🌹🌹🌹
👈انگلیسی :
Classification of hydraulic jumps
👈 تورکی :
Su sıçramlarının çeşitləməsi
Su sıçramlarının bölükləməsi
👈 فارسی :
رده بندی پرش های هیدرولیکی
طبقه بندی پرش های آبی
🌹🌹🌹
@ucan39
👈انگلیسی :
Classification of hydraulic jumps
👈 تورکی :
Su sıçramlarının çeşitləməsi
Su sıçramlarının bölükləməsi
👈 فارسی :
رده بندی پرش های هیدرولیکی
طبقه بندی پرش های آبی
🌹🌹🌹
@ucan39
🌹🌹🌹
👈انگلیسی :
Subnormal temperature
👈 تورکی :
Olağan altı sıcaqlıq
👈 فارسی :
مادون عادی
زیر نرمال
🌹🌹🌹
@ucan39
👈انگلیسی :
Subnormal temperature
👈 تورکی :
Olağan altı sıcaqlıq
👈 فارسی :
مادون عادی
زیر نرمال
🌹🌹🌹
@ucan39
🌹🌹🌹
oturarak basariya ulasan tek varlik tavuktur.
تنها موجودی که همگام با نشستن به موفقیت می رسد، مرغ است.
Oturarak başarıya ulaşan tek yaratık, tavuktur.
تنها آفریده ای که همگام با نشستن به موفقیت می رسد، مرغ است.
🌹🌹🌹
varlık:
1.
var olma, evrende ya da düşüncede yer alma durumu, varoluş.
2.
evrende var olan her şey.
🌹🌹🌹
@ucan39
oturarak basariya ulasan tek varlik tavuktur.
تنها موجودی که همگام با نشستن به موفقیت می رسد، مرغ است.
Oturarak başarıya ulaşan tek yaratık, tavuktur.
تنها آفریده ای که همگام با نشستن به موفقیت می رسد، مرغ است.
🌹🌹🌹
varlık:
1.
var olma, evrende ya da düşüncede yer alma durumu, varoluş.
2.
evrende var olan her şey.
🌹🌹🌹
@ucan39
Forwarded from ریحان
#ترانهترکیقشقایی
این ترانه و مطلب زیبا را یکی از همراهان قشقایی کانال #ریحان از جنوب ایران ارسال کرده و از من خواسته است آن را با شما همراهان گرامی کانال به اشتراک بگذارم. این ترانه زیبا را از دست ندهیم.
❤️ارتباط قشقایی ها با آزربایجان❤️
💢 قشقایی ها خود را قوم جدا شده از آزربایجان می دانند و با وجودیکه قرن هاست که از وطن اصلی خود دور افتاده اند اما همیشه به کوه و دشت و طبیعت و مردم آن سامان افتخار می کنند و با اسم و خاطره ها و فرهنگ مردمی که آنها را از نژاد خود می دانند زندگی میکنند.
💢 داستان قشقایی ها داستان جدائی ها، داستان دوری ها و دور افتادگی هاست و هنوز هم پس از قرن ها نوازندگان و شعرای ما، زمزمه می کنند
بو یؤل گِدَر تَبریزَه
اؤ تَبریز عَزیزَه
خُدام بیر یُول وِر بیزَه
بیز گِدَگ اؤلکه میزَه
💢 و گاه که خوانندگان ما می جوشند و درد و غم دوری انها را فرا می گیرد می گویند:
*داغلار دا مارال ایسنگ چؤلَردَه جیران*
*ایروان، نخجوان بویینزَه قوربان*
💢 پس از سال ها دوری مرغ ترلان گمشده خود را در هشتر خانه می جویند:
*خوب بِسلَدیم مَن اؤ طوار ترلانی*
*نه فایدا که هِچ بیلمَنَم هانّا دور*
*طوران اؤچؤر دوگوم طوار ترلانی*
*سوراغنی بیلمیشم هَشتَر خانا دور*
💢 به وطن و گذشته خود افتخار میکند و از دشت مغان سخن می راند:
*پَرِم گَل تا واراگ گِدَگ بیزیم داغلا را*
*بیزیم باغچا لارین باری وار باری*
*گونگول آیرولور چؤل موغان لارا*
*موغان داغلا رنین قاری وار قاری*
💢 و زمانی که تحت ظلم و ستم قرار می گیرد داستان کوراغلو را می خواند و از او سرمشق می گیرد که در راه آزادی باید جان فدا کنند:
*ایگید اولان هِچ ایرولماز ائلینّان*
*ترلان اولان سونا ورماز گؤلونّان*
(مرد از ایلش جدا نمی شود
مرغ شکاری از دریاچه خود مرغابی نمی گیرد)
💢 و یا در شعری دیگر:
*سفر دوشدی گورجیستانا*
بیزیمینان گَلَن گَلسین*
*مَرد گَلسَن نا مَرد گَلمَسین*
*قانلی چایدان گَچن گَلسین*
🎼 آهنگ های اصیل قشقایی چون اصلی و کرم، شاه ختائی، غریب و صنم، کُوج عیوض، خان چوبان، محمود و ...
نشان از ارتباط فرهنگی ما با آزربایجان است.
🎪 چادر و لباس قشقایی ها شباهت زیادی با شاهسون ها دارد نقش های گلیم و قالی قشقایی هیچ تفاوتی با آنچه در باکو و قفقاز می بافند ندارد.
🎼موسیقی قشقایی همان آهنگ هایی است که آشیق ها همراه خود از آزربایجان آورده اند.
📎طوایفی که در ایل قشقایی هستند همان تیره ها یی هستند که در آزربایجان ساکن شده اند ماننده بایات ها، قُجه بیگلوها، آقاجری ها، مغانلو ها، افشارها، جعفربگلو ها، قزل باش ها، بیگدلو ها،ارخلوها،و ...
🍀 شعرای قشقایی هنوز هم از وطن و محل گذشته خود سخن می گویند:
*سَرایول گَردنیم گیر دی بو باغا*
اؤ نینگ عصمَتِ نَن گؤلا نُور یاغا*
*دارایوب تِلَرینِ تُوکوب دِرناقا*
*هاوا اِدِب هَشتَر خانّان گَلایور*
🗻 و در جای دیگر از سهند صحبت می کنند:
*قارشیَه یاتان قارلی سَهَند*
*نه خوب اَسَر سَنینگ یِلِینگ*
*گِدَر قیشینگ گَلَر یازینگ*
*خُرَّم اُولور سَنینگ ائلینگ*
🎼 و هر وقت دلش می کیرد با نوای نی چنین می خواند:
*دربند که دیئَلَر بیر پارچا باغدور*
*آلت یانی دریادؤر اؤس یانی داغدور*
*ائتریب میوَه سیٔ دورمَه لی چاغدور*
*آلماسیٔ هیوا سیٔ ناری دربندینگ*
و یا میخوانند:🎻
*گؤلُستانوم هِچ یاد اِدمَنگ بُول بُولو*
*نَظَر دَن سالموشانگ مَنِم تَک قولو*
*همراه تا گؤ تورَگ عصا کشکولو*
*بَل کَه یاروم صیاد گؤرجستانادُور*
💢قشقایی ها گرچه از آزربایجان دور و در جنوب ایران هستند اما شعرا و نوازندگان در دامنه کوه دنا از قُله سهند و در کنار رود کارون و قره قاج از رود ارس و دشت خسرو شیرین از مغان صحبت می کنند.
