⬛️مرثیهی سلطان و شبان و همهچیز
هاشمی هنرپیشه بود و قرار بود که نقش قریب را خوب بازی کند که گویا خوب بازی کرده....
دکتر امیرحسین جلالی (روانپزشک )
دو روزی است داستان ازدواج مجدد یکی از هنرپیشگان قدیمی و باهنر کشور یعنی جناب مهدی هاشمی به ترند شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. منهای نوشتهای از منتقد سینما مهرزاد دانش که از این حجم از پرداخت به این موضوع گلایه کرده و آن را چون مثالی قدیمی، حرفهای لب خزینهای وصف نموده بود فضای اجتماعی به ویژه توییتر پر از واکنشهای خشم آلود و تحقیر آمیز نسبت به مهدی هاشمی.
داستان از این قرار است که هنرپیشهای نسبتاً ناشناس در ویدیویی کوتاه اطلاع میدهد که چند وقتی است همسر مهدی هاشمی است. گلاب آدینه همسر هاشمی و دختر وی نورا که وی نیز هنرپیشه است این ماجرا را تکذیب میکنند اما مهدی هاشمی در ویدیویی، داستان را تایید میکند و تکذیب آن دو را به پای بیاطلاعی آنها از داستان مینویسد.
در ادامه خواهم کوشید با نقل چند توییت به عنوان نمونه، تحلیلی از این واکنش خشمآلود، و از فضای اجتماعی روانی که در آن، از سویی داستانی چون ماجرای مهدی هاشمی رخ میدهد و از دیگر سو پیرامون آن هیجانی متراکم شکل میگیرد ارائه دهم.
🆑@Tohidclinic
🔻خاک بر سرت، من تو رو همیشه به چشم دکتر قریب میدیدم.
🔻دستکم سلطان و شبان را از ما نگیرید.
🔻مهدی هاشمی میگه اونها که تکذیب کردن، یعنی همسر و دخترم خبر نداشتن...! همینقدر ذلیل و حقیر و عوضی. اصلا ازدواج دوم و سوم و کوفتش ذرهای اهمیت نداره، ولی این طرز گفتن و لودگی و آخرش نصیحت کردنش حالم رو بهم زده...
اینها البته نمونهای از تعدادی از توییتها است و داستانهای دیگری چون تفاوتهایی که میان حقوق زن و مرد در ازدواج و امر جنسی در قوانین وجود دارد یا اشارههایی به وضعیت سلبریتیها و هنرمندان و شکافی که افراد عادی جامعه یا با آنان احساس میکنند، یا بهتر است بگویم حسادتی که افراد عادی جامعه نسبت به کسانی که می توانند اینگونه زندگی کنند و آنها نمیتوانند نیز وجود دارد، اما من فقط این چند نمونه را انتخاب کردم تا از آنها نتایج مشخصی بگیرم.
۱. از جامعهشناسان مبرزی چون دکتر محسن گودرزی با تکیه به نتایج چند موج پیمایشهای ارزشها و نگرشهای ایرانیان آموختهایم که قابلیت دو معیار درونی و بیرونی اخلاق و قانون جهت تنظیم روابط در جامعه به شدت افت کرده است. اخلاق البته به باور من در ایران بیش از آنکه امری درونی باشد به صفت جوامع شرقی موضوعی بینفردی و بیرونی است و بیش از آنکه احساس گناه برای ما اخلاقیات بیاورد، احساس شرم و ترس از آبرو ما را اخلاقی میکند و از پارهای کارها برحذر میدارد. در سالهای گذشته ما با موج فزایندهی فردگرایی و خودمحوری افراطی در جامعه روبرو بودهایم. در کنار آن این ارزش گفتمانی که قضاوت نکنیم، و نهی قضاوت اخلاقی که از آن ویژگی فرهنگی روانشناختی شرممحوری میآید، قضاوت دیگران و آبرو را از اعتبار انداخته، در حالی که در کنار آن گناهمحوری و اخلاق درونی جایگزین نشده است. این را بگذارید در کنار جامعهای پر از رقابت و میل به اول شدن در هر چیز و همه چیز؛ از پول و قدرت تا شهوت و شهرت.
حالا تعجبی ندارد که ما شاهد تولد سوژههایی باشیم که چنین نگاهی دارند که من باید به نیازهای خود بپردازم، و قضاوت دیگران مهم نیست و زندگی شخصی من هم به کسی ارتباط ندارد. رفتار مهدی هاشمی و البته به باور من موج بزرگی از سوژههایی چون او که به سوژهای مسلط در ریختشناسی کاراکتر انسان ایرانی امروز بدل شده در این چارچوب نه تنها نابهنجار آماری نیست که بسیار بهنجار است!
۲. جامعه همه چیز خود را از دست داده، و حتی خاطرههای او از دستبرد زوال یا دستکم احساس زوال مصون نمانده. نمیدانیم دکتر قریب منهای طبیب خوبی بودن، چگونه پدری بوده. چنان که دکتر علی شریعتی مثلا هرگز پدری خوب یا همسر درجه یکی نبوده، اگر چه زن دوم نداشته. اما اینها را میشود مثال آورد از دورانی، از مردانی، و از عصری که سپری شده. جامعهی معتاد نوستالژی و خاطرهبازی مدام باید از واقعیت تلخی که در آن تا گردن فرو رفته با دست انداختن به دامان خاطره بگریزد. هاشمی هنرپیشه بود و قرار بود که نقش قریب را خوب بازی کند که گویا خوب بازی کرده.
جامعه باید با این واقعیت موجود تلخ کنار بیاید، که مرجعیت بسیاری امور از کف رفته و ما در دورانی تازه به سر میبریم. ما هم بخشی از این زوال و پایانیم. با فرافکنی آن حال بد متعفن درونمان به کسی چون هاشمی نمیتوانیم از دست خود و از تقدیر خود خلاص شویم.
#روانشناسى_اجتماعى
🆑@Tohidclinic
هاشمی هنرپیشه بود و قرار بود که نقش قریب را خوب بازی کند که گویا خوب بازی کرده....
