Forwarded from دریچه کتاب
برخی از ملّتها آزادی را در خون خویش دارند و در پاسداری از آن آمادهاند بزرگترین بدبختیها و دشواریها را به جان بخرند. آنها برای برخورداریهای مادی دوستدار آزادی نیستند، بلکه نفس آزادی را چیز ارزشمندی میدانند و برای خوشبختیشان چندان به آزادی نیازمندند که هیچ احسان دیگری نمیتواند فقدان آزادی را برای آنها جبران کند و حتی در تاریکترین روزگار زندگیشان نیز صرف برخورداری از آزادی آنها را تسکین میدهد. ملّتهای دیگری نیز هستند که همین که متنعم میگردند، علاقه به آزادی را از دست میدهند و بدون هرگونه دفاعی از آن، اجازه میدهند که آزادی از آنها گرفته شود، تا مبادا آسایشهایی که آنها را هم درواقع تنها از آزادی دارند، در خطر افتند. بهآسانی میتوان دریافت که آنچه که این ملّتها از آن بیبهرهاند، همان عشق اصیل به آزادی و آرزوی والاییست که به زعم من به تحلیل درنمیآید، زیرا چیزهایی هستند که انسان باید آنها را احساس کند و منطق نقشی در آنها ندارد. این مزیت ذهنهای شریفست که خداوند در نهادشان سرشته است و همین مزیتست که آنان را با یک شور سخاوتمندانه به سوی آزادی برمی انگیزاند.
#توکویل
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#توکویل
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
✅دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from دریچه کتاب
در یک حکومت خودکامه ، عشق به سود ، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز ، آرزوی پول درآوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایش مادی و زندگی آسوده ، به گونه سوداهای حاکم در میآیند و اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه تاثیر میگذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی میکشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.
رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل میدهد ، توجه مردم را از امور اجتماعی برمیگرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار میسازد. رژیم خودکامه تنها میتواند جوی از پنهانکاری را بپروراند که در آن ، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران میتوانند سودهای هنگفتی برند. در حکومتهای دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایشها لجام گسیخته میشوند.
تنها آزادی است که میتواند این تباهیها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشتهاند، براندازد و از تاثیر زیان بار آنها جلوگیری نماید. و باز تنها آزادی است که میتواند اعضای یک اجتماع را از انزوا در آورد، انزوایی که در آن یک فرد سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد.
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
#الکسی_دوتوکویل
ترجمه: محسن ثلاثی
✅دریچه کتاب
@daricheketab
رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل میدهد ، توجه مردم را از امور اجتماعی برمیگرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار میسازد. رژیم خودکامه تنها میتواند جوی از پنهانکاری را بپروراند که در آن ، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران میتوانند سودهای هنگفتی برند. در حکومتهای دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایشها لجام گسیخته میشوند.
تنها آزادی است که میتواند این تباهیها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشتهاند، براندازد و از تاثیر زیان بار آنها جلوگیری نماید. و باز تنها آزادی است که میتواند اعضای یک اجتماع را از انزوا در آورد، انزوایی که در آن یک فرد سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد.
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
#الکسی_دوتوکویل
ترجمه: محسن ثلاثی
✅دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from دریچه کتاب
چگونه یک جامعه دچار یخ زدگی می شود
۱.در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی در آن از بین رفته باشند، مردم بسیار آمادگی دارند که تنها بر حسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردگرایی بسیار محدود فقط در اندیشه خود باشند و هیچ دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایش های فردپرستانهای مقابله نمیکند، بلکه به آنها پروبال هم میدهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هر گونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع محروم میسازد. این گونه حکومت، مردم را در زندگی خصوصی شان محصور میدارد و با سواستفاده از این گرایشی که آنها در جهت جدا نگه داشتن شان از دیگران پیدا میکنند، موفق میشود که آنها را از یکدیگر بیگانه سازد. در جامعهای که احساس افراد آن به همدیگر سرد بوده باشد، رژیم خودکامه میتواند یک گام پیشتر گذارد و این سردی را به یخ زدگی تبدیل کند.
۲.از آنجا که در چنین جامعههایی هیچ چیز پایدار نیست، هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایینتر هراسان است و سراسیمه میکوشد تا وضع شخصی خود را بهبود بخشد. چون در این اجتماع پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص میگردد، بلکه برای انسان، نجیب زادگی نیز می خرد و از آنجا که پول پیوسته دست به دست میگردد و حیثیت اجتماعی خانوادهها را بالا و پایین میبرد، همه کس بی تابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن میکوشد تا ثروتش را دست نخورده نگه دارد. اگر کوششی برای نظارت بر رشد این آرزوها در جامعه انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه تاثیر میگذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی میکشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد. رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل میدهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمیگرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار میسازد.
۳. تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید. زیرا این آزادی است که انسانها را به ایجاد ارتباط با یکدیگر وا میدارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع میبخشد.