*گونگول اوا اِدِب موغان داغونا*
*موغان داغلارونون هیوا نارو وار*
🎼هر زمان دلتنگ می شوند چنین می خوانند:
*دُرنام گِدیرانگ تَبریزه*
*پنهانی سؤزوم وار سیزَه*
*قَلَم قاشا قَرَه گؤ زَه*
*مَنَن اونا سلام اِیلَه*
*دُرنام گِدیرانگ کورد لارا*
*یِنگی دان کُهنه یوردا لارا*
*قوچ ایگید بداو آتلا را*
*مَندَن اُونا سلام اُولسون*
♦〽آیا علاوه بر فولکور آداب و رسوم و مسکن و پوشاک و داستان ها و ضرب المثل ها و چهره شناسی و وجود کلمات تبریز، هشترخان، مغان، قفقاز، سهند، ساوالان، دربند، گرجستان، ایروان، نخجوان، و....
در اشعار قشقایی ها حکایت از تاریخ یکسان گذشته قشقایی و آزربایجان ندارد؟؟؟
*✦ *برگرفته از کتاب تاریخ مبارزات ایل قشقایی* ✦
دکتر منوچهر کیانی
🆔 @ReyhanK1990
این ترانه و مطلب زیبا را یکی از همراهان قشقایی کانال #ریحان از جنوب ایران ارسال کرده و از من خواسته است آن را با شما همراهان گرامی کانال به اشتراک بگذارم. این ترانه زیبا را از دست ندهیم.
❤️ارتباط قشقایی ها با آزربایجان❤️
💢 قشقایی ها خود را قوم جدا شده از آزربایجان می دانند و با وجودیکه قرن هاست که از وطن اصلی خود دور افتاده اند اما همیشه به کوه و دشت و طبیعت و مردم آن سامان افتخار می کنند و با اسم و خاطره ها و فرهنگ مردمی که آنها را از نژاد خود می دانند زندگی میکنند.
💢 داستان قشقایی ها داستان جدائی ها، داستان دوری ها و دور افتادگی هاست و هنوز هم پس از قرن ها نوازندگان و شعرای ما، زمزمه می کنند
بو یؤل گِدَر تَبریزَه
اؤ تَبریز عَزیزَه
خُدام بیر یُول وِر بیزَه
بیز گِدَگ اؤلکه میزَه
💢 و گاه که خوانندگان ما می جوشند و درد و غم دوری انها را فرا می گیرد می گویند:
*داغلار دا مارال ایسنگ چؤلَردَه جیران*
*ایروان، نخجوان بویینزَه قوربان*
💢 پس از سال ها دوری مرغ ترلان گمشده خود را در هشتر خانه می جویند:
*خوب بِسلَدیم مَن اؤ طوار ترلانی*
*نه فایدا که هِچ بیلمَنَم هانّا دور*
*طوران اؤچؤر دوگوم طوار ترلانی*
*سوراغنی بیلمیشم هَشتَر خانا دور*
💢 به وطن و گذشته خود افتخار میکند و از دشت مغان سخن می راند:
*پَرِم گَل تا واراگ گِدَگ بیزیم داغلا را*
*بیزیم باغچا لارین باری وار باری*
*گونگول آیرولور چؤل موغان لارا*
*موغان داغلا رنین قاری وار قاری*
💢 و زمانی که تحت ظلم و ستم قرار می گیرد داستان کوراغلو را می خواند و از او سرمشق می گیرد که در راه آزادی باید جان فدا کنند:
*ایگید اولان هِچ ایرولماز ائلینّان*
*ترلان اولان سونا ورماز گؤلونّان*
(مرد از ایلش جدا نمی شود
مرغ شکاری از دریاچه خود مرغابی نمی گیرد)
💢 و یا در شعری دیگر:
*سفر دوشدی گورجیستانا*
بیزیمینان گَلَن گَلسین*
*مَرد گَلسَن نا مَرد گَلمَسین*
*قانلی چایدان گَچن گَلسین*
🎼 آهنگ های اصیل قشقایی چون اصلی و کرم، شاه ختائی، غریب و صنم، کُوج عیوض، خان چوبان، محمود و ...
نشان از ارتباط فرهنگی ما با آزربایجان است.
🎪 چادر و لباس قشقایی ها شباهت زیادی با شاهسون ها دارد نقش های گلیم و قالی قشقایی هیچ تفاوتی با آنچه در باکو و قفقاز می بافند ندارد.
🎼موسیقی قشقایی همان آهنگ هایی است که آشیق ها همراه خود از آزربایجان آورده اند.
📎طوایفی که در ایل قشقایی هستند همان تیره ها یی هستند که در آزربایجان ساکن شده اند ماننده بایات ها، قُجه بیگلوها، آقاجری ها، مغانلو ها، افشارها، جعفربگلو ها، قزل باش ها، بیگدلو ها،ارخلوها،و ...
🍀 شعرای قشقایی هنوز هم از وطن و محل گذشته خود سخن می گویند:
*سَرایول گَردنیم گیر دی بو باغا*
اؤ نینگ عصمَتِ نَن گؤلا نُور یاغا*
*دارایوب تِلَرینِ تُوکوب دِرناقا*
*هاوا اِدِب هَشتَر خانّان گَلایور*
🗻 و در جای دیگر از سهند صحبت می کنند:
*قارشیَه یاتان قارلی سَهَند*
*نه خوب اَسَر سَنینگ یِلِینگ*
*گِدَر قیشینگ گَلَر یازینگ*
*خُرَّم اُولور سَنینگ ائلینگ*
🎼 و هر وقت دلش می کیرد با نوای نی چنین می خواند:
*دربند که دیئَلَر بیر پارچا باغدور*
*آلت یانی دریادؤر اؤس یانی داغدور*
*ائتریب میوَه سیٔ دورمَه لی چاغدور*
*آلماسیٔ هیوا سیٔ ناری دربندینگ*
و یا میخوانند:🎻
*گؤلُستانوم هِچ یاد اِدمَنگ بُول بُولو*
*نَظَر دَن سالموشانگ مَنِم تَک قولو*
*همراه تا گؤ تورَگ عصا کشکولو*
*بَل کَه یاروم صیاد گؤرجستانادُور*
💢قشقایی ها گرچه از آزربایجان دور و در جنوب ایران هستند اما شعرا و نوازندگان در دامنه کوه دنا از قُله سهند و در کنار رود کارون و قره قاج از رود ارس و دشت خسرو شیرین از مغان صحبت می کنند.
*گونگول اوا اِدِب موغان داغونا*
*موغان داغلارونون هیوا نارو وار*
🎼هر زمان دلتنگ می شوند چنین می خوانند:
*دُرنام گِدیرانگ تَبریزه*
*پنهانی سؤزوم وار سیزَه*
*قَلَم قاشا قَرَه گؤ زَه*
*مَنَن اونا سلام اِیلَه*
*دُرنام گِدیرانگ کورد لارا*
*یِنگی دان کُهنه یوردا لارا*
*قوچ ایگید بداو آتلا را*
*مَندَن اُونا سلام اُولسون*
♦〽آیا علاوه بر فولکور آداب و رسوم و مسکن و پوشاک و داستان ها و ضرب المثل ها و چهره شناسی و وجود کلمات تبریز، هشترخان، مغان، قفقاز، سهند، ساوالان، دربند، گرجستان، ایروان، نخجوان، و....
