چیزی عزیزتر
ز تمامِ دلم نبود
ای پارهی دلم
که بریزم به پای تو...
قیصر امینپور
(۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ – ۸ آبان۱۳۸۶)
🔶️🔸️@third_script
ز تمامِ دلم نبود
ای پارهی دلم
که بریزم به پای تو...
قیصر امینپور
(۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ – ۸ آبان۱۳۸۶)
🔶️🔸️@third_script
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بیباک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر...
دکتر الهی قمشهای
🔶🔸@third_script
آرام تر از آهو بیباک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر...
دکتر الهی قمشهای
🔶🔸@third_script
❤1
شخصی دعوی خدایی میکرد.
او را پیش خلیفه بردند.
خلیفه او را گفت: پارسال یکی اینجا دعوی پیانبری میکرد، او را بکشتند.
گفت: نیک کردهاند که: او را من نفرستاده بودم.
رساله دلگشا
عبید زاکانی
🔶️🔸️@third_script
او را پیش خلیفه بردند.
خلیفه او را گفت: پارسال یکی اینجا دعوی پیانبری میکرد، او را بکشتند.
گفت: نیک کردهاند که: او را من نفرستاده بودم.
رساله دلگشا
عبید زاکانی
🔶️🔸️@third_script
🤣1
❤1
از عشقِ همه بُتان فراغی دارم
زیرا که چو تو چشم و چراغی دارم
در میوهی هیچکس ندارم طمعی
اکنون که چو تو شکفته باغی دارم
انوری
رباعیات
🔶️🔸️@third_script
زیرا که چو تو چشم و چراغی دارم
در میوهی هیچکس ندارم طمعی
اکنون که چو تو شکفته باغی دارم
انوری
رباعیات
🔶️🔸️@third_script
❤1
برگیر شرابِ طربانگیز و بیا
پنهان ز رقیبِ سِفله بستیز و بیا
مشنو سخنِ خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا
حافظ
رباعیات
🔶🔸@third_script
پنهان ز رقیبِ سِفله بستیز و بیا
مشنو سخنِ خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا
حافظ
رباعیات
🔶🔸@third_script
اوّل به وفا میِ وصالم درداد
چون مست شدم جامِ جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش، دل
خاکِ ره او شدم به بادم برداد
حافظ
رباعیات
🔶🔸@third_script
چون مست شدم جامِ جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش، دل
خاکِ ره او شدم به بادم برداد
حافظ
رباعیات
🔶🔸@third_script
💯1
به نادونی گرفتم کوره راهی
ندونستم که افتادم به چاهی
به دل گفتم رفیقی تا به منزل
ندونستم رفیق نیمه راهی
بابا طاهر
دو بیتی
🔶️🔸️@third_script
ندونستم که افتادم به چاهی
به دل گفتم رفیقی تا به منزل
ندونستم رفیق نیمه راهی
بابا طاهر
دو بیتی
🔶️🔸️@third_script
❤1
ز عجز تکیه به دیوارِ آه خود کردیم
شکسته حالی خود را پناه خود کردیم
ز نورِ عاریتِ ماه چشم پوشیدیم
نگاهبانی شام سیاه خود کردیم...
محمد قهرمان
🔶🔸@third_script
شکسته حالی خود را پناه خود کردیم
ز نورِ عاریتِ ماه چشم پوشیدیم
نگاهبانی شام سیاه خود کردیم...
محمد قهرمان
🔶🔸@third_script
❤1
أقول للعصفورِ
إن صادفتها يا طيرْ
لا تنسني ,وقلْ : بخيرْ
أنا بخير
أنا بخير
مازال في عيني بصر !
مازال في السما قمر !
به گنجشک میگویم
اگر "او" را دیدی
از یاد مَبَر مرا
و ای پرنده! بگو به او
که من خوبم
که خوبم
تا به چشمم نور است
و در آسمانم ماه...
محمود درویش
به فارسی
حمید حجازی
#عربیات
🔶🔸@third_script
إن صادفتها يا طيرْ
لا تنسني ,وقلْ : بخيرْ
أنا بخير
أنا بخير
مازال في عيني بصر !
مازال في السما قمر !
به گنجشک میگویم
اگر "او" را دیدی
از یاد مَبَر مرا
و ای پرنده! بگو به او
که من خوبم
که خوبم
تا به چشمم نور است
و در آسمانم ماه...
محمود درویش
به فارسی
حمید حجازی
#عربیات
🔶🔸@third_script
👍1
در آرزوی بوس و کنارت مُردم
وز حسرت لعل آبدارت مُردم
قصّه نکنم دراز، کوتاه کنم
بازآ بازآ کز انتظارت مُردم
حافظ
رباعیات
🔶🔸@third_script
وز حسرت لعل آبدارت مُردم
قصّه نکنم دراز، کوتاه کنم
بازآ بازآ کز انتظارت مُردم
حافظ
رباعیات
🔶🔸@third_script
کرم ابریشم وقتی در پیله گرفتار ماند و مدتی در دور خود پیچید و تنید از برکت آن تلاشها و پیچشها پروانه در میآید. ولی انسان مادرمُرده برعکس. وقتی در لُجِّهی افکار گرفتار گردید دیگر روی رستگاری نخواهد دید و مانند محکومی که وزنهی آهنین به پایش بسته و در دریا انداخته باشند مدام در گرداب حیرت و سرگردانی فروتر میرود...
دارالمجانین
محمدعلی جمالزاده
(۲۳ دی ۱۲۷۰ – ۱۷ آبان ۱۳۷۶)
🔶🔸@third_script
دارالمجانین
محمدعلی جمالزاده
(۲۳ دی ۱۲۷۰ – ۱۷ آبان ۱۳۷۶)
🔶🔸@third_script
👍1
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
حافظ
عشق از اول سرکش و خونی بوَد
تا گریزد هر که بیرونی بوَد
مولانا
ندانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند پر خون
مولانا
🔶️🔸️@third_script
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
حافظ
عشق از اول سرکش و خونی بوَد
تا گریزد هر که بیرونی بوَد
مولانا
ندانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند پر خون
مولانا
🔶️🔸️@third_script
❤1
❤1
به بویِ نافهای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
حافظ
تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهی عشق
هر دم از نو غمی آید به مبارکبادم...
حافظ
🔶️🔸️@third_script
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
حافظ
تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهی عشق
هر دم از نو غمی آید به مبارکبادم...
حافظ
🔶️🔸️@third_script
❤1