دنیا زندون شده: نه عشق، نه امید، نه شور،
برهوتی شده دنیا که تا چِش کار میکنه مُردهس و گور.
نه امیدی ــ چه امیدی؟ بهخدا حیفِ امید! ــ
نه چراغی ــ چه چراغی؟ چیزِ خوبی میشه دید؟ ــ
نه سلامی ــ چه سلامی؟ همه خونتشنهی هم! ــ
نه نشاطی ــ چه نشاطی؟ مگه راهش میده غم..؟
احمد شاملو
قصهی دخترای ننه دریا
باغ آینه
1338
🔶🔸@third_script
برهوتی شده دنیا که تا چِش کار میکنه مُردهس و گور.
نه امیدی ــ چه امیدی؟ بهخدا حیفِ امید! ــ
نه چراغی ــ چه چراغی؟ چیزِ خوبی میشه دید؟ ــ
نه سلامی ــ چه سلامی؟ همه خونتشنهی هم! ــ
نه نشاطی ــ چه نشاطی؟ مگه راهش میده غم..؟
احمد شاملو
قصهی دخترای ننه دریا
باغ آینه
1338
🔶🔸@third_script
دخترای ننهدریا! دلِمون سرد و سیاس
چِشِ امیدمون اول به خدا بعد به شماس.
اَزَتون پوستِ پیازی نمیخایم
خودِتون بسِمونین، بقچه جاهازی نمیخایم.
چادرِ یزدی و پاچین نداریم
زیرِ پامون حصیره، قالیچه و قارچین نداریم.
بذارین برکتِ جادوی شما
دِهِ ویرونه رو آباد کنه
شبنمِ موی شما
جیگرِ تشنهمونو شاد کنه
شادی از بوی شما مَس شه همینجا بمونه
غم، بره گریهکنون، خونهی غم جابمونه…»
احمد شاملو
قصهی دخترای ننه دریا
باغ آینه
1338
🔶🔸@third_script
چِشِ امیدمون اول به خدا بعد به شماس.
اَزَتون پوستِ پیازی نمیخایم
خودِتون بسِمونین، بقچه جاهازی نمیخایم.
چادرِ یزدی و پاچین نداریم
زیرِ پامون حصیره، قالیچه و قارچین نداریم.
بذارین برکتِ جادوی شما
دِهِ ویرونه رو آباد کنه
شبنمِ موی شما
جیگرِ تشنهمونو شاد کنه
شادی از بوی شما مَس شه همینجا بمونه
غم، بره گریهکنون، خونهی غم جابمونه…»
احمد شاملو
قصهی دخترای ننه دریا
باغ آینه
1338
🔶🔸@third_script
چون خود را به دست آوردی، خوش میرو!
اگر کسی دیگر را یابی، دست به گردن او درآور
و اگر کسی دیگر نیابی،
دست به گردن خویشتن آور...
مقالات شمس
۷ مهر روز بزرگداشت شمس تبریزی
🔶️🔸️@third_script
اگر کسی دیگر را یابی، دست به گردن او درآور
و اگر کسی دیگر نیابی،
دست به گردن خویشتن آور...
مقالات شمس
۷ مهر روز بزرگداشت شمس تبریزی
🔶️🔸️@third_script
❤1
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!
به کسی جمال خود را ننمودهایی و بینم
همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت و گویی!
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویی!
به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم
شدهام ز ناله، نالی، شدهام ز مویه، مویی
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی!
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟
چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی؟
شود این که از ترحّم، دمی ای سحاب رحمت!
من خشک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویی؟!
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی!
نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویی
ز چه شیخ پاکدامن، سوی مسجدم بخواند؟!
رخ شیخ و سجدهگاهی، سر ما و خاک کویی
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویی!
نظری به سویِ (رضوانیِ) دردمند مسکین
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی
سید محمد فسایی (۱۲۴۰ - ۱۳۲۴)
ملقب به فصیحالزمان و متخلص به رضوانی
🔶🔸@third_script
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!
به کسی جمال خود را ننمودهایی و بینم
همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت و گویی!
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویی!
به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم
شدهام ز ناله، نالی، شدهام ز مویه، مویی
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی!
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟
چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی؟
شود این که از ترحّم، دمی ای سحاب رحمت!
من خشک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویی؟!
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی!
نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویی
ز چه شیخ پاکدامن، سوی مسجدم بخواند؟!
رخ شیخ و سجدهگاهی، سر ما و خاک کویی
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویی!
