👶🏼اگر كودكتان سلام نميكند!
اين پست را با والدينى كه لازم ميدانيد به اشتراك بگذاريد و جهت دسترسى به فايلهاى صوتى و متنى مرتبط با كودكان و نوجوانان در كانال تلگرام هشتگهاى #فرزند_پـرورى و #نوجوان را از ليست هشتگها جستجو نماييد.
🆔@Tohidclinic
اين پست را با والدينى كه لازم ميدانيد به اشتراك بگذاريد و جهت دسترسى به فايلهاى صوتى و متنى مرتبط با كودكان و نوجوانان در كانال تلگرام هشتگهاى #فرزند_پـرورى و #نوجوان را از ليست هشتگها جستجو نماييد.
🆔@Tohidclinic
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مـعرفى_فيلم
🎞تحلیل فیلم Bird box با دکتر سرگلزایی و نكاتى جالب و آموزنده براى عموم و متخصصين
Mass Hysteria
🌅هیستری جمعی
🗯جهت دسترسی به کلیه ی فایلهای کارگاههای دکتر سرگلزایی : هيپنوتيزم، تحليل فيلم ، كاپلان خوانى ، زوج درمانی, چالش هاى درمانگرى، افسردگی ، اعتیاد ، سوگ, اختلالات خلقی ، یونگ ، رمز واژه و ....به هشتگ #دكتر_محمدرضا_سرگلزايى در كانال مراجعه نمایید
🎞تحلیل فیلم Bird box با دکتر سرگلزایی و نكاتى جالب و آموزنده براى عموم و متخصصين
Mass Hysteria
🌅هیستری جمعی
🗯جهت دسترسی به کلیه ی فایلهای کارگاههای دکتر سرگلزایی : هيپنوتيزم، تحليل فيلم ، كاپلان خوانى ، زوج درمانی, چالش هاى درمانگرى، افسردگی ، اعتیاد ، سوگ, اختلالات خلقی ، یونگ ، رمز واژه و ....به هشتگ #دكتر_محمدرضا_سرگلزايى در كانال مراجعه نمایید
#مقالات_علمى_توحيد
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
● لذت نارسيسيستيك در روانكاوى
○پیر (۱) روی چمنها نشسته بود، دستهایش را دور زانوهایش قلاب کرده بود و به رودخانه نگاه میکرد. اتفاق جدیدی افتاده بود؛ او از صحبت کردن در مورد خودش لذت برده بود. به راحتی خاطرهٔ خوشی از دوران کودکی خود براي مخاطبش تعريف كرده بود. این حالتِ رهایی برايش قدرى عجیب بود؛ اما خیلی لذتبخش بود که مخاطبش حرف او را نفهمد و بتواند با او به گونهای صحبت کند که انگار دارد با رودخانه حرف میزند ، طوری که فقط صدای خودش مهم باشد. کلمههایی که بیان میکرد نیاز به درک شدن نداشتند. پیر پیش خود فکر کرد که «اگر قرار باشد روزی دوستی پیدا کنم....
•| website: Tohidcc.ir
•| channel: @Tohidclinic
◇ در INSTANT VIEW بخوانید 🔻
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
● لذت نارسيسيستيك در روانكاوى
○پیر (۱) روی چمنها نشسته بود، دستهایش را دور زانوهایش قلاب کرده بود و به رودخانه نگاه میکرد. اتفاق جدیدی افتاده بود؛ او از صحبت کردن در مورد خودش لذت برده بود. به راحتی خاطرهٔ خوشی از دوران کودکی خود براي مخاطبش تعريف كرده بود. این حالتِ رهایی برايش قدرى عجیب بود؛ اما خیلی لذتبخش بود که مخاطبش حرف او را نفهمد و بتواند با او به گونهای صحبت کند که انگار دارد با رودخانه حرف میزند ، طوری که فقط صدای خودش مهم باشد. کلمههایی که بیان میکرد نیاز به درک شدن نداشتند. پیر پیش خود فکر کرد که «اگر قرار باشد روزی دوستی پیدا کنم....
