فردا شدنِ امروز‌‌
128 subscribers
174 photos
3 videos
17 files
604 links
فست فودِ(fast food )معرفت
***
"بجای آنکه تحقق آرزوها را به آینده محول کنیم بکوشیم تاآینده ی بهتر را امروز تحقق بخشیم."
#دکتر_ناصرالدین_صاحب_الزمانی
لطفانظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید.
@Ramezani_zohreh
Download Telegram
اثر شوم سلطنت استبدادی بر شخصیت انسان های آزاده
لکن سلطنت استبدادی و مسلک شوم خودکامگان، از یکسو خواهان پرستش #کیش_شخصیت اند، و از سوی دیگر، برای مردمان، شبانی گله پروراند. و انبوه خلق را، چون چوپان‌ها، بسان گوسفندان و رمه های مطیع، از جنس "رعیت" می‌خواهند، و نه انسانهای خوش اندیش، بالغ، صاحبدل، مستقل و #خود_رهبر .
و این دو گرایش متضاد، همانند پیکار اهورا و اهرمن، مکانیسم ثنویتی ناسازگار را، در طول تاریخ ایران، پویا و پیکارگر رقم زده اند. اوج بحران این پیکار_استبداد بر ضد آزادی انسان_ سر انجام پس از ۲۵۰۰ سال، برای نخستین بار، در سال۱۳۲۴قمری، ۱۲۸۵ شمسی/ ۱۹۰۶میلادی، به انقلاب مشروطیت منجر گردید. لکن سوکمندانه ،انقلاب مشروطیت اگرچه بظاهر موفق بوده است، در حقیقت نتوانسته است بدین تنازع و پیکار متقابل پایان بخشد.
چگونه یک شبان گله پرور تملق طلب، اجازه می دهد در قلمرو خود، #تثلیث_زرتشتی ، یکتایی اندیشه با گفتار و کردار تحقق یابد؟؟
خودکامه ای که، فقط از زیر دستان و مردم خود، گروهی گوسفند صفت "بله قربان گو" می خواهد برایش تفاوت نمی کند که، نیت و اندیشه‌ی مردمان_البته تا زمانی که اظهار نشده و به گفتار در نیامده است_موافق یا مخالف او باشد. بله قربان گویان، به رغم نیت خود، بر خلاف اندیشه ی خود، به دروغ، باید فقط موید نظر شبان خودکامه‌ی خود، باشند.
در همین نکته است که، در می یابیم چرا #تثلیث_زرتشتی بطور خلاصه، مذهب و مسلک او حتی در ایران باستان، گسترشی عمیق و اصیل نداشته است. زیرا، انسان کامل زرتشتی، نمی توانسته است _و نه می تواند _ در برابر خودکامگان دو رویی کند، دو گویی کند و بر خلاف نیت خویش، دروغ بگوید، و فقط "بله قربان گو" باشد.
ظاهرا پادشاهان ایران، خود بدین معما پی برده بودند که، مردم اطرافشان به آنان راست نمی گویند.
#کتیبه‌ی_داریوش_بزرگ گویای این حقیقت تلخ است که :" خداوندا کشور مرا از قحطی و دروغ محفوظ بدار! "
آیا هنوز بدین اندیشیده اند که، چرا #داریوش در آغاز سلطنت خود در ایران باستان، دروغ را به گونه‌ی یک اپیدمی، بگونه ی یک بیماری همه گیر مسری وبایی می دیده است؟
#داریوش ، هنوز در دوران طفولیت تمدن و فرهنگ ایران بسر می برده است.
طفولیت، عصر معصومیت در زندگانی هر فرد و هر اجتماع است. ولی بر خلاف انتظار، در طفولیت تمدن ایران ، #دروغ آنچنان گسترش داشته است که، داریوش در رهایی کشور از آن ، هیچ چاره ای نمی شناخته است ، مگر بصورت دعا و التماس بدامن #اهورا_مزدا ، توسل جوید.
