توشه آخرت(راه سخت و دشوار به فکرتجهیزات باشید زمان زیادی نمانده )
81 subscribers
8.84K photos
4.51K videos
94 files
183 links
ارسال مطالب با ذکر صلوات بلامانع است

روز قیامت میگی: خدایا اشتباه شده
کارهای خوبی داشتم که نیست
🍀 گناهانی نداشتم که هست!

حسناتت رفت
🍀در پرونده کسیکه غیبتش را کردی!
طلبکار بود؛ از گناهانش
به تو رسید
.
Download Telegram
#تشرف #قسمت‌ #دوم
سؤال کرد که درمیان این هودج کیست؟
گفتند: حضرت فاطمه زهرا و خدیجه کبری(ع)هستند.
گفت: کجا می روند؟چه
گفتند: چون امشب شب جمعه است، به زیارت امام حسین(ع) می روند و دید رقعه هایی را از هودج می ریزند که در آنها نوشته شده:
«امان من النار لزوار الحسین(ع) فی لیلة الجمعة امان من النار یوم القیامة».
(امان نامه ا
ی است از آتش برای زوار سیدالشهداء(ع) در شب جمعه و امان از آتش روز قیامت). آیا این حدیث صحیح است؟
فرمود: «بله راست است و مطلب تمام است».
گفتم: ای آقای من صحیح است که می گویند: کسی که امام حسین(ع) را در شب جمعه زیارت کند، برای او امان است؟
فرمود: «آری واللّه ». و اشک از چشمان مبارکش جاری شد و گریه کرد.
گفتم: ای آقای من سؤال دارم.
فرمود: «بپرس!»
گفتم: در سال 1269 به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) رفتم در قریه درود (نیشابور) عربی از عرب های شروقیه، که از بادیه نشینان طرف شرقی نجف اشرف اند را ملاقات کردم و او را مهمان نمودم از او پرسیدم: ولایت حضرت علی بن موسی الرضا(ع)چگونه است؟
گفت: بهشت است، تا امروز پانزده روز است که من از مال مولایم حضرت علی بن موسی الرضا(ع)می خورم نکیرین چه حق دارند در قبر نزد من بیایند و حال آنکه گوشت و خون من از طعام آن حضرت روئیده شده. آیا صحیح است؟ آیا علی بن موسی الرضا(ع)می آید و او را از دست منکر و نکیر نجات می دهد؟
فرمود: «آری واللّه ! جد من ضامن است».
گفتم: آقای من سؤال کوچکی دارم.
فرمود: «بپرس!»
گفتم: زیارت من از حضرت رضا(ع) قبول است؟
فرمود: «ان شاءاللّه قبول است».
گفتم: آقای من سؤالی دارم.
فرمود: «بپرس!»
گفتم: زیارت حاج احمد بزازباشی قبول است، یا نه؟(او با من در راه مشهد رفیق و شریک در مخارج بود)
فرمود: «زیارت عبد صالح قبول است».
گفتم: آقای من سؤالی دارم.
فرمود: «بسم اللّه »
گفتم: فلان کس اهل بغداد که همسفر ما بود زیارتش قبول است؟
جوابی نداد
گفتم: آقای من سؤالی دارم.
فرمود: «بسم اللّه »
گفتم: آقای من این کلمه را شنیدید؟ یا نه! زیارتش قبول است؟
باز هم جوابی ندادند. (این شخص با چند نفر دیگر از پول دارهای بغداد بود و دائماً در راه به لهو و لعب مشغول بود و مادرش را هم کشته بود).