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
#آلکسی_دوتوکویل
✅دریچه کتاب
@daricheketab
۱.در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی در آن از بین رفته باشند، مردم بسیار آمادگی دارند که تنها بر حسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردگرایی بسیار محدود فقط در اندیشه خود باشند و هیچ دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایش های فردپرستانهای مقابله نمیکند، بلکه به آنها پروبال هم میدهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هر گونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع محروم میسازد. این گونه حکومت، مردم را در زندگی خصوصی شان محصور میدارد و با سواستفاده از این گرایشی که آنها در جهت جدا نگه داشتن شان از دیگران پیدا میکنند، موفق میشود که آنها را از یکدیگر بیگانه سازد. در جامعهای که احساس افراد آن به همدیگر سرد بوده باشد، رژیم خودکامه میتواند یک گام پیشتر گذارد و این سردی را به یخ زدگی تبدیل کند.
۲.از آنجا که در چنین جامعههایی هیچ چیز پایدار نیست، هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایینتر هراسان است و سراسیمه میکوشد تا وضع شخصی خود را بهبود بخشد. چون در این اجتماع پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص میگردد، بلکه برای انسان، نجیب زادگی نیز می خرد و از آنجا که پول پیوسته دست به دست میگردد و حیثیت اجتماعی خانوادهها را بالا و پایین میبرد، همه کس بی تابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن میکوشد تا ثروتش را دست نخورده نگه دارد. اگر کوششی برای نظارت بر رشد این آرزوها در جامعه انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه تاثیر میگذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی میکشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد. رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل میدهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمیگرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار میسازد.
۳. تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید. زیرا این آزادی است که انسانها را به ایجاد ارتباط با یکدیگر وا میدارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع میبخشد.
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
#آلکسی_دوتوکویل
✅دریچه کتاب
@daricheketab
Forwarded from دریچه کتاب
چگونه یک جامعه دچار یخ زدگی می شود
۱.در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی در آن از بین رفته باشند، مردم بسیار آمادگی دارند که تنها بر حسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردگرایی بسیار محدود فقط در اندیشه خود باشند و هیچ دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند.رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایش های فردپرستانه ای مقابله نمی کند،بلکه به آنها پروبال هم می دهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هر گونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع محروم می سازد.این گونه حکومت مردم را در زندگی خصوصی شان محصور می دارد و با سواستفاده از این گرایشی که آنها در جهت جدا نگه داشتن شان از دیگران پیدا می کنند،موفق می شود که آنها را از یکدیگر بیگانه سازد.در جامعه ای که احساس افراد آن به همدیگر سرد بوده باشد،رژیم خودکامه می تواند یک گام پیشتر گذارد و این سردی را به یخ زدگی تبدیل کند.
۲.از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست،هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خود را بهبود بخشد.چون در این اجتماع پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص می گردد،بلکه برای انسان نجیب زادگی نیز می خرد،و از آنجا که پول پیوسته دست به دست می گردد و حیثیت اجتماعی خانواده ها را بالا و پایین می برد،همه کس بی تابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن می کوشد تا ثروتش را دست نخورده نگه دارد......اگر کوششی برای نظارت بر رشد این آرزوها در جامعه انجام نگیرد،سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه .....تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند.این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد،توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد......
۳.تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید......زیرا این آزادی است که انسانها را به ایجاد ارتباط با یکدیگر وا میدارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع می بخشد....
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
#آلکسی_دوتوکویل
ترجمه محسن ثلاثی.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
۱.در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی در آن از بین رفته باشند، مردم بسیار آمادگی دارند که تنها بر حسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردگرایی بسیار محدود فقط در اندیشه خود باشند و هیچ دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند.رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایش های فردپرستانه ای مقابله نمی کند،بلکه به آنها پروبال هم می دهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هر گونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع محروم می سازد.این گونه حکومت مردم را در زندگی خصوصی شان محصور می دارد و با سواستفاده از این گرایشی که آنها در جهت جدا نگه داشتن شان از دیگران پیدا می کنند،موفق می شود که آنها را از یکدیگر بیگانه سازد.در جامعه ای که احساس افراد آن به همدیگر سرد بوده باشد،رژیم خودکامه می تواند یک گام پیشتر گذارد و این سردی را به یخ زدگی تبدیل کند.
۲.از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست،هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خود را بهبود بخشد.چون در این اجتماع پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص می گردد،بلکه برای انسان نجیب زادگی نیز می خرد،و از آنجا که پول پیوسته دست به دست می گردد و حیثیت اجتماعی خانواده ها را بالا و پایین می برد،همه کس بی تابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن می کوشد تا ثروتش را دست نخورده نگه دارد......اگر کوششی برای نظارت بر رشد این آرزوها در جامعه انجام نگیرد،سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه .....تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند.این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد،توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد......
۳.تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید......زیرا این آزادی است که انسانها را به ایجاد ارتباط با یکدیگر وا میدارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع می بخشد....
#انقلاب_فرانسه_و_رژیم_پیش_از_آن
#آلکسی_دوتوکویل
ترجمه محسن ثلاثی.
✅دریچه کتاب
@daricheketab