•| website: Tohidcc.ir
•| channel: @Tohidclinic
◇ در INSTANT VIEW بخوانید 🔻
Telegraph
لذت نارسیسیتیک در روانکاوی
❇️ لذت نارسيسيستيك در روانكاوى 🌀پیر (۱) روی چمنها نشسته بود، دستهایش را دور زانوهایش قلاب کرده بود و به رودخانه نگاه میکرد. اتفاق جدیدی افتاده بود؛ او از صحبت کردن در مورد خودش لذت برده بود. به راحتی خاطرهٔ خوشی از دوران کودکی خود براي مخاطبش تعريف كرده…
#تلنگر_👌🏻
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ میگذره! ﻧﮕﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ میشه! نخواید ﺑﺎ جوکهای ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪﺵ! نمیخواد ﺑﺨﻨﺪﻩ،...
آدم غمزده و افسرده یک چیزی مثل حناق میچسبد زیر گلویش که لامصب نه بیرون می آید که تفش کند و نه پایین میرود که قورتش دهد.
یک چیزی که مثل آدامس کش می آید و مثل اسفنج جمع میشود و عینهو بومرنگ هرکاری میکنی دوباره برمیگردد سرجای اولش.
حتی نمیگذارد آب دهانت را راحت قورت دهی. لعنتی، چیزی را که یک عمر به آن بیتوجهی را هم برایت میکند مساله.
این گرفتگی گلو معلوم نیست چیست. یکجور عفونت است؟ خلط مجاری تنفسی است؟ رسوبات حنجره است؟ چرک سینوسهاست؟ بازگشت محتویات معده است؟ تکه ای از نسوج گلوست؟ ...
خدا میداند چه کوفتی است.
اما قدیمی ها اسمش را می گذاشتند بغض. میگفتند یک بغضی گلویم را گرفته که نه میترکد و نه فرومیرود.
اینجور آدمها را که دیدید شروع نکنید نصیحت کردن. فرت و فرت راهکار ندهید. مدام از تجربیات و شاهکارهای خودتان نگویید. به قول اشتاین بک، کفشی که برای پای تو مناسب است ممکن است پای دیگری را زخم کند.
این ناعادلانه است که تمام دستورالعمل های زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همگان بخواهیم!
همیشه آن چه در ذهن تو می گذرد، اصلِ مطلق نیست...
بگذارید خیالتان را تخت کنم. اینها خسته تر ازین حرف ها هستند. با این چیزهای نامربوط فقط میسوزانیدشان. آنوقت است که دیگر هیچ کاری نمیشود کرد.
آدمی که پوستش سوخته را حتی نمیشود بغل کرد. دست به او بزنی دادش بلند میشود.
حتی گاهی یک ملت هم دچار این خستگی و بغض میشود. همان حناق توی گلو که نه پایین میرود و نه بالا می آید. برای همین است که حساس و زودرنج میشود. بی اعصاب میشود. بدبین و بیخیال میشود. ناامید میشود. احساس میکند هزارسالش است. و منتظر است. یک انتظار لعنتی که آنقدر طول میکشد که حتی از آن هم خسته میشود و به احتضار می افتد. آنوقت است که تمام جهان بینی اش در یک چیز خلاصه میشود: گور بابای همه. ... لق همه.
نه از روی برج بلند بیخیالی و استثمارگری. بلکه از ته چاه ناامیدی و احساس بیچارگی.
اینجور آدمها بغض دار را که دیدید؛ یا اصلا به قول آرون بک در کتاب "عشق هرگز کافی نیست":
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ میگذره! ﻧﮕﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ میشه! نخواید ﺑﺎ جوکهای ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪﺵ! نمیخواد ﺑﺨﻨﺪﻩ، خندهش ﻧﻤﯿﺎﺩ، ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭﻩ، ﺑﺮﺍﺵ ﺍﺯ فلسفهی ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ نزنید؛ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ بزنین، ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ! ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ و به چشمهاش ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ. ﺑﺮﺍﺵ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ، ﺑﺮﺍﺵ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﭙﺰﯾﺪ، ﺑﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﺵ، بعد حرف نزنین، بذارین اون حرف بزنه و شما فقط گوش کنید.
ﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿﺪ،
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ میافته،
ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ. ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ میزنه. و این بزرگترین کمکه!
🖌 دکتر محسن زندی
🆔@Tohidclinic
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ میگذره! ﻧﮕﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ میشه! نخواید ﺑﺎ جوکهای ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪﺵ! نمیخواد ﺑﺨﻨﺪﻩ،...
