تجربه روانپزشكانه دكتر الهام شانه ( روانپزشك)
#داستان_واقعى_مراجعين
وقتی ویزیت بیماران درمانگاه تمام شد روانشناس مرکز گفت: خانم دکتر! بفرمایید چای. به اتاقش رفتم. پرستار مرکز هم آنجا بود. روانشناس گفت: خانم دکتر خیلی امروز حالم بده. گفتم چرا؟؟!!
ادامه متن🔰
#داستان_واقعى_مراجعين
وقتی ویزیت بیماران درمانگاه تمام شد روانشناس مرکز گفت: خانم دکتر! بفرمایید چای. به اتاقش رفتم. پرستار مرکز هم آنجا بود. روانشناس گفت: خانم دکتر خیلی امروز حالم بده. گفتم چرا؟؟!!
ادامه متن🔰
Telegraph
تجربه روانپزشکانه از دکتر الهام شانه
دکتر الهام شانه (روانپزشک) وقتی ویزیت بیماران درمانگاه تمام شد روانشناس مرکز گفت: خانم دکتر! بفرمایید چای. به اتاقش رفتم. پرستار مرکز هم آنجا بود. روانشناس گفت: خانم دکتر خیلی امروز حالم بده. گفتم چرا. گفت: دیروز خواب موندم و به کلاس ورزشم نرسیدم. احساس…
#داستان_واقعى_مراجعين
تجربه روانپزشكانه ى دكتر باجغلى:
چند روز پیش یک مراجع داشتم که میگفت: "هراز گاهی غم عالم روی سینهم سنگینی میکنه."
#دكتر_حافظ_باجغلى (روانپزشك)
متن كامل👇🏻
تجربه روانپزشكانه ى دكتر باجغلى:
چند روز پیش یک مراجع داشتم که میگفت: "هراز گاهی غم عالم روی سینهم سنگینی میکنه."
#دكتر_حافظ_باجغلى (روانپزشك)
متن كامل👇🏻
Telegraph
روانپزشکانه یا سهل انگارانه؟
چند روز پیش یک مراجع داشتم که میگفت: "هراز گاهی غم عالم روی سینهم سنگینی میکنه." یکی از دوستان عزیز و دانشمندم، دکتر ایمان فیضی، که متخصص طب اورژانس بسیار موفقی است و من همیشه از مشورت با او چیزهای زیادی یادگرفتهام گفت: "ممکنه این علامتش chest discomfort…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#داستان_واقعى_مراجعين
مراجع من ممکن است حرفی را از من قبول نکند ولی از حافظ قبول کند!
دکتر علیرضا فرنام ( روانپزشک )
مراجع من ممکن است حرفی را از من قبول نکند ولی از حافظ قبول کند!
دکتر علیرضا فرنام ( روانپزشک )
#داستان_واقعى_مراجعين
تجربه روانپزشكانه دكتر احمدى پور( روانپزشك)
😞اومدم اينجا كه بتونم در جواب آدم ها از «نــه» هم استفاده كنم...
متن کامل🔻
تجربه روانپزشكانه دكتر احمدى پور( روانپزشك)
😞اومدم اينجا كه بتونم در جواب آدم ها از «نــه» هم استفاده كنم...
متن کامل🔻
Telegraph
📚 تجربههای بالینی
دکتراحمد احمدیپور. روانپزشک. تجربهها اندر احوالات اتاق درمان - اومدم اینجا که بتونم در جواب آدمها از "نه" هم استفاده کنم، من اصلا اعتماد به نفس خوبی ندارم و فکر میکنم باید حتما جواب مثبت به همهی درخواستها بدهم. + چی میشه که فکر میکنی باید حتما جوابت…
#داستان_واقعى_مراجعين
تجربه روانپزشكانه دكتر ارحام صدر
سال سوم رزیدنتی هستم و عصر کشیک در درمانگاه مشغول ویزیت بیماران. ناگهان در بیاجازه بافشار باز میشود. یک دختر ژولیده و آشفته حال داخل اتاق پرتاب میگردد. دو مامور زن و مرد از پی داخل میشوند...
