روز شکار،پیرزنی با قباد گفت
کاز آتش فساد تو جز دود و آه نیست
روزی بیا به کلبهی ما از ره شکار
تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت،سفرهی بی نان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو،امان و پناه نیست
سنگینی خراج بما عرضه تنگ کرد
گندم تراست،حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی وگفتی تباه نیست
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله وبخیل درین بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو،هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی،پادشاه نیست
مُردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزمجوی ترا در سپاه نیست
جمعی سیاهروز سیهکاری تواند
باور مکن که بهر توروز سیاه نیست
مزدور خفته را ندهد مزد هیچکس
میدان همت است جهان،خوابگاه نیست
تقویم عمر ماست جهان هر چه میکنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر چو سختی دهی بخلق
در کیفر فلک،غلط و اشتباه نیست
#پروین_اعتصامی
کاز آتش فساد تو جز دود و آه نیست
روزی بیا به کلبهی ما از ره شکار
تحقیق حال گوشهنشینان گناه نیست
هنگام چاشت،سفرهی بی نان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو،امان و پناه نیست
سنگینی خراج بما عرضه تنگ کرد
گندم تراست،حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی وگفتی تباه نیست
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله وبخیل درین بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو،هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی،پادشاه نیست
مُردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزمجوی ترا در سپاه نیست
جمعی سیاهروز سیهکاری تواند
باور مکن که بهر توروز سیاه نیست
مزدور خفته را ندهد مزد هیچکس
میدان همت است جهان،خوابگاه نیست
تقویم عمر ماست جهان هر چه میکنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر چو سختی دهی بخلق
در کیفر فلک،غلط و اشتباه نیست
#پروین_اعتصامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬#پروین_اعتصامی فقط #شاعر گفتوگوی اشیاء نیست، زندگیاش جنبههای ناخوانده بسیار دارد. در سالروز درگذشتش هم یادش کردهایم و هم از هنر و زندگیاش گفتهایم. 🎧👆
.
. 🔺سعید نیکوخصلت، عضو شورای شهر #تبریز: شورای شهر در طول سال اول شورا پیگیر بررسی انتقال آرامگاه #پروین_اعتصامی از #قم به تبریز بوده است
اگر بتوانیم #هویت واقعی پروین اعتصامی را به مردم معرفی کنیم، میتوانیم تبریز را به مرکز برگزاری همایشها و فستیوالهای مرتبط با #بانوان در سطح ملی و بین المللی تبدیل کنیم! جایگاه ادبی پروین اعتصامی بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما میشناسیم
اگر زبان ایران #لاتین بود امروز پروین اعتصامی از شناخته شدهترین شاعران بانوی #جهان بود، باید سعی کنیم قدر داشتههای فرهنگی خود را بدانیم تا در آینده از آنها به نحو احسن استفاده کنیم
شمس خبر .
┏━━🍃🌺━━┓
@TorkAz تورک آز
┗━━🌺🍃━━┛
. 🔺سعید نیکوخصلت، عضو شورای شهر #تبریز: شورای شهر در طول سال اول شورا پیگیر بررسی انتقال آرامگاه #پروین_اعتصامی از #قم به تبریز بوده است
اگر بتوانیم #هویت واقعی پروین اعتصامی را به مردم معرفی کنیم، میتوانیم تبریز را به مرکز برگزاری همایشها و فستیوالهای مرتبط با #بانوان در سطح ملی و بین المللی تبدیل کنیم! جایگاه ادبی پروین اعتصامی بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما میشناسیم
اگر زبان ایران #لاتین بود امروز پروین اعتصامی از شناخته شدهترین شاعران بانوی #جهان بود، باید سعی کنیم قدر داشتههای فرهنگی خود را بدانیم تا در آینده از آنها به نحو احسن استفاده کنیم
شمس خبر .
┏━━🍃🌺━━┓
@TorkAz تورک آز
┗━━🌺🍃━━┛
📚 دیوان اشعار پروین اعتصامی
👤 #پروین_اعتصامی
🎙 فاطمه رکنی
پروین اعتصامی، شاعر اهل تبریز است که از او به «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد شده است. دیوان اشعار او شامل شعرهایی در سبکهای گوناگون است که از دردهای جامعه و دغدغه های فکری او حکایت دارد.
پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی زیر نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملکالشعراء بهار، سرودن شعر را آغاز کرد.
شعر پروین شعر مردم است، مردمی که در پیچ و خم زمانه با ناملایمات روزگار، دست بهگریبانند. شعری که از زبان هرچیزی با مخاطب سخن می گوید، از گفتوگوی سیر و پیاز گرفته تا پایه و دیوار. شعری که به هر ترفندی سعی دارد دردی از دل دردمندان بردارد. پروین بهراستی یگانه اختر تابناک چرخ ادب ایرانزمین است و در سرودن اشعاری چنین نغز در میان زنان، هیچ کس تاکنون به گردِ پای او نرسیده و احتمالا نخواهد رسید. دیوان پروین را بشنوید و از هر حکایت آن، لذت ببرید.
این کتاب را ساعت ۲۰ امشب بشنوید
🎧 @TorkAz 👈✅ کانال #تورک_آز
👤 #پروین_اعتصامی
🎙 فاطمه رکنی
پروین اعتصامی، شاعر اهل تبریز است که از او به «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد شده است. دیوان اشعار او شامل شعرهایی در سبکهای گوناگون است که از دردهای جامعه و دغدغه های فکری او حکایت دارد.
پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی زیر نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملکالشعراء بهار، سرودن شعر را آغاز کرد.
شعر پروین شعر مردم است، مردمی که در پیچ و خم زمانه با ناملایمات روزگار، دست بهگریبانند. شعری که از زبان هرچیزی با مخاطب سخن می گوید، از گفتوگوی سیر و پیاز گرفته تا پایه و دیوار. شعری که به هر ترفندی سعی دارد دردی از دل دردمندان بردارد. پروین بهراستی یگانه اختر تابناک چرخ ادب ایرانزمین است و در سرودن اشعاری چنین نغز در میان زنان، هیچ کس تاکنون به گردِ پای او نرسیده و احتمالا نخواهد رسید. دیوان پروین را بشنوید و از هر حکایت آن، لذت ببرید.
این کتاب را ساعت ۲۰ امشب بشنوید
🎧 @TorkAz 👈✅ کانال #تورک_آز
دیوان اشعار پروین اعتصامی
📚 دیوان اشعار پروین اعتصامی
👤 #پروین_اعتصامی
🎙 فاطمه رکنی
☘ جلد اول
توضیح مختصر کتاب
ساعت ۲۰ هر شب کتاب یشنوید
🎧 @TorkAz ✅ کانال #تورک_آز
👤 #پروین_اعتصامی
🎙 فاطمه رکنی
☘ جلد اول
توضیح مختصر کتاب
ساعت ۲۰ هر شب کتاب یشنوید
🎧 @TorkAz ✅ کانال #تورک_آز
Bist Hezar Arezoo, Mohsen Chavoshi محسن چاوشی، بیست هزار آرزو
Unknown
چون چهره صبح، شادمان باش
تا چند ملول می نشينی؟!
#پروین_اعتصامی 🌺🍃
درودتان باد یاران جانانم
صبحتان دلگشا 😍❤️
تا چند ملول می نشينی؟!
#پروین_اعتصامی 🌺🍃
درودتان باد یاران جانانم
صبحتان دلگشا 😍❤️
اینجا قم، آرامگاه ابدی پروین اعتصامی و پدر بزرگوارش اعتصام الملک است!
به سختی اینجا رو پیدا کردم چون هیچ نشون و تابلویی نداشت! از یکی از کارکنان سراغ مقبره خانوادگی پروین رو گرفتم، گفت همین بغل! گفتم اینجا!؟ اینجا که نوشته دفتر جواب به سوالات شرعی! گفت همونه! وارد شدم! یک سالن که فرش شده بود و حاج آقایی که برای جواب به سوالات شرعی پشت میز نشسته بود! دنبال قبر گشتم و چون چیزی ندیدم، گفتم حاج آقا قبر پروین کجاست!؟ زیر پاش رو نشون داد و گفت همینجا! خاک پروین، ستاره درخشان آسمان ادب ایران، زیر پای حاج آقا بود! برای اینکه سنگ قبرش سنگ راه نباشد برای ایشون، سنگ قبر رو کندن و به دیوار زدند! اثبات کلامم، سایه تیره حاج آقا گوشه عکس است! نشستم و به رسم خودمون چند ضربه به فرش زیر پای حاج آقا زدم و برای بانو پروین فاتحه خوندم! موقع رفتن گفتم ببخشید یه سوال شرعی دارم، لبخند زد و گفت بفرمایید! گفتم اینجا مقبره خانوادگی پروین است، محل کارتون غصبی نیست!؟ خیره توی صورتم نگاه کرد و گفت موهات رو بپوشون! جواب قانع کننده ای بود! از شعر پروین براش جواب داشتم و گفتم حد به گردن داری و حد می زنی!