در اشعار قشقایی ها حکایت از تاریخ یکسان گذشته قشقایی و آزربایجان ندارد؟؟؟
*✦ *برگرفته از کتاب تاریخ مبارزات ایل قشقایی* ✦
دکتر منوچهر کیانی
🆔 @ReyhanK1990
Telegram
attach 📎
🌹🌹🌹
👈انگلیسی :
Purify
👈 تورکی :
Arındırma
Arıtma
Tey-ləmə
(Teyiləmə)
👈 فارسی :
تصفیه کردن
پالودن
خالص کردن
🌹🌹🌹
@ucan39
👈انگلیسی :
Purify
👈 تورکی :
Arındırma
Arıtma
Tey-ləmə
(Teyiləmə)
👈 فارسی :
تصفیه کردن
پالودن
خالص کردن
🌹🌹🌹
@ucan39
Forwarded from ایران تورکلرینین تاریخی (اسفندیار حاجیلو)
ناجی شریفی نوه عمرخان شریفی ( عمرخان معروف معاون اسماعیل سمیتقو و به اصطلاح وزیر جنگ قاضی محمد در مهاباد ) است که خود عمرخان در شهرهای اورمیه، سلماس، سولدوز و اطراف قاتل دهها هزار نفر از مردم بی گناه در بین سالهای 1285 الی 1330 شمسی بود که بعد از ان نیز در خدمت ژاندارمری پهلوی قرار گرفته بود.
عمر شکاک زیندشتی بنا به روایات تاریخچه ای که نوادگان و همفکرانش برایش نوشته اند از اول دوران زندگی اش بدلیل اینکه پدرش بدست خاندان سمیتقو کشته شده بود با سمیتقو کینه پدر کشتگی داشت. اما چون زورش به سمیتقو نمی چربید مجبورا از وی اطاعت می کرد از نیات درونی وی خبرهایی از طرف اطرافیان به سمیتقو رسیده بود سمیتقو به وی سو طن یافته و تصمیم گرفته بود عمرخان را بشدت بشدت تنبیه کند که یک بار سمیتقو به بهانه تعلل در کارها دستور داده بود عمرخان را در طویله ای به آخور بسته بودند. هرچند عمرخان به ظاهر معاون سمیتقو بود اما در تمام طول عمر همکاری با وی بنوعی تلاش میکرد سمیتقو را از پیش پای خود بردارد و رئیس عشیره شکاک شود ولی این فرصت برایش پیش نمی آمد تا اینکه در سال ۱۳۰۹ این فرصت پیش آمد زمانی که سمیتقو به ظاهر برای گرفتن امان نامه از دولت به اشنویه دعوت شده بود و چنانچه بعدا برملا شد حتی آن موقع هم بفکر مکر و حیله بود که مجددا با اشغال پادگان اشنویه از دولت باج خواهی کند، ولی این فرصت را به وی ندادند. در آن جریان که فرصت شلیک آخرین تیر عمرخان بود از آن استفاده کرد. عمرخان و خورشید آغا رئیس شکاک های هرکی و سمیتقو هر سه با ۴۰۰ الی ۵۰۰ سوار در اشنویه حضور یافتند و بعد از تعلل آمدن فرمانده لشکر به سر وعده، سمیتقو به خیال خود قصد اجرای نیات واقعی خود تسخیر پادگان اسنویه را گرفت ولی تور شکار آماده بود خود سمیتقو به دام افتاد با تیر استوار قره داغی به زمین افتاد و خورشید آغا هرکی نیز در کنارش نقش زمین شد تنها کسی که از این دام رهایی یافت عمرخان شریفی بود که با تعدادی از تفنگچیان خود از معرکه سالم در رفتند و پس از کشته شدن سمیتقو، عمرخان به آرزوی دیرین خود که همان مقام ریاست عشره شکاک بود رسید هر چند سالی هم بدستور رضا شاه در تهران زندان اوین زندانی شد ولی با رفتن رضا شاه از زندان آزاد گشته بخشدار سرو گذاشته شد با این حال در زمان تشکیل حکومت جمهوری مهاباد نزد قاضی محمد رفت و آنجا نیز طولی نکشید با تسلیم شدن قاضی محمد و سران حکومتی عمرخان و زرو هرکی از مهاباد متواری شدند به منطقه خود برگشتند عمرخان بعدها اوضاع را مناسب یافته به دست بوسی محمدرضا شاه رفت از طرف وی نیز در ژاندارمری سلماس استخدام شد و با درجه استواری در منطقه زیندشت رئیس پاسگاه گذاشته شد. و آنچه جنایت و شرارت در طول ۵۰ سال انجام داده بود همه را با این خدماتش لاپوشانی کرد و در نهایت به مرگ طبیعی مرد.
عمر شکاک زیندشتی بنا به روایات تاریخچه ای که نوادگان و همفکرانش برایش نوشته اند از اول دوران زندگی اش بدلیل اینکه پدرش بدست خاندان سمیتقو کشته شده بود با سمیتقو کینه پدر کشتگی داشت. اما چون زورش به سمیتقو نمی چربید مجبورا از وی اطاعت می کرد از نیات درونی وی خبرهایی از طرف اطرافیان به سمیتقو رسیده بود سمیتقو به وی سو طن یافته و تصمیم گرفته بود عمرخان را بشدت بشدت تنبیه کند که یک بار سمیتقو به بهانه تعلل در کارها دستور داده بود عمرخان را در طویله ای به آخور بسته بودند. هرچند عمرخان به ظاهر معاون سمیتقو بود اما در تمام طول عمر همکاری با وی بنوعی تلاش میکرد سمیتقو را از پیش پای خود بردارد و رئیس عشیره شکاک شود ولی این فرصت برایش پیش نمی آمد تا اینکه در سال ۱۳۰۹ این فرصت پیش آمد زمانی که سمیتقو به ظاهر برای گرفتن امان نامه از دولت به اشنویه دعوت شده بود و چنانچه بعدا برملا شد حتی آن موقع هم بفکر مکر و حیله بود که مجددا با اشغال پادگان اشنویه از دولت باج خواهی کند، ولی این فرصت را به وی ندادند. در آن جریان که فرصت شلیک آخرین تیر عمرخان بود از آن استفاده کرد. عمرخان و خورشید آغا رئیس شکاک های هرکی و سمیتقو هر سه با ۴۰۰ الی ۵۰۰ سوار در اشنویه حضور یافتند و بعد از تعلل آمدن فرمانده لشکر به سر وعده، سمیتقو به خیال خود قصد اجرای نیات واقعی خود تسخیر پادگان اسنویه را گرفت ولی تور شکار آماده بود خود سمیتقو به دام افتاد با تیر استوار قره داغی به زمین افتاد و خورشید آغا هرکی نیز در کنارش نقش زمین شد تنها کسی که از این دام رهایی یافت عمرخان شریفی بود که با تعدادی از تفنگچیان خود از معرکه سالم در رفتند و پس از کشته شدن سمیتقو، عمرخان به آرزوی دیرین خود که همان مقام ریاست عشره شکاک بود رسید هر چند سالی هم بدستور رضا شاه در تهران زندان اوین زندانی شد ولی با رفتن رضا شاه از زندان آزاد گشته بخشدار سرو گذاشته شد با این حال در زمان تشکیل حکومت جمهوری مهاباد نزد قاضی محمد رفت و آنجا نیز طولی نکشید با تسلیم شدن قاضی محمد و سران حکومتی عمرخان و زرو هرکی از مهاباد متواری شدند به منطقه خود برگشتند عمرخان بعدها اوضاع را مناسب یافته به دست بوسی محمدرضا شاه رفت از طرف وی نیز در ژاندارمری سلماس استخدام شد و با درجه استواری در منطقه زیندشت رئیس پاسگاه گذاشته شد. و آنچه جنایت و شرارت در طول ۵۰ سال انجام داده بود همه را با این خدماتش لاپوشانی کرد و در نهایت به مرگ طبیعی مرد.