متن كامل🔰
تجربه روانپزشكانه دكتر ارحام صدر
سال سوم رزیدنتی هستم و عصر کشیک در درمانگاه مشغول ویزیت بیماران. ناگهان در بیاجازه بافشار باز میشود. یک دختر ژولیده و آشفته حال داخل اتاق پرتاب میگردد. دو مامور زن و مرد از پی داخل میشوند...
متن كامل🔰
Telegraph
ما همه قربانیانیم
دکترمجتبی ارحامصدر. روانپزشک اپیزود اول شبی از شبهای کشیک اینترنی است. یک دو جین اینترن در اورژانس شلوغ مرکز استان کشیک میدهند و پیشانی تیم ما اینترن اسکرین است که غربالگری بیماران در بدو ورود را انجام میدهد. نیمههای شب است و تقریباً خلوت شده اما هر…
#داستان_واقعى_مراجعين
دكتر ايمان فيض بخش
رزيدنت سال ٢ بودم، بخش مسمومين بيمارستان لقمان دخترى را آوردند كه قرص برنج خورده بود...
متن کامل🔻
دكتر ايمان فيض بخش
رزيدنت سال ٢ بودم، بخش مسمومين بيمارستان لقمان دخترى را آوردند كه قرص برنج خورده بود...
متن کامل🔻
Telegraph
(تجربهای از دکتر ایمان فیضی)
رزيدنت سال ٢ بودم،بخش مسموميت بيمارستان لقمان،دخترى را آوردند كه قرص برنج خورده بود،نوجوان بود١٤-١٥ ساله،روى تخت كه خوابيد بالاى سرش رفتم و حرف كه ميزد بوى تلخ مرگ بلند ميشد بوى فسفين! پاسخ اولين ABG كه آماده شد اسيدوز متابوليك داشت،نشانه راه افتادن آبشار…
حتی گاری چی ها هم میدانند🤣
#داستان_واقعى_مراجعين
دكتر افشين احمدوند( روانپزشك )
هنگام ازدواج علاوه بر معیارهای مرسوم به تراز انرژی خود و طرف مقابل هم توجه کنید
وگرنه هردو به مشکل برخواهید خورد، موضوع بسیار سادهای که
حتی گاریچیها هم هنگام انتخاب یک جفت اسب کشنده به آن توجه دارند!...
متن كامل👇🏻
#داستان_واقعى_مراجعين
دكتر افشين احمدوند( روانپزشك )
هنگام ازدواج علاوه بر معیارهای مرسوم به تراز انرژی خود و طرف مقابل هم توجه کنید
وگرنه هردو به مشکل برخواهید خورد، موضوع بسیار سادهای که
حتی گاریچیها هم هنگام انتخاب یک جفت اسب کشنده به آن توجه دارند!...
متن كامل👇🏻
Telegraph
گاریچیها هم میدانند!
📋 تجربههای بالینی چند روز پیش یک زوج نسبتا جوانی را دیدم که با وجود سالها زندگی و چندین بچه دچار نوعی سردرگمی در کلیت رابطه زناشویی خود شده بودند. مرد میگفت: " آقای دکتر من نمیدونم این زن چشه؟! من تو این روزگار خراب همه چیز برایشان فراهم میکنم و کم…
#داستان_واقعى_مراجعين
🔶 در روابط عاطفى و زناشويى این حق برای هر دو طرف وجود داره که همدیگه رو به خاطر کارایی
که نکردن هم بازخواست کنن...
#دكتر_حافظ_باجغلى
متن كامل🔻
🔶 در روابط عاطفى و زناشويى این حق برای هر دو طرف وجود داره که همدیگه رو به خاطر کارایی
که نکردن هم بازخواست کنن...
