توفان یزد
10.1K subscribers
24.2K photos
477 videos
10 files
1.03K links
راهی برای ارتباط
@Mshogh
آدرس این کانال در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/toofaneyazd
Download Telegram
Forwarded from دریچه کتاب
تاریخ کتابی است که همیشه آدمی بایستی از وسط آغاز کند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم
پارس (۱)
دورة عظمت مادها و انقراض ایشان
منشأ این قوم – شاهان ایشان – پیمان خون ساردیس – انقراض دولت ماد
آیا مادها، که نقش مهمی در برانداختن دولت آشور داشته اند، چگونه قومی بوده اند؟ پی بردن به اصل این قوم، بدون شک، امري است که رسیدن به آن دشوار است؛ تاریخ کتابی است که همیشه آدمی بایستی از وسط آغاز کند.
نخستین اشارة به این قوم در کتیبه اي است که گزارش حملۀ شلمنصر سوم به سرزمین موسوم به پارسوا، در کوههاي کردستان، (سال 837 ق م) بر آن ثبت شده؛ از اخبار چنان بر میآید که در این ناحیه بیست و هفت امیر و شاه، بر بیست و هفت ولایت کم جمعیت، حکومت می کرده اند؛ مردم این ولایتها را آمادها یا مادها می نامیده اند.
مادها از نژاد هند و اروپایی به شمار میروند و محتمل است که در تاریخ هزار سال قبل از میلاد از کناره هاي دریاي خزر به آسیاي باختري آمده باشند. در زند اوستا، کتاب مقدس پارسیان، یادي از این زادگاه قدیمی میشود، و مانند بهشتی توصیف میشود:
سرزمینی که آدمی جوانی خود را در آن گذرانده، مانند خود ایام جوانی، زیباست، به شرط اینکه شخص ناچار نباشد دوباره در آن سرزمین یا در آن ایام زندگی کند.
چنان به نظر میرسد که مادها، در ضمن کوچ کردن هاي خود، از بخارا و سمرقند گذشته، و از این نواحی، رفته رفته، رو به جنوب سرازیر شده و پس از رسیدن به پارس، در آن سکونت اختیار کرده بودند. این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهاي گرانبها بدست آوردند. و چون قومی نیرومند بودند و زندگی ساده داشتند، به کشاورزي بر دشتها و دامنۀ تپه هاي منزلگاه خودپرداختند و زندگی آسوده اي براي خویش فراهم ساختند .
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from دریچه کتاب
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۴)
انقراض دولت ماد بسیار سریعتر از تشکیل آن صورت گرفت. اژدهاك یا ایشتوویگو، که به جاي پدر خود هووخشتره به تخت سلطنت نشست، یک بار دیگر این حقیقت را اثبات کرد که حکومت سلطنتی همچون بازي قماري است، و در وراثت سلطنت، هوشمندي مفرط و جنون، متحد نزدیک به یکدیگر به شمار میروند. این شاه براحتی بر تخت سلطنتی که به میراث برده بود نشست، و به عیش و نوش و لذت بردن از آنچه نصیب وي شده بود پرداخت. مردم نیز، به تقلید از او، از پیروي دستورهاي اخلاقی خشک و روش زندگی ساده و خشنی که داشتند دست برداشتند و .....
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from دریچه کتاب
کوروش از نگاه ویل دورانت
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۵)
شاهان بزرگ
کوروش داستانی
کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با شکست خوردگان به بزرگواري رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس، مایۀ شگفتی نیست که یونانیان دربارة وي داستانهاي بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسکندر، دانسته باشند.
