اختلالات خوردن از دیدگاه روان پویشی
#ISTDP #اختلالات_خوردن
💠 دیدگاه تحلیل گرانه اولیه بی اشتهایی را دفاعی در برابر تهدید #تکانه_های_جنسی تلقی می کردند. که در نتیجه #بلوغ، بیدار میشوند . بعدها، دو عامل برای شکل گیری و رشد اختلالات خوردن، مورد تأکید قرار گرفت: ترس های ناشی از بلوغ و کشمکش های مربوط به #استقلال.
💠برای مثال (آرتور کریسپه) معتقد است که افراد مبتلا به بی اشتهایی، به صورت ناخودآگاه بلوغ جسمی را با #طرد و رهاشدگی برابر می دانند.
💠 از طرف دیگر، (هیلدبروچ) دختر مبتلا به بی اشتهایی را به عنوان فردی توصیف می کند که در یک #خانواده_سرکوبگر در تلاش برای اظهار وجود است. بر اساس دیدگاه بروچ، مادرِ دختری که در آینده به بی اشتهایی مبتلا می شود، نیازهای عاطفی کودک خود را به صورت همدلانه درک نمی کند. به این معنی که مادر بیش از آنکه پاسخگوی نیازهای اساسی کودک باشد، براساس نیازهای خود نسبت به کودک واکنش نشان می دهد. در نتیجه، کودک از متمایز کردن ادراکات خود در خصوص احساسات بدنی و حالت های هیجانی ناتوان می ماند. همچنین، مادر که به شدت به دلبستگی کودک وابسته است، او را از استقلال محروم می کند.
در نهایت، کودک احساسات خود را به شکلی ابراز می کند که معتقد است دیگران از او انتظار دارند، نه آنگونه که خود احساس می کند. بروچ نوعی فرایند روان پویشی را مطرح می کند که از تأکید بر بینش نسبت به اهمیت نمادی نشانه مرضی دور شده و به یاری بیمار برای کشف #خود_واقعی اش تأکید دارد.
💠به نظر بروچ، «آنها باید با مشکلات زندگی خود در زمان حال مواجه شوند، آنچه را که در دوره پیش از بیماری رخ داده است بازسازی کنند، و این مهم را درک کنند که تجربه های آنان چگونه مزاحم شکل گیری مفهوم خود و شایستگی شده است.
دکتر مهدی قاسمی
#ISTDP #اختلالات_خوردن
💠 دیدگاه تحلیل گرانه اولیه بی اشتهایی را دفاعی در برابر تهدید #تکانه_های_جنسی تلقی می کردند. که در نتیجه #بلوغ، بیدار میشوند . بعدها، دو عامل برای شکل گیری و رشد اختلالات خوردن، مورد تأکید قرار گرفت: ترس های ناشی از بلوغ و کشمکش های مربوط به #استقلال.
💠برای مثال (آرتور کریسپه) معتقد است که افراد مبتلا به بی اشتهایی، به صورت ناخودآگاه بلوغ جسمی را با #طرد و رهاشدگی برابر می دانند.
💠 از طرف دیگر، (هیلدبروچ) دختر مبتلا به بی اشتهایی را به عنوان فردی توصیف می کند که در یک #خانواده_سرکوبگر در تلاش برای اظهار وجود است. بر اساس دیدگاه بروچ، مادرِ دختری که در آینده به بی اشتهایی مبتلا می شود، نیازهای عاطفی کودک خود را به صورت همدلانه درک نمی کند. به این معنی که مادر بیش از آنکه پاسخگوی نیازهای اساسی کودک باشد، براساس نیازهای خود نسبت به کودک واکنش نشان می دهد. در نتیجه، کودک از متمایز کردن ادراکات خود در خصوص احساسات بدنی و حالت های هیجانی ناتوان می ماند. همچنین، مادر که به شدت به دلبستگی کودک وابسته است، او را از استقلال محروم می کند.
در نهایت، کودک احساسات خود را به شکلی ابراز می کند که معتقد است دیگران از او انتظار دارند، نه آنگونه که خود احساس می کند. بروچ نوعی فرایند روان پویشی را مطرح می کند که از تأکید بر بینش نسبت به اهمیت نمادی نشانه مرضی دور شده و به یاری بیمار برای کشف #خود_واقعی اش تأکید دارد.
💠به نظر بروچ، «آنها باید با مشکلات زندگی خود در زمان حال مواجه شوند، آنچه را که در دوره پیش از بیماری رخ داده است بازسازی کنند، و این مهم را درک کنند که تجربه های آنان چگونه مزاحم شکل گیری مفهوم خود و شایستگی شده است.
دکتر مهدی قاسمی
Telegram
attach 📎