⚠️یکی از دلایلی که آدمها در سن بالا نمیتوانند ازدواج کنند
#ازدواج_💍
قدیمها در به در دنبال زن برای دوستی بودم که بختش به شدت بسته شده بود. نه از جادو جنبل، که از گندهدماغی و وسواسی خودش. در صد و بیست و هفتمین خواستگاریای که برایش رفتیم، بالاخره حضرت آقا خوششان آمد و دختر را پسندید. اما دو روز بعد بازهم دلشوره که نکند چنین و چنان. از باب رفاقت شمارهی یکی را گیر آوردم که از بچگی این خانواده را میشناخت. بعد از ظهری بود که طرف بعد از هزاربار تماس و سرتقبازی ما، بالاخره از رو رفت و گوشی را برداشت.
با صدای خوابآلود گفت بفرمایید. داستان را گفتم. ابتدا سکوتی طولانی کرد. فکر کردیم احتمالاً دارد اجدادمان را مینوازد که برای همچین مسألهی کوچکی از خواب بیدارش کردهایم. چند بار الو الو گفتم تا بالاخره لب وا کرد و جوابی داد که تازه فهمیدیم قطعاً داشته اجدادمان را مینواخته
گفت: «به حول و قوهی الاهی ایشان از ثقل سامعه و لامسه و ضعف باصره و رقت جلد و خبط ذائقه و عدم دقت عزم حاصله از کهولت و امراض باردهی دماغیه و عصبانیه مانند فالج و لقوه و کزاز و صرع و صداع و دوار و رعشه و استرخا و قروح سر و اوجاع مفاصل و حلق و اسنان و عرقالنسا و نقرس و همه اوجاع باردهی رطبه و ظ......صلابت و تحلیل مواد باره و رفع لرز تپها و وضح و امراض مقعده و رحم و اوجاع آن و اخراج جنین و مشیمه و ادرار حیض و نشف رطوبات آن و اعانت بر حمل و جراحات از چرک به هر نوع که استعمال نمایند شربا و طلاء و تمریخا و اکتحلا و قطورا و سنونا و حمولا و فرزجة و مفردا و مرکبا بریء است انشالله».
🆔@Tohidclinic
گفتم: ارباب ما که نفهمیدیم چی گفتی، اما انگار شناختی کافی از ابعاد مختلف عمودی و افقی و عمقی و ارتفاعی ایشان دارید. پدری کنید و در یک جمله بفرمایید عیبی هم دارند؟
گفت: عارض شدم خدمتتان که از تمام عیوب مُبطل النکاح بیگانه هستند؛ اما از باب دِینی که برای شور دارم باید بگویم که تنها مرضشان ضیق صدر است و سعهی مقعد؛ یا به قول شما جوانها، تنبلند و تندخو ...
ما هیچ. ما نگاه. و به جستجوی صد و بیست و هشتمین ...
⭕️ شما حتی اگر به خیالِ خودتان با بهترین فردِ عالم هم ازدواج کنید (بهاصطلاح، مناسبترین کِیس)؛ یعنی کسی را پیدا کنید که از نظرِ شما بهترین است (حالا هر کسی با توجه ملاکهایش)، شک نکنید شش ماه یا شش سال بعد، با همان ملاکها یک کیسِ بهتر پیدا خواهید کرد که از نظرتان بسیار بهتر از همسر قبلیتان است؛ و از قضا به گمانتان از این بهتر دیگر نمیشود. و بعد هم حسرت و اشک و آه که ای کاش کمی صبر کرده بودم و دیرتر ازدواج کرده بودم (نظریهی جهانهای ممکن).
🆔@Tohidclinic
برای همین شاید بتوان گفت اصولاًَ ازدواج با #واقعگرایی محض نمیسازد. یکجایی هست که دیگر باید به عقل و خیالِ خودت لِگام بزنی و بعد از اینکه انتخابِ مناسبی کردی خودت را به نفهمی بزنی و با خودت بگویی "همینه که هست. من همین را میخواهم و تلاش میکنم با همینی که دارم بهترین وضعیت ممکن را بسازم".
