#حافظ_جاویدان
تا که از #طارم_میخانه نشان خواهد بود
#طاق_ابروی_توام_قبله_جان خواهد بود
#سرکشان را چو به صاف سرخم دستی نیست
سر ما #خاک_در_دردکشان خواهد بود
پیش از آنی که #پر_از_خاک_شود_کاسه_چشم
#چشم_ما_در_پی_خوبان_جهان خواهد بود
تا #جهان_باقی و #آئین_محبت باقی است
#شعر_حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود
هر که از #جوی_خرابات نخورد #آب_حیات
گر #گل_باغ_بهشت است خزان خواهد بود
حافظا #چشمه_اشراق تو جاویدانی است
تا ابد آب از این #چشمه_روان خواهد بود
#صحبت_پیر_خرابات تو دریافته ام
روحم از صحبت این پیر جوان خواهد بود
هر کجا #زمزمه_عشق و #همای_شوقی است
به هواداری آن سرو روان خواهد بود
تا #چراگاه_فلک هست و #غزالان_نجوم
#دختر_ماه بر این گله شبان خواهد بود
زنده با #یاد_سر_زلف_تو جان خواهم کرد
تا #نسیم_سحری #مشک_فشان خواهد بود
ای #سکندر تو به #ظلمات_ابد جان بسپار
#عمر_جاوید نصیب دگران خواهد بود
#شهریارا به #گدایی_در_میکده ناز
که دلت #محرم_اسرار_نهان خواهد بود
#غزل_شماره۵۸ - حافظ جاویدان
#شاعر : #سیدمحمدحسین_بهجت_تبریزی ( #شهریار )
#کانال_آذربایجان
@TorkAz
#فرهنگ_و_ادب #ادبیات #شعر #غزلیات #غزل #استاد_شهریار #بهجت_تبریزی #شاعر_ایرانی #آذربایجان #تبریز #بستان_آباد #شعر_فارسی #شعر_ترکی #مقبره_الشعرای_تبریز #شهریور27 #روز_شعر_و_ادب_فارسی #شف5598
#Culture_and_Literature
#literature
#Poetry
#Seyyed_Mohammad_Hossein_Behjat_Tabrizi
تا که از #طارم_میخانه نشان خواهد بود
#طاق_ابروی_توام_قبله_جان خواهد بود
#سرکشان را چو به صاف سرخم دستی نیست
سر ما #خاک_در_دردکشان خواهد بود
پیش از آنی که #پر_از_خاک_شود_کاسه_چشم
#چشم_ما_در_پی_خوبان_جهان خواهد بود
تا #جهان_باقی و #آئین_محبت باقی است
#شعر_حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود
هر که از #جوی_خرابات نخورد #آب_حیات
گر #گل_باغ_بهشت است خزان خواهد بود
حافظا #چشمه_اشراق تو جاویدانی است
تا ابد آب از این #چشمه_روان خواهد بود
#صحبت_پیر_خرابات تو دریافته ام
روحم از صحبت این پیر جوان خواهد بود
هر کجا #زمزمه_عشق و #همای_شوقی است
به هواداری آن سرو روان خواهد بود
تا #چراگاه_فلک هست و #غزالان_نجوم
#دختر_ماه بر این گله شبان خواهد بود
زنده با #یاد_سر_زلف_تو جان خواهم کرد
تا #نسیم_سحری #مشک_فشان خواهد بود
ای #سکندر تو به #ظلمات_ابد جان بسپار
#عمر_جاوید نصیب دگران خواهد بود
#شهریارا به #گدایی_در_میکده ناز
که دلت #محرم_اسرار_نهان خواهد بود
#غزل_شماره۵۸ - حافظ جاویدان
#شاعر : #سیدمحمدحسین_بهجت_تبریزی ( #شهریار )
#کانال_آذربایجان
@TorkAz
#فرهنگ_و_ادب #ادبیات #شعر #غزلیات #غزل #استاد_شهریار #بهجت_تبریزی #شاعر_ایرانی #آذربایجان #تبریز #بستان_آباد #شعر_فارسی #شعر_ترکی #مقبره_الشعرای_تبریز #شهریور27 #روز_شعر_و_ادب_فارسی #شف5598
#Culture_and_Literature
#literature
#Poetry
#Seyyed_Mohammad_Hossein_Behjat_Tabrizi
🏴 شب #دهم_محرم :
شرح شهادت حضرت #اباعبدالله الحسین علیه السلام
×لطفا با حال و هوای عاشورایی بخوانید×
پس از آنکه همه یاران #امام_حسین علیهالسلام حتی طفل شش ماههاش به شهادت رسیدند امام پس از وداعی جانسوز با اهل بیتاش بسوی میدان جنگ رفت. حضرت به #عمر_سعد فرموده بودند چون من يك نفر هستم، بنابراين يك يك از افراد را به جنگ من بفرست. عمر سعد هم در ابتدا این درخواست امام را قبول کرد.
