طُرّه ی جان
785 subscribers
148 photos
114 videos
36 files
754 links
■فلسفه،ادبیات،هنر■
[ رها قندی ◇وکیل دادگستری ،نویسنده،پژوهشگر فلسفه◇]
Download Telegram
فرایند عمیق ترین جست و جو ها ، فرایندی که هایدگر "آشکارسازی" (unconcealment) می نامدش ما را به این شناخت رهنمون می شود که فانی هستیم، باید بمیریم، آزادیم، و گریزی از این آزادی نداریم. نیز می آموزیم که آدمی بی رحمانه تنهاست. از دیدگاه من، درمانگر بالینی با سه شکل متفاوت از تنهایی رو به روست:

بین فردی
درون فردی
اگزیستانسیال

"تنهایی بین فردی"

تنهایی بین فردی که معمولا به صورت جدا افتادگی و بی کسی تجربه می شود، به معنای دور افتادن از دیگران است. عوامل بسیاری در آن دخیلند: انزوای جغرافیایی، فقدان مهارت های اجتماعی مناسب، احساسات به شدت متضاد درباره صمیمیت یا یک سبک شخصیتی (مثلا اسکیزوئید، خودشیفته، استثمارگر یا قضاوت گر).

"تنهایی درون فردی"

تنهایی درون فردی فرایندی ست که در آن، اجزای مختلف وجود فرد از هم فاصله می گیرند. فروید اصطلاح "جداسازی" (Isolation) را به عنوان یک ساز و کار دفاعی تعریف می کند که در آن یک تجربه ناخوشایند از تمامی هیجان ها و عواطفش تهی می شود، پیوندش با تداعی ها از هم می گسلد و در نتیجه از فرایند معمول تفکر جدا می افتد. امروزه اصطلاح جداسازی هر گونه معنای تکه تکه شدن "خود" را در بر دارد.
بنابراین تنهایی درون فردی زمانی اتفاق می افتد که فرد احساسات یا خواسته هایش را خفه کند، "باید ها" و "اجبارها" را به جای آرزوهایش بپذیرد، به قضاوت خود بی اعتماد شود یا استعدادهای خود را در بوته فراموشی سپارد. "تنهایی اگزیستانسیال"
افراد اغلب از خود و دیگران جدا می افتند اما در عمق این جدا افتادگی ها، تنهایی اساسی تری جای دارد که به هستی مربوط است، تنهایی ای که به رغم رضایت بخش ترین روابط با دیگران و به رغم خودشناسی و انسجام درونی تمام عیار، همچنان باقی است.

"تنهایی اگزیستانسیال"

"تنهایی اگزیستانسیال به مغاکی اشاره دارد که میان انسان و هر موجود دیگری دهان گشوده و پلی هم نمیتوان بر آن زد"


(روان درمانی اگزیستانسیال)

#اروین_یالوم
@toreyejan

https://t.me/joinchat/AAAAAEIjWaThzxPUkWQxCA
عواطف ناسازگاری می آورد؛ تعادل روانی ما را بر هم می‌زند و منجر به اضطراب می شود. شاید چندان خطا نباشد اگر بگوییم فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز با یک اضطراب آغاز شده است:

آورده اند که کر کگارد وقتی به این اندیشه رسید که درحال پیر شدن است وچیزی به این عالم نیفزوده است، به تکاپو افتاد که باید جور دیگری زندگی کند، جور دیگری بیاندیشدوجور دیگری باشد! اضطراب حاصل از پیری و مرگ را شاید بتوان علت وجودی فلسفه اگزیستانسیالیسم دانست.درحقیقت، دو «هیچ» است که عمده اضطراب‌های ما را تشکیل می‌دهد: «هیچ چیز» و «هیچ کس». اولی همان اضطراب مرگ است و دومی اضطراب تنهایی. البته در اینکه کدام یکی از این دو خاستگاه اصلی اضطراب‌های ماست میان فلاسفه و روانشناسان اختلاف است.اگر فلاسفه اگزیستانسیال درباره بسیاری امور اختلاف داشته باشنددست کم در یک چیز مشترکندو آن اینکه «آدمی بی رحمانه تنهاست». روانشناسان و فیلسوفان (رولو می و اروین یالوم) از چندین نوع تنهایی سخن می گویند: تنهایی فیزیکی؛ تنهایی غیرفیزیکی؛ تنهایی بین فردی، تنهایی درون فردی و تنهایی اگزیستانسیال.درتنهایی بین فردی، بی کسی رخ میدهدو فرد از دیگران جدا می افتد. در تنهایی درون فردی، با اینکه فرد بی کس نیست اما اجزا مختلف وجود او از هم فاصله می گیرد همان که فروید Isolation می نامید). گویی فرد خودش خودش را خفه می کندواز خود«بیگانه» می‌شود.فردبا حذف کردن خودش دیگر نمی‌تواند تشخیص دهدکه چه باوری دارد؛چرا که تمام لحظات خودش راوابسته به دیگران می‌بیند.اما تنهایی اگزیستانسیال؛در عمق همه جدا افتادگی‌ها تنهایی عمیق‌تر و اساسی‌تری جای داردکه به ارتباط ما با هستی برمی‌گردد.این تنهایی به رغم ارتباط با دیگران و خود همچنان وجود دارد.تنهایی اگزیستانسیال مثل دره‌ای است که به جدایی از هستی اشاره دارد.به عنوان نمونه کافیست که به پدیده اگزیستانسیال مرگ بیاندیشید.به تعبیرهایدگر،مرگ تنهاترین تجربه اگزیستانسیال بشری است که هیچ کس قادرنیست آن را با کسی شریک شود.

