#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها
از ابتدا قیامت او آشکار بود
آن بانویی که ممتحن کردگار بود
در خانه با کنیز خودش همکلام بود
در سجده با خدای خودش همجوار بود
مردان جنگی از پس او برنیامدند
با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود
کاری به این نداشت که تنها و بی کس است
وقت گذر ز کوچه چه با اقتدار بود
زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست
پای علی برای بلا بی قرار بود
از گرگهای شهر فدک را گرفته بود
کرار بود گرچه خودش خانه دار بود
بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟!
غافل ازآنکه چادر او ذوالفقار بود
سیلی زدند جا بزند!گفت یا علی!
یک دم عقب نرفت!سراپا وقار بود
رویش کبود شد،رویشان را سیاه کرد
با قامت شکسته عجب پای کار بود
تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد
آن معجری که روی سرش پرغبار بود
اصلا نخورد غصه آن گوش پاره را
اما حسن نشست و پی گوشوار بود
واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد
هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود
ارثیه داد حضرت مادر به دخترش
ارثیه ای که درد و غم بی شمار بود
وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی
زینب اسیر هلهله سی هزار بود..
از یک کفن مضایقه کردند کوفیان
بر روی بوریا بدنی آشکار بود
درراه زینب از همه بدتر عذاب دید
دخت علی به ناقه عریان سوار بود
دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست
با دست بسته فاتح این کارزار بود
#سیدپوریا_هاشمی
@velayattv
#فاطميه
در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها
از ابتدا قیامت او آشکار بود
آن بانویی که ممتحن کردگار بود
در خانه با کنیز خودش همکلام بود
در سجده با خدای خودش همجوار بود
مردان جنگی از پس او برنیامدند
با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود
کاری به این نداشت که تنها و بی کس است
وقت گذر ز کوچه چه با اقتدار بود
زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست
پای علی برای بلا بی قرار بود
از گرگهای شهر فدک را گرفته بود
کرار بود گرچه خودش خانه دار بود
بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟!
غافل ازآنکه چادر او ذوالفقار بود
سیلی زدند جا بزند!گفت یا علی!
یک دم عقب نرفت!سراپا وقار بود
رویش کبود شد،رویشان را سیاه کرد
با قامت شکسته عجب پای کار بود
تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد
آن معجری که روی سرش پرغبار بود
اصلا نخورد غصه آن گوش پاره را
اما حسن نشست و پی گوشوار بود
واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد
هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود
ارثیه داد حضرت مادر به دخترش
ارثیه ای که درد و غم بی شمار بود
وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی
زینب اسیر هلهله سی هزار بود..
از یک کفن مضایقه کردند کوفیان
بر روی بوریا بدنی آشکار بود
درراه زینب از همه بدتر عذاب دید
دخت علی به ناقه عریان سوار بود
دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست
با دست بسته فاتح این کارزار بود
#سیدپوریا_هاشمی
@velayattv
#شعر #محرم #وداع_با_محرم
گر زندگیام خلاصه یک دم باشد.
بگذار دمم گرم همین غم باشد
این گریه اگر مرهم هر زخم شماست
عشق است دلم اسیر ماتم باشد
در مجلس تو سیاه لشکر هستیم
اینجا جای رسول اکرم باشد
با روضه ی تو بهشت از یادش رفت
این خاک زمین بهشت آدم باشد
ما در همه ی سال عزادار توایم
سی روز برای ماتمت کم باشد
از شهر نگیر این سیاهی ها را
زیبایی شهرها به پرچم باشد
کی گریه برای تو کند بعد از ما؟!
سخت است نباشیم و محرم باشد
خوب و بد مارا به خدا بخشیدی
این پیشکشی ز یار درهم باشد
باز این چه مصیبت فراق است امشب
شورش به دل تمام عالم باشد
از حُرّ و حبیب تا کسی همچون من
صد شکر که کشتی ات معظم باشد
ای کاش که این گریه ی ناقابل ما
مرضی رضای مادرت هم باشد
تکلیف من اربعینِ تو چیست بگو
وضعیت من عجیب مبهم باشد
زینب دم دروازه ی شام است امشب
اسباب شکنجه اش فراهم باشد
✍🏼#سیدپوریا_هاشمی
📡@velayattv
گر زندگیام خلاصه یک دم باشد.
بگذار دمم گرم همین غم باشد
این گریه اگر مرهم هر زخم شماست
عشق است دلم اسیر ماتم باشد
در مجلس تو سیاه لشکر هستیم
اینجا جای رسول اکرم باشد
با روضه ی تو بهشت از یادش رفت
این خاک زمین بهشت آدم باشد
ما در همه ی سال عزادار توایم
سی روز برای ماتمت کم باشد
از شهر نگیر این سیاهی ها را
زیبایی شهرها به پرچم باشد
کی گریه برای تو کند بعد از ما؟!
سخت است نباشیم و محرم باشد
خوب و بد مارا به خدا بخشیدی
این پیشکشی ز یار درهم باشد
باز این چه مصیبت فراق است امشب
شورش به دل تمام عالم باشد
از حُرّ و حبیب تا کسی همچون من
صد شکر که کشتی ات معظم باشد
ای کاش که این گریه ی ناقابل ما
مرضی رضای مادرت هم باشد
تکلیف من اربعینِ تو چیست بگو
وضعیت من عجیب مبهم باشد
زینب دم دروازه ی شام است امشب
اسباب شکنجه اش فراهم باشد
✍🏼#سیدپوریا_هاشمی
📡@velayattv