در این موقع به جایی رسیدیم، که جاده پهن بود و دوطرفش باغات بود و شهر کاظمین در مقابل قرار گرفته بود و قسمتی از آن جاده متعلق به بعضی از ایتام سادات بود، که حکومت به زور از آنها گرفته بود و به جاده اضافه نموده بود و معمولاً اهل تقوی که از آن اطلاع داشتند، از آن راه عبور نمی کردندولی دیدم آن آقا از روی آن قسمت از زمین عبور می کند!
گفتم: ای آقای من! این زمین مالی بعضی از ایتام سادات است تصرف در آن جایز نیشت!
فرمود: «این مکان مال جد ما، امیرالمؤمنین(ع) و ذریه او و اولاد ماست. برای موالیا ما تصرف در آن حلال است».
در نزدیکی همین محل باغی بود که متعلق به حاج میرزا هادی است او از متمولین معروف ایران بود که در بغداد ساکن بود.
گفتم: آقای من می گویند: زمین باغ حاجی میرزا هادی مال حضرت موسی بن جعفر(ع) است، این راست است یا نه؟
فرمود: «چه کار داری به این!» و از جواب اعراض نمود.
در این وقت رسیدیم به جوی آبی، که از شط دجله برای مزارع کشیده اند و از میان جاده می گذرد و بعد از آن دو راهی می شود، که هر دو راه به کاظمین می رود، یکی از این دو راه اسمش راه سلطانی است و راه دیگر به اسم راه سادات معروف است، آن جناب میل کرد به راه سادات.
پس گفتم: بیا از این راه، یعنی راه سلطانی برویم.
فرمود: «نه!: از همین راه خود می رویم».
پس آمدیم و چند قدیم نرفتیم که خود را در صحن مقدس کاظمین کنار کفش داری دیدیم، هیچ کوچه و بازاری را ندیدیم. پس داخل ایوان شدیم از طرف «باب المراد» که سمت شرقی حرم و طرف پایین پای مقدس است. اقا بر درِ رواق مطهر، معطل نشد و اذن دخول نخواند و بر درِ حرم ایستاد. پس فرمود: «زیارت کن!».
گفتم: من سواد ندارم.
فرمود: «برای تو بخوانم؟»
گفتم: بلی!
فرمود: «أدخل یااللّه السلام علیک یا رسول اللّه السلام علیک یا امیرالمؤمنین...» و بالاخره بر یک یک از ائمه سلام کرد تا رسید به حضرت عسکری(ع) و فرمود:
«السلام علیک یا ابا محمدالحسن العسکری».
بعد از آن به من فرمود: «امام زمانت را می شناسی؟»
گفتم: چطور نمی شناسم.
فرمود: «به او سلام کن».
گفتم: «اسلام علیک یا حجة اللّه یا صاحب الزمان یابین الحسن».
آقا تبسمی کرد و فرمود: «علیک السلام و رحمة اللّه و برکاته».
پس داخل حرم شدیم و خود را به ضریح مقدس چسباندیم و ضریح را بوسیدیم به من فرمود: «زیارت بخوان».
گفتم: سواد ندارم.
فرمود: «من برای تو زیارت بخوانم؟»
گفتم: بله.
فرمود: «کدام زیارت را می خواهی؟»
گفتم: هر زیارتی که افضل است.
فرمود: «زیارت امین اللّه افضل است»، سپس مشغول زیارت امین اللّه شد و آن زیارت را به این صورت خواند:
ادامه دارد....
#تشرف