Forwarded from زیر سقف آسمان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️مقایسهی نظرات استاد ادبیات فارسی و استاد زبانشناسی در بارهی زبان فارسی: فرق سخن متعصبانه و سخن متخصصانه!
۲۷ فروردین ۱۴۰۴
🔸دکتر جلالالدین میرکزازی استاد ادبیات فارسی: "زبان پارسی به پرند میماند. زبانهای دیگر در سنجش با این زبان، به پلاس میمانند."
🔸دکتر محمدرضا باطنی استاد زبانشناسی: "زبان فارسی عقیم است و نمیتواند یک زبان علمی باشد."
#زبان_فارسی
#محمدرضا_باطنی
#جلالالدین_میرکزازی
@NewHasanMohaddesi
۲۷ فروردین ۱۴۰۴
🔸دکتر جلالالدین میرکزازی استاد ادبیات فارسی: "زبان پارسی به پرند میماند. زبانهای دیگر در سنجش با این زبان، به پلاس میمانند."
🔸دکتر محمدرضا باطنی استاد زبانشناسی: "زبان فارسی عقیم است و نمیتواند یک زبان علمی باشد."
#زبان_فارسی
#محمدرضا_باطنی
#جلالالدین_میرکزازی
@NewHasanMohaddesi
🌹🌹🌹
👈انگلیسی :
Steel Tempering
👈 تورکی :
Çəlik Suvarma
Çəligi ( Çəliyi) Sərtləşdirmə
👈 فارسی :
آبدیده کردن فولاد
سخت کردن فولاد
*- در فلز گدازی و شیشه گدازی ، پس از شکل یافتن قطعه ، آن را دوباره گرم و تفتان می کنند و در آب سرد یا روغن فرو می برند.
این عملیات حرارتی که برای افزودن به سختی قطعه انجام می گیرد ، آب دادن و آبدیده کردن نامیده می شود.
مثلا" به آهنگر گفته می شود ؛
Usta bu qazmanı suvar.
اوستا این کلنگ را آب بده.
🌹🌹🌹
@ucan39
👈انگلیسی :
Steel Tempering
👈 تورکی :
Çəlik Suvarma
Çəligi ( Çəliyi) Sərtləşdirmə
👈 فارسی :
آبدیده کردن فولاد
سخت کردن فولاد
*- در فلز گدازی و شیشه گدازی ، پس از شکل یافتن قطعه ، آن را دوباره گرم و تفتان می کنند و در آب سرد یا روغن فرو می برند.
این عملیات حرارتی که برای افزودن به سختی قطعه انجام می گیرد ، آب دادن و آبدیده کردن نامیده می شود.
مثلا" به آهنگر گفته می شود ؛
Usta bu qazmanı suvar.
اوستا این کلنگ را آب بده.
🌹🌹🌹
@ucan39
Forwarded from مطالعات استراتژیک ملل ایران Metam
چگونه نام ولایت اردلان در دوره پهلوی تبدیل به کردستان شد؟
دکتر توحید ملک زاده
دوره پهلوی فاجعه بارترین درستکاری های سیاسی-فرهنگی و اقتصادی ایران با سردمداری روشنفکران به اصطلاح وطن پرست بوقوع پیوست.
یکی از این سیاستهای فاجعه بار، تبدیل نام منطقه اردلان به کردستان بود.
منطقه اردلان که نامش را از خاندان حکومتگر اردلان گرفته است، امارتی بود در بطن حکومت صفوی. خاندان اردلان شیعی مذهب بوده و زبانی غیر از زبان امروزین سورانی ها داشتند.
حکومت صفوی نیز همچون سایر حکومتهای ترک منشا معتقد به ملوک الطوایفی یا به معنی امروزین فدرالیسم بودند. خاندان اردلان نیز که دایره حکومتش از شهر زور شروع شده بود همچون تمام حکومتهای محلی به تدریج دایره حکومتش را وسیعتر نموده شهر سینه( سنندج امروزین) را هم در برگرفت.
امارت اردلان به کمک دولتهای معظم ترک قاجاریه توانست به حکومت خود ادامه دهد تا اینکه در اواخر قاجاریه اردلانها حاکمیت امارت خود را از دست دادند.
جنگ جهانی اول یکی از بنیادی ترین جنگهایی بود که شالوده حکومتی بسیاری از دولتهای منطقه پس از این جنگ پایه ریزی شد.
مناطق کردنشین با هر زبان و مذهبی مورد توجه دول متخاصم اروپایی بود. دولت ایران در کنفرانس صلح پاریس طی نامه ای به کنفرانس درخواست تابعیت اکراد عثمانی را به خود کرد. روشنفکران ایرانی آن زمان نیز برای نیل به این مقصد سیاسی همگام با دستگاه دیپلماسی حرکت می کردند. آنان برای جذب اکراد در سیستم ایران تصمیم گرفتند ایالت کردستانی در ایران تاسیس کنند تا اکراد عراق هم متمایل به ایران شود.
برای اینکار به مستشرق روسیه به نام مینورسکی و رشید یاسمی ایرانی مبلغ خوبی دادند تا درباره تاریخ کرد و کردستان به نفع پهلوی ها کتاب نوشته آنها را به هخامنش و ماد متصل نمایند کمااینکه تاریخ نسطوری ها و سریانی های مسیحی به آشور باستان وصل کرده بودند.
با وقوع انقلاب مشروطیت و رواج سیستم جدید تقسیمات کشوری براساس ایالات و ولایات، ایران دارای چهار ایالت از جمله آذربایجان و ۲۲ ولایت بود. تا سال ۱۳۱۶ش ایالت غربی آذربایجان شامل استان فعلی آذربایجان غربی، سقز، بیجار و تا مناطق شمالی سنندج بود.
در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ استانها به شماره نامیده شدند.استان سوم تبریز و اردبیل، استان چهارم اورمیه و مناطق غربی، استان پنجم شامل همدان ۲ـ کرمانشاهان (کرمانشاه)۳ـ شاهآباد (اسلامآباد غرب) ۴ـ سنندج ۵ـ ملایر ۶ـ ایلام (به مرکزیت کرمانشاه).
