وقتی رابطهای اشتباهه، هر چقدرم که فکر کنی تموم کردنش سخته، باید دقیقا زمانی که فهمیدی اشتباهه، تمومش کنی؛ وگرنه بعدا عذابی که بخاطر اون رابطه میکشی، صد برابر بیشتر از ناراحتیِ الان تموم کردنِ اون رابطه میشه. سعی کن همیشه در عینِ داشتنِ احساساتت، عقل و منطقت رو با خودت داشته باشی. کسی که میرسه به لبهی پرتگاه، هیچوقت خودشو از پرتگاه پرت نمیکنه پایین، بلکه برمیگرده. پس هر وقت توی زندگیت فهمیدی که رابطهای اشتباهه، سریع تمومش کن. مهم نیست طرف مقابلت رو چقدر دوست داری و یا اون چقدر تورو دوست داره؛ اگر تو یه رابطهی سمی رو تموم کرده باشی، درواقع در حق جفتتون لطف کردی؛ و اصلا هم نیازی نیست بخاطر کاری که درسته و تو شجاعتِ انجام دادنش رو داشتی، ناراحت باشی یا عذاب وجدان بگیری. همیشه قدر خودتو بدون، زندگي که لایقش هستی رو زندگی کن، مواظب خودت باش و خودت رو دوست داشته باش. تو یه بار به دنیا میای و توی این یه بار، لایق بهترینها هستی.
@thepm|
@thepm|
❤19
من توی زانوهام خالی شده بود و هی میخوردم زمین ولی با اینحال باید ادامه میدادم. چون هرچقدرم که آدم از دست بده، ببازه و بخوره زمین، چیزی که قطعیه اینه که نمیشه توقف کرد. یعنی زمان رو اگه شکل مسیر کنیم، معلوم میشه که هیچوقت نمیشه تو دو ثانیهی پشتهم یکجا وایساد.
من نمیخواستم یکجا وایستم که ثانیهها مثل تردمیل بکشوننم جلو. چون برای زمان اهمیتی نداره که من سختمه؛ که توی زانوهام خالیه. چون اهمیتی براش نداره دارم راه میرم یا دارم خودمو میکشم رو زمین. زمان میگذره. من میخواستم با زانوهایی که ضعف دارن خودمو بکشونم جلو؛ چون اگه قراره مسیرو بفهمم، مجبورم راه برم، مجبورم به زانوهام زور بگم. اگه قراره من فقط برای خودم مهم باشم، مجبورم به زانوهام زور بگم. اگه قراره نذارم زمان به من زور بگه، مجبورم به زانوهام زور بگم.
@thepm|
من نمیخواستم یکجا وایستم که ثانیهها مثل تردمیل بکشوننم جلو. چون برای زمان اهمیتی نداره که من سختمه؛ که توی زانوهام خالیه. چون اهمیتی براش نداره دارم راه میرم یا دارم خودمو میکشم رو زمین. زمان میگذره. من میخواستم با زانوهایی که ضعف دارن خودمو بکشونم جلو؛ چون اگه قراره مسیرو بفهمم، مجبورم راه برم، مجبورم به زانوهام زور بگم. اگه قراره من فقط برای خودم مهم باشم، مجبورم به زانوهام زور بگم. اگه قراره نذارم زمان به من زور بگه، مجبورم به زانوهام زور بگم.
@thepm|
❤13
او رفته، آدمهای دیگر را تجربه کرده، حالا برگشته و نوازش میخواهد و کلافه است چرا مثل قبل مستش نمیکنم. من باید برایش توضیح بدهم مردی که میشناخته هم از من رفته و در بدنهای دیگر غرق شده. اما نمیگویم و او را میبوسم، زیرا ما هر دو بیماریم. بیمار و رنجور و پریشان و تنها. و تنهایی، ما را به سم مهلک "موقت بودن" عادت دادهاست.همین.
•حمیدسلیمی
@thepm|
•حمیدسلیمی
@thepm|
❤13
مشکل فقدان زید اینه که یه شب همینطوری که در تنهایی و تاریکی اتاقت دراز کشیدی که بخوابی، یهو حس میکنی نیاز داری برای یه نفر مهم باشی و مطمئن باشی دوست داشته شدی. میری تو چتهات و به آدمها نگاه میکنی. همهشون پی زندگی خودشونن و تو هیچ نقشی تو زندگیشون نداری. گریه میکنی و میخوابی.