دکتر امیرحسین جلالی (روانپزشک )
دو روزی است داستان ازدواج مجدد یکی از هنرپیشگان قدیمی و باهنر کشور یعنی جناب مهدی هاشمی به ترند شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. منهای نوشتهای از منتقد سینما مهرزاد دانش که از این حجم از پرداخت به این موضوع گلایه کرده و آن را چون مثالی قدیمی، حرفهای لب خزینهای وصف نموده بود فضای اجتماعی به ویژه توییتر پر از واکنشهای خشم آلود و تحقیر آمیز نسبت به مهدی هاشمی.
داستان از این قرار است که هنرپیشهای نسبتاً ناشناس در ویدیویی کوتاه اطلاع میدهد که چند وقتی است همسر مهدی هاشمی است. گلاب آدینه همسر هاشمی و دختر وی نورا که وی نیز هنرپیشه است این ماجرا را تکذیب میکنند اما مهدی هاشمی در ویدیویی، داستان را تایید میکند و تکذیب آن دو را به پای بیاطلاعی آنها از داستان مینویسد.
در ادامه خواهم کوشید با نقل چند توییت به عنوان نمونه، تحلیلی از این واکنش خشمآلود، و از فضای اجتماعی روانی که در آن، از سویی داستانی چون ماجرای مهدی هاشمی رخ میدهد و از دیگر سو پیرامون آن هیجانی متراکم شکل میگیرد ارائه دهم.
🆑@Tohidclinic
🔻خاک بر سرت، من تو رو همیشه به چشم دکتر قریب میدیدم.
🔻دستکم سلطان و شبان را از ما نگیرید.
🔻مهدی هاشمی میگه اونها که تکذیب کردن، یعنی همسر و دخترم خبر نداشتن...! همینقدر ذلیل و حقیر و عوضی. اصلا ازدواج دوم و سوم و کوفتش ذرهای اهمیت نداره، ولی این طرز گفتن و لودگی و آخرش نصیحت کردنش حالم رو بهم زده...
اینها البته نمونهای از تعدادی از توییتها است و داستانهای دیگری چون تفاوتهایی که میان حقوق زن و مرد در ازدواج و امر جنسی در قوانین وجود دارد یا اشارههایی به وضعیت سلبریتیها و هنرمندان و شکافی که افراد عادی جامعه یا با آنان احساس میکنند، یا بهتر است بگویم حسادتی که افراد عادی جامعه نسبت به کسانی که می توانند اینگونه زندگی کنند و آنها نمیتوانند نیز وجود دارد، اما من فقط این چند نمونه را انتخاب کردم تا از آنها نتایج مشخصی بگیرم.
۱. از جامعهشناسان مبرزی چون دکتر محسن گودرزی با تکیه به نتایج چند موج پیمایشهای ارزشها و نگرشهای ایرانیان آموختهایم که قابلیت دو معیار درونی و بیرونی اخلاق و قانون جهت تنظیم روابط در جامعه به شدت افت کرده است. اخلاق البته به باور من در ایران بیش از آنکه امری درونی باشد به صفت جوامع شرقی موضوعی بینفردی و بیرونی است و بیش از آنکه احساس گناه برای ما اخلاقیات بیاورد، احساس شرم و ترس از آبرو ما را اخلاقی میکند و از پارهای کارها برحذر میدارد. در سالهای گذشته ما با موج فزایندهی فردگرایی و خودمحوری افراطی در جامعه روبرو بودهایم. در کنار آن این ارزش گفتمانی که قضاوت نکنیم، و نهی قضاوت اخلاقی که از آن ویژگی فرهنگی روانشناختی شرممحوری میآید، قضاوت دیگران و آبرو را از اعتبار انداخته، در حالی که در کنار آن گناهمحوری و اخلاق درونی جایگزین نشده است. این را بگذارید در کنار جامعهای پر از رقابت و میل به اول شدن در هر چیز و همه چیز؛ از پول و قدرت تا شهوت و شهرت.
حالا تعجبی ندارد که ما شاهد تولد سوژههایی باشیم که چنین نگاهی دارند که من باید به نیازهای خود بپردازم، و قضاوت دیگران مهم نیست و زندگی شخصی من هم به کسی ارتباط ندارد. رفتار مهدی هاشمی و البته به باور من موج بزرگی از سوژههایی چون او که به سوژهای مسلط در ریختشناسی کاراکتر انسان ایرانی امروز بدل شده در این چارچوب نه تنها نابهنجار آماری نیست که بسیار بهنجار است!
۲. جامعه همه چیز خود را از دست داده، و حتی خاطرههای او از دستبرد زوال یا دستکم احساس زوال مصون نمانده. نمیدانیم دکتر قریب منهای طبیب خوبی بودن، چگونه پدری بوده. چنان که دکتر علی شریعتی مثلا هرگز پدری خوب یا همسر درجه یکی نبوده، اگر چه زن دوم نداشته. اما اینها را میشود مثال آورد از دورانی، از مردانی، و از عصری که سپری شده. جامعهی معتاد نوستالژی و خاطرهبازی مدام باید از واقعیت تلخی که در آن تا گردن فرو رفته با دست انداختن به دامان خاطره بگریزد. هاشمی هنرپیشه بود و قرار بود که نقش قریب را خوب بازی کند که گویا خوب بازی کرده.
جامعه باید با این واقعیت موجود تلخ کنار بیاید، که مرجعیت بسیاری امور از کف رفته و ما در دورانی تازه به سر میبریم. ما هم بخشی از این زوال و پایانیم. با فرافکنی آن حال بد متعفن درونمان به کسی چون هاشمی نمیتوانیم از دست خود و از تقدیر خود خلاص شویم.
#روانشناسى_اجتماعى
🆑@Tohidclinic
Telegram
attach 📎
«روان شناس-سلبریتی»، «مدّاح-سلبریتی»، «پزشک-سلبریتی»، «کودک-سلبریتی»
🆑@Tohidclinic
و عكس ها و كليپ هاى نمايشى!
مطب يا آتليه عكاسى؟!