#پروین_اعتصامی
به سختی اینجا رو پیدا کردم چون هیچ نشون و تابلویی نداشت! از یکی از کارکنان سراغ مقبره خانوادگی پروین رو گرفتم، گفت همین بغل! گفتم اینجا!؟ اینجا که نوشته دفتر جواب به سوالات شرعی! گفت همونه! وارد شدم! یک سالن که فرش شده بود و حاج آقایی که برای جواب به سوالات شرعی پشت میز نشسته بود! دنبال قبر گشتم و چون چیزی ندیدم، گفتم حاج آقا قبر پروین کجاست!؟ زیر پاش رو نشون داد و گفت همینجا! خاک پروین، ستاره درخشان آسمان ادب ایران، زیر پای حاج آقا بود! برای اینکه سنگ قبرش سنگ راه نباشد برای ایشون، سنگ قبر رو کندن و به دیوار زدند! اثبات کلامم، سایه تیره حاج آقا گوشه عکس است! نشستم و به رسم خودمون چند ضربه به فرش زیر پای حاج آقا زدم و برای بانو پروین فاتحه خوندم! موقع رفتن گفتم ببخشید یه سوال شرعی دارم، لبخند زد و گفت بفرمایید! گفتم اینجا مقبره خانوادگی پروین است، محل کارتون غصبی نیست!؟ خیره توی صورتم نگاه کرد و گفت موهات رو بپوشون! جواب قانع کننده ای بود! از شعر پروین براش جواب داشتم و گفتم حد به گردن داری و حد می زنی!
#پروین_اعتصامی
💖💖💖💖💖
💖🌸🌸💖
💖🌸💖
💖💖
💖
#دیوان_پروین_اعتصامی💛
رخشنده اعتصامی (۲۵ اسفندِ ۱۲۸۵ – ۱۵ فروردینِ ۱۳۲۰)، معروف به پروین اعتصامی، شاعر ایرانی بود.
او بیشتر بهدلیل به کار بردن سبک شعری مناظره در شعرهایش معروف است. مضامین و معانی شعرهای او توصیفکنندهٔ دلبستگیِ عمیقش به پدر، استعداد و شوقِ فراوانش به آموختنِ دانش، روحیهٔ ظلمستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران، حمایت از حقوق زنان و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستمدیدگان است. او را «مشهورترین شاعر زن ایران» گفتهاند.
اعتصامی از کودکی فارسی و انگلیسی و عربی را نزدِ پدرش آموخت و از همان کودکی زیرِ نظرِ پدر و استادانی چون علی اکبر دهخدا و محمدتقی بهار سرودنِ شعر را آغاز کرد. پدرش، یوسف اعتصامی آشتیانی، شاعر و مترجم بود و در شکلگیریِ زندگیِ هنریِ پروین و کشفِ تواناییها و ذوق و گرایشش به شعر نقشِ مهمّی داشت. اعتصامی در بیستوهشتسالگی ازدواج کرد؛ امّا، به خاطرِ اختلافِ فکری با همسرش، پس از چندی از او جدا شد. پس از جدایی مدّتی در کتابخانهٔ دانشسرای عالی تهران به کتابداری مشغول شد. یگانه اثرِ چاپ و منتشرشده از پروین دیوانِ اشعار اوست، که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالبهای مثنوی ، قطعه و قصیده است. شعرهای پروین پیش از چاپ بهصورت مجموعه و کتاب، در مجلهٔ بهار و منتخبات آثار از ضیاء هشترودی و امثال و حکم از دهخدا، چاپ میشدند. موفقیت اولین چاپ دیوان اشعار او سبب پیدایش زمینه برای چاپهای بعدی شعرهای او شد. اعتصامی پیش از چاپ دومین نوبت از دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سیوپنجسالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمهء معصومه، در آرامگاه خانوادگیاش، به خاک سپرده شد. زادروز او روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شدهاست.