#دكتر_حافظ_باجغلى
متن كامل🔻
Telegraph
تجربه بالینی دکتر باجغلی
خانم و آقای جوانی که هر دو دانشجوی حقوق هستند برای زوج درمانی به من مراجعه میکنند. -خانم: دوست صمیمی من به خاطر حسادتش میخواد رابطهی ما را به هم بزنه. وقت و بیوقت به شوهر من پیامک میده. -آقا: سوالهای این خانم فقط در محدودهی مطالب درسیه. من هیچ وقت ایشون…
#داستان_واقعى_مراجعين
دكتر ارحام صدر (روانپزشك )
🎲 برادرها و زندگی شرقی و غربی
یک نمونه از تفاوت در عملکرد و رنج بیماران روانپزشکی در ایران و کشورهای غربی
🔹متن كامل👇🏻
دكتر ارحام صدر (روانپزشك )
🎲 برادرها و زندگی شرقی و غربی
یک نمونه از تفاوت در عملکرد و رنج بیماران روانپزشکی در ایران و کشورهای غربی
🔹متن كامل👇🏻
Telegraph
تجربه های روانپزشکانه
📚 تجربههای بالینی روانپزشك دکترمجتبی ارحامصدر. روانپزشک 🎲 برادرها و زندگی شرقی و غربی از چند سال قبل کوچکترین برادر پیش من میآمد برای ترک الکل، اما واقعیت این بود تقریباً همه چیز مصرف میکرد! پرخاشگری و خلاف میکرد و تقریباً از سالها قبل، همیشه با…
#داستان_واقعى_مراجعين
تصوير واقعيست
دکترسانازعسکری، دستیار روانپزشکی
صدای جیرینگ جیرینگ به اتاق نزدیک میشود.
خانم دکتر مریض زندانی بیاد داخل؟
درحالیکه دارم گزارش مریض قبل را تمام میکنم، سرم پایین است و فقط زنجیر پاهایش را میبینم. روی صندلی مینشیند و آرام میگوید: خانم دکتر ازتون ممنونم، فکرهام کمترشده، دیگه نمیخوام خودمو بکشم، میخوام به امید آزادی زنده بمونم.
در بمبارانی که در ذهنم اتفاق افتاده زیرلب میگویم که جایی که قرار است حقوق تو و همهی بیماران برابر باشد و ذهنت را از همهی ناامیدیها آزاد کنی، چرا هنوز پایت به زنجیر است؟
به راستی چه خوب گفت #شاملو
آه! اگر آزادی سرودی میخواند کوچک
همچون گلوگاه پرندهای،
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمیماند،
سالیان بسیاری نمیبایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است
که حضور انسان
ابادانی است.
🗽🗽🗽🗽🗽🗽🗽🗽
تصوير واقعيست
دکترسانازعسکری، دستیار روانپزشکی
صدای جیرینگ جیرینگ به اتاق نزدیک میشود.
خانم دکتر مریض زندانی بیاد داخل؟
درحالیکه دارم گزارش مریض قبل را تمام میکنم، سرم پایین است و فقط زنجیر پاهایش را میبینم. روی صندلی مینشیند و آرام میگوید: خانم دکتر ازتون ممنونم، فکرهام کمترشده، دیگه نمیخوام خودمو بکشم، میخوام به امید آزادی زنده بمونم.
در بمبارانی که در ذهنم اتفاق افتاده زیرلب میگویم که جایی که قرار است حقوق تو و همهی بیماران برابر باشد و ذهنت را از همهی ناامیدیها آزاد کنی، چرا هنوز پایت به زنجیر است؟
به راستی چه خوب گفت #شاملو
آه! اگر آزادی سرودی میخواند کوچک
همچون گلوگاه پرندهای،
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمیماند،
سالیان بسیاری نمیبایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است
که حضور انسان
ابادانی است.