اریک فروم (در کتاب های هنر عشق ورزیدن و گریز از آزادی) معتقد است که آگاه شدن از تنهایی اگزیستانسیال خاستگاه تمامی اضطراب‌های آدمی است وبنیادی ترین دلواپسی رابرای آدمی به وجودمی آورد.
دلواپسی تنهایی وقتی رخ نشان میدهد که می‌فهمیم تنها به این عالم پا می‌گذاریم و تنها آن راترک میکنیم.دراین خلال هر چقدرتلاش می‌کنیم به هم نزدیک شویم می‌فهمیم که
«وصل ممکن نیست؛ همیشه فاصله‌ای هست».

#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#تنهایی_عمیق_وجودی

#اروین_یالوم
@toreyejan

https://t.me/joinchat/AAAAAEIjWaThzxPUkWQxCA
تصمیم، دردناک و رنج آور است، نیز به این دلیل که اگر ژرف بنگریم، نه تنها هریک از ما را با آزادی رودرو می‌کند، بلکه با تنهایی بنیادین و با این واقعیت هم مواجه می‌سازد که هر یک از ما به تنهایی مسئول وضعیت موجود در زندگی خویشیم.
اگر فرد، دیگری را به تصمیم‌گیری به جای خود بگمارد یا ترغیب کند، می‌تواند هم تصمیم خویش را داشته باشد و هم از درد تنهایی احتراز کند. اریش فروم بارها تآکید کرده انسانها همیشه مَنشی دوسویه گرا نسبت به آزادی دارند. با اینکه به پیکاری بی امان برای رسیدن به آزادی دست می‌زنند، منتظر فرصتی هستند که از آن صرف نظر کنند و به نظامی استبدادی تن دردهند تا از باری که آزادی و تصمیم بر دوش‌شان نهاده بکاهند. رهبر با جذبه و فرهمند - کسی که هر تصمیمش پرشور و با اعتماد به نفس است - مشکلی در به خدمت گرفتن افراد و به کار گماشتنشان ندارد.

#اروین_یالوم

@toreyejan

https://t.me/joinchat/AAAAAEIjWaThzxPUkWQxCA
انسانی که بدون برپایی زندگی زناشویی و حرفه ایی موفق، به میانسالی برسد و یا این موفقیت را به واسطه فعالیتی جنون آسا، انکار و فقر هیجانی حاصل از آن به دست آورده باشد، برای رویارویی با نیازهای سنین میانسالی و لذت بردن از رشد یافتگی اش آمادگی لازم را ندارد.

در این شرایط بحران میانسالی شکل می گیرد: فرد بزرگسال با مفهوم زندگی فرارو که باید با درک مرگ قریب الوقوع شخصی زیسته شود، رویاروی می شود و دوره ایی از آشوب و اختلال افسردگی را تجربه می کند. شاید هم به وسیله ی تقویت دفاعهای شیداوار، مبارزه با افسردگی و سرکوب هر فکری در در زمینه پیری و مرگ، از این فروپاشی روانی دوری کند، اما زمانی که چاره ایی جز پذیرش گریزناپذیری پیری و مرگ نداشته باشد، با انبوهی از اضطرابهای سرکوب شده مواجه می شود.

تلاشهای وسواسی جبری بسیاری از زنان و مردان میانسال برای جوان ماندن، دلواپسی های خود بیمارانگارانه درباره سلامتی و ظاهر، بروز بی بندوباریهای جنسی برای اثبات جوانی و توانایی، پوچی و فقدان لذت اصیل در زندگی و نیز افزایش علائق مذهبی از نمونه های شایع است. این ها کوشش هایی ست برای سبقت گرفتن از زمان.

(روان درمانی اگزیستانسیال)

#اروین_یالوم
@toreyejan


https://t.me/joinchat/AAAAAEIjWaThzxPUkWQxCA
از دیگرانی که به تنهایی ام دستبرد می‌زنند،
ولی همراهی و مصاحبتی
ارزانی ام نمی‌کنند، بیزارم ..!

#اروین_یالوم

@toreyejan

#مرگ
آشکارترین دغدغه‌ی نهایی، که درکش هم از همه ساده‌تر است، مرگ است. ما الآن وجود داریم، ولی روزی می‌رسد که‌ وجود نخواهیم داشت. مرگ می‌آید و هیچ راه فراری از آن نیست.