کوروش زیبا و خوش اندام بوده، چه پارسیان تا آخرین روزهاي دورة هنر باستانی خویش به وي همچون نمونۀ زیبایی اندام می نگریسته اند؛ دیگر اینکه وي مؤسس سلسلۀ هخامنشی یا سلسلۀ «شاهان بزرگ» است، که در نامدارترین دورة تاریخ ایران بر آن سرزمین سلطنت میکرده اند؛ دیگر آنکه کوروش سربازان مادي و پارسی را چنان منظم ساخت که به صورت قشون شکست ناپذیري درآمد؛ بر ساردیس و بابل مسلط شد؛ و فرمانروایی اقوام سامی را بر باختر آسیا چنان پایان داد که، تا هزار سال پس از آن، دیگر نتوانستند دولت و حکومتی بسازند؛ تمام کشورهایی را که قبل از وي در تحت تسلط آشور و بابل و لیدیا و آسیاي صغیر بود ضمیمۀ پارس ساخت، و از مجموع آنها یک دولت شاهنشانی و امپراطوري ایجاد کرد که بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم قدیم، و یکی از خوش اداره ترین دولتهاي همۀ دوره هاي تاریخی به شمار میرود.
آن اندازه که از افسانه ها برمیآید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشاي دیگر او را دوست می داشته اند، و پایه هاي سلطنت خود را بر بخشندگی و خوي نیکو قرار داده بود. دشمنان وي از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروي نومیدي میجنگد و میداند چاره اي نیست جز اینکه بکشد یا خود کشته شود. پیش از این - بنا به روایت هرودوت - دانستیم که چگونه کرزوس را از سوختن درمیان هیزمهاي افروخته رهانید و بزرگش داشت و او را از رایزنان خود ساخت؛ نیز از بخشندگی و نیکی رفتار او با یهودیان سخن گفتیم. یکی از ارکان سیاست و حکومت وي آن بود که، براي ملل و اقوام مختلفی که اجزاي امپراطوري او را تشکیل میدادند، به آزادي عقیدة دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود میرساند که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست که دین از دولت نیرومندتر است. به همین جهت است که وي هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت، بلکه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام مینگریست و براي نگاهداري پرستشگاهها و آرامگاههاي خدایان، از خود، کمک مالی نیز میکرد. حتی مردم بابل، که در برابر او سخت ایستادگی کرده بودند، در آن هنگام که احترام وي را نسبت به معابد و خدایان خویش دیدند، بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذیرفتند. هر وقت سرزمینی را میگشود که جهانگشاي دیگري پیش از وي به آنجا نرفته بود، با کمال تقوا و ورع، قربانیهایی به خدایان محل تقدیم میکرد؛ مانند ناپلئون، همۀ ادیان را قبول داشت و میان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بیش از ناپلئون به تکریم همۀ خدایان میپرداخت. وي از لحاظ دیگري نیز به ناپلئون شبیه بود، چه مانند وي، قربانی بلندپروازي فراوان خویش شد. هنگامی که از گشودن همۀ سرزمینهاي خاور نزدیک آسوده شد، درصدد بر آمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیاي میانه منزل داشتند خلاص کند؛ و چنان به نظر میرسد که در این حمله هاي خود، تاکنار نهر سیحون در شمال، و تا هندوستان درخاور پیش رفته باشد؛ در همین گیرودارها، و در آن زمان که به منتهاي بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبایل ماساگت، که از قبایل گمنام ساکن در سواحل جنوبی دریاي خزر بودند، کشته شد.
کوروش نیز، مانند اسکندر، امپراطوري بزرگی را به چنگ آورد، ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن پیدا کند، اجل آن امپراطوري را از چنگش بیرون آورد .