به فرمان عمر سعد چند تن از شجاعان دشمن به ميدان تاختند، امام حسين عليهالسلام تن به تن با آنها جنگيد، ولى همه آنها در برابر شمشير آتش بار امام به خاك هلاكت افتادند، عمر سعد ملعون دريافت كه در نبرد تن به تن احدى در برابر امام حسين عليهالسلام باقى نمىماند، از اين رو نقض عهد كرد و فرمان حمله دستجمعى را صادر نمود.
از هر سو به امام حمله كردند، امام آنچنان بر آنها هجوم برد كه آنها همانند ملخ پراكنده فرار مى كردند. مسعودى در اثباه الوصيه مى نويسد:
امام حسين عليهالسلام صدها تن از لشکریان یزید را به درک واصل کرد.
آنحضرت همچنان میجنگيد، و بر اثر شدت تشنگى آب طلب مىكرد ولى كسى پاسخ نمىداد، آنقدر تير به بدنش رسيده بود كه گفته اند: «حتى صار كالقنفذ».
شمر با جماعتى آمدند و بين او و خيمهاش قرار گرفتند، به طورى كه به خيمه نزديك شدند.امام فرياد زد: «ويلكم يا شيعه آل سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون يوم المعاد فكونوا احرارا فى دنيا كم ...»
شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه! چه مىگوئى؟
امام فرمود: مىگويم من با شما مىجنگم شما با من، زنها تقصيرى ندارند، از گمراهان و متجاوزين خود جلوگيرى كنيد و تا زنده ام متعرض حرم من نشويد.
شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه، متعرض حرم نخواهند شد.
آنگاه شمر به سپاه خود خطاب كرد و فرياد زد: همه متوجه حسين عليه السلام شويد و كار او را تمام كنيد.
سپاه دشمن به امام حمله كردند، آنحضرت همچنان مىجنگيد تا اينكه بدنش پر از زخم سرانجام ظالمى بنام «صالح بن وهب» پيش آمد آنچنان بر ناحيه ران آنحضرت ضربت زد، كه آن مظلوم از پشت اسب به زمين افتاد، طرف راست صورتش به زمين برخورد كرد، سپس در همين حال برخاست و به جنگ ادامه داد.
در لحظات آخر عمر امام حسين عليهالسلام زينب عليها السلام از خيمه بيرون آمد، در حالى كه فرياد مى زد:
«وا محمداه! وا ابتاه! وا علياه! وا جعفراه».
آنگاه به سوى امام حسين عليهالسلام نزديك شد، در آن هنگام عمر سعد با جماعتى نزديك شد، و امام در حال جان كندن بود، زينب عليها السلام صدا زد:
اى عمر! آيا اين ابا عبدالله، كشته مى شود و تو مى نگرى؟
امام حسين عليه السلام از زمين برخاست و مانند شيری شجاع بر دشمن حمله كرد همچنان با دشمن جنگيد تا دهها زخم بر بدنش وارد آمد.
امام كنار آمد تا اندكى استراحت كند، در كنار ايستاده بود ناگاه سنگى از جانب دشمن آمد و به پيشانى آنحضرت خورد و خون جارى شد، دامنش را بلند كرد تا خون پيشانى را پاك كند، در اين هنگام تيرى سه شعبه زهر آلود آمد و بر سينه (يا شكم) آنحضرت اصابت كرد، فرمود: بسم الله و بالله و على مله رسول الله.
سپس سرش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا تو میدانى مردى را مى كشند كه در روى زمين پسر پيغمبرى غير او نيست».
آنگاه آن تير را گرفت و از پشت بيرون آورد، و خون مانند ناودان از آن جارى شد.
در اين هنگام ضعف بر بدن آقا مسلط شد، سپاه دشمن دست از جنگ كشيد و مدتی از اين جريان گذشت، و كسى جرئت نمى كرد آخرين ضربه را بزند (و به عنوان قاتل، با خدا ملاقات كند).
شمر بر سپاه خود فرياد زد:
ويحكم ما تنتظرون بالرجل اقتلوه ثكلتكم امهاتكم.
