Forwarded from 🔥ایران ققنوس🔥
🔲 شکسته باد دست اهریمن خیانتکار 🔲
"گوشه ای از نسک تازش دیوگان"
من نمی دانستم تازیان چگونه به شگرد فیل های لشکر ایران پی برده بودند اما بعدها مردم می گفتند تخمه پلید، روزبه کازرونی که نامش را سلمان فارسی گذارده بود در این راه، تازیان را یاری رسانده.
این گجستک در ایران بود اما خون ایرانی نداشت. از کسانی بود که مزدکی شده بود و با ایرانیان دشمن بود.....
هنگامی که تازیان به تیسپون رسیدند من در جلوی لشگر تازی این ناپاک زاده را نیز دیدم.
روزبه کازرونی در جلوی سپاهشان بود و با غرور به مردمان ایرانی می نگریست.
آری، خیانت شاید غرور بیاورد. مردمان ایرانی ایستاده بودند و به سپاهیان تازی می نگریستند. دیده بانان می گفتند دیوان آمدند. براستی ما با انسان ها نجنگیدیم.
در کنار ایرانیان ایستادم که به سپاه تازی می نگریستند. زیر لب می گفتند ننگ بر تو روزبه. ننگ بر خاندانت و ننگ بر پدرت که همچون تویی را پرورش داد و ننگ بر مادرت که همچون تویی زایید.
سلمان به آرزویش که حکمرانی بر تیسپون بود رسید آن هم با پا گذاشتن بر خون مردم ایرانی. شنیدم که سلمان بر در قصر سپید رفته بود که بسیاری از هم میهنانم آنجا بودند و دروازه را بسته بودند بر روی تازیان. سلمان گجستک بر کنار در رفته بود و سه بار آنان را دعوت کرده بود که من از شما هستم، اسلام بیاورید وگرنه سزای جنایتکاران شمشیر است.
می گفتند در راه هر ایرانی را که می دیده بدو می گفته اسلام بیاور یا کشته خواهی شد و چندین ایرانی به دست سلمان کشته شدند.
براستی سلمان از خرد و میهن چیزی نمی دانست.
🔺چهل و یک سال است جمهوری اشغالگر اسلامی همان راه سلمان گجستک را میرود و ذره ذره خاک میهن را می فروشد ...
آیا زمان آن نرسیده با اتحاد به دور از هر تشکل سياسي این تازیان را بیرون رانیم...
#سلمان_فارسی
#سلمان_تازی
#روزبه_کازرونی
#گجستگ
#ترکمنچای_چینی
#ولایت_روسی
#اگر_با_هم_یکی_نشيم_یکی_یکی_نابود_میشیم
@iranghoghnoos🔥
"گوشه ای از نسک تازش دیوگان"
من نمی دانستم تازیان چگونه به شگرد فیل های لشکر ایران پی برده بودند اما بعدها مردم می گفتند تخمه پلید، روزبه کازرونی که نامش را سلمان فارسی گذارده بود در این راه، تازیان را یاری رسانده.
این گجستک در ایران بود اما خون ایرانی نداشت. از کسانی بود که مزدکی شده بود و با ایرانیان دشمن بود.....
هنگامی که تازیان به تیسپون رسیدند من در جلوی لشگر تازی این ناپاک زاده را نیز دیدم.
روزبه کازرونی در جلوی سپاهشان بود و با غرور به مردمان ایرانی می نگریست.
آری، خیانت شاید غرور بیاورد. مردمان ایرانی ایستاده بودند و به سپاهیان تازی می نگریستند. دیده بانان می گفتند دیوان آمدند. براستی ما با انسان ها نجنگیدیم.
در کنار ایرانیان ایستادم که به سپاه تازی می نگریستند. زیر لب می گفتند ننگ بر تو روزبه. ننگ بر خاندانت و ننگ بر پدرت که همچون تویی را پرورش داد و ننگ بر مادرت که همچون تویی زایید.
سلمان به آرزویش که حکمرانی بر تیسپون بود رسید آن هم با پا گذاشتن بر خون مردم ایرانی. شنیدم که سلمان بر در قصر سپید رفته بود که بسیاری از هم میهنانم آنجا بودند و دروازه را بسته بودند بر روی تازیان. سلمان گجستک بر کنار در رفته بود و سه بار آنان را دعوت کرده بود که من از شما هستم، اسلام بیاورید وگرنه سزای جنایتکاران شمشیر است.
می گفتند در راه هر ایرانی را که می دیده بدو می گفته اسلام بیاور یا کشته خواهی شد و چندین ایرانی به دست سلمان کشته شدند.
براستی سلمان از خرد و میهن چیزی نمی دانست.
🔺چهل و یک سال است جمهوری اشغالگر اسلامی همان راه سلمان گجستک را میرود و ذره ذره خاک میهن را می فروشد ...
آیا زمان آن نرسیده با اتحاد به دور از هر تشکل سياسي این تازیان را بیرون رانیم...
#سلمان_فارسی
#سلمان_تازی
#روزبه_کازرونی
#گجستگ
#ترکمنچای_چینی
#ولایت_روسی
#اگر_با_هم_یکی_نشيم_یکی_یکی_نابود_میشیم
@iranghoghnoos🔥