۱. آیت الله سیستانی مرجع تقلید شیعیان بیمار شده است
۲. او که بیشتر از هر کسی به حقیقت دین آگاهی دارد در فاصله چند قدمی از حرم علی ابن ابیطالب زندگی میکند
۳. او به راحتی در کوتاهترین مدت میتواند دخیل ببندد
۴. برای معالجه اما او دخیل نبسته با یک پرواز ۸ ساعتی به لندن و بیمارستان کفار رفته است
۵. او بالاترین مقام دینی تشیع است و از هر کسی بهتر ارتباط ضریح و توسل به قبور و شفای بیمار را میداند
۶.قابل ستایش است که او فردی واقع بین و بدور از ادبیات پوپولیستی غالب روحانیون است
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
۲. او که بیشتر از هر کسی به حقیقت دین آگاهی دارد در فاصله چند قدمی از حرم علی ابن ابیطالب زندگی میکند
۳. او به راحتی در کوتاهترین مدت میتواند دخیل ببندد
۴. برای معالجه اما او دخیل نبسته با یک پرواز ۸ ساعتی به لندن و بیمارستان کفار رفته است
۵. او بالاترین مقام دینی تشیع است و از هر کسی بهتر ارتباط ضریح و توسل به قبور و شفای بیمار را میداند
۶.قابل ستایش است که او فردی واقع بین و بدور از ادبیات پوپولیستی غالب روحانیون است
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
دو گدا در خیابان نزدیک کلوسیو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها روی زمین صلیبی گذاشته بود و دیگری یک ستاره داوود. مردمی که از آنجا رد میشدند به هر دو نگاه میکردند ولی فقط در کلاه گدائی که صلیب داشت پول مینداختند.
کشیشی از آنجا میگذشت ، مدتی ایستاد و دید که مردم به گدائی که ستاره داوود دارد کمکی نمیکنند.
جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود داری به خصوص که درست نشستی بغل دست گدائی که صلیب دارد چیزی نمیدهد. در واقع از روی لجبازی هم شده به او پول میدهند نه به تو.
گدائی که ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای صاحب صلیب و گفت:
هی "موشه" نگاه کن ببین کی آمده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد میده؟
(خانواده گلدشتين ، خاندانى ثروتمند و يهودى تبار بودند)
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
کشیشی از آنجا میگذشت ، مدتی ایستاد و دید که مردم به گدائی که ستاره داوود دارد کمکی نمیکنند.
جلو رفت و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یک کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک جهان هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود داری به خصوص که درست نشستی بغل دست گدائی که صلیب دارد چیزی نمیدهد. در واقع از روی لجبازی هم شده به او پول میدهند نه به تو.
گدائی که ستاره داوود داشت بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای صاحب صلیب و گفت:
هی "موشه" نگاه کن ببین کی آمده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد میده؟
(خانواده گلدشتين ، خاندانى ثروتمند و يهودى تبار بودند)
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
ما که هر چی گشتیم توهینی ندیدیم. ای کاش دادستان تهران جزییات توهین را توضیح می داد که ما هم بفهمیم
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
تا وقتی جهل
حاکم بر اندیشهی آدمیان است
بتها تغییر میکنند
اما بتپرستی همچنان ادامه دارد
#نیل_دگراس_تایسون
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
حاکم بر اندیشهی آدمیان است
بتها تغییر میکنند
اما بتپرستی همچنان ادامه دارد
#نیل_دگراس_تایسون
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
واعظیم
اما نه بهر خویشتن
از برای دیگران بر منبریم!
#پروین_اعتصامی
حکایت خیلی ها که دور و برمونن
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
واعظیم
اما نه بهر خویشتن
از برای دیگران بر منبریم!
#پروین_اعتصامی
حکایت خیلی ها که دور و برمونن
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
در ساختار دموکراتیک، همیشه مجبور بودیم نگران جهالت بیسوادان باشیم. امروز باید نگران جهالت مردمی با مدارک دانشگاهی باشیم.
#توماس_سوول
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
#توماس_سوول
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جمعه_بازار
.
کوچ اسب های وحشی از ارتفاعات به نقاط پایین
سیاهکل، گیلان
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
.