اعتصامی از پیروان «جریان تلفیقی» است. اشعار او اغلب از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی خالیاند. در میان اشعار او، شعری وجود ندارد که با کمک آن بتوان صراحتاً شخص شاعر را شناخت. شعر اعتصامی از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر بهصورت «مناظره» و «سؤال و جواب» است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی برجسته ساختهاست. این مناظرهها نهتنها میان انسانها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیا — از قبیل سوزن و نخ — نیز اتفاق میافتد. اعتصامی در بیان مقاصد خود از هنرهای «شخصیت بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، با شیوایی کمنظیری استفادهٔ بسیار کردهاست.
#پروین_اعتصامی💛
💖
💖💖
💖🌸💖
💖🌸🌸💖
💖💖💖💖💖
💖🌸🌸💖
💖🌸💖
💖💖
💖
#دیوان_پروین_اعتصامی💛
رخشنده اعتصامی (۲۵ اسفندِ ۱۲۸۵ – ۱۵ فروردینِ ۱۳۲۰)، معروف به پروین اعتصامی، شاعر ایرانی بود.
او بیشتر بهدلیل به کار بردن سبک شعری مناظره در شعرهایش معروف است. مضامین و معانی شعرهای او توصیفکنندهٔ دلبستگیِ عمیقش به پدر، استعداد و شوقِ فراوانش به آموختنِ دانش، روحیهٔ ظلمستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران، حمایت از حقوق زنان و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستمدیدگان است. او را «مشهورترین شاعر زن ایران» گفتهاند.
اعتصامی از کودکی فارسی و انگلیسی و عربی را نزدِ پدرش آموخت و از همان کودکی زیرِ نظرِ پدر و استادانی چون علی اکبر دهخدا و محمدتقی بهار سرودنِ شعر را آغاز کرد. پدرش، یوسف اعتصامی آشتیانی، شاعر و مترجم بود و در شکلگیریِ زندگیِ هنریِ پروین و کشفِ تواناییها و ذوق و گرایشش به شعر نقشِ مهمّی داشت. اعتصامی در بیستوهشتسالگی ازدواج کرد؛ امّا، به خاطرِ اختلافِ فکری با همسرش، پس از چندی از او جدا شد. پس از جدایی مدّتی در کتابخانهٔ دانشسرای عالی تهران به کتابداری مشغول شد. یگانه اثرِ چاپ و منتشرشده از پروین دیوانِ اشعار اوست، که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالبهای مثنوی ، قطعه و قصیده است. شعرهای پروین پیش از چاپ بهصورت مجموعه و کتاب، در مجلهٔ بهار و منتخبات آثار از ضیاء هشترودی و امثال و حکم از دهخدا، چاپ میشدند. موفقیت اولین چاپ دیوان اشعار او سبب پیدایش زمینه برای چاپهای بعدی شعرهای او شد. اعتصامی پیش از چاپ دومین نوبت از دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سیوپنجسالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمهء معصومه، در آرامگاه خانوادگیاش، به خاک سپرده شد. زادروز او روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شدهاست.
اعتصامی از پیروان «جریان تلفیقی» است. اشعار او اغلب از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی خالیاند. در میان اشعار او، شعری وجود ندارد که با کمک آن بتوان صراحتاً شخص شاعر را شناخت. شعر اعتصامی از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر بهصورت «مناظره» و «سؤال و جواب» است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی برجسته ساختهاست. این مناظرهها نهتنها میان انسانها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیا — از قبیل سوزن و نخ — نیز اتفاق میافتد. اعتصامی در بیان مقاصد خود از هنرهای «شخصیت بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، با شیوایی کمنظیری استفادهٔ بسیار کردهاست.
