❤1
❤1
ای قدیمی
ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
من، صمیمانه به یادت هستم
آرزویم همه سر سبزی توست
دائم از خنده لبانت لبریز
دامنت پرگل باد…
مرتضی کیوان
(۱۳۰۰ - اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ - تهران)
🔶🔸@third_script
ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
من، صمیمانه به یادت هستم
آرزویم همه سر سبزی توست
دائم از خنده لبانت لبریز
دامنت پرگل باد…
مرتضی کیوان
(۱۳۰۰ - اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ - تهران)
🔶🔸@third_script
❤1
کاش در روی زمین، ظلم از آغاز نبود
زندگی ، این همه پیچیده و پر راز نبود
صحبت از بستن و زنجیر نمی کرد کسی
کاش در حد قفس ، وسعت پرواز نبود
جوجه ها کاش ز پرواز نمیترسیدند
آسمان در قرق قرقی و شهباز نبود
محتسب کار به مستان گذرگاه نداشت
کاش جز میکده ها جای دگر باز نبود
کاش دستی که سبوهای خرابات شکست
غافل از آه جگر سوز سبو ساز نبود
صحبت از خوب و بد زاغ و زغن نیست، ولی
بلبلی با زغنی کاش هم آواز نبود
شعلهای کاش نمی سوخت پری را، هرگز
از ازل شمع چنین دلبر و طناز نبود
باغ در چنبره ی خار، گرفتار نبود
کاش در مسلک نیکان، سخن از ناز نبود
کاش «کیوان» به مدار دگری میچرخید..!
مرتضی کیوان
(۱۳۰۰ - اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ - تهران)
🔶🔸@third_script
زندگی ، این همه پیچیده و پر راز نبود
صحبت از بستن و زنجیر نمی کرد کسی
کاش در حد قفس ، وسعت پرواز نبود
جوجه ها کاش ز پرواز نمیترسیدند
آسمان در قرق قرقی و شهباز نبود
محتسب کار به مستان گذرگاه نداشت
کاش جز میکده ها جای دگر باز نبود
کاش دستی که سبوهای خرابات شکست
غافل از آه جگر سوز سبو ساز نبود
صحبت از خوب و بد زاغ و زغن نیست، ولی
بلبلی با زغنی کاش هم آواز نبود
شعلهای کاش نمی سوخت پری را، هرگز
از ازل شمع چنین دلبر و طناز نبود
باغ در چنبره ی خار، گرفتار نبود
کاش در مسلک نیکان، سخن از ناز نبود
کاش «کیوان» به مدار دگری میچرخید..!
مرتضی کیوان
(۱۳۰۰ - اصفهان − ۲۷ مهر ۱۳۳۳ - تهران)
🔶🔸@third_script
❤1
گاهی هوس بادهٔ رنگین دارم
گاه آرزوی وصلِ نگارین دارم
گه سُبحه به دست و گاه زنار به دوش
یارب چه کسم کیم چه آیین دارم
قاآنی شیرازی
( ۲۸ مهر ۱۱۸۷ -۱۴ اردیبهشت ۱۲۳۳)
🔶🔸@third_script
گاه آرزوی وصلِ نگارین دارم
گه سُبحه به دست و گاه زنار به دوش
یارب چه کسم کیم چه آیین دارم
قاآنی شیرازی
( ۲۸ مهر ۱۱۸۷ -۱۴ اردیبهشت ۱۲۳۳)
🔶🔸@third_script
دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار
چون او برفت رفت به یکبار هر چهار
گویند صبرکن که بیاید نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست
من آزمودهام دلِ خود را هزار بار
عاقل به اختیار نخواهد هلاکِ خویش
پیش از هلاک من ز کفم رفت اختیار
تا یار هست از پی کاری نمیروم
دلداده را چکار بِه از عشق روی یار
شوریدگی نکوست به سودای زلف دوست
دیوانگی خوشست به امید چشم یار
قاآنی شیرازی
( ۲۸ مهر ۱۱۸۷ -۱۴ اردیبهشت ۱۲۳۳)
🔶🔸@third_script
چون او برفت رفت به یکبار هر چهار
گویند صبرکن که بیاید نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست
من آزمودهام دلِ خود را هزار بار
عاقل به اختیار نخواهد هلاکِ خویش
پیش از هلاک من ز کفم رفت اختیار
تا یار هست از پی کاری نمیروم
دلداده را چکار بِه از عشق روی یار
شوریدگی نکوست به سودای زلف دوست
دیوانگی خوشست به امید چشم یار
قاآنی شیرازی
( ۲۸ مهر ۱۱۸۷ -۱۴ اردیبهشت ۱۲۳۳)
🔶🔸@third_script
در میکده مست از می نابم کردند
سرمست ز جرعهٔ شرابم کردند
ای دوست به چشمهای مست تو قسم
جامی دو سه دادند و خرابم کردند