کوچ اسب های وحشی از ارتفاعات به نقاط پایین
سیاهکل، گیلان
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
ما به خنديدن احتياج داريم
براي اين كه بتوانيم
حماقت سياستمداران را
تحمل كنيم !!!
#جري لوئيس
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
براي اين كه بتوانيم
حماقت سياستمداران را
تحمل كنيم !!!
#جري لوئيس
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان سه پنجره برج آزادی🕊
حسین امانت این سه پنجره قرینه به سمت مادر ایران دماوند را طراحی کرده تا وقتی می خواهید قله دماوند را ببینید به احترامش خم شوید و هم سر خود را در مقابل دماوند خم کنید 😊
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
حسین امانت این سه پنجره قرینه به سمت مادر ایران دماوند را طراحی کرده تا وقتی می خواهید قله دماوند را ببینید به احترامش خم شوید و هم سر خود را در مقابل دماوند خم کنید 😊
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
رو سر بنه به بالین../مولانا
saeed alif
رو سر بِنِه به بالین تنها مرا رها کن
تَرک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیدهٔ ما، صد جای آسیا کن
خیرهکُشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بُکْشد، کسش نگوید، تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرّد
از برقِ این زمرّد هین دفع اژدها کن
بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
✍#مولانا
🎤#سعید_الیف
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
تَرک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیدهٔ ما، صد جای آسیا کن
خیرهکُشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بُکْشد، کسش نگوید، تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرّد
از برقِ این زمرّد هین دفع اژدها کن
بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
✍#مولانا
🎤#سعید_الیف
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼الهی گردن گردون شود خُرد ...
✨️آواز: محمدرضاشجریان
✨️نی: محمدموسوی
✨️اجرای خصوصی «درد عشق»
✨️دوبیتی باباطاهر
✨گوشهی داد دستگاه ماهور
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨️آواز: محمدرضاشجریان
✨️نی: محمدموسوی
✨️اجرای خصوصی «درد عشق»
✨️دوبیتی باباطاهر
✨گوشهی داد دستگاه ماهور
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
📙 *داستان زیبا*
📚 *قصه قوز بالای قوز*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فردی به خاطر قوزی كه بر پشتش بود خیلی ناراحت بود . شبی از خواب بیدار شد خیال كرد سحر شده، برخاست و به حمام رفت . از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. توجه نكرد و داخل شد . سر بینه كه داشت لخت میشد حمامی را خوب نگاه نكرد و متوجه نشد كه سر بینه نشسته. وارد گرمخانه كه شد دید گروهی بزن و بكوب دارند و گویا عروسی دارند و میرقصند. او نیز همراهشان آواز خواند و رقصید و شادی کرد . درضمن اینكه میرقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید كه آنها از ما بهتران هستند. به روی خود نیاورد و خونسردی اش را حفظ کرد.
از ما بهتران هم كه داشتند میزدند و میرقصیدند فهمیدند كه او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا در همان شهر مرد بدجنسی كه او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چه کردی كردی كه قوزت برداشته شد؟
او هم داستان آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد مرد بدجنس به حمام رفت و دید باز « از ما بهتران ها ، آنجا گرد هم آمده اند .گمان كرد كه همین كه برقصد از ما بهتران خوششان میآید. وقتی كه او شروع كرد به رقصیدن و آواز خواندن و شادی كردن، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند آزرده شدند. قوز مرد اولی را آوردند گذاشتند بالـای قوز او ، آن وقت بود كه پی برد اشتباه کرده است . ولی پشیمانی سودی نداشت . مردم با دیدن او و شنیدن داستان گفتند : قوز بالای قوز شد.
حالـا همین داستان با زبان شعر که هیچ کس سراینده اش را نمی شناسد.