@thepm|
@thepm|
❤15
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم صبونه با زرافه با بازی پژمان جمشیدی،هوتن شکیبا،بیژن بنفشه خواه و بهرام رادان.
•داستان خاصی نداره،بهترین صحنه هاشم همونایی هستن که تو اکسپلور اینستا دیدین.کمدیشم خیلی نیست.ولی خب،فیلم خوش ساختیه.
@thepm|
•داستان خاصی نداره،بهترین صحنه هاشم همونایی هستن که تو اکسپلور اینستا دیدین.کمدیشم خیلی نیست.ولی خب،فیلم خوش ساختیه.
@thepm|
❤7
Allo Allo
Arabcha Ashula
اهنگای عربی که کف اکسپلور پخشن:
@thepm|
@thepm|
Batmana Ansak Remix
Sherine
اهنگای عربی که کف اکسپلور پخشن:
@thepm|
@thepm|
❤6
من تو خوابام زیاد میبینم بیهوش میشم و یهو میوفتم زمین.به تعبیر خوابم بگی نگی اعتقاد دارم،امروز اومدم ببینم معنیش چیه و برگام ریخت واقعا=))) [تعبیر بیهوشی در خواب هشداری است که شکست های پی در پی شما ممکن است در نتیجه ارزیابی نادرست از وضعیت فعلی تان باشد. این خواب همچنین تمایل شما را در پنهان کردن خود از دیگران نشان می دهد.به گفته میلر، بیهوشی نشانه ضعف بیرونی، ناتوانی در تحت تاثیر قراردان دیگران است]
•شکست های پیدرپی به خاطر ارزیابی های نادرست.
@thepm|
•شکست های پیدرپی به خاطر ارزیابی های نادرست.
@thepm|
❤10
بیست سال دیگه یحتمل،میان یه مینی سریال میسازن به اسم"فردو".
داستانشم اینطوریه که مردم ایران به حرف رسانه هاشون گوش دادن و باور کردن هیچ ماده رادیواکتیوی پخش نشده اما به مرور مرگ های ناگهانی و کور شدنا و تولد نوزادای ناقص الخلقه.
بعد اینطوریه که هیچ کشور خارجی نیومد و کمک نکرد و اینقدر این تشعشعات ادامه پیدا کرد تا اینکه از ایران فقط یه اسم موند و یه گور ۸۰ میلیونی که باید روش بنویسن،همه شون مُردن،ولی هیچکدوم زندگی نکرد.جوون بودن ولی جوونی نکردن.تلاش کردن اما به جایی نرسیدن.ما بیچاره ترین آدماهای کره زمینیم که رمان زندگی مون میتونه تا چند سال،جزو غمانگیز ترین های تاریخ باشه.همین.
@thepm|
داستانشم اینطوریه که مردم ایران به حرف رسانه هاشون گوش دادن و باور کردن هیچ ماده رادیواکتیوی پخش نشده اما به مرور مرگ های ناگهانی و کور شدنا و تولد نوزادای ناقص الخلقه.
بعد اینطوریه که هیچ کشور خارجی نیومد و کمک نکرد و اینقدر این تشعشعات ادامه پیدا کرد تا اینکه از ایران فقط یه اسم موند و یه گور ۸۰ میلیونی که باید روش بنویسن،همه شون مُردن،ولی هیچکدوم زندگی نکرد.جوون بودن ولی جوونی نکردن.تلاش کردن اما به جایی نرسیدن.ما بیچاره ترین آدماهای کره زمینیم که رمان زندگی مون میتونه تا چند سال،جزو غمانگیز ترین های تاریخ باشه.همین.