در اين وقت، دشمنان بىرحم، از هر سو به آن امام غريب، حمله كردند، يكى به شانه چپش ضربت زد، ديگرى بر دوشش ضربت زد، سنان بن انس به پيش آمد و چنان نيزهاش را بر گودى گلوى آنحضرت فرو برد و سپس نيزه را بيرون آورد و بر استخوانهاى سينهاش كوبيد و تير بر حلقوم او وارد ساخت، كه آنحضرت بر روى خاك زمين افتاد، پس از لحظهاى برخاست و نشست و تير را از گلوى خود بيرون كشيد، سر محاسنش را با خون بدنش رنگين نمود و مى فرمود: هكذا القى الله مخضبا بدمى مغصوبا على حقى.
#هلال_بن_نافع (كه از سربازان دشمن بود) مى گويد:
نگاه به قتلگاه كردم ديدم حسين عليهالسلام به خود مىپيچد و در حال جان دادن است، درخشندگى چهره، و زيبائى قامت او مرا از فكر در مورد كشتن او بازداشت و من هرگز كشته آغشته به خونى را چنين نديده ام.
در اين حال فرمود:
شربت آبى به من برسانيد.
ظالمى گفت:
آب نچشى تا از آب سوزان دوزخ بياشامى، حضرت فرمود:
آيا من آب سوزان جهنم را مىآشامم؟، نه هرگز، بلكه من بر جدم رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم وارد مى شوم و در محضر او از آب گواراى بهشتى مى آشامم، و از ظلم و ستم شما به آن حضرت شكايت مىكنم.
ادامه در پست بعدی👇
شرح شهادت حضرت #اباعبدالله الحسین علیه السلام
×لطفا با حال و هوای عاشورایی بخوانید×
پس از آنکه همه یاران #امام_حسین علیهالسلام حتی طفل شش ماههاش به شهادت رسیدند امام پس از وداعی جانسوز با اهل بیتاش بسوی میدان جنگ رفت. حضرت به #عمر_سعد فرموده بودند چون من يك نفر هستم، بنابراين يك يك از افراد را به جنگ من بفرست. عمر سعد هم در ابتدا این درخواست امام را قبول کرد.
به فرمان عمر سعد چند تن از شجاعان دشمن به ميدان تاختند، امام حسين عليهالسلام تن به تن با آنها جنگيد، ولى همه آنها در برابر شمشير آتش بار امام به خاك هلاكت افتادند، عمر سعد ملعون دريافت كه در نبرد تن به تن احدى در برابر امام حسين عليهالسلام باقى نمىماند، از اين رو نقض عهد كرد و فرمان حمله دستجمعى را صادر نمود.
از هر سو به امام حمله كردند، امام آنچنان بر آنها هجوم برد كه آنها همانند ملخ پراكنده فرار مى كردند. مسعودى در اثباه الوصيه مى نويسد:
امام حسين عليهالسلام صدها تن از لشکریان یزید را به درک واصل کرد.
آنحضرت همچنان میجنگيد، و بر اثر شدت تشنگى آب طلب مىكرد ولى كسى پاسخ نمىداد، آنقدر تير به بدنش رسيده بود كه گفته اند: «حتى صار كالقنفذ».
شمر با جماعتى آمدند و بين او و خيمهاش قرار گرفتند، به طورى كه به خيمه نزديك شدند.امام فرياد زد: «ويلكم يا شيعه آل سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون يوم المعاد فكونوا احرارا فى دنيا كم ...»
شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه! چه مىگوئى؟
امام فرمود: مىگويم من با شما مىجنگم شما با من، زنها تقصيرى ندارند، از گمراهان و متجاوزين خود جلوگيرى كنيد و تا زنده ام متعرض حرم من نشويد.
شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه، متعرض حرم نخواهند شد.
آنگاه شمر به سپاه خود خطاب كرد و فرياد زد: همه متوجه حسين عليه السلام شويد و كار او را تمام كنيد.
سپاه دشمن به امام حمله كردند، آنحضرت همچنان مىجنگيد تا اينكه بدنش پر از زخم سرانجام ظالمى بنام «صالح بن وهب» پيش آمد آنچنان بر ناحيه ران آنحضرت ضربت زد، كه آن مظلوم از پشت اسب به زمين افتاد، طرف راست صورتش به زمين برخورد كرد، سپس در همين حال برخاست و به جنگ ادامه داد.
در لحظات آخر عمر امام حسين عليهالسلام زينب عليها السلام از خيمه بيرون آمد، در حالى كه فرياد مى زد:
«وا محمداه! وا ابتاه! وا علياه! وا جعفراه».
