در خماریم کو لب ساقی؟
نیم مستیم کو کرشمهٔ یار؟
طُرّهای کو که دل درو بندیم
چهرهای کو که جان کنیم نثار...
فخرالدین عراقی
🔶🔸@third_script
نیم مستیم کو کرشمهٔ یار؟
طُرّهای کو که دل درو بندیم
چهرهای کو که جان کنیم نثار...
فخرالدین عراقی
🔶🔸@third_script
خبرنگار مجله روشنفکر: چرا شعر میگویید؟
فروغ فرخزاد: من هنوز شخصاً نتوانستهام بفهمم که چرا شعر میگویم، فقط حس میکنم که احتیاج شدید و شوق وافری مرا به این راه میکشد و با همه درد و رنجی که از ابتدای کار نصیبم شده، باز هم این قدرت را ندارم که یکباره پیوند خود را با هر چه نام شعر و هنر دارد بگسلم و زندگی آرام و پرسعادتی را داشته باشم. شاید برای این شعر میگویم که تسلّی خود را در شعر بجویم و شاید هم برای این است که نمیتوانم نگویم. اما آرزویم این است که روزی این شعله در من خاموش شود و این همه آرزو و احساس در قلبم بمیرد تا من بتوانم لذت زندگی و زیستن را به آن معنی که دیگران میگویند درک کنم. راست است که خدا چیزی زیباتر از غم نیافریده است و مستی و لذتی که در غم نهفته است به تمام شادیهای جهان میارزد، و راست است که من اکنون خودم را به سبب داشتن غم فراوان، موجود خوشبختی میدانم، ولی با اینهمه هر وقت با موجوداتی برخورد میکنم که میبینم هیچ غمی ندارند، بیاختیار به حال آنها غبطه میخورم. قدر مسلم این است که هیچ چیز نمیتواند مرا راضی نگه دارد جز شعر، و تنها در این مرحله است که احساس رضایت میکنم.
مهر ۱۳۳۴
فروغالزمان فرّخزاد
(۸ دی ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵)
🔶️🔸️@third_script
فروغ فرخزاد: من هنوز شخصاً نتوانستهام بفهمم که چرا شعر میگویم، فقط حس میکنم که احتیاج شدید و شوق وافری مرا به این راه میکشد و با همه درد و رنجی که از ابتدای کار نصیبم شده، باز هم این قدرت را ندارم که یکباره پیوند خود را با هر چه نام شعر و هنر دارد بگسلم و زندگی آرام و پرسعادتی را داشته باشم. شاید برای این شعر میگویم که تسلّی خود را در شعر بجویم و شاید هم برای این است که نمیتوانم نگویم. اما آرزویم این است که روزی این شعله در من خاموش شود و این همه آرزو و احساس در قلبم بمیرد تا من بتوانم لذت زندگی و زیستن را به آن معنی که دیگران میگویند درک کنم. راست است که خدا چیزی زیباتر از غم نیافریده است و مستی و لذتی که در غم نهفته است به تمام شادیهای جهان میارزد، و راست است که من اکنون خودم را به سبب داشتن غم فراوان، موجود خوشبختی میدانم، ولی با اینهمه هر وقت با موجوداتی برخورد میکنم که میبینم هیچ غمی ندارند، بیاختیار به حال آنها غبطه میخورم. قدر مسلم این است که هیچ چیز نمیتواند مرا راضی نگه دارد جز شعر، و تنها در این مرحله است که احساس رضایت میکنم.
مهر ۱۳۳۴
فروغالزمان فرّخزاد
(۸ دی ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵)
🔶️🔸️@third_script