در ساله ۱۳۳۷ ش، از درون استان پنجم و با انتزاع قروه و بیجار ترک نشین که اول جزو آذربایجان غربی بودند و سپس ملحق به همدان بودند استان کردستان به مرکزیت سنندج تشکیل شد.
امروز بیش از نیمی از استان کردستان ترکان بومی سنندج و شهرهای بیجار و قروه می باشند. بدین سبب بیش از هفتاد درصد اسامی جغرافیایی خاص استان تازه تاسیس و مسمی به کردستان ترکی است. لزوم درخواست احیای اسامی باستانی ترکی در ولایت اردلان( مسمی به کردستان در سال ۱۳۳۷ش) بیش از پیش احساس می گردد.
۲۹ فروردین ۱۴۰۴
@melikzadeh
⏭ Metam
✅ @pishroaz
دکتر توحید ملک زاده
دوره پهلوی فاجعه بارترین درستکاری های سیاسی-فرهنگی و اقتصادی ایران با سردمداری روشنفکران به اصطلاح وطن پرست بوقوع پیوست.
یکی از این سیاستهای فاجعه بار، تبدیل نام منطقه اردلان به کردستان بود.
منطقه اردلان که نامش را از خاندان حکومتگر اردلان گرفته است، امارتی بود در بطن حکومت صفوی. خاندان اردلان شیعی مذهب بوده و زبانی غیر از زبان امروزین سورانی ها داشتند.
حکومت صفوی نیز همچون سایر حکومتهای ترک منشا معتقد به ملوک الطوایفی یا به معنی امروزین فدرالیسم بودند. خاندان اردلان نیز که دایره حکومتش از شهر زور شروع شده بود همچون تمام حکومتهای محلی به تدریج دایره حکومتش را وسیعتر نموده شهر سینه( سنندج امروزین) را هم در برگرفت.
امارت اردلان به کمک دولتهای معظم ترک قاجاریه توانست به حکومت خود ادامه دهد تا اینکه در اواخر قاجاریه اردلانها حاکمیت امارت خود را از دست دادند.
جنگ جهانی اول یکی از بنیادی ترین جنگهایی بود که شالوده حکومتی بسیاری از دولتهای منطقه پس از این جنگ پایه ریزی شد.
مناطق کردنشین با هر زبان و مذهبی مورد توجه دول متخاصم اروپایی بود. دولت ایران در کنفرانس صلح پاریس طی نامه ای به کنفرانس درخواست تابعیت اکراد عثمانی را به خود کرد. روشنفکران ایرانی آن زمان نیز برای نیل به این مقصد سیاسی همگام با دستگاه دیپلماسی حرکت می کردند. آنان برای جذب اکراد در سیستم ایران تصمیم گرفتند ایالت کردستانی در ایران تاسیس کنند تا اکراد عراق هم متمایل به ایران شود.
برای اینکار به مستشرق روسیه به نام مینورسکی و رشید یاسمی ایرانی مبلغ خوبی دادند تا درباره تاریخ کرد و کردستان به نفع پهلوی ها کتاب نوشته آنها را به هخامنش و ماد متصل نمایند کمااینکه تاریخ نسطوری ها و سریانی های مسیحی به آشور باستان وصل کرده بودند.
با وقوع انقلاب مشروطیت و رواج سیستم جدید تقسیمات کشوری براساس ایالات و ولایات، ایران دارای چهار ایالت از جمله آذربایجان و ۲۲ ولایت بود. تا سال ۱۳۱۶ش ایالت غربی آذربایجان شامل استان فعلی آذربایجان غربی، سقز، بیجار و تا مناطق شمالی سنندج بود.
در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ استانها به شماره نامیده شدند.استان سوم تبریز و اردبیل، استان چهارم اورمیه و مناطق غربی، استان پنجم شامل همدان ۲ـ کرمانشاهان (کرمانشاه)۳ـ شاهآباد (اسلامآباد غرب) ۴ـ سنندج ۵ـ ملایر ۶ـ ایلام (به مرکزیت کرمانشاه).
در ساله ۱۳۳۷ ش، از درون استان پنجم و با انتزاع قروه و بیجار ترک نشین که اول جزو آذربایجان غربی بودند و سپس ملحق به همدان بودند استان کردستان به مرکزیت سنندج تشکیل شد.
امروز بیش از نیمی از استان کردستان ترکان بومی سنندج و شهرهای بیجار و قروه می باشند. بدین سبب بیش از هفتاد درصد اسامی جغرافیایی خاص استان تازه تاسیس و مسمی به کردستان ترکی است. لزوم درخواست احیای اسامی باستانی ترکی در ولایت اردلان( مسمی به کردستان در سال ۱۳۳۷ش) بیش از پیش احساس می گردد.
۲۹ فروردین ۱۴۰۴
@melikzadeh
⏭ Metam
✅ @pishroaz
🌹🌹🌹
#türkcə_deyim
Su üstündə yazı yazmaq
Anlam:
Etkisi olmayan sözlər söyləmək.
#تۆرکجه_دئییم
سۇ اۆستونده یازی یازماق
🔹آنلام:
ائتکیسی اوْلمایان سؤزلر سؤیلهمک.
در روی آب، نوشته نوشتن.
کنایه از کار بی اثر انجام دادن.
Alıntı (اقتباس)⬇️
@dilocaqi
#türkcə_deyim
Su üstündə yazı yazmaq
Anlam:
Etkisi olmayan sözlər söyləmək.
#تۆرکجه_دئییم
سۇ اۆستونده یازی یازماق
🔹آنلام:
ائتکیسی اوْلمایان سؤزلر سؤیلهمک.
در روی آب، نوشته نوشتن.
کنایه از کار بی اثر انجام دادن.
Alıntı (اقتباس)⬇️
@dilocaqi
🌹🌹🌹
Kötüler iyilerin mutsuzluğu ile beslenir.
بَدان با بداقبالی (ناشادی-خرسند نبودن) خوبان، می بالند.
@ucan39
Kötüler iyilerin mutsuzluğu ile beslenir.
بَدان با بداقبالی (ناشادی-خرسند نبودن) خوبان، می بالند.
@ucan39
🌹🌹🌹
Dilimiz (165)
Tepelemek (Tü)
لگدکوب کردن ( له کردن)
1.
ayakları altına alarak ezmek.
2.
mec.(بطور مجازی)
bozguna uğratmak, yenmek.
3.
mec.
kıyasıya dövmek, hırpalamak.
🌹🌹🌹
Tepmek (Tü)
1.
(at, eşek gibi hayvanlar için) ayağıyla vurmak.
2.
(pamuk, yün vb. için) üzerine basarak sıkıştırmak.
🌹🌹🌹
@ucan39
Dilimiz (165)
Tepelemek (Tü)
لگدکوب کردن ( له کردن)
1.
ayakları altına alarak ezmek.
2.
mec.(بطور مجازی)
bozguna uğratmak, yenmek.
3.
mec.
kıyasıya dövmek, hırpalamak.
🌹🌹🌹
Tepmek (Tü)
1.