🗽🗽🗽🗽🗽🗽🗽🗽
#داستان_واقعى_مراجعين
📋 تجربههای بالینی با بيمار مرزى
دکتر غفاریحسینی دستیار مرکز روانپزشکی ایران
يك ساعت گذشته را به مصاحبه با بيماری مرزی گذراندم. هر لحظه بيشتر و بيشتر دلم به درد میآمد. با هر پاسخی كه میداد تازه میديدم چه میبيند! و آنچه میديد چه قدر زجرآور بود! پوستهای خالی كه میكوشيد نااميدانه -اينبار شايد بتواند درست- به جایی چنگ بزند. شايد سرانجام مرز نيستی را پشت سر بگذارد...
تلاشی مكرر -برای يافتن لحظهای معنا- كه به دست و پا زدن ميان اقيانوسی پر از تختههای كوچك چوبی میماند! هرازگاهی نگهت میدارد؛ زير آب میرود و تو بايد به تختهی بعدی چنگ بزنی؛ و باز به تختهی بعدی و باز تختهی بعدی... بدون آنكه لحظهای به خشكی نزديك شوی.
اغلب میشنوم -و شايد گفتهام- از مرزیها خوشم نمیآيد! بله "مرزیها" خوشايند نيستند! اما شنيدن ترديد در صدای كسی كه با او مصاحبه كردم، تلخی تو خالی بودنش و نااميديش از پوچی زندگی، برايم بسيار تاريكتر از آن بود كه فكر كنم اين سياهی، مرزی با روز دارد...
🆔@Tohidclinic
📋 تجربههای بالینی با بيمار مرزى
دکتر غفاریحسینی دستیار مرکز روانپزشکی ایران
يك ساعت گذشته را به مصاحبه با بيماری مرزی گذراندم. هر لحظه بيشتر و بيشتر دلم به درد میآمد. با هر پاسخی كه میداد تازه میديدم چه میبيند! و آنچه میديد چه قدر زجرآور بود! پوستهای خالی كه میكوشيد نااميدانه -اينبار شايد بتواند درست- به جایی چنگ بزند. شايد سرانجام مرز نيستی را پشت سر بگذارد...
تلاشی مكرر -برای يافتن لحظهای معنا- كه به دست و پا زدن ميان اقيانوسی پر از تختههای كوچك چوبی میماند! هرازگاهی نگهت میدارد؛ زير آب میرود و تو بايد به تختهی بعدی چنگ بزنی؛ و باز به تختهی بعدی و باز تختهی بعدی... بدون آنكه لحظهای به خشكی نزديك شوی.
اغلب میشنوم -و شايد گفتهام- از مرزیها خوشم نمیآيد! بله "مرزیها" خوشايند نيستند! اما شنيدن ترديد در صدای كسی كه با او مصاحبه كردم، تلخی تو خالی بودنش و نااميديش از پوچی زندگی، برايم بسيار تاريكتر از آن بود كه فكر كنم اين سياهی، مرزی با روز دارد...
🆔@Tohidclinic
#داستان_واقعى_مراجعين
پ.ن: حالا میفهمم وقتی حافظ از "لولیانِ شوخِ شیرینکارِ شهرآشوب" حرف میزنه، داره چی میگه.
#دكتر_حافظ_باجغلى
🆔@Tohidclinic
پ.ن: حالا میفهمم وقتی حافظ از "لولیانِ شوخِ شیرینکارِ شهرآشوب" حرف میزنه، داره چی میگه.
#دكتر_حافظ_باجغلى
🆔@Tohidclinic
#داستان_واقعى_مراجعين
📋 تجربهای بالینی
دکتر آزادی دستیار روانپزشکی. یزد
مرد چهل سالهای، با ادعای اینکه او وارث انبیاء و اولیاء است و به دلیل خشونت، پر حرفی و ولخرجی بستری شده بود. شبها یکی دو ساعت میخوابید و بقیهی وقتش را صرف تهجد و عبادت میکرد.