دندانپزشک است. در صفحه اینستاگرامش عکس هایی با چند بازیگر سینما و تلویزیون، خواننده موسیقی پاپ و برخی سلبریتی های دیگر منتشر کرده است. وقتی میک آپ و استایل پوشش ایشان در عکس ها را نگاه می کنم کمتر می توانم بپذیرم که مکان عکسبرداری کلینیک دندانپزشکی باشد. با خودم می گویم احتمالا یا در همان کلینیک، آتلیه ای برای عکاسی وجود دارد و یا، در یک عکاسی، آتلیه ای ویژه با دیزاین کلینیک دندانپزشکی ساخته شده است. وجه برجسته این عکس ها نه شغل و حرفه بلکه نمادهای سلبریتی است. ایشان عکس های دیگری هم در صفحه شان دارند که بی شک مانند مدل های مشهور مجله فرانسویِ وگ در برخی از سالهای دور است. برایم به عنوان یک جامعه شناسِ علاقه مند به مطالعه سلبریتی جالب است که حتی در اینستاگرام به صفحه ای برمی خورم که « صفحه هواداران خانم دکتر...» نام دارد. بررسی برخی از کامنت ها در این صفحه نشان می دهد که هواداران نه درباره شغل و حرفه بلکه عمدتا درباره لباس و میک آپ ایشان نظر می دهند. صفحه هواداران معمولا برای سلبریتی های سینما، ورزش یا موسیقی تجاری ایجاد می شود و این شاید نوعی نوآوری است که یک دندانپزشک صفحه هواداران دارد. باز در همان صفحه هم عکس هایی وجود دارد که بیننده را به این نتیجه می رساند که ایشان رغبت بسیار زیادی دارند تا اگر نه یک سلبریتی کامل، که حداقل یک « دندانبریتی»(مخفّف دندانپزشک-سلبریتی) باشند.
در شبکه های اجتماعی فارسی زبان مشابه این چنین افرادی به شدت در حال رشدند: « استاد-سلبریتی» یا پدیده ای که برخی از محققان آنرا ستاره های دانشگاهی(1) می نامند، «روان شناس-سلبریتی»، «مدّاح-سلبریتی»، «پزشک-سلبریتی»، «کودک-سلبریتی»، و نمونه ای که اخیرا نشانه هایی از آن می بینم یعنی «آخوند-سلبریتی». هنوز مطالعاتم تکمیل نشده است در نتیجه درباره نمونه اخیر در آینده بیشتر خواهم نوشت.
مورد روان شناس-سلبریتی که من آنان را پدیده «روانریتی» می نامم هم فرق چندانی با مثالی که در ابتدای این نوشته آوردم ندارد. روانریتی هم از طریق اینستاگرام مدام فیلم های یک دقیقه ای منتشر می کند. وقتی استایل لباس و میک آپ روانریتی و حتی طراحی داخلی مکانِ عکس و فیلم را بررسی می کنیم نمی دانیم که آیا در این تصاویر َفشن؛ ِتم مرکزی به شمار می رود یا شب ادراری کودک که ایشان درباره آن در حال صحبت اند. وجود عکس های پرتره، عکسی در حال اسکی، میز غذا در یک رستوران مدیترانه ای و جمله هایی در زیر عکس ها که هیچ ارتباطی به موضوع عکس ندارند از جمله تصاویری است که باز این سوال را در بیننده به وجود می آورد که آیا در حال تماشای صفحه یک سلبریتی است یا یک روان شناس متخصص؟
شاید با دو واژه بتوانم این نوشته کوتاه را به پایان برسانم. واژه نخست تکثیر(2) و واژه دوم تنوع سازی(3) است. تکثیر به معنای آن است که اشتیاق، و به بیان برخی محققان، ولعِ سلبریتی شدن به سرعت در حال تکثیر و گسترش است، و تنوع سازی به معنای آن است که این پدیده از عرصه سینما، تلویزیون و موسیقیِ تجاری فراتر رفته و در حال رسوخ به همه عرصه ها شامل مشاغل حرفه ای و تخصصی، محیط های علمی، اقتصادی، و اجتماعی و اخیرا دینی است. در واقع هم شاهد تکثیر این پدیده و هم متنوع شدن آن در عرصه های مختلف هستیم. واژه نخست بر گسترش و ازدیاد و واژه دوم بر حضور آن در بخش های مختلف جامعه اشاره دارد.
با توجه به آنچه در جامعه ایرانی در حال وقوع است اولویت یافتن نما و نمایش بر عمل و عملکرد و به تعبیر برخی از محققان بدبین عرصه شبکه های اجتماعی «سطحی شدن» از جمله موضوعاتی است که می توان بیشتر درباره آنها تأمل کرد. این روزها ولع سلبریتی شدن پدیده ای جدی است. آنقدر جدی که حتی مطب پزشکان را تبدیل به صحنه نمایش یا آتلیه عکاسی کرده است!
▪️▪️نوشته: دکتر فردین علیخواه|جامعه شناس
1- Academostars
2- Proliferation
3- Diversification
#روانشناسى_اجتماعى
🆑@Tohidclinic
🆑@Tohidclinic
و عكس ها و كليپ هاى نمايشى!
مطب يا آتليه عكاسى؟!
دندانپزشک است. در صفحه اینستاگرامش عکس هایی با چند بازیگر سینما و تلویزیون، خواننده موسیقی پاپ و برخی سلبریتی های دیگر منتشر کرده است. وقتی میک آپ و استایل پوشش ایشان در عکس ها را نگاه می کنم کمتر می توانم بپذیرم که مکان عکسبرداری کلینیک دندانپزشکی باشد. با خودم می گویم احتمالا یا در همان کلینیک، آتلیه ای برای عکاسی وجود دارد و یا، در یک عکاسی، آتلیه ای ویژه با دیزاین کلینیک دندانپزشکی ساخته شده است. وجه برجسته این عکس ها نه شغل و حرفه بلکه نمادهای سلبریتی است. ایشان عکس های دیگری هم در صفحه شان دارند که بی شک مانند مدل های مشهور مجله فرانسویِ وگ در برخی از سالهای دور است. برایم به عنوان یک جامعه شناسِ علاقه مند به مطالعه سلبریتی جالب است که حتی در اینستاگرام به صفحه ای برمی خورم که « صفحه هواداران خانم دکتر...» نام دارد. بررسی برخی از کامنت ها در این صفحه نشان می دهد که هواداران نه درباره شغل و حرفه بلکه عمدتا درباره لباس و میک آپ ایشان نظر می دهند. صفحه هواداران معمولا برای سلبریتی های سینما، ورزش یا موسیقی تجاری ایجاد می شود و این شاید نوعی نوآوری است که یک دندانپزشک صفحه هواداران دارد. باز در همان صفحه هم عکس هایی وجود دارد که بیننده را به این نتیجه می رساند که ایشان رغبت بسیار زیادی دارند تا اگر نه یک سلبریتی کامل، که حداقل یک « دندانبریتی»(مخفّف دندانپزشک-سلبریتی) باشند.
