هراس دارم از هر کلماتی که از زبانت و زبانم می‌شنوم پروانه های سینه ام رو نه تنها در سینه ام حبس کردم بلکه بال های مخملی اش را شکستم تا مبادا باز برای کسی پر بزند تا مبادا باز قلب من تنها صدایی بشود که بشنوم تا مبادا از لرزش دستانم سرمای انگشتانم بلرزم ..زهری نوشیدم که نه دردش نه غمش دردناک بود یک زهر شیرین اما مخدر..جوری اعتیاد آور بود که گوارا ترین و قرمز ترین شرابی که در لیوان سر میخورد مرا وسوسه نمی‌کرد ، شاید من قوی بودم تا خودمو خونسرد نشون بدم حتی هنگامی که بال های پروانه هایم از بال زدن خسته شده بودن اما امید هایم ؟ رویا هایم خسته از خیال پردازی نشدند و غرق در خیالاتی شدم که متوجه نوشیدن آن زهر اعتیاد آور نشدم ..شاید بتوان گفت عشق شیرین ترین و مخدر ترین زهریست که فرد با رضایت خودش لب میزند.

خاطراتی که تکرار میشن آهنگ های که دوباره پخش میشن ...حرفایی که تکرار میشن.. قول‌هایی که داده شدن و عملی نشدن ..اشک های که هر شب جاری شدن ..زخم هایی که نه ترمیم بلکه وخیم تر شدن ..همه این ها کابوس هاییی که دوباره بیدار شدن همه همه با یه کلمه دوباره پیدا شدن ..

هراس دارم از هر کلماتی که از زبانت و زبانم می‌شنوم پروانه های سینه ام رو نه تنها در سینه ام حبس کردم بلکه بال های مخملی اش را شکستم تا مبادا باز برای کسی پر بزند تا مبادا باز قلب من تنها صدایی بشود که بشنوم تا مبادا از لرزش دستانم سرمای انگشتانم بلرزم ..زهری نوشیدم که نه دردش نه غمش دردناک بود یک زهر شیرین اما مخدر..جوری اعتیاد آور بود که گوارا ترین و قرمز ترین شرابی که در لیوان سر میخورد مرا وسوسه نمی‌کرد ، شاید من قوی بودم تا خودمو خونسرد نشون بدم حتی هنگامی که بال های پروانه هایم از بال زدن خسته شده بودن اما امید هایم ؟ رویا هایم خسته از خیال پردازی نشدند و غرق در خیالاتی شدم که متوجه نوشیدن آن زهر اعتیاد آور نشدم ..شاید بتوان گفت عشق شیرین ترین و مخدر ترین زهریست که فرد با رضایت خودش لب میزند.