یک معنا دارد: شکل برای ایرانیان اصل است و تو گویی خودِ معناست!
«معشوق زیباست.» تمام شد رفت. دیگر چه شهوتی است که صدها سال از زیباییِ او بگوییم و بگوییم و بگوییم و هیچوقت این قالبها تکراری نشود و از هر زبان که میشنوی، نامکرّر باشد.
ادامه: t.me/virastaran/3502
ویراستاران
در این شکی نیست که «معنا» در فرهنگ ما صدرنشین است؛ اما «فرم» پَست نبوده است. حتی پست«تر» هم نبوده و در رتبۀ دوم ننشسته است. فردوسی میتوانست «پیام»هایش را در پنجاهشصت صفحه بنویسد، بهنثر. بله، با نثری معمولی و عادی میگفت: «با هم خوب باشیم. دنیا وفا ندارد.…
معلوم است لباس و ظاهر برای ایرانیان مهم بوده که سعدی بر «نه همین لباس زیبا» انگشت نهاده و بهلول در آستین لباسش چلو ریخته است. برای ما سیرت مهمتر از صورت است؟ من تعجب میکنم که از تعددِ این گزاره در ادبیاتمان نتیجه میگیرند که ایرانیان سیرت را برتر از صورت دانستهاند! چرا نتیجۀ معکوسش را درست نمیدانید؟ اتفاقاً معلوم است صورت مقدّم بر سیرت بوده که بزرگان ما اینهمه دادِ سخن دربارهاش دادهاند. به کنشِ ناموجود که واکنش نشان نمیدادند! از دیدنِ متعددِ اینها حرص میخوردند که گوشزدشان میکردند. بودهایم که میگویند!
مگر همین الانش «چیدمان» منزل برای ما مهم نیست؟ مگر «پردۀ زیبا و فاخر» جزو ضروریات زندگی در کلانشهرهای ایران به شمار نمیرود؟ در کل دنیا بعید است جایی باشد که مردمش اینهمه به پردۀ پنجرهها بها دهند. ماییم و خانههای شیکِ کمجمعیت، ماییم و مبلهای گرانِ مهمانندیده، ماییم و خانههای تکفرزندِ لبالب از اسباببازی، ماییم و گوشیهای شیکِ مطالعهکُش، ماییم و دربازکنهای تصویریِ فولاچدیِ بیمُراجِع، ماییم و مراسم دکوریِ تودیع و معارفۀ بیدرس و تجربه، ماییم و مدرکگراییِ بیاعتنا به عمق دانش، ماییم و «دکتر»گوییهای نامعطوف به سواد مفید، ماییم و نمای سنگ مرمر برای ساختمانهای بسازوبفروشی، ماییم و «کجا میشینیِ» مقدّم بر «فرهنگ رفتاریات چیست؟»، ماییم و «چی بپوشم»های پُربسامدی که یک بار هم ختم نمیشود به اینکه این بار سعی کنم در این دیدار بهتر رفتار کنم.
مردم ما همیشه کاملگرا (کمالگرا) بودهاند، بهویژه در صورتگرایی. مسجد باید باشکوه باشد؛ عادی نمیشود. عروسی باید کامل باشد؛ معمولی نداریم. تختجمشید را باید جوری ساخت که دوسههزار سال برپا بماند؛ صد سال جوک است. پیامِ ماندگار باید در لباس شعرِ تراشیده منتقل شود؛ سخن خشک را کناری بهِل. اندیشیدن به دیدارِ دلدار باید قافیهاندیشانه باشد؛ دیداراندیشیِ محض بیمزه است.
از اینسویی که شما فرمودید که هرگز! ولی شاید برعکسش صادق باشد. دستکم گاهی صادق است که جاهایی معنا را رها کردهایم و صورت و شکل را چسبیدهایم. صورت مهم است که منِ کممایه اینهمه رودهدرازی کردم، در گفتن حرفی ساده!
اگر کلامی معنا را برساند، همیشه کافی نیست. ما، به هر قیمتی، معنا را نمیرسانیم. صورت را نیز جدی میگیریم. خودِ راه موضوعیت دارد، جدای از مقصد. درستنویسی یعنی پرداختنِ همزمان به معنارسانی و درستیِ زبان.