(at, eşek gibi hayvanlar için) ayağıyla vurmak.
2.
(pamuk, yün vb. için) üzerine basarak sıkıştırmak.
🌹🌹🌹
@ucan39
Forwarded from dil ocağı (yaşar elçixan)
#atalar_sözü
📜 Yağıya¹ yaraq² gərək, yoxsa ondan uzaq gərək.
🔹Anlam:
Yağılardan itki³ görməmək habelə⁴ onun üstəsindən⁵ gələbilmək için yaraq gərəkir. Yarağınız yoxsa, yağıdan uzaq olunuz, onunla qarşılaşmamaya çalışınız.
📝 Ətək yazı; sözcüklərin anlamı:
1. Düşmən, saldırqan (həmlə edən).
2. Silah.
3. Toxunca, zərər.
4. Həmçinin.
5. Öhdəsindən.
***
#آتالار_سؤزو
📜 یاغییا¹ یاراق² گرَک، یـوْخسا اوْندان اۇزاق گرَک.
🔹آنلام:
یاغیلاردان ایتکی³ گؤرمهمک هابئله⁴ اوْنون اۆستهسیندن⁵ گلهبیلمک ایچین یاراق گرَکیر. یاراغینیز یـوْخسا، یاغیدان اۇزاق اوْلونوز، اوْنونلا قارشیلاشمامایا چالیشینیز.
📝 أتَک یازی؛ سؤزجوکلرین آنلامی:
1. دۆشمن، سالدیرقان (حمله ائدن).
2. سیلاح.
3. تـوْخونجا، ضرر.
4. همچینین.
5. عؤهدهسیندن.
╭••••••••••••••••••••••••••••••••╮
╰➤@dilocaqi
***
#Türkcə_yazaq
#Türkcəni_yayqınlaşdıraq
#Kimliğimiz_qorunsun
╰••••••••••••••••••••••••••••••••╯
📜 Yağıya¹ yaraq² gərək, yoxsa ondan uzaq gərək.
🔹Anlam:
Yağılardan itki³ görməmək habelə⁴ onun üstəsindən⁵ gələbilmək için yaraq gərəkir. Yarağınız yoxsa, yağıdan uzaq olunuz, onunla qarşılaşmamaya çalışınız.
📝 Ətək yazı; sözcüklərin anlamı:
1. Düşmən, saldırqan (həmlə edən).
2. Silah.
3. Toxunca, zərər.
4. Həmçinin.
5. Öhdəsindən.
***
#آتالار_سؤزو
📜 یاغییا¹ یاراق² گرَک، یـوْخسا اوْندان اۇزاق گرَک.
🔹آنلام:
یاغیلاردان ایتکی³ گؤرمهمک هابئله⁴ اوْنون اۆستهسیندن⁵ گلهبیلمک ایچین یاراق گرَکیر. یاراغینیز یـوْخسا، یاغیدان اۇزاق اوْلونوز، اوْنونلا قارشیلاشمامایا چالیشینیز.
📝 أتَک یازی؛ سؤزجوکلرین آنلامی:
1. دۆشمن، سالدیرقان (حمله ائدن).
2. سیلاح.
3. تـوْخونجا، ضرر.
4. همچینین.
5. عؤهدهسیندن.
╭••••••••••••••••••••••••••••••••╮
╰➤@dilocaqi
***
#Türkcə_yazaq
#Türkcəni_yayqınlaşdıraq
#Kimliğimiz_qorunsun
╰••••••••••••••••••••••••••••••••╯
Forwarded from 🇮🇷کندیمیز عظیم خانلو🇮🇷 ورمزیار🇮🇷 (اسفندیار حاجیلو)
جنگ نقده و اهمیت تاریخی آن:
تاریخ علمی است ملتها با دانستن آن اسباب ترقی و تنزل گذشتگان خود را میاموزند. هر ملتی تاریخ نداند چون کودکی ماند که پدر و مادر و نیاکان خود را نشناسد ... بدیهی است که پیش آمد حال آیندگان را هم نخواهد دانست.
در خلع تاریخ ملتها مجبور به تکرار مصائب و حوادث روزگار خواهند بود.
ولی چرا اشخاصی در خصوص واکاوی تاریخ چنین می پندارند که گذشته را برای مصلحت مناسبات زندگی امروز نباید دوباره باز سازی یا یاد آوری نمود. که طرح دوباره این مسائل موجب اختلاف اقوام و غیره می شود.
آیا این گونه افراد مطمئن هستند تعهدی بر این هست آنچه که در گذشته اتفاق افتاده دوباره پیش نیاید؟ یا خود ساز دوباره رشد و خود نمایی ننماید؟.
اهمیت موضوع در همین جاست. همچنانکه تاریخ تکرار شده است حوادث تاریخی نیز همچنان در شرایط مساعد همانند گذشته خلق شده و خود نمایی کرده است. لازم است باهوشیاری جامعه و هشدار به نهادهای اجتماعی که میتوانند از روند بروز حوادث و فجایاجلوگیری نمایند مرتب مراتب را تذکر داد و آنها را آماده نمود که بطور قطع و یقین از بروز و پیش آمد فجایع جلو گیری گردد.
بحث مسئله مسائل مناطق آذربایجان غربی درست یکی از همان مسائل حساس و حاد هست که بزنگاهی خود نمایی کرده و همچنان محتمل است خود نمایی کند. و این ادعا تجربه تکرار دهها بار این حادثه در گذشته نه چندان دور تاریخ این منطقه بلا خیز است.
تعدادی از اشخاصی در نقده یا سولدوز که عمدتا هم بقول خودشان قراپاپاق هستند ناراحت و نگران از طرح و بیان فاجعه جنگ نقده در 1358.1.31 می باشند. اما این افراد شاید بدلیل عدم آگاهی به مسائل گذشته تاریخ و یا علاقه وافر به خواب ندانم کاری چنین می پندارند که تمام موضوع جنگ نقده همان اتفاقی است که چند سال پیش اتفاق روی داد و تعدادی شاهد آن واقعه بودند و یا از بزرگان و شاهدان خود شنیده اند. بدون اینکه از گذشته ها چیزی بدانند و یا تحلیلی بر موضوع داشته باشند.
واقعیت موضوع جنگ نقده حتی این نیست که دوست ارجمند ما جناب یگانه آنرا با عنوان (جنگ نقده) به نگارش در آورده اند بلکه آن نوشته حوادث و اتفاقات سه روزه این ماجرا است.
آن چیزی که در طول اقامت. 200 ساله قراپاپاقها از بدو ورود در این منطقه بوقوع پیوسته است ریشه عمیقی در دل تاریخ منطقه دارد.
جنگ سال 1358 اولین این حادثه شوم نبود که واکاوی نشود و اعتمادی هم نیست با توجه به هیستری و روندی که برای توسعه خاکی که مدعیان دارند آخرین این فاجعه نیز باشد.
در واقع جنگ نقده تا بحال دهها بار تکرار شده است و آخرین آن در سال 1358 اتفاق افتاده است.