بالاخره باید یکجایی تراژدیِ انجامِ یک انتخاب و سوزاندنِ امکانهایِ انتخابی دیگر را قبول کنی. به قول هایدگر، این تراژدی، ذاتیِ ما انسانها است. چارهای از آن نیست؛ هر انتخابی در هر کاری، یعنی سوزاندنِ امکانها و انتخابهایِ دیگر.
اگر قرار باشد که واقعنگر بمانی، و بر اساس جهانهای ممکنِ فلاسفه رویِ این حساب کنی که همیشه کیس بهتری برای ازدواج هست، اصلا نمیتوانی ازدواج کنی و یا زندگی خوبی برایِ خودت رقم بزنی. اسیری میشوی در چنگالِ انتظارِ بی پایان.
🆔@Tohidclinic
یکی از دلایلی که آدمها در سن بالا نمیتوانند ازدواج کنند دقیقا بهخاطرِ این است که واقعنگر شدهاند. دیگر مثل دورانِ جوانی خام نیستند که از روی شور و احساس و عاطفه و حتی شهوتشان خیال کنند که دیگر بهتر ازین نمیشود. سن که از یک نقطهای بالاتر برود، آدم آنقدر واقعگرا شده است که هیچکس به دلش نمینشیند؛ آنقدر کمالطلبی و وسواسی در شخصیت سراغش میآید که انگاری هیچ فرد مناسبی در عالم برای او وجود ندارد.
خلاصه اینکه ازدواج یک جور واقعیتگریزی هم میخواهد. البته این بدان معنا نیست که از رویِ توهم و حسِ درونی و فشار جنسی در سنِ خیلی پایین تن به ازدواج بدهیم. منظورم این است که آنقدر نگذارید سنتان بالا برود که نه کسی حاضر باشد با شما ازدواج کند، و نه وسواسی شخصیتی خودتان بگذارد کسی را بپسندید.
القصه، هم #ازدواج و هم ادامهی زندگی یکجور چشم بر برخی واقعیات بستن و خود را به نفهمی زدنِ خاصی میخواهد.
همیشه هم یادتان باشد که زندگیِ خوب و احساسِ خوشبختی، امری بافتنی و ساختنی است؛ و نه یافتنی.
🖌دکتر محسن زندی
#ازدواج_💍
قدیمها در به در دنبال زن برای دوستی بودم که بختش به شدت بسته شده بود. نه از جادو جنبل، که از گندهدماغی و وسواسی خودش. در صد و بیست و هفتمین خواستگاریای که برایش رفتیم، بالاخره حضرت آقا خوششان آمد و دختر را پسندید. اما دو روز بعد بازهم دلشوره که نکند چنین و چنان. از باب رفاقت شمارهی یکی را گیر آوردم که از بچگی این خانواده را میشناخت. بعد از ظهری بود که طرف بعد از هزاربار تماس و سرتقبازی ما، بالاخره از رو رفت و گوشی را برداشت.
با صدای خوابآلود گفت بفرمایید. داستان را گفتم. ابتدا سکوتی طولانی کرد. فکر کردیم احتمالاً دارد اجدادمان را مینوازد که برای همچین مسألهی کوچکی از خواب بیدارش کردهایم. چند بار الو الو گفتم تا بالاخره لب وا کرد و جوابی داد که تازه فهمیدیم قطعاً داشته اجدادمان را مینواخته
گفت: «به حول و قوهی الاهی ایشان از ثقل سامعه و لامسه و ضعف باصره و رقت جلد و خبط ذائقه و عدم دقت عزم حاصله از کهولت و امراض باردهی دماغیه و عصبانیه مانند فالج و لقوه و کزاز و صرع و صداع و دوار و رعشه و استرخا و قروح سر و اوجاع مفاصل و حلق و اسنان و عرقالنسا و نقرس و همه اوجاع باردهی رطبه و ظ......صلابت و تحلیل مواد باره و رفع لرز تپها و وضح و امراض مقعده و رحم و اوجاع آن و اخراج جنین و مشیمه و ادرار حیض و نشف رطوبات آن و اعانت بر حمل و جراحات از چرک به هر نوع که استعمال نمایند شربا و طلاء و تمریخا و اکتحلا و قطورا و سنونا و حمولا و فرزجة و مفردا و مرکبا بریء است انشالله».