و چرا دروغ اینهمه شایع بوده است؟؟!! زیرا، برای مردمان ساده‌ی بی پناه و بی دفاع در برابر خودکامگان بیرحم و بی مروت، دروغ تنها "وسیله‌ی دفاعی" آنان بوده است. یعنی یک وسیله برای بقاء آنان در جنگلی از #تنازع_بقاء : در کف گرگ نر خونخواره‌ای، غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟
اما تسلیم و رضا به دروغ ، حتی با پشتوانه‌ی ادای سوگند که "من راست می گویم."
در #تنازع_بقاء ، دروغ برای ضعیفان، تنها وسیله‌ی پدافندی است.( برای اطلاع بیشتر در این باره، رک به: #خط_سوم ، ص۲۷۶_۲۷۰ + همین سلسله گفتارها،مطلب شماره‌ی ۶۷ )
کوتاه سخن، #تثلیث_زرتشتی ،یک آرمان متعالی در یک #مدینه‌ی_فاضله‌ی آزاد بهشتی است، و نه یک ایدئولوژی فضیلت بخش، در ظلمت استبداد سلطنتی. و این تضاد، از جمله در رویارویی #انوشیروان با یک پرسش کم و بیش گلایه آمیز یک دبیر، آشکار می شود که، او چون بر خلاف انتظار انوشیروان در حرف او پرسشی ایجاد کرده است، انوشیروان دستور می دهد، دبیران دیگر با دوات دان های فلزی خود، چنان بر سر و رویش بکوبند که او در جا بمیرد. (رک به : ۱)_ #تاریخ_طبری ، ج۲، ص۷۰۲ و ۲)_مقاله‌ی " بررسی نظام مالیات ساسانی، دکتر #علی‌اصغر_میرزایی ، فصلنامه پژوهش های تاریخی، تابستان ۹۴،صص ۱۲۴_۱۰۹، یادآوری: بدین فاجعه ما، در فرصتی دیگر، باز خواهیم گشت)
(و این گفتار ادامه دارد)
#کتیبه‌ی_داریوش
http://s8.picofile.com/file/8357119726/201671531031140320a.jpg
۵)_در ایران، به احتمال قوی، فرمانروایی ویژه‌ی خود، از قوم پارس را، بر دیگر اقوام ایرانی، از جمله مادها، اجرای دستوری از جانب #اهورا_مزدا، خدای یگانه‌ی زرتشت، معرفی نموده است.
۶)_کوروش، چنانکه یادآور شدیم، سلطنت خود را با جنگ آغاز کرد. و پایان کار خویش را نیز، در جنگ، با #ملکه‌ی_ماساژ‌ت‌ها، به پایان رسانید.
بهانه‌ی جنگ با بانو #تومی‌ریس _ملکه‌ی ماساژت‌ها_چنانکه قبلا هم، بدان اشاره رفته است_گفتارهای ۱۱۶و ۱۳۳، ۱۴۳_بنا به نوشته‌ی تاریخ ایران باستان، چنین بوده‌است:
"...کوروش، خواست با ملکه‌ی ماساژتها ازدواج کند. ولی، ملکه فهمید که کوروش، طالب خود او نیست؛ بلکه، خواهان مملکت اوست. و جواب رد داد..."(#تاریخ_ایران_باستان، ج ۱، ص۳۸۶)
سپس، ملکه‌ی ماساژت‌ها، به کوروش اندرز #قناعت می‌دهد که:
"شاها، رها کن کارهایی که می‌کنی. زیرا، تو نمی‌دانی نتیجه‌ی این کارها، چه خواهد بود. اکتفا کن به آنچه داری، و بگذار ما هم در مملکت خود، سلطنت کنیم..."(#تاریخ_ایران_باستان ، ج ۱، صص ۳۸۶ تا ۳۸۷)
در پی این پیغام، کوروش، اطرافیان خود را جمع کرد، و از آنها مشورت خواست. #کرزوس، پادشاه سابق لیدیه، به کوروش، چنین گفت:
" اگر، تو خود را جاویدان می‌دانی، و در باره‌ی قشون خود نیز، چنین عقیده‌ای داری، در اینصورت بهتر است، که من چیزی نگویم. ولی، اگر قائل به این هستی که تو بشری، و سپاهیان تو نیز بشرند، قبل از هر چیز بدان که، کارهای انسان مانند چرخِ[فلک نیلگون] است، و چرخ [فلک] اجازه نمی‌دهد، که انسان، الی الابد سعادتمند باشد...
به عقیده‌ی من، اگر ما اجازه دهیم، که ماساژت ها به طرف ما بیایند( به ما حمله کنند)... در صورت شکست، تمام مملکت را از دست خواهی داد. زیرا، اگر آنها، فاتح شدند دیگر برنگردند، و به سایر قسمتهای مملکت تو دست اندازند.
اما در صورت پیروزی، نیز، تو چندان بر آنها برتری نخواهی داشت.
اگر از رود آراکس، عبور کرده، و فقط دشمن را در همه جا تعقیب کنی... بر خود هموار نخواهی کرد، که بگویند کوروش، پسر کمبوجیه، از زنی شکست خورده است، دست از مملکت او بازداشته‌ است...
سر انجام، کوروش به میل خود،... به ملکه‌ی ماساژتها، پیغام داد که عقب بنشیند، زیرا کوروش می‌خواهد به مملکت او بگذرد(بدان‌ها حمله کند، و با آنها بجنگد)...
کوروش، از رود آراکس به مسافت ۸ روز، پیش رفت...
پارسی‌ها، همین که ماساژت ها را در خواب دیدند، بر آنها تاختند و عده ای را کشته، و اکثر ماساژت‌ها را با رئیس آنها، که پسر _نوجوان_ملکه تومی‌ریس بود، اسیر کردند...
وقتی ملکه، از آنچه به سرلشکر او آمده بود، آگاه شد، رسولی، نزد کوروش، با این پیغام فرستاد:
"ای کوروش، که از خونخواری سیراب نمی‌شوی، بر خود مبال. زیرا، به واسطه‌ی ثمره‌ی انگور(شراب)، مزورانه، پسرم را، اسیر کرده‌ای، مغرور نشو، که بدین وسیله بر او دست یافته‌ای. زیرا، این کار در دشت نبرد، و از راه مردانگی نبوده است.
حالا، پند مرا گوش کن. زیرا، صلاح تو را می‌گویم. پسرم را پس بده. و از مملکت ما بیرون رو، بی این که مجازات بینی. اگر چنین نکنی،...قسم می‌خورم به آفتاب، خداوند ماساژت‌ها، که تو را از خونخواری سیراب کنم، اگر چه تو سیر نمی شوی"(#تاریخ_ایران_باستان، ج۱، ص+۳۸۷)
" کوروش، به این پیغام ملکه، وقعی ننهاد...
پسر نوجوان ملکه، وقتی که از مستی به خود آمد...[از ننگ غفلت و اسارتی، که بر او رفته بود] فورا، خود را کشت...
چون کوروش، نصیحت #تومی‌ریس(ملکه‌ی ماساژت‌ها) را نپذیرفته بود، تومی‌ریس تمام قوای خود را جمع کرده، و این بار، او به کوروش حمله کرد... ماساژت‌ها پیروز شدند. و قسمت بزرگ لشکر پارس، در دشت نبرد، معدوم شد، و کوروش هم کشته شد...
ملکه تومی‌ریس، امر کرد، خیکی را پر از خون آدم کردند، بعد نعش کوروش را یافته، سر او را، در خیک انداخت، و با استهزاء چنین گفت:_
_ هرچند من تو را در جنگ شکست دادم، ولی تو، از راه تزویر، مصیبتی برای من تهیه کردی، و پسرم را از من گرفتی. چنانکه به تو گفته بودم، حالا تو را از خونخواری، سیراب می کنم." (#تاریخ_ایران_باستان ، ج ۱،صص ۳۸۹_۳۸۷)