دریچه کتاب
@daricheketab
توفان یزد
هفتم آبان، روز کوروش... روزی که با کمال تاسف در تقویم ها به ان اشاره نشده، و چرا با تاریخ و گذشته خود اینگونه رفتار کرده و ان را نادیده می گیریم!؟ شاید هیچ کشوری در جهان نباشد که اینگونه گذشته پر افتخار خود را فراموش کرده و با ان به ستیز برخاسته باشد، و اما…
در جستجوی یک پاسخ
هفتم آبان چه روزی است!؟
آیا واقعا هفتم آبان روز کوروش است!؟
اگر هست، چه اتفاقی در این روز افتاده و طبق چه استنادی و بر مبنی کدام منبع!؟
امروز پس از اینکه مطلبی نوشتیم که چرا روزی بنام کوروش در تقویم ها نیست، هر چه گشتیم متوجه نشدیم چرا هفتم ابان به نام کوروش و توسط چه کسی نامگذاری شده است!!؟
#ویل_دورانت هم که از کوروش در #تاریخ_تمدن نوشته به هیچ تاریخی اشاره نکرده و اما در اینکه روزی کوروش در این مملکت زاده و برای سربلندی کشورش جنگیده و سرانجام در جنگی کشته شده و بابل را فتح و چند سال قبل از میلاد، امپراطوری بزرگی ایجاد کرده، حرف و شکی نیست و بر شورای فرهنگ عمومی و مسئولان میراث فرهنگی و دانشگاه هست که بنشینند و بگردند و تحقیق و بررسی کنند، و از میان روزهایی که به کوروش مربوط می شود، یک روز را پیدا کرده و در تقویم مناسبت ها به نام ایران و کوروش نامگذاری کنند، تا این قضیه باعث سوء استفاده انهایی که هدفشان از مطرح کردن نام کوروش، منافع و مصالح ایران نیست، نشود
روزی باید بنام کوروش در تقویم ها بیاید، و اما ان روز، چه روزی است!؟
محمدرضا شوق الشعراء
۱۴۰۰/۸/۷
توفان یزد
@Toofaneyazd
Forwarded from دریچه کتاب
شاهان بزرگ
کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با شکست خوردگان به بزرگواري رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس، مایۀ شگفتی نیست که یونانیان دربارة وي داستانهاي بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسکندر، دانسته باشند.
کوروش زیبا و خوش اندام بوده، چه پارسیان تا آخرین روزهاي دورة هنر باستانی خویش به وي همچون نمونۀ زیبایی اندام می نگریسته اند؛ دیگر اینکه وي مؤسس سلسلۀ هخامنشی یا سلسلۀ «شاهان بزرگ» است، که در نامدارترین دورة تاریخ ایران بر آن سرزمین سلطنت میکرده اند؛ دیگر آنکه کوروش سربازان مادي و پارسی را چنان منظم ساخت که به صورت قشون شکست ناپذیري درآمد؛ بر ساردیس و بابل مسلط شد؛ و فرمانروایی اقوام سامی را بر باختر آسیا چنان پایان داد که، تا هزار سال پس از آن، دیگر نتوانستند دولت و حکومتی بسازند؛ تمام کشورهایی را که قبل از وي در تحت تسلط آشور و بابل و لیدیا و آسیاي صغیر بود ضمیمۀ پارس ساخت، و از مجموع آنها یک دولت شاهنشانی و امپراطوري ایجاد کرد که بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم قدیم، و یکی از خوش اداره ترین دولتهاي همۀ دوره هاي تاریخی به شمار میرود.
آن اندازه که از افسانه ها برمیآید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشاي دیگر او را دوست می داشته اند، و پایه هاي سلطنت خود را بر بخشندگی و خوي نیکو قرار داده بود. دشمنان وي از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروي نومیدي میجنگد و میداند چاره اي نیست جز اینکه بکشد یا خود کشته شود. پیش از این - بنا به روایت هرودوت - دانستیم که چگونه کرزوس را از سوختن درمیان هیزمهاي افروخته رهانید و بزرگش داشت و او را از رایزنان خود ساخت؛ نیز از بخشندگی و نیکی رفتار او با یهودیان سخن گفتیم. یکی از ارکان سیاست و حکومت وي آن بود که، براي ملل و اقوام مختلفی که اجزاي امپراطوري او را تشکیل میدادند، به آزادي عقیدة دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود میرساند که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست که دین از دولت نیرومندتر است. به همین جهت است که وي هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت، بلکه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام مینگریست و براي نگاهداري پرستشگاهها و آرامگاههاي خدایان، از خود، کمک مالی نیز میکرد. حتی مردم بابل، که در برابر او سخت ایستادگی کرده بودند، در آن هنگام که احترام وي را نسبت به معابد و خدایان خویش دیدند، بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذیرفتند. هر وقت سرزمینی را میگشود که جهانگشاي دیگري پیش از وي به آنجا نرفته بود، با کمال تقوا و ورع، قربانیهایی به خدایان محل تقدیم میکرد؛ مانند ناپلئون، همۀ ادیان را قبول داشت و میان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بیش از ناپلئون به تکریم همۀ خدایان میپرداخت. وي از لحاظ دیگري نیز به ناپلئون شبیه بود، چه مانند وي، قربانی بلندپروازي فراوان خویش شد. هنگامی که از گشودن همۀ سرزمینهاي خاور نزدیک آسوده شد، درصدد بر آمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیاي میانه منزل داشتند خلاص کند؛ و چنان به نظر میرسد که در این حمله هاي خود، تاکنار نهر سیحون در شمال، و تا هندوستان درخاور پیش رفته باشد؛ در همین گیرودارها، و در آن زمان که به منتهاي بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبایل ماساگت، که از قبایل گمنام ساکن در سواحل جنوبی دریاي خزر بودند، کشته شد.