شبی گوژپشتی به حمام شد
عروسی جن دید و گلفام شد
برقصید و خندید و خنداندشان
به شادی به نام نكو خواندشان
ورا جنیان دوست پنداشتند
زپشت وی آن گوژ برداشتند
دگر گوژپشتی چو این را شنید
شبی سوی حمام جنی دوید
در آن شب عزیزی زجن مرده بود
كه هریك ز اهلش دل افسرده بود
در آن بزم ماتم كه بد جای غم
نهاد آن نگون بخت شادان قدم
ندانسته رقصید دارای قوز
نهادند قوزیش بالـای قوز
خردمند هر كار برجا كند
خر است آنكه هر كار هر جا كند
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
📙 *داستان زیبا*
📚 *قصه قوز بالای قوز*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فردی به خاطر قوزی كه بر پشتش بود خیلی ناراحت بود . شبی از خواب بیدار شد خیال كرد سحر شده، برخاست و به حمام رفت . از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. توجه نكرد و داخل شد . سر بینه كه داشت لخت میشد حمامی را خوب نگاه نكرد و متوجه نشد كه سر بینه نشسته. وارد گرمخانه كه شد دید گروهی بزن و بكوب دارند و گویا عروسی دارند و میرقصند. او نیز همراهشان آواز خواند و رقصید و شادی کرد . درضمن اینكه میرقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید كه آنها از ما بهتران هستند. به روی خود نیاورد و خونسردی اش را حفظ کرد.
از ما بهتران هم كه داشتند میزدند و میرقصیدند فهمیدند كه او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا در همان شهر مرد بدجنسی كه او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چه کردی كردی كه قوزت برداشته شد؟
او هم داستان آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد مرد بدجنس به حمام رفت و دید باز « از ما بهتران ها ، آنجا گرد هم آمده اند .گمان كرد كه همین كه برقصد از ما بهتران خوششان میآید. وقتی كه او شروع كرد به رقصیدن و آواز خواندن و شادی كردن، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند آزرده شدند. قوز مرد اولی را آوردند گذاشتند بالـای قوز او ، آن وقت بود كه پی برد اشتباه کرده است . ولی پشیمانی سودی نداشت . مردم با دیدن او و شنیدن داستان گفتند : قوز بالای قوز شد.
حالـا همین داستان با زبان شعر که هیچ کس سراینده اش را نمی شناسد.
شبی گوژپشتی به حمام شد
عروسی جن دید و گلفام شد
برقصید و خندید و خنداندشان
به شادی به نام نكو خواندشان
ورا جنیان دوست پنداشتند
زپشت وی آن گوژ برداشتند
دگر گوژپشتی چو این را شنید
شبی سوی حمام جنی دوید
در آن شب عزیزی زجن مرده بود
كه هریك ز اهلش دل افسرده بود
در آن بزم ماتم كه بد جای غم
نهاد آن نگون بخت شادان قدم
ندانسته رقصید دارای قوز
نهادند قوزیش بالـای قوز
خردمند هر كار برجا كند
خر است آنكه هر كار هر جا كند
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🔸 هر کدوم از این کهکشانها میلیاردها ستاره دارن گاهی فکرم درگیر میشه واقعا ما تنها هستیم!!
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
انسانها برای اینکه خود قضاوت نشوند, در قضاوت دیگران عجله میکنند...
#آلبر_کامو
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
#آلبر_کامو
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🚖 #تاکسی_نوشت
🚕 تا سوار تاكسی شدم راننده گفت:
«تو كه سواد نداری چرا مینويسی؟
تو روزنامه هم چاپ میكنی؟»
گفتم: «شما از كجا میدونين من بیسوادم؟»
گفت: «اين چی بود هفته پيش نوشته بودی؟»
گفتم: «چی نوشتم؟»
راننده تاكسی گفت: «شعر صائب را غلط نوشته بودی ... اصل شعر اينه كه:
يك عمر میتوان سخن از زلف يار گفت
در بند اين نباش كه مضمون نمانده است
ولی تو بهجای مضمون نوشته بودی موضوع.»
🚕 به مسافرهای تاكسی نگاه كردم:
يك آقای حدودآ ۶۰ ساله، يك خانم حدودآ ۳۰ ساله و پسر جواني كه به نظر دانشجو میرسيد توی تاكسی بودند و هر سه داشتند به من بیسواد نگاه میكردند.
حس خوبی نبود. خواستم از زير بار اين نگاههای سرزنشبار بيرون بيايم.
گفتم: «بله تو خيلی از نسخهها مضمونه ولی تو بعضی از نسخهها هم موضوع ثبت شده.»
مرد ۶۰ ساله گفت:
«تو هيچ نسخهیی از ديوانهای صائب موضوع نيومده.»
گفتم: «مگه شما همه نسخهها را خوندين؟»
مرد گفت: «بله.»