شعرهای خوبی را حفظ بود و سخن گفتن خودش نیز به نثر مسجع شبیه بود.
طنین صدای مردانهاش، هر روز در اتاق معاینهی ما را به راه سعادت، فرا میخواند. و ما هر روز دوز داروهایش را بالاتر میبردیم. شوک هم برایش شروع شد.
چند روز بعد وقتی از ماموریت الهی او سوال کردم لبخندی زد و گفت: راه سعادت را مردم خودشان خواهند یافت.
روزهای آخر، میگفت آن ادعاها، خیالی بیش نبود و دست از رسالت خویش شستهام.
بیست روز بعد از بستری، بالاخره مرخص شد. تشکر مودبانهای کرد و لباس شخصیاش را پوشید. ظهر وقتی از جلوی ترخيص رد میشدم با صدای بلندی به همسرش میگفت: خدا لعنتشان کند، بیست روز این رسالت مقدس را به تاخیر انداختند.
و من هنوز هم نمیدانم آن همه دارو و شوک، چه کرد و چه باید میکرد؟ آیا افت کیفیت داروها، تنها عامل این تلاش کم فایده بود؟ نمیدانم.
📋 تجربهای بالینی
دکتر آزادی دستیار روانپزشکی. یزد
مرد چهل سالهای، با ادعای اینکه او وارث انبیاء و اولیاء است و به دلیل خشونت، پر حرفی و ولخرجی بستری شده بود. شبها یکی دو ساعت میخوابید و بقیهی وقتش را صرف تهجد و عبادت میکرد.
شعرهای خوبی را حفظ بود و سخن گفتن خودش نیز به نثر مسجع شبیه بود.
طنین صدای مردانهاش، هر روز در اتاق معاینهی ما را به راه سعادت، فرا میخواند. و ما هر روز دوز داروهایش را بالاتر میبردیم. شوک هم برایش شروع شد.
چند روز بعد وقتی از ماموریت الهی او سوال کردم لبخندی زد و گفت: راه سعادت را مردم خودشان خواهند یافت.
روزهای آخر، میگفت آن ادعاها، خیالی بیش نبود و دست از رسالت خویش شستهام.
بیست روز بعد از بستری، بالاخره مرخص شد. تشکر مودبانهای کرد و لباس شخصیاش را پوشید. ظهر وقتی از جلوی ترخيص رد میشدم با صدای بلندی به همسرش میگفت: خدا لعنتشان کند، بیست روز این رسالت مقدس را به تاخیر انداختند.
و من هنوز هم نمیدانم آن همه دارو و شوک، چه کرد و چه باید میکرد؟ آیا افت کیفیت داروها، تنها عامل این تلاش کم فایده بود؟ نمیدانم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#كيس_درمانى
#داستان_واقعى_مراجعين
#دكتر_على_فيروزآبادى
📎گفت و گوی من با مراجع مبتلا به اختلال تجزیهای هویت(اختلال چند شخصیتی)
🔹یک سوال: آیا وجود تمامی جنبههای درونی من برای حفظ وحدت ضروریه؟
🔸بله، همه اینها خودت هستند. مال خودت، جزیی از وجود خودت
🔹هیچ آدمی نیست که بعضی از جنبه هاش رو نخواد و سعی در ادغام یا نادیده گرفتنش بکنه؟ مگه اینهم اجباره؟! چه اجباری در پذیرش بعضی از جنبه ها هست؟ یک قاتل هم می تونه بگه یک جنبه وجود من شروره و از قتل و جنایت خوشش میاد من که نمی تونم ندیده اش بگیرم پس من مقصر نیستم!!!!!!