کوروش نیز، مانند اسکندر، امپراطوري بزرگی را به چنگ آورد، ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن پیدا کند، اجل آن امپراطوري را از چنگش بیرون آورد .
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۵)
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from دریچه کتاب
مردم انگلستان، که اکنون پیرو و طرفدار قانونند، در طی تاریخ هیچ گاه چون آن زمان[قرن 15میلادی] دور از قانون و طاغی نبوده اند.

صد سال جنگ، مردم را حیوان صفت و درنده خو کرده بود؛ نجبا و اشرافی که از نبرد فرانسه بازگشته بودند در انگلستان به جان یکدیگر افتادند و سربازان آزادشده را در تیول خود به کار گماشتند. حرص و آز اشراف و سوداگران به پول تمام قوانین اخلاقی را لگدمال می کرد.

سرقت های کوچک بی شمار رخ می داد. سوداگران کالای تقلبی می فروختند و وزنه های نادرست به کار می بردند. یک بار تقلب در جنس و مقدار کالای صادراتی به تجارت خارجی انگلستان لطمه شدیدی زد.
ارتشا عمومیت داشت. قضات تقریبا بدون دریافت «پیشکشی» به قضا نمی نشستند؛ به دادرسان رشوه داده می شد تا در محاکمه از متظلم، ظالم، و یا هر دو جانبداری کنند. ماموران مالیاتی را تطمیع می کردند تا حکم معافیت صادر کنند، و افسرانی را که برای سربازگیری می رفتند، چنان می فریفتند که شهری را به کلی از قلم بیندازند.

#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه فریدون بدره ای و سهیل آذری و پرویز مرزبان، جلد ششم، ص ۱۳۸ و ۱۳۷
دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from دریچه کتاب
کالیگولا [امپراتور روم باستان]سناتورها را می‌گذاشت که به منظور احترام، پای او را ببوسند. برای اسب مسابقه‌اش، به نام اینکیتاتوس غرفه‌ای از مرمر و آخوری از عاج ساخت، اسب را به صرف شام دعوت کرد و خیال داشت آن را کنسول کند.  

به جلادان دستور داده بود قربانیان را با زخم های متعدد خفیف بکشند. وقتی گوشت برای غذا دادن به حیوانات سبع[درنده] که جهت مبارزه گلادیاتورها نگاهداری می‌شدند، کم آمد، کالیوگولا دستور داد تمامی زندانیان سر طاس را به نفع عامه به حیوانات بخورانند. آخرین تفریح کالیگولا آن بود که خود را خدا و برابر خود یوپیتر (ژوپیتر) اعلام کند. 

عاقبت یکی از تریبون‌های گارد، به نام کاسیوس خایرئا، که از الفاظ زشت و ناپسندی که هر روز کالیگولا به جای کلمه عبور تحویل او می داد، به جان آمده بود، کالیگولا را در یکی از دالان‌های نهان کاخ کشت. کالیگولا لقب این امپراتور بود، به معنای چکمه کوتاه
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه حمید عنایت و پرویز داریوش و علی اصغر سروش، جلد سوم، ص ۳۱۷
دریچه کتاب
@daricheketab