در شبکه های اجتماعی فارسی زبان مشابه این چنین افرادی به شدت در حال رشدند: « استاد-سلبریتی» یا پدیده ای که برخی از محققان آنرا ستاره های دانشگاهی(1) می نامند، «روان شناس-سلبریتی»، «مدّاح-سلبریتی»، «پزشک-سلبریتی»، «کودک-سلبریتی»، و نمونه ای که اخیرا نشانه هایی از آن می بینم یعنی «آخوند-سلبریتی». هنوز مطالعاتم تکمیل نشده است در نتیجه درباره نمونه اخیر در آینده بیشتر خواهم نوشت.
مورد روان شناس-سلبریتی که من آنان را پدیده «روانریتی» می نامم هم فرق چندانی با مثالی که در ابتدای این نوشته آوردم ندارد. روانریتی هم از طریق اینستاگرام مدام فیلم های یک دقیقه ای منتشر می کند. وقتی استایل لباس و میک آپ روانریتی و حتی طراحی داخلی مکانِ عکس و فیلم را بررسی می کنیم نمی دانیم که آیا در این تصاویر َفشن؛ ِتم مرکزی به شمار می رود یا شب ادراری کودک که ایشان درباره آن در حال صحبت اند. وجود عکس های پرتره، عکسی در حال اسکی، میز غذا در یک رستوران مدیترانه ای و جمله هایی در زیر عکس ها که هیچ ارتباطی به موضوع عکس ندارند از جمله تصاویری است که باز این سوال را در بیننده به وجود می آورد که آیا در حال تماشای صفحه یک سلبریتی است یا یک روان شناس متخصص؟
شاید با دو واژه بتوانم این نوشته کوتاه را به پایان برسانم. واژه نخست تکثیر(2) و واژه دوم تنوع سازی(3) است. تکثیر به معنای آن است که اشتیاق، و به بیان برخی محققان، ولعِ سلبریتی شدن به سرعت در حال تکثیر و گسترش است، و تنوع سازی به معنای آن است که این پدیده از عرصه سینما، تلویزیون و موسیقیِ تجاری فراتر رفته و در حال رسوخ به همه عرصه ها شامل مشاغل حرفه ای و تخصصی، محیط های علمی، اقتصادی، و اجتماعی و اخیرا دینی است. در واقع هم شاهد تکثیر این پدیده و هم متنوع شدن آن در عرصه های مختلف هستیم. واژه نخست بر گسترش و ازدیاد و واژه دوم بر حضور آن در بخش های مختلف جامعه اشاره دارد.
با توجه به آنچه در جامعه ایرانی در حال وقوع است اولویت یافتن نما و نمایش بر عمل و عملکرد و به تعبیر برخی از محققان بدبین عرصه شبکه های اجتماعی «سطحی شدن» از جمله موضوعاتی است که می توان بیشتر درباره آنها تأمل کرد. این روزها ولع سلبریتی شدن پدیده ای جدی است. آنقدر جدی که حتی مطب پزشکان را تبدیل به صحنه نمایش یا آتلیه عکاسی کرده است!
▪️▪️نوشته: دکتر فردین علیخواه|جامعه شناس
1- Academostars
2- Proliferation
3- Diversification
#روانشناسى_اجتماعى
🆑@Tohidclinic
Telegram
attach 📎
🔞🔇كليپ دوم را با صداى كم بشنويد
تفاوت نگرش ما با آنها را در این دو استندآپ کمدی ببینید تا معنای هنر و عزت نفس را بهتر درک کنید:
🔶 اجرای یک ایرانی (علیرضا خمسه) در کانادا
🔶 اجرای یک افریقایی (تروور نوح) در انگلستان
#روانشناسى_اجتماعى
🔴پیشاپیش بابت الفاظ ناشایستی که آقای خمسه به کار بردند پوزش میخواهیم !
تفاوت نگرش ما با آنها را در این دو استندآپ کمدی ببینید تا معنای هنر و عزت نفس را بهتر درک کنید:
🔶 اجرای یک ایرانی (علیرضا خمسه) در کانادا
🔶 اجرای یک افریقایی (تروور نوح) در انگلستان
#روانشناسى_اجتماعى
🔴پیشاپیش بابت الفاظ ناشایستی که آقای خمسه به کار بردند پوزش میخواهیم !
🔞اين باسن نمايى ها به نظرم بد سليقگى ست
به قلم دکتر احسان محمدی
#روانشناسى_اجتماعى
– آقااااا! از شما بعیده! این چه عکسیه گذاشتید؟😨
– چرا عکس گرفتید؟ چرا حریم خصوصی رو رعایت نکردین؟😡
– تا با شورت کسی راه نرفتهای، حق نداری در مورد خم شدن او قضاوت کنی! اونلی گاد کن جاج می!😌
🚫همه اینها را میدانم...
متن کامل🔻
به قلم دکتر احسان محمدی
#روانشناسى_اجتماعى
– آقااااا! از شما بعیده! این چه عکسیه گذاشتید؟😨
– چرا عکس گرفتید؟ چرا حریم خصوصی رو رعایت نکردین؟😡
– تا با شورت کسی راه نرفتهای، حق نداری در مورد خم شدن او قضاوت کنی! اونلی گاد کن جاج می!😌
🚫همه اینها را میدانم...