🔸نکته همین جا است. تنها با پذیرش این جنبه است که اون قاتل می تونه جلو قتل را بگیره. پذیرش به معنی درک علت خشمه( مثلا در بچگی آزار زیادی دیده و الان فکر میکند باید از دنیا انتقام بگیرد ) وقتی این را فهمید خشمش را درک کرده و با خودش همدلی میکند ولی به خودش می گوید من که نباید خودم هم یک جلاد بشوم.اما اگر این را نبیند که این جنبه از بین نمیرود. این وجود دارد و بدون اینکه اون آدم ماهیتش را تشخیص بدهد به سمت رفتار خشونت آمیز سوقش خواهد داد
#داستان_واقعى_مراجعين
#دكتر_على_فيروزآبادى
📎گفت و گوی من با مراجع مبتلا به اختلال تجزیهای هویت(اختلال چند شخصیتی)
🔹یک سوال: آیا وجود تمامی جنبههای درونی من برای حفظ وحدت ضروریه؟
🔸بله، همه اینها خودت هستند. مال خودت، جزیی از وجود خودت
🔹هیچ آدمی نیست که بعضی از جنبه هاش رو نخواد و سعی در ادغام یا نادیده گرفتنش بکنه؟ مگه اینهم اجباره؟! چه اجباری در پذیرش بعضی از جنبه ها هست؟ یک قاتل هم می تونه بگه یک جنبه وجود من شروره و از قتل و جنایت خوشش میاد من که نمی تونم ندیده اش بگیرم پس من مقصر نیستم!!!!!!
🔸نکته همین جا است. تنها با پذیرش این جنبه است که اون قاتل می تونه جلو قتل را بگیره. پذیرش به معنی درک علت خشمه( مثلا در بچگی آزار زیادی دیده و الان فکر میکند باید از دنیا انتقام بگیرد ) وقتی این را فهمید خشمش را درک کرده و با خودش همدلی میکند ولی به خودش می گوید من که نباید خودم هم یک جلاد بشوم.اما اگر این را نبیند که این جنبه از بین نمیرود. این وجود دارد و بدون اینکه اون آدم ماهیتش را تشخیص بدهد به سمت رفتار خشونت آمیز سوقش خواهد داد
#دكتر_محمدرضا_سرگلزايى
⛔️از روی بی ادبی و بی توجهی به شما گوش نميكند و با موبایلش ور میرود یا از روی عدم تمرکز و بیش فعالی ؟
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
◽️جوانی را که وارد مطبم شد، بلافاصله شناختم. چند هفته پیش او را سر کلاس درسم دیده بودم. او دانشجوی پزشکی بود و چند هفته پیش سر کلاس درسی بود که من در آن، راجعبه اختلال کمبود تمرکز (ADD) صحبت میکردم. یادم آمد که سر کلاس درس از رفتارش خوشم نیامده بود؛ چون مرتبأ در جایش وول میخورد و گویا اصلأ به درس گوش نمیداد. گاهی با موبایلش ورمیرفت و گاهی با وسایل دم دستش بازی میکرد. رفتارش در من این فکر را به وجود آورد که به درس و کلاس و استاد بیتوجه است و برداشتم این بود که او جوان بیادبی است. اما ...
#داستان_واقعى_مراجعين
#كيس_درمانى
#ADD
#ADHD
ادامه را در instant view بخوانید🔻
⛔️از روی بی ادبی و بی توجهی به شما گوش نميكند و با موبایلش ور میرود یا از روی عدم تمرکز و بیش فعالی ؟
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
◽️جوانی را که وارد مطبم شد، بلافاصله شناختم. چند هفته پیش او را سر کلاس درسم دیده بودم. او دانشجوی پزشکی بود و چند هفته پیش سر کلاس درسی بود که من در آن، راجعبه اختلال کمبود تمرکز (ADD) صحبت میکردم. یادم آمد که سر کلاس درس از رفتارش خوشم نیامده بود؛ چون مرتبأ در جایش وول میخورد و گویا اصلأ به درس گوش نمیداد. گاهی با موبایلش ورمیرفت و گاهی با وسایل دم دستش بازی میکرد. رفتارش در من این فکر را به وجود آورد که به درس و کلاس و استاد بیتوجه است و برداشتم این بود که او جوان بیادبی است. اما ...