گفتم: «مگه میشه؟»
مرد گفت: «بله»
گفتم: «شما چهكارهايد؟»
مرد گفت: «استاد دانشگاه ... ادبيات فارسی»
🚕 با خودم فكر كردم چرا بايد سوار تاكسیای شوم كه رانندهاش صائبخوان باشد و مسافرش استاد ادبيات فارسی دانشگاه، آنهم دقيقا روزی كه هفته قبلش شعری از صائب را اشتباه نوشته بودم؟!
🚕 چارهیی نبود، گفتم: «ببخشيد؛ اشتباه كردم.»
راننده خنديد و گفت: «اين شد؛ همه اشتباه میكنن اشكالی هم نداره بهشرطی كه بعدش معذرت بخوان.»
🚕 با خودم فكر كردم كاش برای بقيه اشتباهات زندگیام هم معذرت خواسته بودم ولی ديدم خيلی وقتها حتی نفهميدم كه اشتباه كردهام، مثل همين هفته قبل و كسی هم نبود كه بگويد اشتباه كردهام ... حيف ...
✍🏼 #سروش_صحت
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🚕 تا سوار تاكسی شدم راننده گفت:
«تو كه سواد نداری چرا مینويسی؟
تو روزنامه هم چاپ میكنی؟»
گفتم: «شما از كجا میدونين من بیسوادم؟»
گفت: «اين چی بود هفته پيش نوشته بودی؟»
گفتم: «چی نوشتم؟»
راننده تاكسی گفت: «شعر صائب را غلط نوشته بودی ... اصل شعر اينه كه:
يك عمر میتوان سخن از زلف يار گفت
در بند اين نباش كه مضمون نمانده است
ولی تو بهجای مضمون نوشته بودی موضوع.»
🚕 به مسافرهای تاكسی نگاه كردم:
يك آقای حدودآ ۶۰ ساله، يك خانم حدودآ ۳۰ ساله و پسر جواني كه به نظر دانشجو میرسيد توی تاكسی بودند و هر سه داشتند به من بیسواد نگاه میكردند.
حس خوبی نبود. خواستم از زير بار اين نگاههای سرزنشبار بيرون بيايم.
گفتم: «بله تو خيلی از نسخهها مضمونه ولی تو بعضی از نسخهها هم موضوع ثبت شده.»
مرد ۶۰ ساله گفت:
«تو هيچ نسخهیی از ديوانهای صائب موضوع نيومده.»
گفتم: «مگه شما همه نسخهها را خوندين؟»
مرد گفت: «بله.»
گفتم: «مگه میشه؟»
مرد گفت: «بله»
گفتم: «شما چهكارهايد؟»
مرد گفت: «استاد دانشگاه ... ادبيات فارسی»
🚕 با خودم فكر كردم چرا بايد سوار تاكسیای شوم كه رانندهاش صائبخوان باشد و مسافرش استاد ادبيات فارسی دانشگاه، آنهم دقيقا روزی كه هفته قبلش شعری از صائب را اشتباه نوشته بودم؟!
🚕 چارهیی نبود، گفتم: «ببخشيد؛ اشتباه كردم.»
راننده خنديد و گفت: «اين شد؛ همه اشتباه میكنن اشكالی هم نداره بهشرطی كه بعدش معذرت بخوان.»
🚕 با خودم فكر كردم كاش برای بقيه اشتباهات زندگیام هم معذرت خواسته بودم ولی ديدم خيلی وقتها حتی نفهميدم كه اشتباه كردهام، مثل همين هفته قبل و كسی هم نبود كه بگويد اشتباه كردهام ... حيف ...
✍🏼 #سروش_صحت
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ستایش زندگی.،
مثل شعری از خیام ،
تماشایش کنید «قدم»بزرگی در سینمای ایران است
عاشقانه، آرام و صد البته حقیقی
کیک محبوب من به شجاعت
مریم مقدم
بهتاش صناعیها
لیلیفرهاد پور
و اسماعیل محرابی
#کیک_محبوب_من
#شراب
#زندگی
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
مثل شعری از خیام ،
تماشایش کنید «قدم»بزرگی در سینمای ایران است
عاشقانه، آرام و صد البته حقیقی
کیک محبوب من به شجاعت
مریم مقدم
بهتاش صناعیها
لیلیفرهاد پور
و اسماعیل محرابی
#کیک_محبوب_من
#شراب
#زندگی
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