آنجا بود که از عمق جان فهمیدم که ما مردم عادی هم اگر شل کنیم و سخت نگیریم، بخدا همانند زندگی برخی مدیران تحریمها روی زندگی ما هم هیچ اثری نخواهند گذاشت..
#Motivational_💪🏻
🔶 برخی جراحان در گذشته معتقد بودند بیمارانی که انتظار دارند طی عمل جراحی بمیرند؛ زنده از زیر عمل بیرون نمی آیند.
این باور امروزه کمتر از گذشته موهوم و خرافاتی به نظر میرسد. امروزه میدانیم که نگرش بیمار به شکلهای گوناگونی بر نتیجه ی عمل تاثیرگذار است.
(خلاصه ی روانپزشکی کاپلان و سادوک. جلد دوم. ص 84).
🔶 هر کس توی زندگی اش با یک چیزی آرام میشود که با مال دیگران فرق دارد. عادت است دیگر. هرکس به یک چیزی عادت میکند.
البته شاید به کودکی آدم هم برگردد که ننه بابای هرکس واسه خفه کردن صدای بچه چه چیزی دستش میدهند.
همان چیز تا لب گور با آدم میماند. فقط شکل و شمایلش بزرگتر میشود. مگر زندگی چیزی جز تکرار و تکرار و تکرار عادتها است؟
🔶 خود من با انتخاب یک جملهی خاص یا یک کلمه و تکرار مکرر آن با خودم مقاومت میکنم.
مثلا هنگام مشکلات چشمهایم را میبندم و با صدای بلند مدام با خودم تکرار میکنم "هیچی نیست مرد. ریلکس باش. شل کن الان تموم میشه".
یا مثلا وقتی با صد و پنجاه تا به پلیس میرسم میگم: "ایشالا ندیده، ایشالا ندیده، وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا ...
یا قبل و بعدِ امتحانات میگویم "قبول میشم، قبول میشم"
یا وقتی بی پول میشم مدام به خودم میگم "نگران نباش. خدا روزی رسونه"
🔶خلاصه هر وقت مشکلی پیش میآید، یا خُلق و خویم تنگ میشود، یا حتی وقتی درد بدنی دارم ( سنِ پنجاه و فشارهای متعدد به چندجای بدن) ریلکس میکنم و هِی با تکرار کلمات به خودم امید میدهم.
🔶 خیلی مواقع هم هیچ اتفاقی نمی افتد. خصوصا موقع بی پولی.
ولی خب وقتی نمیشود چیزی را تغییر داد، لااقلش میشود آن را پذیرفت و کمتر درد کشید. به قول حافظ: هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی.
🔶 آنقدر این جملات یا کلمات را تکرار میکنم که خودم هم باورم میشود کائنات در کنترل من است و کار مهمی میتوانم بکنم.
🔶 مغز است دیگر؛ زورش زیاد است. همه چیز آدم دستش است. ولی خب خر است، زود باورش میشود و گول میخورد. گول هم بخورد، لااقل کمتر درد میکشد.
🔶 یادم میآید هر بار که زیر تیغ جراحی میرفتم از وقتی نیم متر سوزنِ بیحسی را توی کمرم میکردند تا هنگام ترخیص با خودم آن شعر چاوشی را تکرار میکردم "اما تو کوه درد باش؛ طاقت بیار و مرد/زن باش".
خصوصا یکی از عملها که اد خورده بود وسط کمبود دارو، و به جای تزریق مرفین شیاف دیکلوفناک عنایت میکردند.
آن چند روز کلا ذکر لبم این شده بود: "اما تو کوه درد باش. طاقت بیار و مرد باش".
آنجا بود که از عمق جان فهمیدم که ما مردم عادی هم اگر شل کنیم و سخت نگیریم، بخدا همانند زندگی برخی مدیران تحریمها روی زندگی ما هم هیچ اثری نخواهند گذاشت.
🔶 به اینجور ذکر گفتنها در روانشناسی میگویند: روش #گفتگوی_درونی مایکنبام.
⭕️ یک مستندی راجع به آتش سوزی نگاه میکردم. این مستند را در آمریکا ساخته بودند. در این فیلم یک ساختمان ۲۰ طبقه آتش گرفته بود و تعدادی از ساکنان آن از شدت گرما و ترس مجبور شده بودند از بعضی طبقات خود را به پایین پرتاب کنند.