#پروین_اعتصامی💛
💖
💖💖
💖🌸💖
💖🌸🌸💖
💖💖💖💖💖
Telegram
attach 📎
☘🌺 آزربایجان 🌺☘
💖💖💖💖💖 💖🌸🌸💖 💖🌸💖 💖💖 💖 #دیوان_پروین_اعتصامی💛 رخشنده اعتصامی (۲۵ اسفندِ ۱۲۸۵ – ۱۵ فروردینِ ۱۳۲۰)، معروف به پروین اعتصامی، شاعر ایرانی بود. او بیشتر بهدلیل به کار بردن سبک شعری مناظره در شعرهایش معروف است. مضامین و معانی شعرهای او توصیفکنندهٔ دلبستگیِ عمیقش…
💖💖💖💖💖
💖🌸🌸💖
💖🌸💖
💖💖
💖
#قصیده
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهٔ رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
در پرده صد هزار سیه کاریست
این تند سیر گنبد خضرا را
پیوند او مجوی که گم کرد است
نوشیروان و هرمز و دارا را
این جویبار خرد که میبینی
از جای کنده صخرهٔ صما را
آرامشی ببخش توانی گر
این دردمند خاطر شیدا را
افسون فسای افعی شهوت را
افسار بند مرکب سودا را
پیوند بایدت زدن ای عارف
در باغ دهر حنظل و خرما را
زاتش بغیر آب فرو ننشاند
سوز و گداز و تندی و گرما را
پنهان هرگز مینتوان کردن
از چشم عقل قصهٔ پیدا را
دیدار تیرهروزی نابینا
عبرت بس است مردم بینا را
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
از بس بخفتی، این تن آلوده
آلود این روان مصفا را
از رفعت از چه با تو سخن گویند
نشناختی تو پستی و بالا را
مریم بسی بنام بود لکن
رتبت یکی است مریم عذرا را
بشناس ایکه راهنوردستی
پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای مینباش که خودرایی
راند از بهشت، آدم و حوا را
پاکی گزین که راستی و پاکی
بر چرخ بر فراشت مسیحا را
آنکس ببرد سود که بی انده
آماج گشت فتنهٔ دریا را
اول بدیده روشنئی آموز
زان پس بپوی این ره ظلما را
پروانه پیش از آنکه بسوزندش
خرمن بسوخت وحشت و پروا را
شیرینی آنکه خورد فزون از حد
مستوجب است تلخی صفرا را
ای باغبان، سپاه خزان آمد
بس دیر کشتی این گل رعنا را
بیمار مرد بسکه طبیب او
بیگاه کار بست مداوا را
علم است میوه، شاخهٔ هستی را
فضل است پایه، مقصد والا را
نیکو نکوست، غازه و گلگونه
نبود ضرور چهرهٔ زیبا را
عاقل بوعدهٔ برهٔ بریان
ندهد ز دست نزل مهنا را
ای نیک، با بدان منشین هرگز
خوش نیست وصله جامهٔ دیبا را
گردی چو پاکباز، فلک بندد
بر گردن تو عقد ثریا را
صیاد را بگوی که پر مشکن
این صید تیره روز بی آوا را
ای آنکه راستی بمن آموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را
خون یتیم در کشی و خواهی
باغ بهشت و سایهٔ طوبی را
نیکی چه کردهایم که تا روزی
نیکو دهند مزد عمل ما را
انباز ساختیم و شریکی چند
پروردگار صانع یکتا را
برداشتیم مهرهٔ رنگین را
بگذاشتیم لؤلؤ لالا را
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
بت ساختیم در دل و خندیدیم
بر کیش بد، برهمن و بودا را
ای آنکه عزم جنگ یلان داری
اول بسنج قوت اعضا را
از خاک تیره لاله برون کردن
دشوار نیست ابر گهر زا را
ساحر، فسون و شعبده انگارد
نور تجلی و ید بیضا را
در دام روزگار ز یکدیگر
نتوان شناخت پشه و عنقا را
در یک ترازو از چه ره اندازد
گوهرشناس، گوهر و مینا را
هیزم هزار سال اگر سوزد
ندهد شمیم عود مطرا را
بر بوریا و دلق، کس ای مسکین
نفروختست اطلس و خارا را
ظلم است در یکی قفس افکندن
مردار خوار و مرغ شکرخا را
خون سر و شرار دل فرهاد
سوزد هنوز لالهٔ حمرا را
پروین، بروز حادثه و سختی
در کار بند صبر و مدارا را
#پروین_اعتصامی💛
💖
💖💖
💖🌸💖
💖🌸🌸💖
💖💖💖💖💖
💖🌸🌸💖
💖🌸💖
💖💖
💖
#قصیده
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهٔ رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