آدم غمزده و افسرده یک چیزی مثل حناق میچسبد زیر گلویش که لامصب نه بیرون می آید که تفش کند و نه پایین میرود که قورتش دهد.
یک چیزی که مثل آدامس کش می آید و مثل اسفنج جمع میشود و عینهو بومرنگ هرکاری میکنی دوباره برمیگردد سرجای اولش.
حتی نمیگذارد آب دهانت را راحت قورت دهی. لعنتی، چیزی را که یک عمر به آن بیتوجهی را هم برایت میکند مساله.
این گرفتگی گلو معلوم نیست چیست. یکجور عفونت است؟ خلط مجاری تنفسی است؟ رسوبات حنجره است؟ چرک سینوسهاست؟ بازگشت محتویات معده است؟ تکه ای از نسوج گلوست؟ ...
خدا میداند چه کوفتی است.
اما قدیمی ها اسمش را می گذاشتند بغض. میگفتند یک بغضی گلویم را گرفته که نه میترکد و نه فرومیرود.
اینجور آدمها را که دیدید شروع نکنید نصیحت کردن. فرت و فرت راهکار ندهید. مدام از تجربیات و شاهکارهای خودتان نگویید. به قول اشتاین بک، کفشی که برای پای تو مناسب است ممکن است پای دیگری را زخم کند.
این ناعادلانه است که تمام دستورالعمل های زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همگان بخواهیم!
همیشه آن چه در ذهن تو می گذرد، اصلِ مطلق نیست...
بگذارید خیالتان را تخت کنم. اینها خسته تر ازین حرف ها هستند. با این چیزهای نامربوط فقط میسوزانیدشان. آنوقت است که دیگر هیچ کاری نمیشود کرد.
آدمی که پوستش سوخته را حتی نمیشود بغل کرد. دست به او بزنی دادش بلند میشود.
حتی گاهی یک ملت هم دچار این خستگی و بغض میشود. همان حناق توی گلو که نه پایین میرود و نه بالا می آید. برای همین است که حساس و زودرنج میشود. بی اعصاب میشود. بدبین و بیخیال میشود. ناامید میشود. احساس میکند هزارسالش است. و منتظر است. یک انتظار لعنتی که آنقدر طول میکشد که حتی از آن هم خسته میشود و به احتضار می افتد. آنوقت است که تمام جهان بینی اش در یک چیز خلاصه میشود: گور بابای همه. ... لق همه.
نه از روی برج بلند بیخیالی و استثمارگری. بلکه از ته چاه ناامیدی و احساس بیچارگی.
اینجور آدمها بغض دار را که دیدید؛ یا اصلا به قول آرون بک در کتاب "عشق هرگز کافی نیست":
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ میگذره! ﻧﮕﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ میشه! نخواید ﺑﺎ جوکهای ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪﺵ! نمیخواد ﺑﺨﻨﺪﻩ، خندهش ﻧﻤﯿﺎﺩ، ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭﻩ، ﺑﺮﺍﺵ ﺍﺯ فلسفهی ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ نزنید؛ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ بزنین، ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ! ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ و به چشمهاش ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ. ﺑﺮﺍﺵ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ، ﺑﺮﺍﺵ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﭙﺰﯾﺪ، ﺑﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﺵ، بعد حرف نزنین، بذارین اون حرف بزنه و شما فقط گوش کنید.
ﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿﺪ،
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ میافته،
ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ. ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ میزنه. و این بزرگترین کمکه!
🖌 دکتر محسن زندی
🆔@Tohidclinic
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻نمیدانی کجای زندگیش هستی
احساس میکنی نقشی توی زندگیش نداری و روی پوست خربزه راه میروی!
🔻تيپى كه در رابطه پیام های ضد و نقیض زیاد میدهد !
🔻تیپ 5 انیاگرام
(تیپ تحلیل گر و محقق)
🔻راه برخورد و شفای این افراد چیست؟
🔻حالت passive داره و فکر میکنه مثلا خیلی هم متینه با این عقب نشینی
اما چیزی که نمیگه و ما باید بشنویمش که داره میگه :
من بلد نیستم وقتی که وقتی رابطه گرفتار بحران میشه چه کنم ؟
و مهارت حل مشکلاتی که بینمون پیش میاد ندارم.