نکتهای جالب در این مستند بود که من را به فکر واداشت. بیشتر مردمی که خود را به پایین پرتاب کرده بودند، ساکنان طبقات پنجم و هفتم بودند.
از حدود ۳۰ نفری که خود را به پایین پرتاب کرده بودند فقط ۱ نفر زنده مانده بود. در کالبد شکافی آن ۲۹ نفر دیگر که توسط پزشکی قانونی انجام شد، علت مرگ همگی سکته قلبی عنوان شده است؛ یعنی همهی آنها قبل از اینکه با زمین برخورد کنند، زمانی که میان آسمان و زمین بودند، از ترس سکته کرده بودند.
بعد از چند هفته به سراغ فردی که زنده مانده بود رفتند و از او درحالی که هنوز آثار جراحت بر روی صورتش مشاهده میشد و یک دست و یک پایش در گچ بود گزارشی تهیه کردند.
سوال اصلی که گزارشگر از او پرسید این بود:
"تو چطور زنده ماندی در صورتی که همه کسانی که از ساختمان پریدند مُردند؛ حتی کسانی که از ارتفاع کمتری از تو پریدهاند؟"
او گفت: "من فقط با خودم میگفتم #این_فقط_یک_پرش_ساده_است ،
و این را پشت سر هم با خودم تکرار کردم".
به نظرم ما گاهی اوقات از ترس مشکلات، قبل از مواجهه با آنها سکته میکنیم؛ طوری که اصلا فرصت و توانی برای رویارویی با آنها برایمان نمیماند.
🔶 نترسید بابا. این نیز بگذرد. آدمیزاد پوست کلفتتر از این حرفهاست. بقول خیام جام لطیف است؛ اما پوستِ کلفتی دارد. دایناسورها با آن هیبتشان در تغییرات آب و هوایی از بین رفتند، اما آدمیزاد زنده ماند.
گاهی، هنگام مشکلات فقط باید با خودمان زمزمه کنیم:
#این_فقط_یک_پرش_ساده_است
🖌 دکتر محسن زندی
#Motivational_💪🏻
🔶 برخی جراحان در گذشته معتقد بودند بیمارانی که انتظار دارند طی عمل جراحی بمیرند؛ زنده از زیر عمل بیرون نمی آیند.
این باور امروزه کمتر از گذشته موهوم و خرافاتی به نظر میرسد. امروزه میدانیم که نگرش بیمار به شکلهای گوناگونی بر نتیجه ی عمل تاثیرگذار است.
(خلاصه ی روانپزشکی کاپلان و سادوک. جلد دوم. ص 84).
🔶 هر کس توی زندگی اش با یک چیزی آرام میشود که با مال دیگران فرق دارد. عادت است دیگر. هرکس به یک چیزی عادت میکند.
البته شاید به کودکی آدم هم برگردد که ننه بابای هرکس واسه خفه کردن صدای بچه چه چیزی دستش میدهند.
همان چیز تا لب گور با آدم میماند. فقط شکل و شمایلش بزرگتر میشود. مگر زندگی چیزی جز تکرار و تکرار و تکرار عادتها است؟
🔶 خود من با انتخاب یک جملهی خاص یا یک کلمه و تکرار مکرر آن با خودم مقاومت میکنم.
مثلا هنگام مشکلات چشمهایم را میبندم و با صدای بلند مدام با خودم تکرار میکنم "هیچی نیست مرد. ریلکس باش. شل کن الان تموم میشه".
یا مثلا وقتی با صد و پنجاه تا به پلیس میرسم میگم: "ایشالا ندیده، ایشالا ندیده، وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا ...
یا قبل و بعدِ امتحانات میگویم "قبول میشم، قبول میشم"
یا وقتی بی پول میشم مدام به خودم میگم "نگران نباش. خدا روزی رسونه"
🔶خلاصه هر وقت مشکلی پیش میآید، یا خُلق و خویم تنگ میشود، یا حتی وقتی درد بدنی دارم ( سنِ پنجاه و فشارهای متعدد به چندجای بدن) ریلکس میکنم و هِی با تکرار کلمات به خودم امید میدهم.