بقلم #دکتر_ناصرالدین_صاحب_الزمانی

ادامه در پست سوم👇


http://s3.picofile.com/file/8369623742/Tomiris.jpg
۷)_کوروش، در تعیین جانشین خود، در زمان حیات خویش، بر فرمانروایی در بابل، فرزند خود، و ولیعهد آینده‌ی خویش، #کمبوجیه را نیز، از خواستهای مردوک، معرفی می‌نماید!!؟

۸)_کوروش، #باجگذاری مردمان نسبت به خود، همراه با #بوسیدن_پاهایش، و انتخاب خود بعنوان #شبان_اعظم بر مردمان، و تبعیت گوسفندوار آنان را از شبان خویش، همانند گله‌های گوسفند_ "خود_گوسفند_بینی" رعایای خویش_نیز، عطیه‌ای از جانب، #مردوک، خدای خدایان بابل، معرفی می‌دارد.
بدین ترتیب، کوروش، آیینی یا ایدئولوژی خاصی، جز گسترش #اراده‌ی_معطوف_به_قدرت، بنظر نمی‌رسد که داشته بوده باشد. او از هر فرصت، برای پیروزی خویش، و افزایش قدرت و محبوبیت خود، حد اعلای سود را، نصیب خویش، می‌ساخته است.
در ظاهر امر، کوروش، معتقد بوده‌ است که، موسی به دین خود، عیسی به دین خود. هر کس به هر دینی، که می‌خواهد باشد، او را، رواست. مانند کلام مجید که می‌فرماید:
"لا اکراهَ فِی‌ الدّین": اجباری در پذیرش دین نیست.(سوره‌ی بقره=۲ /آ۲۵۶)
"لَکُم دینُکم و لِیَ دین": دین شما، شما را ست، و دین من هم، از آنِ من است.(سوره‌ی کافرون= ۱۰۹/آ ۶)
لکن، کوروش، از پذیرش این آزادی مردمان، در گزینش دین خود، ترفندی تازه را بکار می‌برد. و آن اینست که خود را، فرستاده و مبعوث خدای آنان می‌شمارد. برای بابلیان، فرستاده‌ی #مردوک، بت اعظم آنان است. برای یهود، فرستاده‌ی #یهوه، خدای یکتای یهودیان است، و برای زرتشتیان، برگزیده و فرستاده‌ی #اهورا_مزدا _خدای یگانه‌ی پیروان زرتشت_ است.
باید توجه داشت، که مردوک بت اعظم است. و بتهای کوچکتر محلی دیگری نیز، بعنوان خدایان کوچکتر، ولی بیشتر مورد قبول آیین مردوک است. بعبارت دیگر، آیین مردوک مذهب شرک و بت پرستی است!!؟ در صورتیکه یهوه‌، دشمن خدایان بیگانه‌ی مشرکان است. و اهورا مزدا نیز، دعوی توحید و ضدیت، با شرک و بت پرستی دارد!!؟
اما، این تفاوت‌ها، بین شرک و بت پرستی و توحید، برای کوروش، هیچ، اهمیتی ندارد. بلکه آیین‌ها و مذهب های مردمان، برای کوروش، و رسیدن به هدف ابر قدرتی، در استعمار و جهانگیری و جهانبانی، هرگز، چیزی، جز وسیله‌ای بیشتر نیستند!!؟
( تند زبانی بی پروا، نتیجه گرفته، گفت: "پس در اینصورت، #هیتلر هم، هُرهُری مذهبی فرصت طلب، و #ماکیاولیستی بی غل و غش و ناب، قربانی بی اختیار گزش #اژدهای_قدرتی، بیش، نبوده‌ است!!!؟؟)

معمای قتل کوروش، و مساله‌ی جایگاه مزار او
قتل کوروش در قلمرو ماساژت‌ها_در شرق دریای خزر، تا آسیای میانه، احیانا، ماورای سیحون و جیحون_ معمای تازه‌ای را، برای مزار کوروش، در جنوب غربی ایران، نزدیک #تخت_جمشید، پدید می‌آورد.
زیرا، چگونه ممکن است بدن جسد کوروش_احیانا بدون سر_ در چنین راهی طولانی، بوسیله‌ی لشکریان شکست خورده، از شمال ایران، ماورای سیحون و جیحون، به پارس منتقل، و در مقبره‌ای خاص دفن شده باشد؟؟!!
افزون بر این، معمای دیگر، وجود مدفنی بعنوان مزار کوروش است. زیرا، زرتشتیان راستین، در آن دوران، هرگز، مردگان خود را، در خاک دفن نمی‌کردند. در نوشته‌ها، سخن از قبر داریوش هم در میان است. اگرچه، محل آن مانند #مقبره‌ی_کوروش ، مشخص نیست.
پس آیا، کوروش، در زمان خود، یک زرتشتی مومن هم، بشمار نمی رفته است؟؟!!