با مِهر و ادب
محمدمهدی باقری
از «ویراستاران»
t.me/virastaran/3500
مگر همین الانش «چیدمان» منزل برای ما مهم نیست؟ مگر «پردۀ زیبا و فاخر» جزو ضروریات زندگی در کلانشهرهای ایران به شمار نمیرود؟ در کل دنیا بعید است جایی باشد که مردمش اینهمه به پردۀ پنجرهها بها دهند. ماییم و خانههای شیکِ کمجمعیت، ماییم و مبلهای گرانِ مهمانندیده، ماییم و خانههای تکفرزندِ لبالب از اسباببازی، ماییم و گوشیهای شیکِ مطالعهکُش، ماییم و دربازکنهای تصویریِ فولاچدیِ بیمُراجِع، ماییم و مراسم دکوریِ تودیع و معارفۀ بیدرس و تجربه، ماییم و مدرکگراییِ بیاعتنا به عمق دانش، ماییم و «دکتر»گوییهای نامعطوف به سواد مفید، ماییم و نمای سنگ مرمر برای ساختمانهای بسازوبفروشی، ماییم و «کجا میشینیِ» مقدّم بر «فرهنگ رفتاریات چیست؟»، ماییم و «چی بپوشم»های پُربسامدی که یک بار هم ختم نمیشود به اینکه این بار سعی کنم در این دیدار بهتر رفتار کنم.
مردم ما همیشه کاملگرا (کمالگرا) بودهاند، بهویژه در صورتگرایی. مسجد باید باشکوه باشد؛ عادی نمیشود. عروسی باید کامل باشد؛ معمولی نداریم. تختجمشید را باید جوری ساخت که دوسههزار سال برپا بماند؛ صد سال جوک است. پیامِ ماندگار باید در لباس شعرِ تراشیده منتقل شود؛ سخن خشک را کناری بهِل. اندیشیدن به دیدارِ دلدار باید قافیهاندیشانه باشد؛ دیداراندیشیِ محض بیمزه است.
از اینسویی که شما فرمودید که هرگز! ولی شاید برعکسش صادق باشد. دستکم گاهی صادق است که جاهایی معنا را رها کردهایم و صورت و شکل را چسبیدهایم. صورت مهم است که منِ کممایه اینهمه رودهدرازی کردم، در گفتن حرفی ساده!
اگر کلامی معنا را برساند، همیشه کافی نیست. ما، به هر قیمتی، معنا را نمیرسانیم. صورت را نیز جدی میگیریم. خودِ راه موضوعیت دارد، جدای از مقصد. درستنویسی یعنی پرداختنِ همزمان به معنارسانی و درستیِ زبان.
با مِهر و ادب
محمدمهدی باقری
از «ویراستاران»
t.me/virastaran/3500
تاک سیام: عشق در ترانه معاصر فارسی
عبدالجبار کاکایی
عشق در ترانهٔ معاصر فارسی
عبدالجبار کاکایی، پانوراما
@panora_ma
۲۰اردیبهشت۱۴۰۳، فیلم:
youtu.be/dnzBL1LJq7Y
عبدالجبار کاکایی، پانوراما
@panora_ma
۲۰اردیبهشت۱۴۰۳، فیلم:
youtu.be/dnzBL1LJq7Y
ویراستاران
محمدمهدی باقری – ویراستاران، آواچهٔ ۷۵، در نتیجه
روشن کردن همۀ چراغها حق شماست؛ اما چه بهتر که بهنفع طبیعت و برای کاستن از بار مصرف، به کمترین نور لازم بسنده کنید.
@virastaran
این جمله را «با همین معنا» دیگر چگونه میتوان گفت؟ واژهها را #متنوع کنید و ساخت جمله را متفاوت؛ ولی چیزی به معنا نیفزایید و از آن نکاهید. #تمرین مفیدی است.