توشه آخرت @toseherah
🌺🌺🌺🌺🌺

🌹لطفا حتما تا آخر بخونید🌹

🌴داستانی در مورد فضیلت #امیرالمومنین (علیه السلام)🌴

روزی #پیامبر اکرم به خانه حضرت #زهرا آمدند . حضرت #علی و #حسنین (ص) هم در خانه حضور داشتند .


پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه #میوه ای از میوه های #بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به #جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.

امام #حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیة اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :

پدر جان به جبرائیل بگوئید از #خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواستة حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.

مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق #خرمای بهشتی را آورده و در حجرة حضرت زهرا (سلام الله علیها)گذاشت.

پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : #فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند.

پیامبر خرمای #اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام #حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای #دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام #حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای #سوم را در دهان جگر گوشة خود حضرت #زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.

خرمای #چهارم را هم در دهان حضرت #علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای #پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت #علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای #ششم را برداشتند، #ایستادند و در دهان حضرت #علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.

در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما #یک خرما دادید اما به علی #سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟

رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) خطاب به دختر خود فرمودند :

فاطمه جان وقتی خرما در دهان #حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که #جبرائیل و #مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان #حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».

#فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم #حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم .

اما وقتی خرما در دهان #علی نهادم شنیدم که #خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم #خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان .
به #احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان #علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود :
« یا رسول الله #بعزت و #جلالم قسم اگر تا #صبح قیامت خرما در دهان #علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم #نوش جانت ، گوارای وجودت».

منبع: جلاالعیون علامة مجلسی

توشه آخرت @toseherah
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#فضائل_امیرالمومنین
#کرامات
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

#تأمل

امام سجاد عليه السلام فرمودند:

سه حالت و خصلت در هر يک از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهی می باشد و از سختی ها و شدايد صحرای محشر در امان است👇👇

#اول آن كه در كارگشائی و كمک به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.

#دوم آن كه قبل از هر نوع حركتی بينديشد كه كاری را كه می خواهد انجام دهد يا هر سخنی را كه می خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودی خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او می باشد.

#سوم قبل از عيب جوئی و بازگوئی عيب ديگران، سعی كند عيب های خود را برطرف نمايد.

📚بحارالأنوار، ج 75، ص 141، ح 3
توشه آخرت @toseherah
🌺🌺🌺🌺🌺

🌴ملاقات شیخ حسنعلی نخودکی با امام زمان علیه‌السلام و گرفتن سرمایه حلال از آن حضرت🌴

مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی می فرمودند: «برای مسئله یکسال تمام به #عبادت و ریاضت مشغول شدم و درخواست من این بود که شرفیاب حضور حضرت ولیّ عصر (ع) شوم و سرمایه ای از آن حضرت بگیرم.
پس از یک سال، شبی به من الهام شد که فردا در بازار خربوزه فروشان اصفهان اجازه ملاقات داده شده است.

در اصفهان بازارچه ای بود که تمام دکّانهای اطراف آن خربوزه فروشی بود و بعضی هم که دکّان نداشتند خربوزه را قطعه قطعه می کردند و در طبقی می گذاشتند و خورده فروشی می کردند.

فردای آن شب پس از غسل کردن و لباس تمیز پوشیدن با حالت ادب، روانه بازار شدم. وقتی داخل بازار شدم از یک طرف حرکت می کردم و اشخاص را زیر نظر می گرفتم ناگاه دیدم آن دُرّ یگانه عالم امکان، در کنار یکی از این کسبه فقیر که طبق خربوزه فروشی دارد نزول اجلال فرموده است.

مؤدّب جلو رفتم و سلام عرض کردم. جواب فرمودند و با نگاه چشم فرمودند: «چه می خواهی؟»
عرض کردم: «استدعای سرمایه ای دارم.»
آن حضرت خواستند #جندک (پول خورد آن زمان) به من عنایت کنند.
من عرض کردم: «برای سرمایه می خواهم.»
پس از پرداخت آن خودداری فرمودند و مرا مرخّص کردند.

وقتی به حال طبیعی آمدم فهمیدم که هنوز قابل نیستم. لذا یک سال دیگر به #عبادت و ریاضت به منظور رسیدن به مقصود مشغول شدم.
پس از آن روز گاهی به دیدن آن مرد عامی خربوزه فروش می رفتم و گاهی به او کمک می کردم. روزی از او پرسیدم: «آن آقا که فلان روز این جا نشسته بودند چه کسی هستند؟»
گفت: «او را نمی شناسم، مرد بسیار خوبی است گاهگاهی این جا می آید و کنار من می نشیند و با من دوست شده است. بعضی از اوقات که وضع مالی من خوب نیست به من کمک می کند.»

سال #دوّم تمام شد باز به من اجازه ملاقات در همان محلّ عنایت فرمودند. در این دفعه آدرس را می دانستم، مستقیماً به کنار طبق آن مرد رفتم و دیدم حضرت روی کرسی کوچکی نزول اجلال فرموده است.