و این قصه‌ی پر غصه، هنوز، ادامه دارد

http://s4.picofile.com/file/8369624076/20190814_182936.jpg
گفتار شماره‌ی ۱۵۷
پنجشنبه ۷ شهریور ۹۸/ ۲۹ اوت ۲۰۱۹

_کوروش و سلطان محمود غزنوی
_سبب شکست کوروش، در جنگ با ملکه‌ی آفتاب
_محمود غزنوی، مقلد ناآگاه "نبرد_شیوه‌ی" کوروش
_سیده ملک خاتون، کاشف ضعف شخصیت محمود غزنوی
_فرصت طلبی محمود، از مرگ سیده ملک خاتون
_سیری ناپذیری از قدرت، سنتِ نهادِ همگانیِ خودکامگانِ سلطنت استبدادی
_علت‌العلل، فقدان شُکوه رشد دانش و فلسفه در ایران
_فارنهایت ۴۵۱

به‌ قلم #دکتر_ناصرالدین_صاحب_الزمانی

...مقلدان بی‌بصر، زشیخ و شاب، تن به تن
گرفته‌اند، خالقی، بقدر فهم خویشتن
برند عالی و دنی، تمام سجده بر وَثَن
من آن نیم که فهمشان، بود، محیط فهم من:
مراست فهم و مشعری، بقدر خویش، لاجرم!

خدای وهم خویش را نه راکعم، نه ساجدم
محاط فهم خویش را، نه عابدم، نه حامدم
در این عقیده و گمان، نه مفتیم، نه زاهدم
خدای ظاهر از علی، به باطن است، شاهدم
که من صمد ندیده‌ام، به جز عیان از این صنم

منم خدا که بهر خود، خدائی آفریده‌ام
ز بهر او، ز نفی و سلب، صفاتی برگزیده‌ام
بدین خیال خویش من، وه چه خوش آرمیده‌‌ام
مِهر مُحاط ذهن خود، بجان و دل خریده‌ام
نام صمد نهاده‌ام، بر این بت و چنین صنم...

(به نقل از کتاب #دیباچه‌ای_بر_رهبری، ص۱۸۷ )

یادآوری: این شعر ترکیبی از ساخته‌ی مولف، و مرثیه‌ای از میرزا فتح‌اله قدسی کرمانی، متخلص به "فُؤاد"(۱۳۵۸-۱۲۶۸ه.ق) است.

کوروش و سلطان محمود غزنوی
کوروش، برایش تفاوت نمی‌کرد، که مردم مصر، بت پرستانه، گاو_‌ #گاو_آپیس _ را بپرستند، یا حیوان دیگری، مانند سگ و گربه، و امثال آنرا!!؟؟
در بابل مشرکانه، #مردوک بت بزرگ، و بتچه‌های او را بپرستند، یا نپرستند!!؟؟
در اورشلیم، موحدانه، یهوه، خدای یگانه‌ی یهود را، بپرستند، و یا خدایان دیگری را!!؟؟ و در ایران، #اهورا_مزدا_ خدای یکتا_ یا میترا، و آناهیتا، همه را با هم ستایش کنند، و یا هیچکدام را نپرستند!!؟؟ هیچ‌یک، برایش تفاوت نمی‌کرد؛ و بنابر مثل، دوغ و دوشاب، برای کوروش یکی بود.
برای #کوروش، تنها آنچه که اهمیت داشت، این بود که:_
۱)_ هر قوم و ملت، باور کند که خدا، یا خدایان آنها، پشتیبان کوروش‌اند، و کوروش فرستاده‌ی آنهاست.
۲)_ همه‌ی این مردم، باجگزار او باشند.
۳)_ همه‌ی آنها، بخاطر پای بوسی‌اش، بر یکدگر سبقت جویند.
۴)_ همه‌ی مردم،"خود_گوسفند‌_بینانه"، گله‌های مطیع او باشند، و او را چون شبانی بزرگ بپرستند!!
۵)_ و همه‌ی مردم، هنگام جنگ، فرزندان دلبند خود را، بیدریغ، چون بردگانی مطیع، و سربازانی جانباز، بی چون و چرا، در اختیار ماشین جنگی سیری‌ناپذیر او_یعنی کوروش_ گذارند؛ که در تمامی مدت عمرش، از جنگ افروزی باز نایستاد، تا سرانجام، در جنگ کشته شد.
سبب شکست کوروش، در جنگ با ملکه‌ی آفتاب
شکست کوروش، در آخرین جنگش، با ملکه‌ی ماساژت‌ها، بیشتر از این سبب بوده‌است، که #تومی‌ریس، ملکه‌ی آفتاب لقب داشت. #پرستش_آفتاب ، یا #مهر، یا #میترا، آیین مردم سرزمین ماساژت‌ها بوده‌است. اتفاقا، "میترا" مونث است، که نام"مهر"، یا "خورشید" است. جالب است بدانیم، این که در زبان فارسی جدید که معمولا، برای اشیاء و درختان، مذکر و مونث مجازی نمی‌شناسند، بازمانده از این دوران دیرین که در میترائیسم_ پرستش میترا_چنانکه اشاره رفت، خورشید،"ایزد_بانو" یعنی مونث، تلقی می‌شده‌است. به احتمال قوی، یادمان همان زمان است، که در #فولکلور ایران، و در سرودهای کودکانه، خورشید را، خانوم می‌نامند، و از او می‌خواهند که:
"خورشید خانوم، آفتاب کن!
یه مشت برنج، تو آب کن...
خورشید خانم، در اومد