من به علاقه مندان این موضوع جهت آگاهی و اطلاع نسبی مطالعه بخش آخر کتاب فرود خسروی را پیشنهاد می کنم . همان بخش دوباره نویسی شده کتابچه (حرب الحسن) یادداشتها و یادگار بزرگ مردی از قراپاپاق حسنخان سرتیپ فرمانده سوار قراپاپاق ها که 70 سال برروی زین اسب نشست و برای حفظ حریم و تمامیت ارضی و ناموس قراپاپاق و سولدوز پاسداری داد و بی امان با غارتگران و دزدان مال و مواشی مردم جنگید و تجربیات خود را در آن کتابچه و بیادگار گذاشته است و منبع خوبی برای آگاهی و مطالعه است.
آری جنگ نقده زمانی شروع شد که نقی خان سرتیپ بجای اجرای فرمان عباس میرزا و دفع بلباسها دلسوزی کرد و طایفه مامش را بنا به درخواست آنها زیر بال گرفت و به عباس میرزا قول داد که آنها را زیر فرمان آورده و ملتی مطیع و وفاداری برای حاکمیت نماید. اما نشد و جنگ نقده از همان زمان چاشنی خورد.
جنگ نقده زمانی شروع شد که همان پناه جویان که تمام امنیت خود از خیر سر جانبازان و قهرمانان قراپاپاق بدست آورده بودند به محض مرگ نقیخان سرتیپ ازدهام آورده قلعه مهدیخان فرزند نقیخان را برسرش خراب کردند.
و بعدها دهها حوادث ریز و درشت از سال 1200 تا 1250 که نگارش آن خارج از حوصله این مقال است پیش آوردند.
یا جنگ نقده زمانی شروع شد که عزیزخان مکری با تمام حرص و ولع کل املاک ساوجبلاغ را تملک نموده بود قصد تملک خاک سولدوز را داشت و برای تسلط به آن با همکاری برادر زاده اش پاشاخان شجاع الملک حاکم ساجبلاغ و با هم دستی فرد شروری چون حمزه آقا منگور قصد نابودی سوار قراپاپاق را کرد و در یک ماموریت ساختگی 75 تن از بهترین نیروهای سوار و پیاده قراپاپاق را در نزدیکی ساوجبلاغ به قتل رساند و تنها با هوشیاری حسنخان سرتیپ بود نتوانست منطقه سولدوز را قتل و غارت و نابود کند.
جنگ نقده زمانی اتفاق افتاد که عبدالقادر شمزینی پسر دوم شیخ عبیدالله چهار نعل با اسبان و غارتگران همراه خود خاک سولدوز را از دربند تا ممیند جولانگاه خود کردند و دهها نفر از فرزندان این ملت در جنگ و مقابله با آنها کشته شدند و صدها خانوار از ناامنی و وحشت به مکانهایی دور پناه بردند.
جنگ نقده زمانی پیش آمد که عمرخان شکاک و شیخ طه فرزند شیخ عبدالقادر شمزینی بدستور اسماعیل سمیتقو
تاریخ علمی است ملتها با دانستن آن اسباب ترقی و تنزل گذشتگان خود را میاموزند. هر ملتی تاریخ نداند چون کودکی ماند که پدر و مادر و نیاکان خود را نشناسد ... بدیهی است که پیش آمد حال آیندگان را هم نخواهد دانست.
در خلع تاریخ ملتها مجبور به تکرار مصائب و حوادث روزگار خواهند بود.
ولی چرا اشخاصی در خصوص واکاوی تاریخ چنین می پندارند که گذشته را برای مصلحت مناسبات زندگی امروز نباید دوباره باز سازی یا یاد آوری نمود. که طرح دوباره این مسائل موجب اختلاف اقوام و غیره می شود.
آیا این گونه افراد مطمئن هستند تعهدی بر این هست آنچه که در گذشته اتفاق افتاده دوباره پیش نیاید؟ یا خود ساز دوباره رشد و خود نمایی ننماید؟.
اهمیت موضوع در همین جاست. همچنانکه تاریخ تکرار شده است حوادث تاریخی نیز همچنان در شرایط مساعد همانند گذشته خلق شده و خود نمایی کرده است. لازم است باهوشیاری جامعه و هشدار به نهادهای اجتماعی که میتوانند از روند بروز حوادث و فجایاجلوگیری نمایند مرتب مراتب را تذکر داد و آنها را آماده نمود که بطور قطع و یقین از بروز و پیش آمد فجایع جلو گیری گردد.
بحث مسئله مسائل مناطق آذربایجان غربی درست یکی از همان مسائل حساس و حاد هست که بزنگاهی خود نمایی کرده و همچنان محتمل است خود نمایی کند. و این ادعا تجربه تکرار دهها بار این حادثه در گذشته نه چندان دور تاریخ این منطقه بلا خیز است.
تعدادی از اشخاصی در نقده یا سولدوز که عمدتا هم بقول خودشان قراپاپاق هستند ناراحت و نگران از طرح و بیان فاجعه جنگ نقده در 1358.1.31 می باشند. اما این افراد شاید بدلیل عدم آگاهی به مسائل گذشته تاریخ و یا علاقه وافر به خواب ندانم کاری چنین می پندارند که تمام موضوع جنگ نقده همان اتفاقی است که چند سال پیش اتفاق روی داد و تعدادی شاهد آن واقعه بودند و یا از بزرگان و شاهدان خود شنیده اند. بدون اینکه از گذشته ها چیزی بدانند و یا تحلیلی بر موضوع داشته باشند.
واقعیت موضوع جنگ نقده حتی این نیست که دوست ارجمند ما جناب یگانه آنرا با عنوان (جنگ نقده) به نگارش در آورده اند بلکه آن نوشته حوادث و اتفاقات سه روزه این ماجرا است.
آن چیزی که در طول اقامت. 200 ساله قراپاپاقها از بدو ورود در این منطقه بوقوع پیوسته است ریشه عمیقی در دل تاریخ منطقه دارد.
جنگ سال 1358 اولین این حادثه شوم نبود که واکاوی نشود و اعتمادی هم نیست با توجه به هیستری و روندی که برای توسعه خاکی که مدعیان دارند آخرین این فاجعه نیز باشد.
در واقع جنگ نقده تا بحال دهها بار تکرار شده است و آخرین آن در سال 1358 اتفاق افتاده است.
من به علاقه مندان این موضوع جهت آگاهی و اطلاع نسبی مطالعه بخش آخر کتاب فرود خسروی را پیشنهاد می کنم . همان بخش دوباره نویسی شده کتابچه (حرب الحسن) یادداشتها و یادگار بزرگ مردی از قراپاپاق حسنخان سرتیپ فرمانده سوار قراپاپاق ها که 70 سال برروی زین اسب نشست و برای حفظ حریم و تمامیت ارضی و ناموس قراپاپاق و سولدوز پاسداری داد و بی امان با غارتگران و دزدان مال و مواشی مردم جنگید و تجربیات خود را در آن کتابچه و بیادگار گذاشته است و منبع خوبی برای آگاهی و مطالعه است.
آری جنگ نقده زمانی شروع شد که نقی خان سرتیپ بجای اجرای فرمان عباس میرزا و دفع بلباسها دلسوزی کرد و طایفه مامش را بنا به درخواست آنها زیر بال گرفت و به عباس میرزا قول داد که آنها را زیر فرمان آورده و ملتی مطیع و وفاداری برای حاکمیت نماید. اما نشد و جنگ نقده از همان زمان چاشنی خورد.