🔻حاضر نیست دردسری را برای رابطه تحمل كنه
فکر میکند خودش خیلی عالم است
خودش را بی نیاز به رابطه نشان میدهد
🔹و تیپ 6 تیپ وفاخو و وفاجو و شکاک
part 6️⃣
🔸قسمت های قبلی را از طریق هشتگ ها پیگیری نمایید
#دكتر_نهضت_فرنودى
#شخصيت_شناسى #شناخت #انياگرام
احساس میکنی نقشی توی زندگیش نداری و روی پوست خربزه راه میروی!
🔻تيپى كه در رابطه پیام های ضد و نقیض زیاد میدهد !
🔻تیپ 5 انیاگرام
(تیپ تحلیل گر و محقق)
🔻راه برخورد و شفای این افراد چیست؟
🔻حالت passive داره و فکر میکنه مثلا خیلی هم متینه با این عقب نشینی
اما چیزی که نمیگه و ما باید بشنویمش که داره میگه :
من بلد نیستم وقتی که وقتی رابطه گرفتار بحران میشه چه کنم ؟
و مهارت حل مشکلاتی که بینمون پیش میاد ندارم.
🔻حاضر نیست دردسری را برای رابطه تحمل كنه
فکر میکند خودش خیلی عالم است
خودش را بی نیاز به رابطه نشان میدهد
🔹و تیپ 6 تیپ وفاخو و وفاجو و شکاک
part 6️⃣
🔸قسمت های قبلی را از طریق هشتگ ها پیگیری نمایید
#دكتر_نهضت_فرنودى
#شخصيت_شناسى #شناخت #انياگرام
آیا احساس نمی کنید که
انگار هیچ کس در نقطه ای که هست راضی نیست و همه گم شده ای دارند که تا به آن دست نیابند آسوده نمی شوند.
و آن گم شده این است : آرامش خانه ( ارامش احساسی )
همه ما خانه را گم کرده ایم ، سال ها به دنبال ساختمان خانه دویده ایم اما حتی داشتن برج بلند در این روزها احساس آرامش خانگی و احساسی نمی آورد. چون مفهوم ساختمان از خانه متفاوت است. ساختمان خانه چهار دیواری و ستون های خانه است در حالیکه خانه حس گرمای آتش روشنی بخش خانه است. پس چرا خانه دل ما گرما ندارد؟ چون ما از خانه دور افتاده ایم و باید آنرا ایجاد کنیم و چقدر روح تک تک ما تشنه این آرامش خانگی است.
سخت است اما ما همه در مرحله این مسمومیت زدایی ها هستیم مثل معتادی که به مواد اعتیاد پیدا کرده اما می داند این مواد مضر هستند.حالا باید انتخاب کند ترک یا اعتیاد؟! این مسمومیت ها دیربازی است که با روح ما همنشین بوده اند و ما را مسموم کرده اند و حالا در حال خودنمایی هستند.
ما آماده ایم برای رسیدن به آتش مانا ی گرم کننده خانه زحمت بکشیم ، مسئول و جدی باشیم. چون آگاهیم که زمان پاکسازی مسمومیت ها فرا رسیده تا هر آنچه مانع این التیام است بیرون ریخته و لایروبی شود. آیا واقعا آماده این لایروبی هستیم ؟
چه چیزهایی شامل این لایروبی میشوند؟
#راشل
#keep_calm_🌹
#تلنگر_👌🏻
🆔@Tohidclinic
انگار هیچ کس در نقطه ای که هست راضی نیست و همه گم شده ای دارند که تا به آن دست نیابند آسوده نمی شوند.
و آن گم شده این است : آرامش خانه ( ارامش احساسی )
همه ما خانه را گم کرده ایم ، سال ها به دنبال ساختمان خانه دویده ایم اما حتی داشتن برج بلند در این روزها احساس آرامش خانگی و احساسی نمی آورد. چون مفهوم ساختمان از خانه متفاوت است. ساختمان خانه چهار دیواری و ستون های خانه است در حالیکه خانه حس گرمای آتش روشنی بخش خانه است. پس چرا خانه دل ما گرما ندارد؟ چون ما از خانه دور افتاده ایم و باید آنرا ایجاد کنیم و چقدر روح تک تک ما تشنه این آرامش خانگی است.