@thepm|
❤23
دوستم داشتی؟ نه. مرا بادبادکی میخواستی، اسیر و بلندپرواز و تسلیم تو، تا دردهای کودکیت را تسکین بدهی عزیزم. اما یک سنگ سابقا پرشور که از فراوانی رنج شبیه یک ماهی مرده شده، چطور میتوانست برایت در آسمانها برقصد؟
هزاربار دربارهام گفتهای نخواستهام برایت بجنگم. درست گفتهای، جز این که مسالهی من جنگیدن برای داشتن تو نبود، خود جنگ بود. من نمیتوانستم و نمیتوانم دیگر برای اثبات چیزی که هستم بجنگم. عزیزم، من لبخندهای انکار را میپذیرم، و به جای نشاندادن خستگی دستهایم فقط سکوت لبهایم را نمایش میدهم. بله، من برای بودن تو نجنگیدم، چون نمیخواهم دیوانهی دیگری را به تاریکی قلبم وصله کنم. از یک سابقا سلحشور مرده انتظار چه حماسهای را داشتی؟
•حمید سلیمی
@thepm|
هزاربار دربارهام گفتهای نخواستهام برایت بجنگم. درست گفتهای، جز این که مسالهی من جنگیدن برای داشتن تو نبود، خود جنگ بود. من نمیتوانستم و نمیتوانم دیگر برای اثبات چیزی که هستم بجنگم. عزیزم، من لبخندهای انکار را میپذیرم، و به جای نشاندادن خستگی دستهایم فقط سکوت لبهایم را نمایش میدهم. بله، من برای بودن تو نجنگیدم، چون نمیخواهم دیوانهی دیگری را به تاریکی قلبم وصله کنم. از یک سابقا سلحشور مرده انتظار چه حماسهای را داشتی؟
•حمید سلیمی
@thepm|
❤10
هنوز برای برهنه بودنت در آغوشم، و خواب بودنت، و موهایت روی سینهام، و مهرههای کمرت، و زیبایی متناسب نقاط اتصال بدن کوچکت حریصم اما اینها چیزهای مهمی نیست. یعنی چیزهای نجاتدهندهای نیست. تو پریزاد قصهی من نبودی، این را از نبودنت فهمیدم. و آخرین احتمال برگشتن من از تاریکی بودی، این را از بودنت فهمیدم. حالا اما از ما در زندگی همدیگر چه چیزی مانده؟ چند یاد؟ چند حرف مشترک؟ خندههایت دربارهی وسواسهای نوشتاری من؟ حرفهایم دربارهی زیبایی شیوهی سیب خوردن تو؟ هیچ چیز نمانده عزیزم. هیچ. ابرها از آسمان رفتهاند
•حمید سلیمی
@thepm|
•حمید سلیمی
@thepm|
❤13
حالا که ماهی مستی در آغوش دیگری هستی، و وزن بدن دیگری را روی اندام ظریفت تحمل میکنی، چرا هنوز میخواهی از دور متهمم کنی؟ چرا فکر نمیکنی مردهها از این که دوباره اعدامشان کنی نمیترسند؟ فقط گاهی عادت من به گور و کفنم را مکدر میکنی و دوباره پشت پیامهایی که نمیخوانی پنهان میشوی. ملکهی عذاب من، راهی برای خسته شدنت نیست؟
همانطور که نفسهای منقطع از لذت ما حقیقت داشت، این پایان طولانی هم حقیقت دارد. میتوانی دوباره به محل جرم برگردی و مطمئن شوی جنازهی عطشم را جای درستی پنهان کردهای، اما نمیتوانی چیزی که رخ داده را انکار کنی، چرا که قلب مردهام بوی تو را میدهد. دست و پا نزن و بپذیر که به اندازهی من در این جنایت سهیمی، ما با هم زیباترین بوسهی دنیا را کشتیم.
بخند، برقص، بنوش، نوشیده شو. و به من برنگرد. از یاد نبر من زندانت بودم نه وطنت. تو مهاجر نیستی، گریختهای.
از آزادیت لذت ببر پرندهی عاشق باد.
همین.
•حمید سلیمی
@thepm|
همانطور که نفسهای منقطع از لذت ما حقیقت داشت، این پایان طولانی هم حقیقت دارد. میتوانی دوباره به محل جرم برگردی و مطمئن شوی جنازهی عطشم را جای درستی پنهان کردهای، اما نمیتوانی چیزی که رخ داده را انکار کنی، چرا که قلب مردهام بوی تو را میدهد. دست و پا نزن و بپذیر که به اندازهی من در این جنایت سهیمی، ما با هم زیباترین بوسهی دنیا را کشتیم.
بخند، برقص، بنوش، نوشیده شو. و به من برنگرد. از یاد نبر من زندانت بودم نه وطنت. تو مهاجر نیستی، گریختهای.
از آزادیت لذت ببر پرندهی عاشق باد.
همین.
•حمید سلیمی
@thepm|
❤12