سلام عرض کردم. جواب مرحمت فرمودند و باز همان چند جندک را مرحمت فرمودند و من گرفته سپاسگزاری کردم و مرخّص شدم.
با آن چند جندک مقداری #پایه مهر خریدم و در کیسه ای ریختم و چون فنّ #مهر کنی را بلد بودم هر چند وقت، کنار بازار می نشستم و چند عدد مهر برای مشتریها می کندم، البته بقدر حدّاقلی که به آن قناعت می شود، و از آن کیسه که در جیبم بود پایه مهر بر می داشتم بدون آنکه به شماره آنها توجّه کنم.
سالهای سال کار من موقع اضطرار استفاده از آن پایه #مهرها بود و #تمام نمی شد و در حقیقت در سر سفره #احسان آن بزرگوار مهمان بودم.»


منبع: شمّه ای از کرامات شیخ حسنعلی نخودکی

#تشرفات

🌺🌿🌺توشه آخرت🍃🌸 @toseherah
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

#تأمل

امام سجاد عليه السلام فرمودند:

سه حالت و خصلت در هر يک از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهی می باشد و از سختی ها و شدايد صحرای محشر در امان است👇👇

#اول آن كه در كارگشائی و كمک به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.

#دوم آن كه قبل از هر نوع حركتی بينديشد كه كاری را كه می خواهد انجام دهد يا هر سخنی را كه می خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودی خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او می باشد.

#سوم قبل از عيب جوئی و بازگوئی عيب ديگران، سعی كند عيب های خود را برطرف نمايد.

📚بحارالأنوار، ج 75، ص 141، ح 3
توشه آخرت @toseherah
✍️امام سجاد علیه السلام فرمودند:

سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی می‌باشد و از سختی‌ها و شداید صحرای محشر در امان است

#اول آن که در کارگشایی و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.

#دوم آن که قبل از هر نوع حرکتی بیندیشد که کاری را که می‌خواهد انجام دهد یا هر سخنی را که می‌خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودی خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او می‌باشد.

#سوم قبل از عیب جویی و بازگوئی عیب دیگران، سعی کند عیب‌های خود را برطرف نماید.

📚بحارالأنوار، ج 75، ص 141
توشه آخرت @toseherah
✍️امام سجاد علیه السلام فرمودند:

سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی می‌باشد و از سختی‌ها و شداید صحرای محشر در امان است

#اول آن که در کارگشایی و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.

#دوم آن که قبل از هر نوع حرکتی بیندیشد که کاری را که می‌خواهد انجام دهد یا هر سخنی را که می‌خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودی خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او می‌باشد.

#سوم قبل از عیب جویی و بازگوئی عیب دیگران، سعی کند عیب‌های خود را برطرف نماید.

📚بحارالأنوار، ج 75، ص 141

توشه آخرت @toseherah
امام سجاد عليه السلام فرمودند:

سه حالت و خصلت در هر يک از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهی می باشد و از سختی ها و شدايد صحرای محشر در امان است👇👇

#اول آن كه در كارگشائی و كمک به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.

#دوم آن كه قبل از هر نوع حركتی بينديشد كه كاری را كه می خواهد انجام دهد يا هر سخنی را كه می خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودی خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او می باشد.

#سوم قبل از عيب جوئی و بازگوئی عيب ديگران، سعی كند عيب های خود را برطرف نمايد.

📚بحارالأنوار، ج 75، ص 141، ح 3

توشه آخرت @toseherah
✍️حکایتی بسیار زیبا

هارون الرشید به بهلول گفت :

مى خواهم كه روزى تو را مقرر كنم
تا فكرت آسوده باشد

بهول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب دارد!

#اول : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ،
تا مهیا كنى
#دوم : نمى دانى چه وقت مى خواهم
#سوم : نمى دانى چه قدر مى خواهم

ولى خداوند اینها را مى داند

با این تفاوت كه اگر خطائى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد

ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را
قطع نخواهد کرد

توشه آخرت @toseherah