🔱كلينيك روانشناختى توحيد🔱
9.99K subscribers
3.68K photos
1.26K videos
414 files
1.02K links
مدير و مؤسس دكتر امير كشاورز

دريافت نوبت
توحيد
03191011525
هشت بهشت غربي
32687630

اينستاگرام ما:
Www.instagram.com/markaz_moshavereh_tohid
Download Telegram
چند سال است که هر چه نظام بازار می گوید
انجام می دهیم و کاملا برای خندیدن آماده ایم
ولی مشکل چیزی دیگری است:
خنده مان نمی آید.
به انتظار آمدن خنده نشسته ایم.
گویی قبل از ایجاد چال گونه،
عملِ لب های شتری و جراحی چانۀ دراز
باید در درون مان چیز دیگری را حل می کردیم.
می دانید، خندیدن حاصل فرایندی است
که دندان ها نقشی در این فرایند ندارند

#تلنگر_👌🏻
#دكتر_فردين_عليخواه
ژن خوب💵💸
خب چرا ما نه؟ چرا فقط اونا؟
چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند نورچشمی‌ها نباید بتوانیم بخوریم؟

#دكتر_فردين_عليخواه
#روانشناسى_اجتماعى

✍🏼رابرت مرتون، جامعه‌شناس امریکایی در سال 1938 نظریه معروف «فشار ساختاری» خود را مطرح کرد. روح انتقادی حاکم بر این نظریه آن است که چرا در جامعه، فرصت‌های مشروع برای دستیابی به اهداف، به شکل عادلانه‌ای توزیع نمی‌شود؟ از نظر او همه افراد جامعه باید بتوانند بر اساس استعدادها و توانایی‌هایشان امکانِ برابرِ دسترسی به فرصت‌های مشروع را داشته باشند تا از طریق این فرصت‌ها زندگی شان را سامان دهند. مرتون این ویژگی را وضعیت مطلوب و نرمال یک جامعه می‌بیند.

«کلوارد» و «اوهلین»، دو جامعه‌شناسی بودند که بعدها نظریه مرتون را نقد کردند. آنها نام نظریه خود را « ساختار فرصت‌های نامشروع»(1) نهادند. به باور این دو، فرصت‌های نامشروع هم به همان اندازۀ فرصت‌های مشروع مهم است و مرتون نسبت به آنها غافل بوده است. آنها، شاید به طعنه، معتقد بودند که نه تنها فرصت‌های مشروع، بلکه فرصت‌های نامشروع هم باید در بین مردم به شکل عادلانه‌ای توزیع شود، نه آنکه تنها برای عده معدودی مهیا باشند.

فرض کنید که یک کارگر ساده بخواهد اختلاس بزرگی مرتکب شود، و یا نگهبان در ورودی یک درمانگاه بخواهد کالای قاچاق وارد کشور کند، و یا یک زن خانه‌دار بخواهد از شعبه مرکزی یک بانک وامی ده میلیارد تومانی دریافت کند، و یا یک جوان بیکار و بی‌پشتیبان بخواهد همزمان عضو هیأت مدیره چهارده سازمان اقتصادی باشد. همه اینها «فرصت‌های نامشروعی» هستند که افراد فاقدِ ژن خوب، اگر هم بخواهند، نمی‌توانند از آنها برخوردار شوند. در واقع این فرصت‌های مرغوب به شکلی عادلانه توزیع نمی‌شوند و فقط عدۀ معدودی -که در ایران بدون تردید به سیستم نزدیک‌اند- به آنها دسترسی دارند. نکته «کلوارد» و «اوهلین» آن است که ساختار فرصت‌های نامشروع هم مهم است و پرسش اساسی آن است که «فرصت‌های نامشروع» بیشتر در اختیار چه کسانی قرار می‌گیرد؟ و چرا باید در توزیع این فرصت‌ها شاهد بی‌عدالتی باشیم؟

طی دهه گذشته همواره دانشجویانم شکایت می کردند که چرا توزیع فرصت‌های مشروع، بله مشروع ، در کشور عادلانه نیست؟ چرا شرایط برابر برای برخورداری از فرصت‌های مشروع برای پیشرفت و ترقی مهیا نیست؟ اما در یکی دو سال اخیر گلایه‌های دانشجویانم دیگر این نیست. در واقع طرح مسأله و نوع سوال آنها کاملا تغییر کرده است. آنان بر پایه آنچه که هر روز از طریق رسانه‌ها می‌بینند و می‌شنوند دیگر کمتر از بی‌عدالتی در توزیع فرصت‌های مشروع گلایه دارند. دغدغه آنان بی‌عدالتی در توزیع فرصت های نامشروع (و نه مشروع) است. بگذارید ساده‌تر بگویم.

آنها می‌پرسند: چرا ما نباید بتوانیم دزدی کنیم؟ چرا ما هم مانند نورچشمی‌ها نباید بتوانیم بخوریم؟ چرا فرصت اختلاس فقط در اختیار عده معدودی قرار دارد؟ چرا قاچاق فقط باید متعلق به از ما بهتران باشد؟ چرا ما هم نباید بتوانیم از سفره انقلاب هر چقدر که میل‌مان می کشد بی حساب و کتاب برداریم؟ آخر این چه عدالتی است؟

شاید این پرسش ها ساده به نظر برسند ولی نشانه تغییری نگران‌کننده در نگاه جوانان است. این پرسش‌ها سرزنش‌آمیز نیست و شنیدنی است. چیزی دارد از دست می رود که احیاء آن دهه‌ها زمان خواهد برد.

❇️نوشته فردین علیخواه| گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان
(1) illegitimate opportunity structures



🔸پیج اینستاگرام