نظری به سویِ (رضوانیِ) دردمند مسکین
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی
سید محمد فسایی (۱۲۴۰ - ۱۳۲۴)
ملقب به فصیحالزمان و متخلص به رضوانی
🔶🔸@third_script
اگر آدمی را شادیی در دل میآید
جزای آن است که کسی را شاد کرده است،
و اگر غمگین میشود کسی را غمگین کرده است،
این ارمغانیهای آن عالم است
و نمودار روز جزاست
تا بدین اندک آن بسیار را فهم کنند،
همچون که از انبار گندم مشتی گندم بنمایند.
فیه ما فیه
مولانا
هشتم مهرماه
روز بزرگداشت مولانا
🔶🔸@third_script
جزای آن است که کسی را شاد کرده است،
و اگر غمگین میشود کسی را غمگین کرده است،
این ارمغانیهای آن عالم است
و نمودار روز جزاست
تا بدین اندک آن بسیار را فهم کنند،
همچون که از انبار گندم مشتی گندم بنمایند.
فیه ما فیه
مولانا
هشتم مهرماه
روز بزرگداشت مولانا
🔶🔸@third_script
و محقّقان گفتهاند "سیروا فِی ألأَرْضِ"*
یعنی در زمینِ وجودِ خود سِیر کن
که اگر دَمی به قدَمِ فِکرت، گِرد عالَمِ وجودِ خود برآیی از آن فاضلتر که به پایْ عالَم را بپیمایی.
اگرچه فرموده است "سَنُریهِم آیاتِنا فی الآفاق" ولی جای دیگر میفرماید "و فی أنفسِکم افلا تُبصِرون."*
* در زمین سیر و سفر کنید. (آل عمران، ۱۳۷)
** به زودی نشانههای خود را در افقهای جهان به آنها نشان خواهیم داد. (فصلت،۵۳)
*** و در وجود خودتان نیز نشانههای خدا هست، پس چرا نمینگرید. (ذاریات، ۲۱)
سعدی
مجالس پنجگانه
مجلس دوم
در تقوی و پرهیزکاری
🔶️🔸️@third_script
یعنی در زمینِ وجودِ خود سِیر کن
که اگر دَمی به قدَمِ فِکرت، گِرد عالَمِ وجودِ خود برآیی از آن فاضلتر که به پایْ عالَم را بپیمایی.
اگرچه فرموده است "سَنُریهِم آیاتِنا فی الآفاق" ولی جای دیگر میفرماید "و فی أنفسِکم افلا تُبصِرون."*
* در زمین سیر و سفر کنید. (آل عمران، ۱۳۷)
** به زودی نشانههای خود را در افقهای جهان به آنها نشان خواهیم داد. (فصلت،۵۳)
*** و در وجود خودتان نیز نشانههای خدا هست، پس چرا نمینگرید. (ذاریات، ۲۱)
سعدی
مجالس پنجگانه
مجلس دوم
در تقوی و پرهیزکاری
🔶️🔸️@third_script
❤1
❤1
زندگی میگذرد و هر کس سهمی از عمر دارد،
تا آنجا که از دست برآید باید چنان زندگی کرد که تلخ نباشد و برای دیگران هم تلخی نیاورد،
که زندگی همه اش شوخی است...
از مسافر تا تبخال
احمد محمود
(۴ دی ۱۳۱۰ – ۱۲ مهر ۱۳۸۱)
🔶🔸@third_script
تا آنجا که از دست برآید باید چنان زندگی کرد که تلخ نباشد و برای دیگران هم تلخی نیاورد،
که زندگی همه اش شوخی است...
از مسافر تا تبخال
احمد محمود
(۴ دی ۱۳۱۰ – ۱۲ مهر ۱۳۸۱)
🔶🔸@third_script
دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده
خیلی وقته دل تنگم نغمه شادی نخونده
بس که هر شب تا سحر خدا خدا کرده دل من
دیگه در سینه سوزان آه و فریادی نمونده
دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده...
مَهدُخت مُخبِر
(زادهٔ ۱۲ مهر ۱۳۲۲ – درگذشتهٔ ۷ آبان ۱۳۹۸)
🔶️🔸️@third_script
خیلی وقته دل تنگم نغمه شادی نخونده
بس که هر شب تا سحر خدا خدا کرده دل من
دیگه در سینه سوزان آه و فریادی نمونده
دل خرابه چه خرابی جای آبادی نمونده...
مَهدُخت مُخبِر
(زادهٔ ۱۲ مهر ۱۳۲۲ – درگذشتهٔ ۷ آبان ۱۳۹۸)
🔶️🔸️@third_script
میدانم چرا هیچگاه یاد من نیستی.
من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتم که با هر تلنگری یادم بیفتی.
انسان به زخمها بیشتر میاندیشد تا مرهمها...
روح پراگ
ایوان کلیما
Ivan Klíma
(14 September 1931 – 4 October 2025)
🔶🔸@third_script
من زخمی بر روحت به یادگار نگذاشتم که با هر تلنگری یادم بیفتی.