سخت است اما ما همه در مرحله این مسمومیت زدایی ها هستیم مثل معتادی که به مواد اعتیاد پیدا کرده اما می داند این مواد مضر هستند.حالا باید انتخاب کند ترک یا اعتیاد؟! این مسمومیت ها دیربازی است که با روح ما همنشین بوده اند و ما را مسموم کرده اند و حالا در حال خودنمایی هستند.
ما آماده ایم برای رسیدن به آتش مانا ی گرم کننده خانه زحمت بکشیم ، مسئول و جدی باشیم. چون آگاهیم که زمان پاکسازی مسمومیت ها فرا رسیده تا هر آنچه مانع این التیام است بیرون ریخته و لایروبی شود. آیا واقعا آماده این لایروبی هستیم ؟
چه چیزهایی شامل این لایروبی میشوند؟
#راشل
#keep_calm_🌹
#تلنگر_👌🏻
🆔@Tohidclinic
Telegram
attach 📎
@Tohidclinic.pdf
779.1 KB
💻 اسلايدهاى دکتر عاطفه کمالو در خصوص روان درمانی شناختی_رفتاری (CBT ) در ایران
در چند دهه ی اخیر ، روان درماني شناختی - رفتاری به یکی از معمول ترین رویکردهای درمانی در دنیا تبدیل شده است. بدون شک زمینه ی فرهنگی و آموزه های اجتماعی در محتوای افکار اتوماتیک منفی مراجعین تاثیر دارد. به علاوه، با توجه به نقش ارتباط انسانی درمانگر-درمانجو در اثربخشی درمان ، تفاوت فرهنگی و اجتماعی این دو، میتواند پیشرفت درمان را با مشکل مواجه کند. به این دلیل است که اخیرا توجه به چالش های CBT در جمعیت اقلیت های مذهبی، نژادی ، یا جهت گیری جنسی در حال افزایش است .
سوال این است “ آیا رویکرد روان درمانی که در نقطه ی دیگری از دنیا منشا گرفته را میتوان دقیقا به همان روش در ایران به کار گرفت؟ یا لازم است تکنیک ها، با مشخصات خاص فرهنگی ما منطبق گردد؟”
در اسلایدهای فوق که مربوط به سخنرانی خانم دکتر عاطفه کمالو، روانپزشک، در اولین کنگره روان درمانی انجمن جهانی روانپزشکان است، به این مهم می پردازد
🆔@Tohidclinic
در چند دهه ی اخیر ، روان درماني شناختی - رفتاری به یکی از معمول ترین رویکردهای درمانی در دنیا تبدیل شده است. بدون شک زمینه ی فرهنگی و آموزه های اجتماعی در محتوای افکار اتوماتیک منفی مراجعین تاثیر دارد. به علاوه، با توجه به نقش ارتباط انسانی درمانگر-درمانجو در اثربخشی درمان ، تفاوت فرهنگی و اجتماعی این دو، میتواند پیشرفت درمان را با مشکل مواجه کند. به این دلیل است که اخیرا توجه به چالش های CBT در جمعیت اقلیت های مذهبی، نژادی ، یا جهت گیری جنسی در حال افزایش است .
سوال این است “ آیا رویکرد روان درمانی که در نقطه ی دیگری از دنیا منشا گرفته را میتوان دقیقا به همان روش در ایران به کار گرفت؟ یا لازم است تکنیک ها، با مشخصات خاص فرهنگی ما منطبق گردد؟”
در اسلایدهای فوق که مربوط به سخنرانی خانم دکتر عاطفه کمالو، روانپزشک، در اولین کنگره روان درمانی انجمن جهانی روانپزشکان است، به این مهم می پردازد
🆔@Tohidclinic
لمس احساس درونى خشم
به آنكه دوستش دارى
كابوس وحشتناكى است
تاب بياور و بگذار اين تجربه احساسى جارى شود
آنگاه ميبينى كه رابطه
صميمى تر و با ثبات تر ميشود
گفتم لمس احساس درونى
نه جنگ بيرونى!
