🌹متن و اشعار ناب 🌹
922 subscribers
25.8K photos
11.3K videos
79 files
521 links
افراد معمولی به دنبال سرگرمی هستند و

افراد فرهیخته به دنبال یادگیری

به حضورتان مفتخریم

🔻 انتقاد ، پیشنهاد : 👈 @Uzar1350

روز و روزگارتان زیبا

لینک گروه متصل به کانال : https://t.me/joinchat/AAAAAFDCI0Gx29kgc_lVSA
Download Telegram
دل گفت:
« وصالش به دعا باز توان یافت »

عمریست که عمرم،
همه در کارِ دعا رفت

#حافظ....🌲💫💫
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم
همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم

بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند
تا کارِ خود زِ اَبروی جانان گشاده‌ایم

ای گل تو دوش داغِ صبوحی کشیده‌ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم

پیر مغان ز توبه‌ی ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم

کار از تو می‌رود مددی ای دلیلِ راه
کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم

چون لاله، مَی مبین و قَدَح در میانِ کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم

گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست؟
نقش غلط مبین که همان لوح ساده‌ایم


#حافظ
.
🍃🌸

من و باد صبا مسکین ،
دو سرگردان دو بی حاصل

من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

#حافظ 🍃



سلام صبحتون دلبرانه
اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما ببرد
نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد

اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر
چگونه کشتی از این ورطۀ بلا ببرد؟

فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دغا ببرد

گذار بر ظلمات است خضر راهی کو
مباد کآتشِ محرومی آب ما ببرد

دل ضعیفم از آن می‌کشد به طرْف چمن
که جان ز مرگ به بیماریِ صبا ببرد

طبیب عشق منم باده خور که این معجون
فراغت آرد و اندیشۀ خطا ببرد

بسوخت حافظ و کس حال او به یار نگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد

#حافظ

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن







که بضاعتی نداریم و فکنده‌ایم دامی

#حافظ
در طریق

عشقبازی

امن و آسایش

بلاست ...


#حافظ
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش

زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش

دلدار که گفتا به توام دل نگران است
گو می‌رسم اینک به سلامت نگران باش

خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش
ای درج محبت به همان مهر و نشان باش

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش

حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین
گو در نظر آصف جمشید مکان باش

#حافظ
.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد


#حافظ

سلام صبحتون دل انگیز
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست





توان به دست تو دادن گرش نکو داری

#حافظ
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد






خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

#حافظ
طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف
گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف

طَرْفِ کَرَم ز کَس نَبَست، این دلِ پُر امیدِ من
گر چه سخن همی‌بَرَد، قصهٔ من به هر طرف

از خَمِ ابرویِ توام، هیچ گشایشی نشد
وَه که در این خیالِ کَج، عمرِ عزیز شد تلف

اَبرویِ دوست کِی شود دَستکَشِ خیالِ من؟
کس نزده‌ست از این کمان تیرِ مراد بر هدف

چند به ناز پَروَرَم مِهرِ بُتانِ سنگدل
یادِ پدر نمی‌کنند این پسرانِ ناخَلَف

من به خیالِ زاهدی گوشه‌نشین و طُرفه آن‌ک
مُغْبَچه‌ای ز هر طرف می‌زندم به چنگ و دَف

بی خبرند زاهدان، نقش بخوان و لاتَقُل
مستِ ریاست محتسب، باده بده و لاتَخَف

صوفی شهر بین که چون لقمهٔ شُبهه می‌خورد
پاردُمَش دراز باد آن حَیَوانِ خوش علف

حافظ اگر قدم زنی در رَهِ خاندان به صِدق
بدرقهٔ رَهَت شود همَّتِ شَحنِهٔ نجف

#حافظ
.
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش بتماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که زصحرای ختن آهوی مشکین آمد

گریه آبی برخ سوختگان باز آورد
ناله فریاد رس عاشق مسکین آمد

مرغ دل باز هوا دار کمان ابرو یست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد

ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که بکام دل ما آن بشد و این آمد

رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار  
 گریه اش برسمن سنبل و نسرین آمد

چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبر افشان بتماشای ریاحین آمد

#حافظ
.
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد


شکر ایزد که به اقبال کله گوشه‌ی گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

صبح امید که بد معتکف پرده‌ی غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد



#حافظ

.
تو لذت عشق عاشقی؛  کی دانی؟


این‌ باده کسی خورد؛ که ‌ذوقی دارد

#حافظ🍃

بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند
گره از کارِ فروبسته‌ی ما بگشایند

اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند

به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی زدگان
بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند

نامه‌ی تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید
تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند

گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند

درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانه‌ی تزویر و ریا بگشایند

حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند

#حافظ
.
🍃🌸

یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود
رَقَمِ مِهرِ تو بر چهرهٔ ما پیدا بود

یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم می‌کُشت
مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود

#حافظ🍃

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش


#حافظ
شهر یاران بود
و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد
شهریاران را چه شد....

#حافظ

.
.
تاب بنفشه می‌دهد طره مُشک‌سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دل گشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

#حافظ
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

در طریقت هر چه پیش ِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل! کسی گمراه نیست

تا چه بازی رُخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه‌ی شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست

چیست این سقف ِ بلندِ ساده‌ی بسیارنقش
زین معمّا هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یا رب! وین چه قادر حِکمت است
کاین همه زخم ِ نهان هست و مجالِ آه نیست

صاحب ِ دیوانِ ما گویی نمی‌داند حساب
کاندر این طُغرا نشانِ حِسبةً لله نیست

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

بر درِ میخانه رفتن کارِ یکرنگان بود
خودفروشان را به کوی می‌فروشان راه نیست

هر چه هست از قامت ِ ناسازِ بی اندام ِ ماست
ور نه تشریف ِ تو بر بالای کس کوتاه نیست

بنده‌ی پیرِ خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف ِ شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی‌مشربیست
عاشقِ دُردی‌کش اندر بندِ مال و جاه نیست

#حافظ

.