پونه و ریحون اومد...
خورشید خانم، آفتاب کرد
کلی برنج تو آب کرد..."

#لا_ادری

در این برداشتِ جنس مونث از خورشید، در زبان عربی نیز، خورشید، مونث مجازی تلقی می‌شود. لکن، در فرانسه، خورشید، مذکر مجازی است. و باز در آلمانی، خورشید، همانند پندار #میترائیسم، و در زبان عربی، مونث، تصور می‌شود.
مشکل کوروش، در برخورد با ملکه‌‌ی آفتاب_تومی‌ریس، ملکه‌ی ماساژت‌ها_ این بود که تومی‌ریس خود، مظهر میترا_ #ایزد‌_بانوی_آفتاب _ بشمار می‌رفت. و کوروش نمی‌توانست، ادعا کند که من، نماینده‌، پیامبر، و یا رسول ایزد بانوی آفتاب_ میترا_ هستم، آمده‌ام تا به پرستندگان میترا، آزادی پرستش میترا را تقدیم دارم، و دشمنان میترا را، از سر راه بر دارم، و یا معبدی چنین و چنان، برای میترا، برپا دارم، #و_و_و...

ادامه در پست دوم👇

#میترائیسم
http://s4.picofile.com/file/8370859692/1547386416_A9eW4.jpg
گفتار شماره‌ی ۱۶۹
پنجشنبه ۱۸ مهر ۹۸/ ۱۰ اکتبر ۲۰۱۹

_ادامه‌ی تحلیل سیستم‌ها
_سیستم آنالیسیس(system analysis)، 
و تغییر رژیم‌ استبدادی سلطنتی
_رابطه‌ی کوروش با بنی‌اسرائیل
_دو اشتباه مهم کوروش!
_مشروطیت!!؟
ایجاد نخستین سیستم سلطنتی دموکراتیک!!؟
بیسابقه در تاریخ ایران!
بجای سیستم سلطنت استبدادی فرسوده‌، و ارتجاعی کهن!
_تغییر رژیم‌ها، کاری سریع الحصول نیست!
فرایندی بس طولانی، گاه نیازمند به بیش از دهها سال است!
_پهلوی دوم در پیکار علیه نظام مشروطه، یا سیستم دموکراتیک؟؟!!
_ اعترافی دیگر از پهلوی دوم، به اوریانا فالاچی
_درویش شاه!!؟؟
_تلنگری روانکاوانه!


به‌قلم #دکتر_ناصرالدین_صاحب_الزمانی

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
واندر طلب طعمه، پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و، چنین گفت:
«امروز، همه روی زمین زیر پر ماست،
بر اوج فلک چون بپرم -از نظر تیز-
می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک، یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه، عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه، چه برخاست:
ناگه ز کمینگاه، یکی سخت کمانی،
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،
بر بال عقاب آمد، آن تیر جگر دوز
وز ابر مر او را، بسوی خاک فرو کاست،
بر خاک بیفتاد و، بغلتید، چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
گفتا: "عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!"
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا:"ز که نالیم که از ماست که بر ماست."

#ناصر_خسرو (۸۷=۴۸۱-۳۹۴ه.ق/ ۱۰۸۸-۱۰۰۴م)

یکی قطره باران، ز ابری چکید
خجل شد، چو پهنای دریا بدید...

