طُرّه ی جان
827 subscribers
148 photos
114 videos
36 files
754 links
■فلسفه،ادبیات،هنر■
[ رها قندی ◇وکیل دادگستری ،نویسنده،پژوهشگر فلسفه◇]
Download Telegram
قسمت سوم

#عصر_یونانیگری
دورانی که نزدیک به سیصد سال طول کشید و آغاز عصری تازه در تاریخ بشر بود و فرهنگ و زبان یونانی در آن نقش عمده ای ایفا کرد. در این دوران مرزهای میان کشورها و فرهنگ های آنان و همچنین باور آن ها از خدایان که پیش از این در چهارچوب مذهب ملی پرستیده می شدند از بین رفت.مذاهبی تازه با الهام از خدایان و باورهای کهن شکل گرفتند.این را التقاط یا #همجوشی_کیش ها می خواندند.
یکی از جنبه های مشترک این ادیان نوپای دوران یونانیگری باور به جاودانی روح و حیات ابدی بود که انسان را از بدبینی و هراس از مرگ می رهانید.
فلسفه ی این دوران پیرامون مسائل مطرح شده از سوی فلاسفه کلاسیک یونان
یعنی سقراط،افلاطون و ارسطو می چرخید.
آنان تأکید بر اخلاقیات داشتند و به دنبال مفهوم خوشبختی و راه دست یابی بدان بودند.و حال مختصری در باب چهار نمونه ی بارز روندهای فلسفی در این دوران؛

#کلبیان
شعارشان این بود؛« چه چیزها که من نیاز ندارم!»
حدود ۴۰۰ پیش از میلاد و توسط #آنتیستنس که از شاگردان سقراط وشیفته قناعت او بود به وجود آمد.کلبیان معتقد بودند خوشبختی حقیقی نه در مواهب ظاهری همچون تجملات بلکه در رهاساختن خویش از قید و بند مسائل زودگذر و اتفاقی ست،از این رو خوشبختی را امری در دسترس همگان می دانستند.
مشهورترین کلبیان #دیوگنس(دیوجانس) بود.
اصطلاحات کلبی مشربی به معنای ناباوری ریشخندآمیز به صمیمیت و خلوص نیت آدمی به کار رفته و نمایانگر بی اعتنایی به رنج مردم است.

#رواقیان
بنیانگذار این مکتب #زنون نام داشت.او پیروان خود را زیر سقف یک رواق جمع می کرد از این رو رواقی نام گرفتند.
رواقیان مانند #هراکلیتوس معتقد بودند که انسان ها جزئی از خرد مشترک– لوگوس– هستند،عالمی کوچک که خود بازتابی است از عالم بزرگ.
آنان تفاوت بین فرد و جهان و از سویی تضاد میان روح و ماده را منکر شدند.باور داشتند که تنها یک طبیعت وجود دارد.این شیوه اندیشه را #یکتا_گروی می خوانند(در مقابل دوگروی یا دوگانگی هستی از دید افلاطون)
#سیسرون یکی از نامدارترین رواقیون،پندار #انسان_گرایی را پیش آورد.او فرد را کانون اصلی زندگی می دانست.
رواقی دیگری به نام #سنکا نیز شعاری با این مضمون در باب انسان گرایی داشت:
«انسانیت برای انسان مقدس است.»
رواقیون تمام فرایندهای طبیعی از جمله بیماری و مرگ را قوانین بی چون و چرای طبیعت می دانستند و باور داشتند انسان باید سرنوشت خود را بپذیرد زیرا “همه چیز از روی ضرورت است و هیچ چیز تصادفی روی نمی دهد.”به نظر آنان آدمی می بایست رویدادهای خوش زندگی را نیز بی هیاهو بپذیرد.
امروزه در مورد کسی که به راحتی بر احساس خود غلبه می کند اصطلاح آرامش رواقی را به کار می برند.

#اپیکوریان
چنانچه پیشتر گفتیم سقراط در پی یافتن راهی برای سعادت بشر بود،کلبیان و رواقیان آن را در رهایی از تجملات مادی می دانستند.
آریستیپوس که از شاگردان سقراط بود هدف زندگی را دستیابی به بالاترین لذت حسی می دانست.
#اپیکوروس سیصدسال پیش از میلاد مکتب اپیکوری را با گسترش مشرب لذت آریستیپوس و درآمیختن اش با نظریه اتم دموکریتوس بنا نهاد.
اپیکوریان در باغی می زیستند از این رو آنان را #حکمای_باغ می نامیدند.
اپیکوروس اعتقاد داشت که لذت های زودگذر بی ثمر است،باید به دنبال خوشی‌های پایدارتر و عمیق تر بود.
خوشی از دید او الزاما به معنای لذت جسمانی نیست،بلکه ارزش هایی همچون #دوستی و #درک_هنر را نیز شامل می شود.
اپیکوروس فلسفه رهابخش خود را در چهار گیاه دارویی(به تعبیر خود او) خلاصه می کند:
“-از خدایان باید ترسید.
-مرگ دلواپسی ندارد.
-نیکی آسان به دست می آید.
-تحمل هراسناک دشوار است.”
اپیکوریان برخلاف رواقیان علاقه ای به سیاست و اجتماع نداشته و زندگی دور از هیاهو را توصیه می نمودند.
امروزه واژه اپیکوری به مفهومی منفی و آدمی که تنها در پی لذت است به کار می رود.

#نوافلاطونی
چشمگیرترین روند فلسفی در دوران متأخر یونانیگری از فلسفه افلاطون الهام می گرفت بنابراین آن را فلسفه نوافلاطونی می نامند.
مهم‌ترین چهره نوافلاطونی #پلوتینوس(فلوطین) بود که نوعی آیین رستگاری با خود به یونان آورد که بعدها با مسیحیت به رقابت جدی پرداخت.
افلاطون انسان را موجودی دوگانه می دانست و پلوتینوس اعتقاد داشت که جهان پلی ست میان دو قطب.در یک سو نوری ست که آن را وجود یکتا و گاه خدا نامید و در سوی دیگر تاریکی مطلق ولی او برخلاف افلاطون همه چیز را یک حیات واحد و درواقع همه چیز را خدا می دانست. او در لحظاتی از زندگی خود تجربه عرفانی همجوشی روح خود و خدا را احساس کرد.

#دنیای_سوفی
#یوستین_گُردِر
گردآوری؛ #الهام_اولیائی


https://t.me/toreyejan