این واقعیتی وحشتناک است و ما با وحشتی مهلک به آن واکنش نشان می‌دهیم. به‌ قول #اسپینوزا : «هرچیزی سعی می‌کند تا بر هستی خود ‌پافشاری کند.» و تعارض وجودی اصلی تنش میان آگاهی از اجتناب‌ناپذیری مرگ و آرزوی ادامه یافتن حیات است.


#یالوم_خوانان
#اروین_یالوم



@toreyejan

https://t.me/toreyejan

#عشق


#مازلو دو گونه عشق را توصیف می کند که با این دو نوع انگیزه همساز و هماهنگ است: "کاستی" و "رشد"


1. "عشق هستی مدار" (عشقی که بر پایه ی هستی و موجودیت دیگری بنا می شود)، عشق عاری از نیاز یا عشقی عاری از خودخواهی است.عشق هستی مدار تملک گرا نیست و بیش از آنکه ناشی از نیاز باشد،حاصل تحسین و ستایش است؛تجربه ای غنی تر،والاتر و ارزشمندتر از "عشق کاستی مدار" است.


2. عشق "کاستی مدار" را می توان ارضا کرد،درحالی که مفهوم "ارضا" برای عشق هستی مدار هیچ کاربردی ندارد. عشق هستی مدار کمترین میزان اضطراب و کینه را در خود جای می دهد.


عاشقان هستی مدار مستقل ترند، خودمختاری بیشتری دارند، کمتر حسود یا تهدید کننده اند، کمتر نیازمندند، ابراز علاقه در آنها کمتر است، ولی همزمان بیشتر مشتاقند به طرف مقابل خود در جهت خودشکوفایی یاری رسانند، از پیروزی های آن دیگری بیشتر احساس غرور می کنند،نوع دوست، گشاده دست و پرورنده اند.


عشق هستی مدار در معنایی عمیق،جفت را می آفریند، امکان خودباوری فراهم می کند،احساس سزاوار عشق بودن را پدید می آورد و این هر دو رشد مداوم و پیوسته را تسریع می کند.




#اروین_یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیالیسم


@toreyejan


https://t.me/toreyejan
کسانی که احساس خالی بودن می‌کنند، هرگز با یکی شدن با فرد ناکامل دیگری شفا نمی‌یابند.
دو پرنده بال‌شکسته که یکی شده‌اند تنها پرواز دست و پا شکسته‌ای خواهند داشت.
انتظار پرواز کشیدن بی‌فایده خواهد بود، تا زمانی که افراد، جدای از هم، زخم‌هایشان را درمان کنند.

#دژخیم_عشق
#اروین_یالوم

@toreyejan

https://t.me/toreyejan
یوزف: از دوران کودکی باور داشتم که زندگی جرقه‌ای میان دو خلأ، تاریکی پیش از تولد و ظلمت پس از مرگ است.

نیچه: زندگی جرقه‌ای است میان دو خلأ! چه تصویر جالبی یوزف...

میبینی که تنها دومین خلأ، ذهن ما را جلب میکند و هرگز به اولی فکر نمی‌کنیم.
عجیب نیست؟

#وقتی_نیچه_گریست
#اروین_یالوم

https://t.me/toreyejan
‍ ⁠
■ گاهی اوقات پنهانی به بیمارانی که موقعیت خطیری را در زندگی تجربه میکنند حسادت میکنم، کسانی که این شهامت را دارند تا زندگی را از اساس متحول سازند، کسانی که دست به کار میشوند، کارشان را رها میکنند، حرفه شان را تغییر میدهند، مهاجرت می کنند یا طلاق می گیرند و خلاصه همه چیز را از اول شروع میکنند.
نگرانم، نکند که، خودم تماشاگر باقی بمانم.

#مامان_و_معنی_زندگی
#اروین_یالوم


https://t.me/toreyejan
فرانکو: خدا کجا بود وقتی پدرم را بر چوبه مرگ سوزاندند؟و به چه دلیل؟ چه کسی به چنین خدای نامهربانی نیاز دارد؟

بنتو: من معتقدم این مسئله ریشه در خطایی جامع و بنیادی دارد،خطای فرض خداوند به صورت موجودی زنده ، موجودی متفکر ، موجودی شبیه ما،موجودی که مانند ما فکر می کند ، موجودی که درباره ما فکر می کند.

زنوفان: اگر گاوها و شیرها و اسبها دستانی داشتند که می توانستند با آن ها تصویرهایی حکاکی کنند ، ممکن بود خدا را به شکل خود طراحی کنند و به او بدنی شبیه بدن خود بدهند. معتقدم اگر امکان داشت که مثلث ها فکر کنند ، ممکن بود خدایی با ظاهر و ویژگی های مثلث بسازند یا دایره ها ممکن بود ...

#اروین_یالوم
#مسئله_اسپینوزا



https://t.me/toreyejan