#سعدی

ادامه‌ی تحلیل سیستم‌ها
سیستم آنالیسیس(system analysis) 
و تغییر رژیم‌ استبدادی سلطنتی

کمبوجیه، تومی‌ریس، سیده ملک خاتون، محمود غزنوی #و_و_و...در هماهنگی با سیستم رژیم استبدادی سلطنتی، یا جهت گیری بر خلاف آن؟؟؟
این پرسشی اساسی است، که ما در تحلیل‌های خود، در پی یافتن پاسخ آن بوده‌ایم.
کامیابی"میان‌_بُرد" کوروش _چرا "میان‌_برد"، و نه ابدی، بعداً بدان توجه خواهیم نمود_ از آنروست که او، با هوش، و بدون شک، با نبوغی خاص، اگر نگوییم با زرنگی و رندی ویژه، خود را با سیستم‌ها، هماهنگ کرده‌است. نه آنکه، برخلاف آنها، برخیزد.
بهتر است بگوییم که، #کوروش، خود را، حتی عضوی از سیستمی، که مورد توجه خواست او بود، معرفی می‌نمود_و آن هم عضوی بسیار مهم، خدمتگزار، و حامی و پشتیبان سیستم!!
برای نمونه در ایران_ اگرچه ایمان راستین کوروش، به #آیین_زرتشت، مورد تردید است_ ولی، او در صورت ظاهر، خود را ستایشگر #اهورا_مزدا، و حامی کشور او معرفی می‌نمود.
بر عکس، در بابل کوروش خود را، حتی فرستاده‌ی #مردوک، خدای خدایان بابلی، معرفی می‌نمود، که برای پاسداری و استواری #آیین_مردوک، مبعوث شده‌است.
کوروش، در جاهای دیگر نیز، همچنین عمل نموده‌است. مثلا برای یهود، خود را نجات بخش فرستاده از جانب #یهوه معرفی می‌کرده‌است، بگونه‌ای که در کتاب‌های #عهد_عتیق هم، منعکس شده‌است؛ و یهود، او را بدین سمت، هنوز هم، به حرمت این مقام ستایش می‌نمایند!!؟

رابطه‌ی کوروش با بنی‌اسرائیل
در کتاب اسفار عهد عتیق، حدود بیست بار از نام کوروش، با احترام تمام و ستایش بسیار، بعنوان یک منجی بزرگ بنی‌اسرائیل، یاد شده‌است. در مجموع #بنی_اسرائیل، بعد از فتح بابل _۵۳۹ق.م_ کوروش را، پس از حضرت موسی کلیم الله، دومین نجات بخش بزرگ خویش می‌دانند.
از مفصل‌ترین یادمان‌های کوروش، در کتابهای پیوست تورات، نمونه‌ای را، در اینجا نقل می‌نماییم.
در چهاردهمین کتاب، از عهد عتیق_تواریخ دوم_ چنین آمده‌است:
"در سال اول سلطنت کوروش، شاهنشاه پارس_(باحتمال قوی، سال اول سلطنت کوروش بر بابل۵۳۹ق.م)_خداوند، آنچه را که توسط #ارمیای_نبی فرموده بود، به انجام رساند. او کوروش را برانگیخت، تا فرمانی صادر کند، و نوشته‌ی آن را، به سرتاسر نواحی شاهنشاهی بفرستد، تا با صدای بلند خوانده شود.
و این، فرمان کوروش، امپراتور پارس است:
"خداوند خدای آسمان(یهوه) مرا فرمانروای همه‌ی جهان کرد، و به من مسئولیت ساختن معبدی برای او، در اورشلیم_در یهودیه_داده‌است. اکنون، همه‌ی کسانی که، قوم خدا هستند، به آنجا بروند، خداوند خدای شما(یهوه)، همراهتان باشد!"( #تواریخ_دوم، باب ۳۶/آ ۲۲ و ۲۳/ برای اطلاع بیشتر رک به: کانال‌های تلگرام و اینستاگرام"فردا شدنِ امروز"، گفتار شماره‌ی۱۵۳)

ادامه در پست دوم👇

http://s5.picofile.com/file/8374861500/Eagle_and_Arrow.jpg