متن کامل🔻
Telegraph
این باسننماییها هم به نظرم بدسلیقگی است دیگران میتوانند ببینند، لذت ببرند...
. 📷 عکس و متن ۱۶+ . – آقااااا! از شما بعیده! این چه عکسیه گذاشتید؟😨 – چرا عکس گرفتید؟ چرا حریم خصوصی رو رعایت نکردین؟😡 – تا با شورت کسی راه نرفتهای، حق نداری در مورد خم شدن او قضاوت کنی! اونلی گاد کن جاج می!😌 . 🚫همه اینها را میدانم، لازم نیست در کامنتها…
⛔️شمر، بندری نمی رقصید!
✍️#دكتر_احسان_محمدى
#روانشناسى_اجتماعى
◀️ یکی از عادت های ایرانی تلاش عجیب برای دلقک ساختن از دشمن است. در فیلم های سینمایی مربوط به جنگ تحمیلی هم عراقی ها از دم احمق و ساده لوح و کتک خور بودند که فقط به صف می شدند تا گلوله بخورند و کُشته شوند، اگر در دنیای واقع هم اینطور بودند چرا هشت سال نتوانستیم آنها را شکست دهیم؟
◀️ این اتفاق در تعزیه ها هم می افتد. همین ویدئو را ببینید. شمر با کلاه باباکرم دارد وسط تعزیه بندری می رقصد! آیا واقعاً شمر چنین شخصیتی داشت یا تلاشی زیرکانه وجود دارد تا مخالفان مان را سخیف نشان دهیم؟
@Tohidclinic
🔰 حقیقت آن است که:
1️⃣ شمر بن ذی الجوشن از فرماندهان سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین بود.
2️⃣ از او به عنوان جانباز امیر المومنین یاد می شد که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت.
3️⃣شمر آدم کوچکی نبود و نیایش هایش شهرت بسیار زیادی داشت.
4️⃣می گویند وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چنان دعا می خواند و زمزمه می کرد که دل سنگ آب می شد.
5️⃣شمر شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است.
6️⃣از فرط نماز زانوهایش پینه بسته بود و روزه داری هایش مشهور بود.
7️⃣ و ....
🔻اما همین شمر با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.
کاش در نوحه خوانی ها این موارد را به مردم هم بگویند. اینکه شمر در کربلا بندری نمی رقصید، اتفاقاً در فرات غسل کرده بود و با وضو سر حسین بن علی را بُرید. درست مثل داعشی ها که فکر می کردند برگزیدگان و نمایندگان واقعی خدا روی زمین هستند!
🖋 @Tohidclinic
✍️#دكتر_احسان_محمدى
#روانشناسى_اجتماعى
◀️ یکی از عادت های ایرانی تلاش عجیب برای دلقک ساختن از دشمن است. در فیلم های سینمایی مربوط به جنگ تحمیلی هم عراقی ها از دم احمق و ساده لوح و کتک خور بودند که فقط به صف می شدند تا گلوله بخورند و کُشته شوند، اگر در دنیای واقع هم اینطور بودند چرا هشت سال نتوانستیم آنها را شکست دهیم؟
◀️ این اتفاق در تعزیه ها هم می افتد. همین ویدئو را ببینید. شمر با کلاه باباکرم دارد وسط تعزیه بندری می رقصد! آیا واقعاً شمر چنین شخصیتی داشت یا تلاشی زیرکانه وجود دارد تا مخالفان مان را سخیف نشان دهیم؟
@Tohidclinic
🔰 حقیقت آن است که:
1️⃣ شمر بن ذی الجوشن از فرماندهان سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین بود.
2️⃣ از او به عنوان جانباز امیر المومنین یاد می شد که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت.
3️⃣شمر آدم کوچکی نبود و نیایش هایش شهرت بسیار زیادی داشت.
4️⃣می گویند وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چنان دعا می خواند و زمزمه می کرد که دل سنگ آب می شد.
5️⃣شمر شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است.
6️⃣از فرط نماز زانوهایش پینه بسته بود و روزه داری هایش مشهور بود.
7️⃣ و ....
🔻اما همین شمر با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.
کاش در نوحه خوانی ها این موارد را به مردم هم بگویند. اینکه شمر در کربلا بندری نمی رقصید، اتفاقاً در فرات غسل کرده بود و با وضو سر حسین بن علی را بُرید. درست مثل داعشی ها که فکر می کردند برگزیدگان و نمایندگان واقعی خدا روی زمین هستند!
🖋 @Tohidclinic
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔞ارّه در مقعد انگلیس!