انسان به زخمها بیشتر میاندیشد تا مرهمها...
روح پراگ
ایوان کلیما
Ivan Klíma
(14 September 1931 – 4 October 2025)
🔶🔸@third_script
❤1
وقتی به شخصی گفت: کجا میروی؟
گفت: به حجاز.
گفت: آنجا چه کنی؟
گفت: خدای را طلب کنم.
گفت: خدای خراسان کجاست که به حجاز میباید شد؟ رسول - علیه السلام - فرمود که طلبِ عِلم کنید و اگر به چین باید شدن. نگفت: طلب خدای کنید...
تذكرة الاولياء
ذکر شیخ ابوالحسن خَرَقانی
🔶️🔸️@third_script
گفت: به حجاز.
گفت: آنجا چه کنی؟
گفت: خدای را طلب کنم.
گفت: خدای خراسان کجاست که به حجاز میباید شد؟ رسول - علیه السلام - فرمود که طلبِ عِلم کنید و اگر به چین باید شدن. نگفت: طلب خدای کنید...
تذكرة الاولياء
ذکر شیخ ابوالحسن خَرَقانی
🔶️🔸️@third_script
❤1
و عشق تنها عشق
مرا به وسعتِ اندوهِ زندگیها بُرد
مرا رساند به امکانِ یک پرنده شدن...
سهراب سپهری
(۱۵ مهر ۱۳۰۷ – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹)
🔶🔸@third_script
مرا به وسعتِ اندوهِ زندگیها بُرد
مرا رساند به امکانِ یک پرنده شدن...
سهراب سپهری
(۱۵ مهر ۱۳۰۷ – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹)
🔶🔸@third_script
و هر کسی آن کُنَد که از اصل و گوهر وی سِزَد...
تاریخ بیهقی
ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی
ذکر حکایت افشین
و خلاص یافتن بودُلف از وی
🔶️🔸️@third_script
تاریخ بیهقی
ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی
ذکر حکایت افشین
و خلاص یافتن بودُلف از وی
🔶️🔸️@third_script
ای درویش!
عُمر کوتاه است
و انواعِ علوم بسیار است
و علمهای مختلف بیشمار است،
تو به قدرِ همّتِ خود و طاقتِ خود
در کار باش...
کشفُ الحقایق
عبدالعزیز بن محمّد نَسَفی
🔶️🔸️@third_script
عُمر کوتاه است
و انواعِ علوم بسیار است
و علمهای مختلف بیشمار است،
تو به قدرِ همّتِ خود و طاقتِ خود
در کار باش...
کشفُ الحقایق
عبدالعزیز بن محمّد نَسَفی
🔶️🔸️@third_script
Marge Man
Fereydoun Farrokhzad
"ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد"
-شعر "مرگ من"
از فروغ
با صدای فریدون فرخزاد
(۱۵ مهر ۱۳۱۷ − ۱۶ مرداد ۱۳۷۱)
🔶🔸@third_script
من تهی خواهم شد از فریاد درد"
-شعر "مرگ من"
از فروغ
با صدای فریدون فرخزاد
(۱۵ مهر ۱۳۱۷ − ۱۶ مرداد ۱۳۷۱)
🔶🔸@third_script
هريک از ما،
شبها پيش از خواب،
از شاخهای به شاخهی ديگر میپريم
و دور كرهی زمين میچرخيم.
آينده هزار در دارد و كليد اين درها
در جيبهای ماست.
جيرينگ جيرينگِ آنها را میشنويم
و نميدانيم كدام در را،
كِی و كجا، باز كنيم...
دو دنیا
گلی ترقی
(زاده ۱۷ مهر ۱۳۱۸)
🔶️🔸️@third_script
شبها پيش از خواب،
از شاخهای به شاخهی ديگر میپريم
و دور كرهی زمين میچرخيم.
آينده هزار در دارد و كليد اين درها
در جيبهای ماست.
جيرينگ جيرينگِ آنها را میشنويم
و نميدانيم كدام در را،
كِی و كجا، باز كنيم...
دو دنیا
گلی ترقی
(زاده ۱۷ مهر ۱۳۱۸)
🔶️🔸️@third_script
عشق منتظر آدمها نمیماند
و خط بطلان روی آنها که
حسابگر و ترسو و جاهطلباند
میکشد...
جایی دیگر
گلی ترقی
(زاده ۱۷ مهر ۱۳۱۸)
🔶🔸@third_script
و خط بطلان روی آنها که
حسابگر و ترسو و جاهطلباند
میکشد...
جایی دیگر
گلی ترقی
(زاده ۱۷ مهر ۱۳۱۸)
🔶🔸@third_script