امیدهایِ دروغین و خودفریبیها سالها ما را عقب انداخته! من فکر میکنم امیدِ دروغین بدتر از ناامیدیست. چون ناامیدی باعث میشود که ما دست به عمل بزنیم.
جدال با جهل
بهرام بیضایی
(زادهٔ ۵ دیِ ۱۳۱۷)
🔶🔸@third_script
جدال با جهل
بهرام بیضایی
(زادهٔ ۵ دیِ ۱۳۱۷)
🔶🔸@third_script
آسیابان: ما هرچه داریم از پادشاه است
زن آسیابان: چه میگویی مرد؟ ما که چیزی نداریم!
آسیابان: آن هم از پادشاه است..!
مرگ یزدگرد
بهرام بیضایی
(زادهٔ ۵ دیِ ۱۳۱۷)
🔶🔸@third_script
زن آسیابان: چه میگویی مرد؟ ما که چیزی نداریم!
آسیابان: آن هم از پادشاه است..!
مرگ یزدگرد
بهرام بیضایی
(زادهٔ ۵ دیِ ۱۳۱۷)
🔶🔸@third_script
😁1
❤1
روزی باشد که دروغها راست به نظر آید،
راستها دروغ
روزی باشد که فنا بیاید
روزی باشد که دیوارها نایستد
روزی باشد که پاکی آماج تهمت شود
چشمه اشک شما خشک نشود
و تشویش قلب شما کاستی نگیرد
روزی باشد که راستی به هزار دست بمیرد
روزی باشد که راستی خود را به آتش بیفکند
روزی ـ که آن ـ امروز است!
ندبه
بهرام بیضایی
(۵ دی ۱۳۱۷ - ۵ دی ۱۴۰۴)
🔶🔸@third_script
راستها دروغ
روزی باشد که فنا بیاید
روزی باشد که دیوارها نایستد
روزی باشد که پاکی آماج تهمت شود
چشمه اشک شما خشک نشود
و تشویش قلب شما کاستی نگیرد
روزی باشد که راستی به هزار دست بمیرد
روزی باشد که راستی خود را به آتش بیفکند
روزی ـ که آن ـ امروز است!
ندبه
بهرام بیضایی
(۵ دی ۱۳۱۷ - ۵ دی ۱۴۰۴)
🔶🔸@third_script
چو نمیتوان رسیدن به خدا ز خود پرستی
به خدا که در ده از مِی قدحی به مِیپرستان...
خواجوی کرمانی
🔶🔸@third_script
به خدا که در ده از مِی قدحی به مِیپرستان...
خواجوی کرمانی
🔶🔸@third_script
در خماریم کو لب ساقی؟
نیم مستیم کو کرشمهٔ یار؟
طُرّهای کو که دل درو بندیم
چهرهای کو که جان کنیم نثار...
فخرالدین عراقی
🔶🔸@third_script
نیم مستیم کو کرشمهٔ یار؟
طُرّهای کو که دل درو بندیم
چهرهای کو که جان کنیم نثار...
فخرالدین عراقی
🔶🔸@third_script
خبرنگار مجله روشنفکر: چرا شعر میگویید؟
فروغ فرخزاد: من هنوز شخصاً نتوانستهام بفهمم که چرا شعر میگویم، فقط حس میکنم که احتیاج شدید و شوق وافری مرا به این راه میکشد و با همه درد و رنجی که از ابتدای کار نصیبم شده، باز هم این قدرت را ندارم که یکباره پیوند خود را با هر چه نام شعر و هنر دارد بگسلم و زندگی آرام و پرسعادتی را داشته باشم. شاید برای این شعر میگویم که تسلّی خود را در شعر بجویم و شاید هم برای این است که نمیتوانم نگویم. اما آرزویم این است که روزی این شعله در من خاموش شود و این همه آرزو و احساس در قلبم بمیرد تا من بتوانم لذت زندگی و زیستن را به آن معنی که دیگران میگویند درک کنم. راست است که خدا چیزی زیباتر از غم نیافریده است و مستی و لذتی که در غم نهفته است به تمام شادیهای جهان میارزد، و راست است که من اکنون خودم را به سبب داشتن غم فراوان، موجود خوشبختی میدانم، ولی با اینهمه هر وقت با موجوداتی برخورد میکنم که میبینم هیچ غمی ندارند، بیاختیار به حال آنها غبطه میخورم. قدر مسلم این است که هیچ چیز نمیتواند مرا راضی نگه دارد جز شعر، و تنها در این مرحله است که احساس رضایت میکنم.
مهر ۱۳۳۴
فروغالزمان فرّخزاد
(۸ دی ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵)
🔶️🔸️@third_script
فروغ فرخزاد: من هنوز شخصاً نتوانستهام بفهمم که چرا شعر میگویم، فقط حس میکنم که احتیاج شدید و شوق وافری مرا به این راه میکشد و با همه درد و رنجی که از ابتدای کار نصیبم شده، باز هم این قدرت را ندارم که یکباره پیوند خود را با هر چه نام شعر و هنر دارد بگسلم و زندگی آرام و پرسعادتی را داشته باشم. شاید برای این شعر میگویم که تسلّی خود را در شعر بجویم و شاید هم برای این است که نمیتوانم نگویم. اما آرزویم این است که روزی این شعله در من خاموش شود و این همه آرزو و احساس در قلبم بمیرد تا من بتوانم لذت زندگی و زیستن را به آن معنی که دیگران میگویند درک کنم. راست است که خدا چیزی زیباتر از غم نیافریده است و مستی و لذتی که در غم نهفته است به تمام شادیهای جهان میارزد، و راست است که من اکنون خودم را به سبب داشتن غم فراوان، موجود خوشبختی میدانم، ولی با اینهمه هر وقت با موجوداتی برخورد میکنم که میبینم هیچ غمی ندارند، بیاختیار به حال آنها غبطه میخورم. قدر مسلم این است که هیچ چیز نمیتواند مرا راضی نگه دارد جز شعر، و تنها در این مرحله است که احساس رضایت میکنم.
مهر ۱۳۳۴
فروغالزمان فرّخزاد
(۸ دی ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵)
🔶️🔸️@third_script