#دكتر_احسان_محمدى
📺 این حجم از بیادبی در اخبار رسمی کشور باورکردنی نیست. چرا در کشوری که مدام حرف از اخلاق زده میشود چنین تعبیر چرک و زشتی به کار میبرید؟
📺 گویندگان خبر با "صلوات بر محمد و آل محمد" خواندن اخبار را آغاز میکنند. کسی از رسول خدا یا ائمه، سراغ دارد که علیه دشمن خود، چنین چیزی گفته باشند؟
📺 انگلیس دشمن مکار و خونخوار است؟ قبول، آیا مجوز میشود چنین ادبیات خشتکمحوری به کار ببرید؟
📺 نکند فکر میکنید الان سیاستمداران انگلیس نشستهاند پای سخنان آقای حیاتی و به محض شنیدن این جمله، دست به باسن میگیرند و آخگویان اعلام شکست میکنند؟
📺 اگر فرزند کوچکتان بپرسد "کسی که روی ارّه نشسته و راه پیش و پس ندارد یعنی چطور؟" بلند میشوید و نشانش میدهید؟
📺 هنوز یک هفته از قهقهه سرخوشانه روحانی در دیدار با نخستوزیر انگلیس نگذشته که دست به ارّه بردهاید؟
📺 این ادبیات در سرزمینی که ما حافظ و سعدی و مولانا داریم، نشانه قحط سواد و خرد شما نیست؟
فهمتان از سواد رسانهای و جنگ سایبری همین است؟ دارید چه میکنید با آبروی این کشور؟
#روانشناسى_اجتماعى
#دكتر_احسان_محمدى
📺 این حجم از بیادبی در اخبار رسمی کشور باورکردنی نیست. چرا در کشوری که مدام حرف از اخلاق زده میشود چنین تعبیر چرک و زشتی به کار میبرید؟
📺 گویندگان خبر با "صلوات بر محمد و آل محمد" خواندن اخبار را آغاز میکنند. کسی از رسول خدا یا ائمه، سراغ دارد که علیه دشمن خود، چنین چیزی گفته باشند؟
📺 انگلیس دشمن مکار و خونخوار است؟ قبول، آیا مجوز میشود چنین ادبیات خشتکمحوری به کار ببرید؟
📺 نکند فکر میکنید الان سیاستمداران انگلیس نشستهاند پای سخنان آقای حیاتی و به محض شنیدن این جمله، دست به باسن میگیرند و آخگویان اعلام شکست میکنند؟
📺 اگر فرزند کوچکتان بپرسد "کسی که روی ارّه نشسته و راه پیش و پس ندارد یعنی چطور؟" بلند میشوید و نشانش میدهید؟
📺 هنوز یک هفته از قهقهه سرخوشانه روحانی در دیدار با نخستوزیر انگلیس نگذشته که دست به ارّه بردهاید؟
📺 این ادبیات در سرزمینی که ما حافظ و سعدی و مولانا داریم، نشانه قحط سواد و خرد شما نیست؟
فهمتان از سواد رسانهای و جنگ سایبری همین است؟ دارید چه میکنید با آبروی این کشور؟
#روانشناسى_اجتماعى
📍تحلیل ماجرای مبهم شناسایی موارد ایدز در میان ساکنان روستای چنار محمودی لردگان از دید پزشکی و رسانه
چه فرضیه ای میتوان تصور کرد؟
📍دکتر علیرضا مجیدی (پزشك)
#روانشناسى_اجتماعى
متن کامل🔻
چه فرضیه ای میتوان تصور کرد؟
📍دکتر علیرضا مجیدی (پزشك)
#روانشناسى_اجتماعى
متن کامل🔻
Telegraph
چه فرضیهای میتوان تصور کرد؟
▫️چند روزی است که خبر شناسایی موارد متعدد بیماری #ایدز در روستای «چنار محمودی» از توابع شهرستان لردگان استان چهارمحال و بختیاری به یکی از خبرهای داغ همه رسانههای تبدیل شده و تنش اجتماعی و جنجال خبری زیاد ایجاد کرده است... ۱- سردرگرمی خبری یا شایعه و جنجال…
پنج آدمخوار به عنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی میگیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید."
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت: "میدانم که شما خیلی سخت کار میکنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافتچیهای ما ناپدید شده است. کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: "کدوم یک از شما نادونا اون نظافتچی رو خورده؟"
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: "ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد؟!
"از این به بعد افرادی را که کار میکنند نخورید!"
#روانشناسى_اجتماعى
🆔@Tohidclinic
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی میگیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید."
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت: "میدانم که شما خیلی سخت کار میکنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافتچیهای ما ناپدید شده است. کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟"
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: "کدوم یک از شما نادونا اون نظافتچی رو خورده؟"
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: "ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد؟!
"از این به بعد افرادی را که کار میکنند نخورید!"
#روانشناسى_اجتماعى
🆔@Tohidclinic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤹🏻♂️ مکانیسم دفاعی جبران در فرآیند" اخـتلال اعتیاد جنسی" در مـرد ٤ زنه
همانگونه که در معتادان به مواد مخدر مشاهده می کنیم، بدن آنها بتدریج نسبت به مقدار مواد افیونی مقاومت نشان می دهد و آنها مجبور به استفاده از مقادیر بیشتر مواد می گردند.
در معتادان جنسی نیز بدلیل نقصان در کارکرد جنسی، که ناشی از تعارضات و آسیبهای اولیه می باشد، عملکرد جنسی دچار عدم کفایت و تمایز می گردد. در این افراد بدلیل کاهش لذت جنسی، همچون مبتلایان به مصرف افراطی مواد مخدر، تعدد شرکای جنسی و درگیری مکرر و دائمی و رو به تزاید با مسائل جنسی بعنوان شیوه مواجهه با محرکها و تکانه های درونی دردناک انتخاب می گردد.
این فرد در فرآیندی جبرانی، با به زیر سلطه کشیدن چند زن درمانده، تلاش جانکاهى در جهت دستیابی به تسکین و رهایی از تکانه های رنجزای ناخودآگاه خود که در ارتباط با آسیبهای روانی گذشته وی می باشد را آغاز نموده است اما همچون معتادان به مواد مخدر نمیتواند پایانی برای رهایی داشته باشد و مجبور به تکرار این روند تا پایان عمر و رفتن به آغوش زنهای گوناگون است.
دکتر محمدرضا ابراهیمی
#اخـتلال_جـنسى
#مكانيزم_دفاعى
#روانشناسى_اجتماعى
همانگونه که در معتادان به مواد مخدر مشاهده می کنیم، بدن آنها بتدریج نسبت به مقدار مواد افیونی مقاومت نشان می دهد و آنها مجبور به استفاده از مقادیر بیشتر مواد می گردند.
در معتادان جنسی نیز بدلیل نقصان در کارکرد جنسی، که ناشی از تعارضات و آسیبهای اولیه می باشد، عملکرد جنسی دچار عدم کفایت و تمایز می گردد. در این افراد بدلیل کاهش لذت جنسی، همچون مبتلایان به مصرف افراطی مواد مخدر، تعدد شرکای جنسی و درگیری مکرر و دائمی و رو به تزاید با مسائل جنسی بعنوان شیوه مواجهه با محرکها و تکانه های درونی دردناک انتخاب می گردد.
این فرد در فرآیندی جبرانی، با به زیر سلطه کشیدن چند زن درمانده، تلاش جانکاهى در جهت دستیابی به تسکین و رهایی از تکانه های رنجزای ناخودآگاه خود که در ارتباط با آسیبهای روانی گذشته وی می باشد را آغاز نموده است اما همچون معتادان به مواد مخدر نمیتواند پایانی برای رهایی داشته باشد و مجبور به تکرار این روند تا پایان عمر و رفتن به آغوش زنهای گوناگون است.