آنگاه به سوى امام حسين عليهالسلام نزديك شد، در آن هنگام عمر سعد با جماعتى نزديك شد، و امام در حال جان كندن بود، زينب عليها السلام صدا زد:
اى عمر! آيا اين ابا عبدالله، كشته مى شود و تو مى نگرى؟
امام حسين عليه السلام از زمين برخاست و مانند شيری شجاع بر دشمن حمله كرد همچنان با دشمن جنگيد تا دهها زخم بر بدنش وارد آمد.
امام كنار آمد تا اندكى استراحت كند، در كنار ايستاده بود ناگاه سنگى از جانب دشمن آمد و به پيشانى آنحضرت خورد و خون جارى شد، دامنش را بلند كرد تا خون پيشانى را پاك كند، در اين هنگام تيرى سه شعبه زهر آلود آمد و بر سينه (يا شكم) آنحضرت اصابت كرد، فرمود: بسم الله و بالله و على مله رسول الله.
سپس سرش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا تو میدانى مردى را مى كشند كه در روى زمين پسر پيغمبرى غير او نيست».
آنگاه آن تير را گرفت و از پشت بيرون آورد، و خون مانند ناودان از آن جارى شد.
در اين هنگام ضعف بر بدن آقا مسلط شد، سپاه دشمن دست از جنگ كشيد و مدتی از اين جريان گذشت، و كسى جرئت نمى كرد آخرين ضربه را بزند (و به عنوان قاتل، با خدا ملاقات كند).
شمر بر سپاه خود فرياد زد:
ويحكم ما تنتظرون بالرجل اقتلوه ثكلتكم امهاتكم.
در اين وقت، دشمنان بىرحم، از هر سو به آن امام غريب، حمله كردند، يكى به شانه چپش ضربت زد، ديگرى بر دوشش ضربت زد، سنان بن انس به پيش آمد و چنان نيزهاش را بر گودى گلوى آنحضرت فرو برد و سپس نيزه را بيرون آورد و بر استخوانهاى سينهاش كوبيد و تير بر حلقوم او وارد ساخت، كه آنحضرت بر روى خاك زمين افتاد، پس از لحظهاى برخاست و نشست و تير را از گلوى خود بيرون كشيد، سر محاسنش را با خون بدنش رنگين نمود و مى فرمود: هكذا القى الله مخضبا بدمى مغصوبا على حقى.
#هلال_بن_نافع (كه از سربازان دشمن بود) مى گويد:
نگاه به قتلگاه كردم ديدم حسين عليهالسلام به خود مىپيچد و در حال جان دادن است، درخشندگى چهره، و زيبائى قامت او مرا از فكر در مورد كشتن او بازداشت و من هرگز كشته آغشته به خونى را چنين نديده ام.
در اين حال فرمود:
شربت آبى به من برسانيد.
ظالمى گفت:
آب نچشى تا از آب سوزان دوزخ بياشامى، حضرت فرمود:
آيا من آب سوزان جهنم را مىآشامم؟، نه هرگز، بلكه من بر جدم رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم وارد مى شوم و در محضر او از آب گواراى بهشتى مى آشامم، و از ظلم و ستم شما به آن حضرت شكايت مىكنم.
ادامه در پست بعدی👇
آرزو میڪنم
#عمر_دلخوشی_هاتون،
#به_ڪوتاهی_عمر
#سبزه
و #ماهی_هفت_سین_نباشه.
همیشه لبخند
در اعماق وجودتون جارےباشه
و سالم و سلامت باشید...
🌹پیشاپیش بهارتون مبارڪ🌹
#ســـــــــــــلام
#صبحتــــــون_فریبـــــــا
🌹پایان سالتـــون قشنگ
🌹سڪــرت
#عمر_دلخوشی_هاتون،
#به_ڪوتاهی_عمر
#سبزه
و #ماهی_هفت_سین_نباشه.
همیشه لبخند
در اعماق وجودتون جارےباشه
و سالم و سلامت باشید...
🌹پیشاپیش بهارتون مبارڪ🌹
#ســـــــــــــلام
#صبحتــــــون_فریبـــــــا
🌹پایان سالتـــون قشنگ
🌹سڪــرت
.
قدر لحظه لحظه های زندگی تونو بدونید
#ساعت
#زمان
#لحظه
#عمر
#زندگی_موفق
#ارومیه
#آذربایجان
#پارک
#wach
#المان_شهری
#urmia
#city
#tabriz
لوکیشن :پارک ساعت
قدر لحظه لحظه های زندگی تونو بدونید
#ساعت
#زمان
#لحظه
#عمر
#زندگی_موفق
#ارومیه
#آذربایجان
#پارک
#wach
#المان_شهری
#urmia
#city
#tabriz
لوکیشن :پارک ساعت