آنکه موهای تو را چتری و یکدست کشید
هرچه -بر پلک تَرَم- ابر بهارست، کشید
نوبت گوشه ی ابروی تو شد، با دقت
لای هر تار، دو صد تیر به پیوست کشید
دید در دور و برش جوهر گیرایی نیست
جای چشم تو دو تا تیله ی بد مست کشید
شخص نقاش به این پرتره بالید، ولی
وقت لبهای تو شد از هنرش دست کشید
آنقدر نشئه کننده ست لبت، بی تردید
مطمئنم که همانجا دو سه تا بست کشید
آنچنان غیر مجازی که تنت فیلتر است
جرم من نیست، خدا هرچه نبایست، کشید
کفر می گویم و از قهر کسی باکم نیست
هر بلایی که بگویی دهه ی شصت کشید
به زمین آمدی و جمله ملائک گفتند
“آسمان بار امانت نتوانست کشید”
“قرعه ی فال به نام من” عاشق نزدند
اینچنین کار غزل بی تو به بن بست کشید
#محمد_سلطانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرچه -بر پلک تَرَم- ابر بهارست، کشید
نوبت گوشه ی ابروی تو شد، با دقت
لای هر تار، دو صد تیر به پیوست کشید
دید در دور و برش جوهر گیرایی نیست
جای چشم تو دو تا تیله ی بد مست کشید
شخص نقاش به این پرتره بالید، ولی
وقت لبهای تو شد از هنرش دست کشید
آنقدر نشئه کننده ست لبت، بی تردید
مطمئنم که همانجا دو سه تا بست کشید
آنچنان غیر مجازی که تنت فیلتر است
جرم من نیست، خدا هرچه نبایست، کشید
کفر می گویم و از قهر کسی باکم نیست
هر بلایی که بگویی دهه ی شصت کشید
به زمین آمدی و جمله ملائک گفتند
“آسمان بار امانت نتوانست کشید”
“قرعه ی فال به نام من” عاشق نزدند
اینچنین کار غزل بی تو به بن بست کشید
#محمد_سلطانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