🌹متن و اشعار ناب 🌹
922 subscribers
25.8K photos
11.3K videos
79 files
521 links
افراد معمولی به دنبال سرگرمی هستند و

افراد فرهیخته به دنبال یادگیری

به حضورتان مفتخریم

🔻 انتقاد ، پیشنهاد : 👈 @Uzar1350

روز و روزگارتان زیبا

لینک گروه متصل به کانال : https://t.me/joinchat/AAAAAFDCI0Gx29kgc_lVSA
Download Telegram
هر شب اندیشه‌ی دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر

بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای
حُسنِ عهدم نگذارد که نهم پای دگر

هر کسی را سرِ چیزی و تمنّای کسی‌ست
ما به غیر از تو نداریم تمنّای دگر

زآن که هرگز به جمال تو در آیینه‌ی وهم
متصوّر نشود صورت و بالای دگر

وامقی بود که دیوانه‌ی عذرایی بود
منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر

وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر

بامدادان به تماشای چمن بیرون آی
تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر

هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نَهَم بر سر غم‌های دگر

بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمّل کن و فردای دگر

#سعدی
.
بگریست چشم دشمن من بر حدیث من
فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست

#سعدی🍃

تشنه دیدارِ دوست راه نپرسد که چند

#سعدی🍃

چه شب است یا رب امشب که ستاره‌ای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم

#سعدی🍃

#شبتون_آروم_و_به_دور_از_دلتنگی
به هوای سر زلف تو درآویخته بود
از سر شاخ زبان برگ سخن‌های ترم

گر سخن گویم من بعد شکایت باشد
ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم

خار سودای تو آویخته در دامن دل
ننگم آید که به اطراف گلستان گذرم

#سعدی
بگریست چشم دشمن من بر حدیث من
فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست

#سعدی🍃

سر از کمندِ تو سعدی به هیچ روی نتابد







اسیر خویش گرفتی بکُش چنان که تو دانی

#سعدی
🍃🌸

ﻧﻪ ﺧﻼﻑ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻢ
ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﺑﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﺎﻧﯽ

ﺗﻮ ﻧﻈﻴﺮ ﻣﻦ ﺑﺒﻴﻨﯽ ﻭ ﺑﺪﻳﻞ ﻣﻦ ﺑﮕﻴﺮﯼ
ﻋﻮﺽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﻧﻴﺎﺑﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﺎﻧﯽ

#سعدی جان 🍃

فکرم به همه جهان بگردید
وز گوشه‌ی صبر، بهترم نیست...

#سعدی

شبتون
بخیر 🌠 قلبتـون آروم
دو چشمِ مست مِی‌گونت ببُرد آرامِ هشیاران
دو خواب‌آلوده بِربودند عقل از دستِ بیداران

نصیحت‌گوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
چو سیل از سر گذشت آن‌را چه می‌ترسانی از باران؟

گر آن ساقی که مستان راست، هشیاران بدیدندی
ز توبه، توبه کردندی چو من بر دستِ خمّاران

گرَم با صالحان بی دوست فردا در بهشت آرَند
همان بهتر که در دوزخ کُنندم با گنهکاران

چه بوی است این‌که عقل از من ببُرد و
صبر و هشیاری
ندانم باغِ فردوس است یا بازارِ عطاران

تو با این مردمِ کوته‌نظر در چاهِ کنعانی
به مصر آ! تا پدید آیند یوسف را خریداران

الا ای بادِ شب‌گیری بگوی آن ماه مجلس را
تو آزادی و خَلقی در غمِ رویَت گرفتاران

گر آن عیّارِ شهرآشوب روزی حالِ من پرسد
بگو خوابش نمی‌گیرد به شب از دست عیّاران

گرَت باری گذر باشد نگه با جانبِ ما کن
نپندارم که بد باشد جزای خوبْ کرداران

کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران


#سعدی

.