🆔@Tohidclinic
گفتم: ارباب ما که نفهمیدیم چی گفتی، اما انگار شناختی کافی از ابعاد مختلف عمودی و افقی و عمقی و ارتفاعی ایشان دارید. پدری کنید و در یک جمله بفرمایید عیبی هم دارند؟
گفت: عارض شدم خدمتتان که از تمام عیوب مُبطل النکاح بیگانه هستند؛ اما از باب دِینی که برای شور دارم باید بگویم که تنها مرضشان ضیق صدر است و سعهی مقعد؛ یا به قول شما جوانها، تنبلند و تندخو ...
ما هیچ. ما نگاه. و به جستجوی صد و بیست و هشتمین ...
⭕️ شما حتی اگر به خیالِ خودتان با بهترین فردِ عالم هم ازدواج کنید (بهاصطلاح، مناسبترین کِیس)؛ یعنی کسی را پیدا کنید که از نظرِ شما بهترین است (حالا هر کسی با توجه ملاکهایش)، شک نکنید شش ماه یا شش سال بعد، با همان ملاکها یک کیسِ بهتر پیدا خواهید کرد که از نظرتان بسیار بهتر از همسر قبلیتان است؛ و از قضا به گمانتان از این بهتر دیگر نمیشود. و بعد هم حسرت و اشک و آه که ای کاش کمی صبر کرده بودم و دیرتر ازدواج کرده بودم (نظریهی جهانهای ممکن).
🆔@Tohidclinic
برای همین شاید بتوان گفت اصولاًَ ازدواج با #واقعگرایی محض نمیسازد. یکجایی هست که دیگر باید به عقل و خیالِ خودت لِگام بزنی و بعد از اینکه انتخابِ مناسبی کردی خودت را به نفهمی بزنی و با خودت بگویی "همینه که هست. من همین را میخواهم و تلاش میکنم با همینی که دارم بهترین وضعیت ممکن را بسازم".
بالاخره باید یکجایی تراژدیِ انجامِ یک انتخاب و سوزاندنِ امکانهایِ انتخابی دیگر را قبول کنی. به قول هایدگر، این تراژدی، ذاتیِ ما انسانها است. چارهای از آن نیست؛ هر انتخابی در هر کاری، یعنی سوزاندنِ امکانها و انتخابهایِ دیگر.
اگر قرار باشد که واقعنگر بمانی، و بر اساس جهانهای ممکنِ فلاسفه رویِ این حساب کنی که همیشه کیس بهتری برای ازدواج هست، اصلا نمیتوانی ازدواج کنی و یا زندگی خوبی برایِ خودت رقم بزنی. اسیری میشوی در چنگالِ انتظارِ بی پایان.
🆔@Tohidclinic
یکی از دلایلی که آدمها در سن بالا نمیتوانند ازدواج کنند دقیقا بهخاطرِ این است که واقعنگر شدهاند. دیگر مثل دورانِ جوانی خام نیستند که از روی شور و احساس و عاطفه و حتی شهوتشان خیال کنند که دیگر بهتر ازین نمیشود. سن که از یک نقطهای بالاتر برود، آدم آنقدر واقعگرا شده است که هیچکس به دلش نمینشیند؛ آنقدر کمالطلبی و وسواسی در شخصیت سراغش میآید که انگاری هیچ فرد مناسبی در عالم برای او وجود ندارد.
خلاصه اینکه ازدواج یک جور واقعیتگریزی هم میخواهد. البته این بدان معنا نیست که از رویِ توهم و حسِ درونی و فشار جنسی در سنِ خیلی پایین تن به ازدواج بدهیم. منظورم این است که آنقدر نگذارید سنتان بالا برود که نه کسی حاضر باشد با شما ازدواج کند، و نه وسواسی شخصیتی خودتان بگذارد کسی را بپسندید.
القصه، هم #ازدواج و هم ادامهی زندگی یکجور چشم بر برخی واقعیات بستن و خود را به نفهمی زدنِ خاصی میخواهد.
همیشه هم یادتان باشد که زندگیِ خوب و احساسِ خوشبختی، امری بافتنی و ساختنی است؛ و نه یافتنی.
🖌دکتر محسن زندی
Telegram
attach 📎