رباعیات
قاآنی شیرازی
( ۲۸ مهر ۱۱۸۷ -۱۴ اردیبهشت ۱۲۳۳)
🔶🔸@third_script
سرمست ز جرعهٔ شرابم کردند
ای دوست به چشمهای مست تو قسم
جامی دو سه دادند و خرابم کردند
رباعیات
قاآنی شیرازی
( ۲۸ مهر ۱۱۸۷ -۱۴ اردیبهشت ۱۲۳۳)
🔶🔸@third_script
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابر، همه اعتکاف جُستن
ز مَلاهی و مَناهی همه احتراز کردن
شبِ جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ یک را، ثمر آنقدَر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
شیخ بهایی
🔶🔸@third_script
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابر، همه اعتکاف جُستن
ز مَلاهی و مَناهی همه احتراز کردن
شبِ جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ یک را، ثمر آنقدَر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
شیخ بهایی
🔶🔸@third_script
❤1
مَرد باید که گویندهی خاموش بوَد و خاموشِ گویا، که آن حضرت ورای گفت و خاموشی است...
تذكرة الاولياء
ذکر شیخ ابوبکر واسطی
🔶️🔸️@third_script
تذكرة الاولياء
ذکر شیخ ابوبکر واسطی
🔶️🔸️@third_script
❤1
«غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را فایدهای به حاصل آید و مگر کسی را از این به کار آید و هرکس که این نامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این نامه بنگرد، نه بدان چشم که افسانه است.»
تاریخ بیهقی
اول آبان ماه روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و روز ملی نثر پارسی
🔶🔸@third_script
تاریخ بیهقی
اول آبان ماه روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و روز ملی نثر پارسی
🔶🔸@third_script
و دولت افتان و خیزان بهتر باشد؛ جان باید که بماند، و مال آید و شود...
تاریخ بیهقی
مجلّدِ هشتم
🔶🔸@third_script
تاریخ بیهقی
مجلّدِ هشتم
🔶🔸@third_script
لب دريا رسيدم تشنه، بيتاب
ز من بيتابتر، جان و دلِ آب
مرا گفت: از تلاطمها مياسای
كه بد دردي است جان دادن به مرداب...
فریدون مشیری
(۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹)
🔶🔸@third_script
ز من بيتابتر، جان و دلِ آب
مرا گفت: از تلاطمها مياسای
كه بد دردي است جان دادن به مرداب...
فریدون مشیری
(۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹)
🔶🔸@third_script
درختی خشک را مانم به صحرا
که عمری سَر کند تنهای تنها
نه بارانی که آرَد برگ و باری
نه برقی تا بسوزد هستیاش را...
فریدون مشیری
(۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹)
🔶🔸@third_script
که عمری سَر کند تنهای تنها
نه بارانی که آرَد برگ و باری
نه برقی تا بسوزد هستیاش را...
فریدون مشیری
(۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹)
🔶🔸@third_script
در این هامونِ پهناور
در این دشتِ ملالآور
مرا یارانِ همپا نیست
مرا یاران همگو نیست، نوای مهربار جویباران
بانگِ نوشِ چشمهساران
در فضایی دور میمیرد...
طاهره صفّارزاده
(۲۷ آبان ۱۳۱۵ - ۴ آبان ۱۳۸۷)
🔶🔸@third_script
در این دشتِ ملالآور
مرا یارانِ همپا نیست
مرا یاران همگو نیست، نوای مهربار جویباران
بانگِ نوشِ چشمهساران
در فضایی دور میمیرد...
طاهره صفّارزاده
(۲۷ آبان ۱۳۱۵ - ۴ آبان ۱۳۸۷)
🔶🔸@third_script
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت: «دگر باره به خوابم بینی»
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست
سعدی
#رباعیات
🔶🔸@third_script
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت: «دگر باره به خوابم بینی»
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست
سعدی
#رباعیات
🔶🔸@third_script