به بویِ نافهای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
حافظ
گفتم گره نَگْشودهام، زان طُرِّه تا من بودهام
گفتا مَنَش فرمودهام، تا با تو طَرّاری کند
حافظ
🔶🔸@third_script
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
حافظ
گفتم گره نَگْشودهام، زان طُرِّه تا من بودهام
گفتا مَنَش فرمودهام، تا با تو طَرّاری کند
حافظ
🔶🔸@third_script
علی ضیا: از نظر تو رابطهی خوب چه رابطهایه؟
الهام نامی: به نظرم، دیالوگ داره توش،
آدما با هم خیلی حرف میزنن...
🔶🔸@third_script
الهام نامی: به نظرم، دیالوگ داره توش،
آدما با هم خیلی حرف میزنن...
🔶🔸@third_script
ننه: فقط یک هنر را باید یاد بگیری،
و آن هم تحمل است، تحمل!
مریم: تحمل چی ننه؟
ننه: نگران آن نباش،
موضوع کم نمی آوری...
هزار خورشید تابان
خالد حسینی
🔶🔸@third_script
و آن هم تحمل است، تحمل!
مریم: تحمل چی ننه؟
ننه: نگران آن نباش،
موضوع کم نمی آوری...
هزار خورشید تابان
خالد حسینی
🔶🔸@third_script
تو
سکوتِ لابلای حرفهای منی؛
از حرفهایم
آنچه نمیگویم، تویی...
علیرضا روشن
Photo by Elene Usdin
🔶🔸@third_script
سکوتِ لابلای حرفهای منی؛
از حرفهایم
آنچه نمیگویم، تویی...
علیرضا روشن
Photo by Elene Usdin
🔶🔸@third_script
قلب من فقط به این امید میتپد که تو هستی،
تویی وجود دارد که من میتوانم آن را ببینم،
او را ببویم،
اورا ببوسم،
او را در آغوش خود بفشارم
و او را احساس کنم...
مثل خون در رگهای من
نامهای از احمد شاملو به آیدا
ریتا آتانث «آیدا» سرکیسیان
(زادهٔ ۲۳ آبان ۱۳۱۸ - کرمانشاه)
🔶🔸@third_script
تویی وجود دارد که من میتوانم آن را ببینم،
او را ببویم،
اورا ببوسم،
او را در آغوش خود بفشارم
و او را احساس کنم...
مثل خون در رگهای من
نامهای از احمد شاملو به آیدا
ریتا آتانث «آیدا» سرکیسیان
(زادهٔ ۲۳ آبان ۱۳۱۸ - کرمانشاه)
🔶🔸@third_script
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گِرد دَر و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بوَد به شب بربندند
الا درِ عاشقان که شب باز کنند
ابوسعید ابوالخیر
رباعیات
🔶🔸@third_script
گِرد دَر و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بوَد به شب بربندند
الا درِ عاشقان که شب باز کنند
ابوسعید ابوالخیر
رباعیات
🔶🔸@third_script
دلم میخواهد کسی برای دلِ من سهتار بزند
و دلم سه تار بزند
چقدر دلم میخواهد که
دلم بزند ...
بیژن نجدی
( ۲۴ آبان ۱۳۲۰ - ۴ شهریور ۱۳۷۶)
🔶🔸@third_script
و دلم سه تار بزند
چقدر دلم میخواهد که
دلم بزند ...
بیژن نجدی
( ۲۴ آبان ۱۳۲۰ - ۴ شهریور ۱۳۷۶)
🔶🔸@third_script
چه خوش وقتی و خرَّم روزگاری
که یاری برخورَد از وصلِ یاری
برافروزد چراغ آشنایی
رهایی یابد از داغِ جدایی...
مثنوی هفت اورنگ
عبدالرحمن جامی
🔶️🔸️@third_script
که یاری برخورَد از وصلِ یاری
برافروزد چراغ آشنایی
رهایی یابد از داغِ جدایی...
مثنوی هفت اورنگ
عبدالرحمن جامی
🔶️🔸️@third_script
نفرين ابد بر تو كه از پيكر عمرم
نيمی كه روان داشت جدا كردی و رفتی
نفرين ابد بر تو كه اين شمعِ سحر را
در رهگذر باد رها كردی و رفتی...
رحیم معینی کرمانشاهی
(۱۵ بهمن ۱۳۰۱ – ۲۶ آبان ۱۳۹۴)
🔶🔸@third_script
نيمی كه روان داشت جدا كردی و رفتی
نفرين ابد بر تو كه اين شمعِ سحر را
در رهگذر باد رها كردی و رفتی...
رحیم معینی کرمانشاهی
(۱۵ بهمن ۱۳۰۱ – ۲۶ آبان ۱۳۹۴)
🔶🔸@third_script
جوباره باریکی در پلکم باز میشود
و خیال تو را
در بلور نمک میپیچد...
شمس لنگرودی
(زادهٔ ۲۶ آبان ۱۳۲۹)
🔶🔸@third_script
و خیال تو را
در بلور نمک میپیچد...
شمس لنگرودی
(زادهٔ ۲۶ آبان ۱۳۲۹)
🔶🔸@third_script
"حالا که گفتم و اقرار کردم
تف بر ابلهیت که اگر
اینقدر درد را که برایت
یافتم و دستنخورده باقی هِشتم
بیعار رد شوی و بیحس
با درد خبره نگردی."
نقاشی و شعر از
منوچهر یکتایی
( ۱۳۰۱ – ۲۸ آبان ۱۳۹۸)
🔶🔸@third_script
تف بر ابلهیت که اگر
اینقدر درد را که برایت
یافتم و دستنخورده باقی هِشتم
بیعار رد شوی و بیحس
با درد خبره نگردی."
نقاشی و شعر از
منوچهر یکتایی
( ۱۳۰۱ – ۲۸ آبان ۱۳۹۸)
🔶🔸@third_script
تمام جسمم را به باد سپردم
و روحم را به بادگیرها
اسیر ثانیهای بودهام سالها
و گوش تا گوش حرفهایم خاکستر بود...
رزا جمالی
(۲۸ آبان ۱۳۵۶ - تبریز)
🔶🔸@third_script
و روحم را به بادگیرها
اسیر ثانیهای بودهام سالها
و گوش تا گوش حرفهایم خاکستر بود...
رزا جمالی
(۲۸ آبان ۱۳۵۶ - تبریز)
🔶🔸@third_script