دکتر محمدرضا ابراهیمی
#اخـتلال_جـنسى
#مكانيزم_دفاعى
#روانشناسى_اجتماعى
ژن خوب💵💸
خب چرا ما نه؟ چرا فقط اونا؟
چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند نورچشمیها نباید بتوانیم بخوریم؟
#دكتر_فردين_عليخواه
#روانشناسى_اجتماعى
✍🏼رابرت مرتون، جامعهشناس امریکایی در سال 1938 نظریه معروف «فشار ساختاری» خود را مطرح کرد. روح انتقادی حاکم بر این نظریه آن است که چرا در جامعه، فرصتهای مشروع برای دستیابی به اهداف، به شکل عادلانهای توزیع نمیشود؟ از نظر او همه افراد جامعه باید بتوانند بر اساس استعدادها و تواناییهایشان امکانِ برابرِ دسترسی به فرصتهای مشروع را داشته باشند تا از طریق این فرصتها زندگی شان را سامان دهند. مرتون این ویژگی را وضعیت مطلوب و نرمال یک جامعه میبیند.
«کلوارد» و «اوهلین»، دو جامعهشناسی بودند که بعدها نظریه مرتون را نقد کردند. آنها نام نظریه خود را « ساختار فرصتهای نامشروع»(1) نهادند. به باور این دو، فرصتهای نامشروع هم به همان اندازۀ فرصتهای مشروع مهم است و مرتون نسبت به آنها غافل بوده است. آنها، شاید به طعنه، معتقد بودند که نه تنها فرصتهای مشروع، بلکه فرصتهای نامشروع هم باید در بین مردم به شکل عادلانهای توزیع شود، نه آنکه تنها برای عده معدودی مهیا باشند.
فرض کنید که یک کارگر ساده بخواهد اختلاس بزرگی مرتکب شود، و یا نگهبان در ورودی یک درمانگاه بخواهد کالای قاچاق وارد کشور کند، و یا یک زن خانهدار بخواهد از شعبه مرکزی یک بانک وامی ده میلیارد تومانی دریافت کند، و یا یک جوان بیکار و بیپشتیبان بخواهد همزمان عضو هیأت مدیره چهارده سازمان اقتصادی باشد. همه اینها «فرصتهای نامشروعی» هستند که افراد فاقدِ ژن خوب، اگر هم بخواهند، نمیتوانند از آنها برخوردار شوند. در واقع این فرصتهای مرغوب به شکلی عادلانه توزیع نمیشوند و فقط عدۀ معدودی -که در ایران بدون تردید به سیستم نزدیکاند- به آنها دسترسی دارند. نکته «کلوارد» و «اوهلین» آن است که ساختار فرصتهای نامشروع هم مهم است و پرسش اساسی آن است که «فرصتهای نامشروع» بیشتر در اختیار چه کسانی قرار میگیرد؟ و چرا باید در توزیع این فرصتها شاهد بیعدالتی باشیم؟
طی دهه گذشته همواره دانشجویانم شکایت می کردند که چرا توزیع فرصتهای مشروع، بله مشروع ، در کشور عادلانه نیست؟ چرا شرایط برابر برای برخورداری از فرصتهای مشروع برای پیشرفت و ترقی مهیا نیست؟ اما در یکی دو سال اخیر گلایههای دانشجویانم دیگر این نیست. در واقع طرح مسأله و نوع سوال آنها کاملا تغییر کرده است. آنان بر پایه آنچه که هر روز از طریق رسانهها میبینند و میشنوند دیگر کمتر از بیعدالتی در توزیع فرصتهای مشروع گلایه دارند. دغدغه آنان بیعدالتی در توزیع فرصت های نامشروع (و نه مشروع) است. بگذارید سادهتر بگویم.
آنها میپرسند: چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند نورچشمیها نباید بتوانیم بخوریم؟ چرا فرصت اختلاس فقط در اختیار عده معدودی قرار دارد؟ چرا قاچاق فقط باید متعلق به از ما بهتران باشد؟ چرا ما هم نباید بتوانیم از سفره انقلاب هر چقدر که میلمان می کشد بی حساب و کتاب برداریم؟ آخر این چه عدالتی است؟
شاید این پرسش ها ساده به نظر برسند ولی نشانه تغییری نگرانکننده در نگاه جوانان است. این پرسشها سرزنشآمیز نیست و شنیدنی است. چیزی دارد از دست می رود که احیاء آن دههها زمان خواهد برد.
❇️نوشته فردین علیخواه| گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان
(1) illegitimate opportunity structures
🔸پیج اینستاگرام
خب چرا ما نه؟ چرا فقط اونا؟
چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند نورچشمیها نباید بتوانیم بخوریم؟
#دكتر_فردين_عليخواه
#روانشناسى_اجتماعى
✍🏼رابرت مرتون، جامعهشناس امریکایی در سال 1938 نظریه معروف «فشار ساختاری» خود را مطرح کرد. روح انتقادی حاکم بر این نظریه آن است که چرا در جامعه، فرصتهای مشروع برای دستیابی به اهداف، به شکل عادلانهای توزیع نمیشود؟ از نظر او همه افراد جامعه باید بتوانند بر اساس استعدادها و تواناییهایشان امکانِ برابرِ دسترسی به فرصتهای مشروع را داشته باشند تا از طریق این فرصتها زندگی شان را سامان دهند. مرتون این ویژگی را وضعیت مطلوب و نرمال یک جامعه میبیند.
«کلوارد» و «اوهلین»، دو جامعهشناسی بودند که بعدها نظریه مرتون را نقد کردند. آنها نام نظریه خود را « ساختار فرصتهای نامشروع»(1) نهادند. به باور این دو، فرصتهای نامشروع هم به همان اندازۀ فرصتهای مشروع مهم است و مرتون نسبت به آنها غافل بوده است. آنها، شاید به طعنه، معتقد بودند که نه تنها فرصتهای مشروع، بلکه فرصتهای نامشروع هم باید در بین مردم به شکل عادلانهای توزیع شود، نه آنکه تنها برای عده معدودی مهیا باشند.