#دكتر_نيما_قربانى
#خشم
به آنكه دوستش دارى
كابوس وحشتناكى است
تاب بياور و بگذار اين تجربه احساسى جارى شود
آنگاه ميبينى كه رابطه
صميمى تر و با ثبات تر ميشود
گفتم لمس احساس درونى
نه جنگ بيرونى!
#دكتر_نيما_قربانى
#خشم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر فقط بهت پيام ميده اما ازت تقاضاى بيرون رفتن نميكنه😒
#Matthew_Hussey
اگر در رابطه نصفه و #بلاتكليف هستید و مایلید به نتیجه برسید .شنیدن این 4 فایل به شما کمک خواهد کرد
روی نوشته ها ضربه بزنید 🔻
دكتر عليرضا شيرى🎧
دكتر فرهنگ هلاكويى🎧
متيو هوسى 1🎧
متيو هوسى 2🎧
🆑@Tohidclinic
#Matthew_Hussey
اگر در رابطه نصفه و #بلاتكليف هستید و مایلید به نتیجه برسید .شنیدن این 4 فایل به شما کمک خواهد کرد
روی نوشته ها ضربه بزنید 🔻
دكتر عليرضا شيرى🎧
دكتر فرهنگ هلاكويى🎧
متيو هوسى 1🎧
متيو هوسى 2🎧
🆑@Tohidclinic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا برخى مـردان ايرانى تا زمانى كه با سكوت و ناراحتى شريك عاطفيشون مواجه نشوند، به او توجه و محبت نميكنند؟
#دكتر_فرهنگ_هلاكويى
#دكتر_فرهنگ_هلاكويى
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دفاعيه دكتر بهنام اوحدى در ارتباط با كليپ پخش شده از ايشان در فضاى مجازى، مبنى بر "سكس بزرگان و نويسندگان ايرانى با پسران و شاهدبازى"
#دكتر_بهنام_اوحدى
🆑@Tohidclinic
#دكتر_بهنام_اوحدى
🆑@Tohidclinic
با هر ماجرايى سر و كار دارى
سعى كن بفهمى
چه درسى را لازم است فرا بگيرى
گاهى درسها سخت هستند
اما روح تو براى تكامل به آن نياز دارد
خرد آن ماجرا را درياب💚
#keep_calm_🌹
#تلنگر_👌🏻
#دكتر_احمد_حلت
سعى كن بفهمى
چه درسى را لازم است فرا بگيرى
گاهى درسها سخت هستند
اما روح تو براى تكامل به آن نياز دارد
خرد آن ماجرا را درياب💚
#keep_calm_🌹
#تلنگر_👌🏻
#دكتر_احمد_حلت
#فهيم_عطار
امروز سومین دوشنبهی ماه جولای است. سومین دوشنبهی ماه جولای را گذاشتهاند روز جهانی بغل کردنِ فرزند. چرایش مهم نیست. مهم این است که من مثل مسعود بهنودم و با هر شخص و مکان و حادثه و عارضهای خاطره دارم. با این هم خاطره دارم. این یک خاطرهام را هم بگویم و بروم ردِ کارم. سال شصت و چهار کمپلو زندگی میکردیم. یک بار از مدرسه پیاده برمیگشتم خانه. یک کوچه را اشتباهی پیچیدم و گم شدم و سر از ته کمپلو درآوردم. چهار تا بچهی الدنگ که از فرط بیکاری داشتند روی تنهی درخت آکالیپتوس، جعفر و قلب و عزیزم حکاکی میکردند، دورهام کردند. یکیشان انگشتش را گذاشت زیر چانهام و گفت: "ولک، بچه ئی محلی؟". طبعا بچهی ئی محل نبودم. من هم گفتم: "نه، بچهی ئو محلم". توی کمپلو، بچهی ئی محل نبودن دلیل کاملا منطقی برای دعوا بود. بابت همین هم دعوایمان شد. دعوا که نه. آنها چهار نفر بودند و من یک نفر. بیشتر آنها زدند و من بیشتر خوردم.