در پرده صد هزار سیه کاریست
این تند سیر گنبد خضرا را
پیوند او مجوی که گم کرد است
نوشیروان و هرمز و دارا را
این جویبار خرد که میبینی
از جای کنده صخرهٔ صما را
آرامشی ببخش توانی گر
این دردمند خاطر شیدا را
افسون فسای افعی شهوت را
افسار بند مرکب سودا را
پیوند بایدت زدن ای عارف
در باغ دهر حنظل و خرما را
زاتش بغیر آب فرو ننشاند
سوز و گداز و تندی و گرما را
پنهان هرگز مینتوان کردن
از چشم عقل قصهٔ پیدا را
دیدار تیرهروزی نابینا
عبرت بس است مردم بینا را
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
از بس بخفتی، این تن آلوده
آلود این روان مصفا را
از رفعت از چه با تو سخن گویند
نشناختی تو پستی و بالا را
مریم بسی بنام بود لکن
رتبت یکی است مریم عذرا را
بشناس ایکه راهنوردستی
پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای مینباش که خودرایی
راند از بهشت، آدم و حوا را
پاکی گزین که راستی و پاکی
بر چرخ بر فراشت مسیحا را
آنکس ببرد سود که بی انده
آماج گشت فتنهٔ دریا را
اول بدیده روشنئی آموز
زان پس بپوی این ره ظلما را
پروانه پیش از آنکه بسوزندش
خرمن بسوخت وحشت و پروا را
شیرینی آنکه خورد فزون از حد
مستوجب است تلخی صفرا را
ای باغبان، سپاه خزان آمد
بس دیر کشتی این گل رعنا را
بیمار مرد بسکه طبیب او
بیگاه کار بست مداوا را
علم است میوه، شاخهٔ هستی را
فضل است پایه، مقصد والا را
نیکو نکوست، غازه و گلگونه
نبود ضرور چهرهٔ زیبا را
عاقل بوعدهٔ برهٔ بریان
ندهد ز دست نزل مهنا را
ای نیک، با بدان منشین هرگز
خوش نیست وصله جامهٔ دیبا را
گردی چو پاکباز، فلک بندد
بر گردن تو عقد ثریا را
صیاد را بگوی که پر مشکن
این صید تیره روز بی آوا را
ای آنکه راستی بمن آموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را
خون یتیم در کشی و خواهی
باغ بهشت و سایهٔ طوبی را
نیکی چه کردهایم که تا روزی
نیکو دهند مزد عمل ما را
انباز ساختیم و شریکی چند
پروردگار صانع یکتا را
برداشتیم مهرهٔ رنگین را
بگذاشتیم لؤلؤ لالا را
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
بت ساختیم در دل و خندیدیم
بر کیش بد، برهمن و بودا را
ای آنکه عزم جنگ یلان داری
اول بسنج قوت اعضا را
از خاک تیره لاله برون کردن
دشوار نیست ابر گهر زا را
ساحر، فسون و شعبده انگارد
نور تجلی و ید بیضا را
در دام روزگار ز یکدیگر
نتوان شناخت پشه و عنقا را
در یک ترازو از چه ره اندازد
گوهرشناس، گوهر و مینا را
هیزم هزار سال اگر سوزد
ندهد شمیم عود مطرا را
بر بوریا و دلق، کس ای مسکین
نفروختست اطلس و خارا را
ظلم است در یکی قفس افکندن
مردار خوار و مرغ شکرخا را
خون سر و شرار دل فرهاد
سوزد هنوز لالهٔ حمرا را
پروین، بروز حادثه و سختی
در کار بند صبر و مدارا را
#پروین_اعتصامی💛
💖
💖💖
💖🌸💖
💖🌸🌸💖
💖💖💖💖💖
مشاهیر آذربایجان
پروین اعتصامی
.
بلبلی شیفته میگفت به گـل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
کیست آنکس که هواخواه من است
#پروین_اعتصامی
پروین اعتصامی
.
بلبلی شیفته میگفت به گـل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
کیست آنکس که هواخواه من است
#پروین_اعتصامی
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدهست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#پروین_اعتصامی
@TorkAz
دانلودآهنگ
👇👇👇
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدهست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#پروین_اعتصامی
@TorkAz
دانلودآهنگ
👇👇👇