چه خوش وقتی و خرَّم روزگاری
که یاری برخورَد از وصلِ یاری
برافروزد چراغ آشنایی
رهایی یابد از داغِ جدایی...
مثنوی هفت اورنگ
عبدالرحمن جامی
🔶️🔸️@third_script
که یاری برخورَد از وصلِ یاری
برافروزد چراغ آشنایی
رهایی یابد از داغِ جدایی...
مثنوی هفت اورنگ
عبدالرحمن جامی
🔶️🔸️@third_script
نفرين ابد بر تو كه از پيكر عمرم
نيمی كه روان داشت جدا كردی و رفتی
نفرين ابد بر تو كه اين شمعِ سحر را
در رهگذر باد رها كردی و رفتی...
رحیم معینی کرمانشاهی
(۱۵ بهمن ۱۳۰۱ – ۲۶ آبان ۱۳۹۴)
🔶🔸@third_script
نيمی كه روان داشت جدا كردی و رفتی
نفرين ابد بر تو كه اين شمعِ سحر را
در رهگذر باد رها كردی و رفتی...
رحیم معینی کرمانشاهی
(۱۵ بهمن ۱۳۰۱ – ۲۶ آبان ۱۳۹۴)
🔶🔸@third_script
جوباره باریکی در پلکم باز میشود
و خیال تو را
در بلور نمک میپیچد...
شمس لنگرودی
(زادهٔ ۲۶ آبان ۱۳۲۹)
🔶🔸@third_script
و خیال تو را
در بلور نمک میپیچد...
شمس لنگرودی
(زادهٔ ۲۶ آبان ۱۳۲۹)
🔶🔸@third_script
"حالا که گفتم و اقرار کردم
تف بر ابلهیت که اگر
اینقدر درد را که برایت
یافتم و دستنخورده باقی هِشتم
بیعار رد شوی و بیحس
با درد خبره نگردی."
نقاشی و شعر از
منوچهر یکتایی
( ۱۳۰۱ – ۲۸ آبان ۱۳۹۸)
🔶🔸@third_script
تف بر ابلهیت که اگر
اینقدر درد را که برایت
یافتم و دستنخورده باقی هِشتم
بیعار رد شوی و بیحس
با درد خبره نگردی."
نقاشی و شعر از
منوچهر یکتایی
( ۱۳۰۱ – ۲۸ آبان ۱۳۹۸)
🔶🔸@third_script
تمام جسمم را به باد سپردم
و روحم را به بادگیرها
اسیر ثانیهای بودهام سالها
و گوش تا گوش حرفهایم خاکستر بود...
رزا جمالی
(۲۸ آبان ۱۳۵۶ - تبریز)
🔶🔸@third_script
و روحم را به بادگیرها
اسیر ثانیهای بودهام سالها
و گوش تا گوش حرفهایم خاکستر بود...
رزا جمالی
(۲۸ آبان ۱۳۵۶ - تبریز)
🔶🔸@third_script
غصه نخور مسافر
اینجا ما هم غریبیم
از دیدن نورِ ماه
یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو
بهارمون با پاییز
نمیبینی که شعرام
همه شدن غم انگیز..؟
مریم حیدرزاده
(متولد ۲۹ آبان ۱۳۵۶)
🔶🔸@third_script
اینجا ما هم غریبیم
از دیدن نورِ ماه
یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو
بهارمون با پاییز
نمیبینی که شعرام
همه شدن غم انگیز..؟
مریم حیدرزاده
(متولد ۲۹ آبان ۱۳۵۶)
🔶🔸@third_script
❤1
شبْ شمع یک طرف، رخِ جانانه یک طرف
من یک طرف در آتش و پروانه یک طرف
افکنده بهرِ صیدِ دلِ من ز زلف و خال
دام بلا ز یک طرف و دانه یک طرف
از عشقِ او به گریه و در خنده، روز و شب
عاقل ز یک طرف، دلِ دیوانه یک طرف
برهم زدند مَجمعِ دلهای عاشقان
باد صبا ز یک طرف و شانه یک طرف
تَرکِ شراب کردم و ساقی به عشوه گفت
پیمان ز یک طرف، من و پیمانه یک طرف
ایمان و کفرِ زلف و رُخش، دل چو دید گفت
زد کعبه یک طرف ره و میخانه یک طرف
در حیرتم که دل ز چه رو میبرند و دین
خوبان ز یک طرف، ره میخانه یک طرف
رفعت سمنانی
(۱۲۶۱ - ۱۳۱۰ خورشیدی)
🔶️🔸️@third_script
من یک طرف در آتش و پروانه یک طرف
افکنده بهرِ صیدِ دلِ من ز زلف و خال
دام بلا ز یک طرف و دانه یک طرف
از عشقِ او به گریه و در خنده، روز و شب
عاقل ز یک طرف، دلِ دیوانه یک طرف
برهم زدند مَجمعِ دلهای عاشقان
باد صبا ز یک طرف و شانه یک طرف
تَرکِ شراب کردم و ساقی به عشوه گفت
پیمان ز یک طرف، من و پیمانه یک طرف
ایمان و کفرِ زلف و رُخش، دل چو دید گفت
زد کعبه یک طرف ره و میخانه یک طرف
در حیرتم که دل ز چه رو میبرند و دین
خوبان ز یک طرف، ره میخانه یک طرف
رفعت سمنانی
(۱۲۶۱ - ۱۳۱۰ خورشیدی)
🔶️🔸️@third_script
ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب
تافتهام از غمت، روی ز من بر متاب
زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر
تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب...
فخرالدین عراقی
🔶🔸@third_script
تافتهام از غمت، روی ز من بر متاب
زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر
تشنهٔ روی توام، باز مدار از من آب...
فخرالدین عراقی
🔶🔸@third_script
فنای افقها بر چهرۀ تو نقش بست
و از ميان برون شدی
و در خلوت جمع قدم نهادی
اما تو ای سمندر تنهایی
تو ، در آتش خواهی سوخت..!
هوشنگ ایرانی
🔶🔸@third_script
و از ميان برون شدی
و در خلوت جمع قدم نهادی
اما تو ای سمندر تنهایی
تو ، در آتش خواهی سوخت..!
هوشنگ ایرانی
🔶🔸@third_script