🔶 خیلی مواقع هم هیچ اتفاقی نمی افتد. خصوصا موقع بی پولی.
ولی خب وقتی نمیشود چیزی را تغییر داد، لااقلش میشود آن را پذیرفت و کمتر درد کشید. به قول حافظ: هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی.
🔶 آنقدر این جملات یا کلمات را تکرار میکنم که خودم هم باورم میشود کائنات در کنترل من است و کار مهمی میتوانم بکنم.
🔶 مغز است دیگر؛ زورش زیاد است. همه چیز آدم دستش است. ولی خب خر است، زود باورش میشود و گول میخورد. گول هم بخورد، لااقل کمتر درد میکشد.
🔶 یادم میآید هر بار که زیر تیغ جراحی میرفتم از وقتی نیم متر سوزنِ بیحسی را توی کمرم میکردند تا هنگام ترخیص با خودم آن شعر چاوشی را تکرار میکردم "اما تو کوه درد باش؛ طاقت بیار و مرد/زن باش".
خصوصا یکی از عملها که اد خورده بود وسط کمبود دارو، و به جای تزریق مرفین شیاف دیکلوفناک عنایت میکردند.
آن چند روز کلا ذکر لبم این شده بود: "اما تو کوه درد باش. طاقت بیار و مرد باش".
آنجا بود که از عمق جان فهمیدم که ما مردم عادی هم اگر شل کنیم و سخت نگیریم، بخدا همانند زندگی برخی مدیران تحریمها روی زندگی ما هم هیچ اثری نخواهند گذاشت.
🔶 به اینجور ذکر گفتنها در روانشناسی میگویند: روش #گفتگوی_درونی مایکنبام.
⭕️ یک مستندی راجع به آتش سوزی نگاه میکردم. این مستند را در آمریکا ساخته بودند. در این فیلم یک ساختمان ۲۰ طبقه آتش گرفته بود و تعدادی از ساکنان آن از شدت گرما و ترس مجبور شده بودند از بعضی طبقات خود را به پایین پرتاب کنند.
نکتهای جالب در این مستند بود که من را به فکر واداشت. بیشتر مردمی که خود را به پایین پرتاب کرده بودند، ساکنان طبقات پنجم و هفتم بودند.
از حدود ۳۰ نفری که خود را به پایین پرتاب کرده بودند فقط ۱ نفر زنده مانده بود. در کالبد شکافی آن ۲۹ نفر دیگر که توسط پزشکی قانونی انجام شد، علت مرگ همگی سکته قلبی عنوان شده است؛ یعنی همهی آنها قبل از اینکه با زمین برخورد کنند، زمانی که میان آسمان و زمین بودند، از ترس سکته کرده بودند.
بعد از چند هفته به سراغ فردی که زنده مانده بود رفتند و از او درحالی که هنوز آثار جراحت بر روی صورتش مشاهده میشد و یک دست و یک پایش در گچ بود گزارشی تهیه کردند.
سوال اصلی که گزارشگر از او پرسید این بود:
"تو چطور زنده ماندی در صورتی که همه کسانی که از ساختمان پریدند مُردند؛ حتی کسانی که از ارتفاع کمتری از تو پریدهاند؟"
او گفت: "من فقط با خودم میگفتم #این_فقط_یک_پرش_ساده_است ،
و این را پشت سر هم با خودم تکرار کردم".
به نظرم ما گاهی اوقات از ترس مشکلات، قبل از مواجهه با آنها سکته میکنیم؛ طوری که اصلا فرصت و توانی برای رویارویی با آنها برایمان نمیماند.
🔶 نترسید بابا. این نیز بگذرد. آدمیزاد پوست کلفتتر از این حرفهاست. بقول خیام جام لطیف است؛ اما پوستِ کلفتی دارد. دایناسورها با آن هیبتشان در تغییرات آب و هوایی از بین رفتند، اما آدمیزاد زنده ماند.
گاهی، هنگام مشکلات فقط باید با خودمان زمزمه کنیم:
#این_فقط_یک_پرش_ساده_است
🖌 دکتر محسن زندی
Telegram
attach 📎