2.95K subscribers
1.31K photos
99 videos
12 files
186 links
You drew stars around my scars.
http://t.me/HidenChat_Bot?start=75474728

انجمن شاعران زجرکشیده
@starsversion
Download Telegram
امشب می‌کشم خود را اگر فردا نمی‌آیی. 🦧
امروز توی مترو، جان کیتینگ (نسخه‌ی ایرانی) رو دیدم و انقدر شبیه رابین ویلیامز بود که واقعا توی نگاه اول و حتی دوم، باورت نمی‌شد ایشون یکی دیگه ست. یه‌کتاب کوچولو هم دستشون بود که جلدش رو با روزنامه جلد کرده بودن و کل مسیر تا برسم، از فضولی ترکیدم و مثل قاتل‌های سریالی بهشون خیره شده بودم چون چقدر احتمال داره که همچین آدمی رو با این حجم از شباهت ببینی؟ تازه معلوم هم نبود چی می‌خونه و انقدر غرق خوندن بود که روم نمی‌شد برم بپرسممممم
می‌خوام از این به بعد کتاب‌هام رو با روزنامه جلد کنم که مردم از فضولی بترکن و بعد با اون‌هایی که میان می‌پرسن "داری چی می‌خونی؟" دوست بشم. مغزم: ⚡️
Forwarded from مقیم زمین
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
برای لحظه‌های نازیسته و آرزوهای محال به زندگی ادامه دادیم چون سوگ بهمون می‌گفت تو چیزی داشتی که از دست دادی. ولی فراموش کردیم سوگ هم برای از دست رفته‌هایی بودن که از ابتدا به ما تعلق نداشتن.
stars
مامان یه گیاه داره که برای این خرید که بوی خونه مامان‌بزرگ خدابیامرزش رو می‌داد. تصمیم گرفتیم اسم گیاه رو به اسم مامان‌بزرگش تغییر بدیم. بعد این خیلی قشنگ بود که اون آدم از دنیا رفته بود اما گیاهی که به اسم اون بود، هنوز به زندگی ادامه می‌داد و بیشتر یاد مامان‌بزرگِ…
گیاهی که به اسم دوست از دست رفته‌ام بود، دیشب کاملا از دنیا رفت. قسمت ناراحت‌کننده‌ش اینجاست که مجبوری بندازی‌ش توی سطل زباله و یه‌جور ناجوریه. انگار داری خاطره‌ها و لحظه‌های خوبی که داشتین رو دو دستی به زباله‌دانی زندگی می‌سپاری و بیشتر این جمله توی صورتت می‌خوره که: هیچی تا همیشه نمی‌مونه.
stars
گیرنده در دسترس نیست، قسمت دوم با صدای شما ❤️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای تمام مامان‌بزرگ‌ها و بابابزرگ‌های دنیا – چه کنارمون هستن و چه با خاطراتشون به زندگی ادامه می‌دیم.
با صدا و عکس‌های شما 🩶
stars
برای تمام مامان‌بزرگ‌ها و بابابزرگ‌های دنیا – چه کنارمون هستن و چه با خاطراتشون به زندگی ادامه می‌دیم. با صدا و عکس‌های شما 🩶
یکی از دلایل طول کشیدن درست کردن این ویدیو، این بود که نمی‌تونستم اشک‌هام رو با شنیدن صداهای شما متوقف کنم. من هیچوقت نتونستم بابابزرگم رو ببینم و همیشه با خاطره‌هایی ازش به زندگی ادامه دادم که برای خودم هم نبودن و بخشی از اون‌ها نبودم اما همیشه مطمئن بودم اگر این فرصت رو داشتم تا ملاقاتش کنم، محکم بغلش می‌کردم و می‌گفتم اشکالی ندار‌ه. تو کافی بودی. امیدوارم بتونم یادش رو تا آخرین روزی که زنده هستم، پیش خودم نگه دارم. مواظب خودتون، مامان‌بزرگ‌ها و بابابزرگ‌هاتون باشید.
stars
برای تمام مامان‌بزرگ‌ها و بابابزرگ‌های دنیا – چه کنارمون هستن و چه با خاطراتشون به زندگی ادامه می‌دیم. با صدا و عکس‌های شما 🩶
سلام شب بخیر! 🐥
اگر مایل بودید در قسمت دوم این ویدیو باشید، خوشحال میشم صحبت‌های ناگفته‌ی خودتون رو به پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هاتون توی وویس برام ارسال کنید. (اگر میشه بیشتر از دو دقیقه نشه) و اگر دوست داشتید، مثل این ویدیو، عکس‌هایی که یادآور خاطرات اون‌ها هستن، یادگاری‌هاشون یا هر عکسی که مربوط به اون‌ها میشه رو برام ارسال کنید.

http://t.me/HidenChat_Bot?start=75474728
یک قطرهٔ آب بود با دریا شد
یک ذرهٔ خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندر این عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

خیام
قبلا فکر می‌کردم همه بدون هیچ فیلتری توی تلگرام کلمه‌هاشون رو کنارهم می‌چینن. نمی‌ترسن. راحتن. فکر می‌کردم هرکسی که واقعا فکر می‌کنه جالب هستی، توی کانالت عضو میشه. ولی انگار اینجوری نیست. بعضی آدم‌ها فقط اینجا هستن تا بتونن راحت بهت فحش بدن و عصبانیتشون رو روی تو خالی کنن چون احتمالا توی زندگی واقعی نمی‌تونن به عامل اصلی ابراز احساس کنن. می‌تونن مثل یه روح، هرچی دلشون می‌خواد بهت بگن، محو بشن و حتی فکر نکنن ممکنه تنفری که می‌ورزن چه تاثیری توی زندگی تو می‌ذاره. تهش هیچی تغییری نمی‌کنه. هنوز آدم‌ها تنفر می‌ورزن، اذیت می‌کنن و حتی برات آرزوی مرگ می‌کنن و فقط اینجا تو می‌مونی که با فیلتر بیشتری صحبت کنی، خودت رو قشنگ‌تر تزئین کنی، رضایت‌بخش همه باشی یا هرجوری هستی بمونی؛ حتی اگر قراره بهت بگن افتضاحی چون احترام گذاشتن تمام آدم‌ها به بقیه وقتی بهشون آسیبی نمی‌زنه، مثل صلح جهانی غیرقابل ممکنه.
چرا خیام من مگس نداشت؟
#سخن_بزرگان
مائیم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم

خیام
stars
Currently in my *girl in red* era
Currently in my خیام era 🍷
The sudden rush of memories felt like a violent assault, piercing my heart with sharp knives and threatening me with loaded guns. They tainted my peace flag with the red of my own blood.
was she a deadly star or already dead?