ده دقیقه بعد یک پیرمرد با چهار تا کیسه انگور رد شد و واسطه شد و با پا جدایمان کرد و دعوا را خاتمه داد. من هم با شمایلی اوراق و پاره برگشتم خانه. مادرم در را باز کرد و وضع و روزم را دید و خودش ماجرا را فهمید. اصولا مادرم یا باید با کف دست میکوباند توی لپش و میگفت: "یا جدهی سادات، چی شدی؟". یا داد میزد و فریدمان را صدا میکرد و میگفت: "فرید، کجایی؟ بیا که داداشت رو کشتن." یا حالا هر عکسالعمل کلیشهای دیگری. اما به جای این حرفها فقط من را مثل یک رودخانهی آرام بغل کرد و صورتم را چسباند به خودش و فشارم داد. بدون اینکه یک کلمه حرف بزند. و بعد از هزار سال، این واضحترین و قشنگترین بغلکردنی بود که یادم مانده است.
همهی اینها را گفتم که از قافلهی بهنود عقب نیفتم. خودِ مادرم هم یادش نیست لابد که آن روز چه لطف بزرگی در حق من کرده و کلیشه با ماجرا برخورد نکرده است. این را سومین دوشنبهی جولای نوشتم صرفا برای مادرم. برای رودخانهی آرام زندگی. دمت گرم، چسبید...
امروز سومین دوشنبهی ماه جولای است. سومین دوشنبهی ماه جولای را گذاشتهاند روز جهانی بغل کردنِ فرزند. چرایش مهم نیست. مهم این است که من مثل مسعود بهنودم و با هر شخص و مکان و حادثه و عارضهای خاطره دارم. با این هم خاطره دارم. این یک خاطرهام را هم بگویم و بروم ردِ کارم. سال شصت و چهار کمپلو زندگی میکردیم. یک بار از مدرسه پیاده برمیگشتم خانه. یک کوچه را اشتباهی پیچیدم و گم شدم و سر از ته کمپلو درآوردم. چهار تا بچهی الدنگ که از فرط بیکاری داشتند روی تنهی درخت آکالیپتوس، جعفر و قلب و عزیزم حکاکی میکردند، دورهام کردند. یکیشان انگشتش را گذاشت زیر چانهام و گفت: "ولک، بچه ئی محلی؟". طبعا بچهی ئی محل نبودم. من هم گفتم: "نه، بچهی ئو محلم". توی کمپلو، بچهی ئی محل نبودن دلیل کاملا منطقی برای دعوا بود. بابت همین هم دعوایمان شد. دعوا که نه. آنها چهار نفر بودند و من یک نفر. بیشتر آنها زدند و من بیشتر خوردم.
ده دقیقه بعد یک پیرمرد با چهار تا کیسه انگور رد شد و واسطه شد و با پا جدایمان کرد و دعوا را خاتمه داد. من هم با شمایلی اوراق و پاره برگشتم خانه. مادرم در را باز کرد و وضع و روزم را دید و خودش ماجرا را فهمید. اصولا مادرم یا باید با کف دست میکوباند توی لپش و میگفت: "یا جدهی سادات، چی شدی؟". یا داد میزد و فریدمان را صدا میکرد و میگفت: "فرید، کجایی؟ بیا که داداشت رو کشتن." یا حالا هر عکسالعمل کلیشهای دیگری. اما به جای این حرفها فقط من را مثل یک رودخانهی آرام بغل کرد و صورتم را چسباند به خودش و فشارم داد. بدون اینکه یک کلمه حرف بزند. و بعد از هزار سال، این واضحترین و قشنگترین بغلکردنی بود که یادم مانده است.
همهی اینها را گفتم که از قافلهی بهنود عقب نیفتم. خودِ مادرم هم یادش نیست لابد که آن روز چه لطف بزرگی در حق من کرده و کلیشه با ماجرا برخورد نکرده است. این را سومین دوشنبهی جولای نوشتم صرفا برای مادرم. برای رودخانهی آرام زندگی. دمت گرم، چسبید...
Telegram
attach 📎
♻️شش هشدار مهم در مورد DSM-5
📘منبع: آسیبشناسی روانی بر اساس DSM-5. مترجم و مولف: مهدی گنجی. ویراستار: دکتر حمزه گنجی. ویراست سوم. نشر ساوالان.
👤دکتر وحید همتی ثابت
🆔@Tohidclinic
📘منبع: آسیبشناسی روانی بر اساس DSM-5. مترجم و مولف: مهدی گنجی. ویراستار: دکتر حمزه گنجی. ویراست سوم. نشر ساوالان.
👤دکتر وحید همتی ثابت
🆔@Tohidclinic