جنگ نقده زمانی شروع شد که همان پناه جویان که تمام امنیت خود از خیر سر جانبازان و قهرمانان قراپاپاق بدست آورده بودند به محض مرگ نقیخان سرتیپ ازدهام آورده قلعه مهدیخان فرزند نقیخان را برسرش خراب کردند.
و بعدها دهها حوادث ریز و درشت از سال 1200 تا 1250 که نگارش آن خارج از حوصله این مقال است پیش آوردند.
یا جنگ نقده زمانی شروع شد که عزیزخان مکری با تمام حرص و ولع کل املاک ساوجبلاغ را تملک نموده بود قصد تملک خاک سولدوز را داشت و برای تسلط به آن با همکاری برادر زاده اش پاشاخان شجاع الملک حاکم ساجبلاغ و با هم دستی فرد شروری چون حمزه آقا منگور قصد نابودی سوار قراپاپاق را کرد و در یک ماموریت ساختگی 75 تن از بهترین نیروهای سوار و پیاده قراپاپاق را در نزدیکی ساوجبلاغ به قتل رساند و تنها با هوشیاری حسنخان سرتیپ بود نتوانست منطقه سولدوز را قتل و غارت و نابود کند.
جنگ نقده زمانی اتفاق افتاد که عبدالقادر شمزینی پسر دوم شیخ عبیدالله چهار نعل با اسبان و غارتگران همراه خود خاک سولدوز را از دربند تا ممیند جولانگاه خود کردند و دهها نفر از فرزندان این ملت در جنگ و مقابله با آنها کشته شدند و صدها خانوار از ناامنی و وحشت به مکانهایی دور پناه بردند.
جنگ نقده زمانی پیش آمد که عمرخان شکاک و شیخ طه فرزند شیخ عبدالقادر شمزینی بدستور اسماعیل سمیتقو
Forwarded from 🇮🇷کندیمیز عظیم خانلو🇮🇷 ورمزیار🇮🇷 (اسفندیار حاجیلو)
تا داخل حرم حاکم ایل قراپاپاق (رشیدالسلطنه) پیش رفتند و تمامی هستی خانواده ها را در روستاها و خود نقده به غارت بردند و حتی به البسه اهل حرم و قنداق نوزادان نیز رحم نکردند. و فردای آن روز شیخ طه فرزند عبدالقادر روی پل راهدانه ایستاده و کرکری خوانده و می گفت امروز تقاص پدرم (شیخ عبدالقادر) را از قراپاپاق ها گرفتم. در آن فاجعه که رسما یک نسل کشی تمام عیار اتفاق افتاد; جمعیت تقریبا 35000 نفری سولدوز تمام عیار غارت شده و بی خانمان گشتند و خرابه های خانه هایشان نیز به آتش کشیده شد. تا دیگربار امیدی برای بازگشت نداشته باشند و پس از سه سال آوارگی دو سوم جمعیت زنده مانده به سولدوز مراجعت نمودند بقیه آنها نابود شده بودند و برای پر کردن جای خالی آنان و هم چنین حمایت از یک ملت به افلاس رسیده دو طایفه از عشایری حیدرلو و اینانلو را از مناطق سهند به سولدوز انتقال دادند.
اما مهمترین واقعیت این است که جنگ نقده زمانی شروع شد که دو دانگ از ملک قصبه نقده با پول نقد به اهالی خود نقده و قراپاپاق فروخته نشد بلکه در قبال بدهی دویست تومان به یک کرد پارچه فروش مهابادی بنام سوجبلاغی داده شد و نطفه همه بدبختیهای مردم سولدوز آن زمان بسته شد و جنگ نقده از همان لحظه آغاز شد.
جنگ نقده زمانی شروع شد که قاضی محمد سولدوز را کردستان فرض نمود و در قصبه نقده کمیته جمهوری مهاباد را با همدستی کسانی ( ... ) در نقده مستقر نمود و سید احمد شمزینی فرزند شیخ طه معروف را از عراق دعوت کرده و در راس کمیته مرکزی نقده نشاند و مسئول کمیته نقده را دستگیر و در مرغدانی حبس کرده و توسط عوامل شان شکنجه نمودند.
جنگ نقده تنها اجرای یک متینگ ساده حزب دمکرات و غیره ذالک در نقده نبود بلکه آن چیزی بود که ملا صالح بجد ادعایش را می کرد. اما این نیت بدست جاهلی چون قاسملو که با تمام ادعاهایش در یک کشتار کور بدام افتاده بود, اجرایی شد.
جنگ نقده; جنگ نقده نبود اهداف توسعه طلبی خاک و یک پاکسازی قومی بود هرچند در این جنایت ضد بشری تعداد زیادی از مردم بی گناه قربانی آن شدند اما اهداف عاملان و عامدان آنچنان که طرح شده بود به نتیجه نرسید و با هدف آنها بپایان نیامد.
بلکه با شهامت و شجاعت و مقاومت جانکاه مردم نقده و با شکست توطعه گران و توسعه طلبان بپایان آمد.
بیاد کشته شدگان مظلوم سال 1358 شهرستان نقده 1399.1.28
✍اسفندیار حاجیلو
اما مهمترین واقعیت این است که جنگ نقده زمانی شروع شد که دو دانگ از ملک قصبه نقده با پول نقد به اهالی خود نقده و قراپاپاق فروخته نشد بلکه در قبال بدهی دویست تومان به یک کرد پارچه فروش مهابادی بنام سوجبلاغی داده شد و نطفه همه بدبختیهای مردم سولدوز آن زمان بسته شد و جنگ نقده از همان لحظه آغاز شد.
جنگ نقده زمانی شروع شد که قاضی محمد سولدوز را کردستان فرض نمود و در قصبه نقده کمیته جمهوری مهاباد را با همدستی کسانی ( ... ) در نقده مستقر نمود و سید احمد شمزینی فرزند شیخ طه معروف را از عراق دعوت کرده و در راس کمیته مرکزی نقده نشاند و مسئول کمیته نقده را دستگیر و در مرغدانی حبس کرده و توسط عوامل شان شکنجه نمودند.
جنگ نقده تنها اجرای یک متینگ ساده حزب دمکرات و غیره ذالک در نقده نبود بلکه آن چیزی بود که ملا صالح بجد ادعایش را می کرد. اما این نیت بدست جاهلی چون قاسملو که با تمام ادعاهایش در یک کشتار کور بدام افتاده بود, اجرایی شد.
جنگ نقده; جنگ نقده نبود اهداف توسعه طلبی خاک و یک پاکسازی قومی بود هرچند در این جنایت ضد بشری تعداد زیادی از مردم بی گناه قربانی آن شدند اما اهداف عاملان و عامدان آنچنان که طرح شده بود به نتیجه نرسید و با هدف آنها بپایان نیامد.
بلکه با شهامت و شجاعت و مقاومت جانکاه مردم نقده و با شکست توطعه گران و توسعه طلبان بپایان آمد.
بیاد کشته شدگان مظلوم سال 1358 شهرستان نقده 1399.1.28
✍اسفندیار حاجیلو