فرض کنید که یک کارگر ساده بخواهد اختلاس بزرگی مرتکب شود، و یا نگهبان در ورودی یک درمانگاه بخواهد کالای قاچاق وارد کشور کند، و یا یک زن خانهدار بخواهد از شعبه مرکزی یک بانک وامی ده میلیارد تومانی دریافت کند، و یا یک جوان بیکار و بیپشتیبان بخواهد همزمان عضو هیأت مدیره چهارده سازمان اقتصادی باشد. همه اینها «فرصتهای نامشروعی» هستند که افراد فاقدِ ژن خوب، اگر هم بخواهند، نمیتوانند از آنها برخوردار شوند. در واقع این فرصتهای مرغوب به شکلی عادلانه توزیع نمیشوند و فقط عدۀ معدودی -که در ایران بدون تردید به سیستم نزدیکاند- به آنها دسترسی دارند. نکته «کلوارد» و «اوهلین» آن است که ساختار فرصتهای نامشروع هم مهم است و پرسش اساسی آن است که «فرصتهای نامشروع» بیشتر در اختیار چه کسانی قرار میگیرد؟ و چرا باید در توزیع این فرصتها شاهد بیعدالتی باشیم؟
طی دهه گذشته همواره دانشجویانم شکایت می کردند که چرا توزیع فرصتهای مشروع، بله مشروع ، در کشور عادلانه نیست؟ چرا شرایط برابر برای برخورداری از فرصتهای مشروع برای پیشرفت و ترقی مهیا نیست؟ اما در یکی دو سال اخیر گلایههای دانشجویانم دیگر این نیست. در واقع طرح مسأله و نوع سوال آنها کاملا تغییر کرده است. آنان بر پایه آنچه که هر روز از طریق رسانهها میبینند و میشنوند دیگر کمتر از بیعدالتی در توزیع فرصتهای مشروع گلایه دارند. دغدغه آنان بیعدالتی در توزیع فرصت های نامشروع (و نه مشروع) است. بگذارید سادهتر بگویم.
آنها میپرسند: چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند نورچشمیها نباید بتوانیم بخوریم؟ چرا فرصت اختلاس فقط در اختیار عده معدودی قرار دارد؟ چرا قاچاق فقط باید متعلق به از ما بهتران باشد؟ چرا ما هم نباید بتوانیم از سفره انقلاب هر چقدر که میلمان می کشد بی حساب و کتاب برداریم؟ آخر این چه عدالتی است؟
شاید این پرسش ها ساده به نظر برسند ولی نشانه تغییری نگرانکننده در نگاه جوانان است. این پرسشها سرزنشآمیز نیست و شنیدنی است. چیزی دارد از دست می رود که احیاء آن دههها زمان خواهد برد.
❇️نوشته فردین علیخواه| گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان
(1) illegitimate opportunity structures
🔸پیج اینستاگرام
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دكتر_فرهنگ_هلاكويى
#روانشناسى_اجتماعى
#ترامپ
🔻مشكلات متداول والدين با نوجوان حرف گوش نکن
🔻وقتی فردی در رابطه جنسی نام دیگری به زبان آورد
🔻چهار دليلى كه يك زن، مردان غيرمتعهد را جذب ميكند و رابـطه اش به جايى نميرسد
🔻رابطه بین شخصیت خودشیفته و شخصيت هيجانى
🔻مشكل جنسى عجيب اما بسيار شايع مردان ايرانى
🔻گونه زنى معشوق و Lover و مهربان باشيد، اما مادرِ طرف نباشيد!
🔻وقتی در رابطه شما را بلاتكليف نگه داشته
🔻چطور به اهداف و خواسته هايم برسم؟
🔻نگران از بالارفتن سن و خواسته هاو موفقیت
🔻اشكال ازدواج با فردى كه از ازدواج گذشته ش فرزند يا فرزندانى دارند
فايل صوتى تحلیل انتخابات را از اينجا بشنويد ⬇️
#روانشناسى_اجتماعى
#ترامپ
🔻مشكلات متداول والدين با نوجوان حرف گوش نکن
🔻وقتی فردی در رابطه جنسی نام دیگری به زبان آورد
🔻چهار دليلى كه يك زن، مردان غيرمتعهد را جذب ميكند و رابـطه اش به جايى نميرسد
🔻رابطه بین شخصیت خودشیفته و شخصيت هيجانى
🔻مشكل جنسى عجيب اما بسيار شايع مردان ايرانى
🔻گونه زنى معشوق و Lover و مهربان باشيد، اما مادرِ طرف نباشيد!
🔻وقتی در رابطه شما را بلاتكليف نگه داشته
🔻چطور به اهداف و خواسته هايم برسم؟
🔻نگران از بالارفتن سن و خواسته هاو موفقیت
🔻اشكال ازدواج با فردى كه از ازدواج گذشته ش فرزند يا فرزندانى دارند
فايل صوتى تحلیل انتخابات را از اينجا بشنويد ⬇️
▫️"میلان کوندرا" در یکی از رمانهایش به این مسئله چنین اشاره میکند که بعضی آدمها نقطه ضعفی دارند که ابدا نمی خواهند کسی از آن مطلع شود و از بازگو کردن آن حتی برای خودشان نیز ابا دارند، غافل از آنکه مردم اساساً پشت سروی او را با این خصلت لقب می دهند و به همین نام می خوانندش!
#روانشناسى_اجتماعى
◽️ادامه را در Instant View بخوانید
#روانشناسى_اجتماعى
◽️ادامه را در Instant View بخوانید
Telegraph
دکتر علیرضا فرنام ( روانپزشک و رواندرمانگر )
آخرین فرم "ملغمه های هیجانی"، فرم لایه لایه (stratified) است. عاطفه بالاتر حالتی آشکار و بارز دارد. مثلاً ممکن است احساس کنیم از فردی بدمان می آید. و اینرا تنها احساس مان نسبت به آن فرد در نظر بگیریم، اما در لایه ای پایینتر ممکن است از وی بترسیم و این ترس…