#داستان_واقعى_مراجعين
#كيس_درمانى
#ADD
#ADHD
ادامه را در instant view بخوانید🔻
Telegraph
هوش کافی نیست
جوانی را که وارد مطبم شد، بلافاصله شناختم. چند هفته پیش او را سر کلاس درسم دیده بودم. او دانشجوی پزشکی بود و چند هفته پیش سر کلاس درسی بود که من در آن، راجعبه اختلال کمبود تمرکز (ADD) صحبت میکردم. یادم آمد که سر کلاس درس از رفتارش خوشم نیامده بود؛ چون مرتبأ…
#دكتر_محمدرضا_سرگلزايى
#داستان_واقعى_مراجعين
خودشيفتگى ، حقارت كودكى يا اضطراب اجتماعى !
سالها پیش دانشجویی داشتم که در کلاس های درس به اساتید بی اعتنا بود، در میانه ی درس در گوش همکلاسی هایش صحبت می کرد و می خندید و در گفتگو با اساتید لحنی پرخاشگر و نگاهی متکبّرانه به خود می گرفت به صورتی که در اوّلین برخوردها فردی خودشیفته به نظر می رسید. بعدها که بیشتر به او نزدیک شدم...
#خودشيفته #اضطراب_اجتمايى
#اختلالات_اضطرابى
متن کامل را در Instant View بخوانید 🔻
#داستان_واقعى_مراجعين
خودشيفتگى ، حقارت كودكى يا اضطراب اجتماعى !
سالها پیش دانشجویی داشتم که در کلاس های درس به اساتید بی اعتنا بود، در میانه ی درس در گوش همکلاسی هایش صحبت می کرد و می خندید و در گفتگو با اساتید لحنی پرخاشگر و نگاهی متکبّرانه به خود می گرفت به صورتی که در اوّلین برخوردها فردی خودشیفته به نظر می رسید. بعدها که بیشتر به او نزدیک شدم...
#خودشيفته #اضطراب_اجتمايى
#اختلالات_اضطرابى
متن کامل را در Instant View بخوانید 🔻
Telegraph
اضطراب اجتماعی
#مقاله #اضطراب_اجتماعی -قسمت اول این مراجع من یک دانشجوی دبیری بود که حدود 20 سال سن داشت. مرد جوان دچار مشکلی بود که زندگیش را مختل کرده بود. او مبتلا به نوعی کمرویی بیمار گونه بود. اگر قرار بود درکلاس درس سؤالی بپرسد قلبش به تپش می افتاد، نفسش به سختی…
#داستان_واقعى_مراجعين
خانم ۷۵ سالهای در آی سی یو بستری بود و خودش هم از حاملگی اش تعجب کرده بود
وقتى یک سوال ساده از سایکوز جلوگیری میکند
#دكتر_حافظ_باجغلى
متن کامل را در Instant View بخوانید🔻
خانم ۷۵ سالهای در آی سی یو بستری بود و خودش هم از حاملگی اش تعجب کرده بود
وقتى یک سوال ساده از سایکوز جلوگیری میکند
#دكتر_حافظ_باجغلى
متن کامل را در Instant View بخوانید🔻
Telegraph
داستان واقعی مراجعین...
خانم ۷۵ سالهای در آی سی یو بستری بود. سابقهی افسردگی داشته و برایش مشاورهی روانپزشکی درخواست شد. به دنبال بستری در آی سی یو چند روز داروهایش قطع شده بود. -من: مادرجان باید داروهای ضدافسردگیتون را ادامه بدید. به پرستارها اطلاع میدم که داروهای ضد افسردگیتون…