توت فرنگی🍓آهنگ های شاد کودکانه
6.66K subscribers
2.08K photos
3.72K videos
116 files
2.24K links
👈اینستاگرام:
bit.ly/2PpdpWh

👈نظر، همکاری، سفارش محصول:
@tootfarangi_t

👈اطلاع از محصولات:
@tootv

👈ارسال عکس و کلیپ و مسابقه:
@clipo_ax

👈تبلیغات:
@toot_v

👈مشاوره کودک وخانواده:
@karshennas

👈خرید:
www.tootfarangi.net
👈تلفن:
09336314154
Download Telegram
#داستانک🍓
#انعام_صدها_میلیون_دلاری!!!
کمال الملک نقاش چیره دست ایرانی (دوران قاجار) برای آشنایی با شیوه ها و سبکهای نقاشان فرنگی به اروپا سفر کرد! زمانی که در پاریس بود، فقر دامانش را گرفت و حتی برای سیر کردن شکمش هم پولی نداشت! یک روز وارد رستورانی شد و سفارش غذا داد! در آنجا رسم بود که افراد متشخص پس از صرف غذا پول غذا را روی میز میگذاشتند و میرفتند و معمولا هم مبلغی بیشتر؛ این مبلغ اضافی بعنوان انعام به گارسون میرسید. اما کمال الملک آه در بساط نداشت! بنابراین بعد از خوردن غذا از فرصت استفاده کرد و از داخل خورجینی که وسایل نقاشی اش در آن بود، قلمی برداشت و پس از تمیز کردن کف بشقاب با حوصله، عکس یک اسکناس را کف بشقاب کشید! بشقاب را روی میز گذاشت و از رستوران بیرون آمد! گارسون که اسکناس را داخل بشقاب دید دست برد که آن را بردارد! ولی متوجه شد که پولی در کارنیست و تنها یک نقاشی ست! گارسون معطل نکرد و بلافاصله با عصبانیت دنبال کمال الملک دوید و یقه او را گرفت! و شروع به داد و فریاد کرد! صاحب رستوران که از دور شاهد ماجرا بود جلو آمد و جریان را پرسید!
گارسون بشقاب را به او نشان داد و گفت این مرد یک دزد و شیادست! ما را مسخره کرده و بجای پول عکس اش را داخل بشقاب کشیده! صاحب رستوران که خودش مردی هنردوست و هنرشناس بود با دیدن نقش اسکناس کف بشقاب شگفت زده شد و دست در جیب برد و مبلغی پول به کمال الملک داد و سریع به گارسون گفت کمال الملک را رها کند و ادامه داد که نقش این بشقاب خیلی بیشتر از یک پرس غذا ارزش دارد!
امروز این بشقاب با ارزش صدها میلیون دلار، در موزه ی لوور پاریس بعنوان بخشی از تاریخ هنری این شهر نگهداری میشود…

🍓مطالب آموزشی و تربیتی کودکان در مجله کودک
🌐 http://goo.gl/JbEX6z

👈دانلود اپلیکیشن توت فرنگی
🍓 goo.gl/xMHEg3


🍓 @tootfaranginet
#داستانک🍓
💎مادر دختری، چوپان بود.
روزها دختر کوچولویش را به پشتش می‌بست و به دنبال گوسفندها به دشت و کوه می‌رفت.

یک روز گرگ به گوسفندان حمله می‌کند و یکی از بره‌ها را با خود می‌برد!

چوپان، دختر کوچکش را از پشتش باز می‌کند و روی سنگی می‌گذارد و با چوبدستی دنبال گرگ می‌دود. از کوه بالا می‌رود تا در کوه گم می‌شود. دیگر مادر چوپان را کسی نمی‌بیند.

دختر کوچک را چوپان‌های دیگری پیدا می‌کنند، دخترک بزرگ می‌شود، در کوه و دشت به دنبال مادر می‌گردد، تا اثری از او پیدا کند.

گلهای ریز و زردی را می‌بیند که از جای پاهای مادر روییده، آنها را می‌چیند و بو می‌کند. گلها بوی مادرش را می‌دهند، دلش را به بوی مادر خوش می‌کند...

آنها را می‌چیند و خشک می‌کند و به بازار می‌برد و به عطارها می‌فروشد. عطارها آنها را به بیماران می‌دهند، بیماران می‌خورند و خوب می‌شوند.

روزی عطاری از او می‌پرسد:
"دختر جان اسم این گل‌ها چیست؟"

دختر بدون اینکه فکر کند می‌گوید:
"گل بو مادران".

✍️#هوشنگ_مرادی_کرمانی

🍓مطالب آموزشی و تربیتی در مجله خانواده توت فرنگی
🌐 http://goo.gl/JbEX6z

👈دانلود اپلیکیشن توت فرنگی
🍓 goo.gl/xMHEg3


🍓 @tootfaranginet