@virastaran
این جمله را «با همین معنا» دیگر چگونه میتوان گفت؟ واژهها را #متنوع کنید و ساخت جمله را متفاوت؛ ولی چیزی به معنا نیفزایید و از آن نکاهید. #تمرین مفیدی است.
ویراستاران
تو را دوست دارم. دوستت دارم. دوست دارمت. دارم تو را دوست. دوست دارم تو را. دارمت دوست. دوست میدارمت. میدارمت دوست. دوست میدارم تو را. دوست نمیدارمت؟! دوسِت دارم. چندین راه دیگر هم هست برای بیان همین یک معنا با تقریباً همین واژهها. برایمان…
ده سالی قدمت دارد
و هفتصد نفری گذراندهاَندش
با رضایت و بازخوردهای مثبت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این بار برخط (آنلاین) است، در
عصر پنجشنبهها و صبح جمعهها،
با معلمیِ محمدمهدی باقری.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دایرۀ واژهها، پاراگرافنویسی،
ساخت متنوع جملههای فارسی،
تنوع لولاهای انسجامبخش،
متنخوانی و کمی آرایۀ ادبی مفید
در کارگاه «نگارش و زیبانویسی»
هرچه میخواهی بدانی، اینجاست:
virastaran.net/non
پنجشنبه ۱۱مرداد۱۴۰۳ میآغازیمش
و ۲۵ ساعت در ۱۰ جلسه و ۵ هفته
پیش میرویم، با بهایی ارزیدنی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دهدوازده نتیجه و بازخورد، از زبان آنانی
که روزی دودل در نامنویسی بودند:
t.me/virastaran/3095?single
اگر در این کارگاه نمیتوانید شرکت کنید،
تشریف بیاورید سرِ سفرهای با ۵۰۰۰ لقمۀ
رایگان آموزشی برای نوشتن و ویراستن:
t.me/virastaran/3162
و هفتصد نفری گذراندهاَندش
با رضایت و بازخوردهای مثبت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این بار برخط (آنلاین) است، در
عصر پنجشنبهها و صبح جمعهها،
با معلمیِ محمدمهدی باقری.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دایرۀ واژهها، پاراگرافنویسی،
ساخت متنوع جملههای فارسی،
تنوع لولاهای انسجامبخش،
متنخوانی و کمی آرایۀ ادبی مفید
در کارگاه «نگارش و زیبانویسی»
هرچه میخواهی بدانی، اینجاست:
virastaran.net/non
پنجشنبه ۱۱مرداد۱۴۰۳ میآغازیمش
و ۲۵ ساعت در ۱۰ جلسه و ۵ هفته
پیش میرویم، با بهایی ارزیدنی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دهدوازده نتیجه و بازخورد، از زبان آنانی
که روزی دودل در نامنویسی بودند:
t.me/virastaran/3095?single
اگر در این کارگاه نمیتوانید شرکت کنید،
تشریف بیاورید سرِ سفرهای با ۵۰۰۰ لقمۀ
رایگان آموزشی برای نوشتن و ویراستن:
t.me/virastaran/3162
دو کارگاه برخط (آنلاینِ)
مؤسسهٔ «ویراســتاران»
از همین دوسه روزِ آینده
آغاز میشود و بعدیشان
میرود تا سهچهار ماه بعد،
آنهم بهناچار با قیمت جدید.
شرکت کنید، حتی شده قسطی.
خوش میگذرد و یاد میگیریم.
09002981388 @virastaran1
مؤسسهٔ «ویراســتاران»
از همین دوسه روزِ آینده
آغاز میشود و بعدیشان
میرود تا سهچهار ماه بعد،
آنهم بهناچار با قیمت جدید.
شرکت کنید، حتی شده قسطی.
خوش میگذرد و یاد میگیریم.
09002981388 @virastaran1
ویراستاران
ده سالی قدمت دارد و هفتصد نفری گذراندهاَندش با رضایت و بازخوردهای مثبت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این بار برخط (آنلاین) است، در عصر پنجشنبهها و صبح جمعهها، با معلمیِ محمدمهدی باقری. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دایرۀ واژهها، پاراگرافنویسی،…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM