|ماه در محاق|
371 subscribers
203 photos
18 videos
1 file
3 links
ای حس خلسه آور اطمینان
در گرمی ِ لباس ِ زمستانی

دلبسته‌ی حقوق وابسته به شعر

ارتباط:
https://t.me/HarfinoBot?start=05a98101036f93b

🆔 @nesarpour
Download Telegram
`
داغم شبیه بوسه‌ی آخر
بااینکه آفتاب ندارم
ربطی به اسم قرص ندارد
من سال‌هاست خواب ندارم

#مهدی_موسوی
`
او مي وزَد به تاخت بسويم
آجر به آجر عاشق اويـَم
بن بست بسته اند به راهم..

سنگينيِ تمام جهان را
با او سبكتر از پر كاهم

رد مي شوم از اين‌همه ديوار

#حسین_صفا
`
با خنده میگفتن هوا خوبه
با بغض میگفتم هوا سرده
لبخند خشکیده روی لب‌هام
سوغات این دنیای نامـرده

هررررجوری باشه آخرش تلخه
بحث عزا و پایکوبی نیست!
روو سنگ قبرم حک کنید این‌رو:
دنیای ما دنیای خوبی نیست
دنیای ما دنیای خوبی نیست
دنیای ما دنیای خوبی نیست

#محمد_نثارپور
`
از رفتنِ تو دو روز نگذشته هنوز
دلتنگیِ من هزار سالش شده است

#مبین_اردستانی
`
بی تو شبیه ساعتی بی کوک، می‌خوابم
در لحظه هایی که برای شعر گفتن نیست
در خانه ای که پرده‌هایش بی تو تاریک است
در خانه ای که لامپ‌هایش بی تو روشن نیست!

تو نیستی و زندگی انگار تعطیل است
تو نیستی و ساعت این شهر خوابیده

#حامد_ابراهیم‌پور
`
دستم به دستت گره خورد
احساس کردم به جز تو
از کل دنیا بریدم
ای آنکه هستی ِخود را
تفسیر مستی ِ خود را
در چشم های تو دیدم!
▪️

شاعر شدم تا بگویم
از غصه‌های نگفته
از زخم‌های نهفته
شب تا سحر با تلاطم
در دفترم نقشه‌هایی
با رنگ خون می‌کشیدم
▪️
گفتند باید نترسی
یا مرگ یا زندگانی
یا مُردگی یا جوانی
بی‌منتها بود و تاریک
تصمیم خود را گرفتم:
بی بال بودم ؛ پریدم!
▪️
باید کمی صادقانه
این آسمان را رصد کرد
وقتی که از ترس خورشید
صدها ستاره بمیرد
باید بگویم که چیزی
غیر از سیاهی ندیدم!
▪️
من را به اسمم صدا کن
مادر! برایم دعا کن
دستی بکش بر سرم تا
بر روی دستت بخوابـم..
گوشم پر از حرف خوب‌َست
از بس نصیحت شنیدم!
▪️
امیدواری قشنگ است؟
زیبا و خوش آب و رنگ است؟
[امّید] گاهی جَفَنگ است!
در خانه‌ای که یقیناً
تقدیر آیینه سنگ است
من واقعـاً نا اُمیدم...

#محمد_نثارپور
`
می‌کند باد مخالف شور دریا را زیاد
کِی نصیحت می‌دهد تسکین دل آزرده را؟

#صائب
`
آسمان آسوده است از بی‌قراری‌های ما
گریه‌ی طفلان نمی‌سوزد دل گه‌واره را

#صائب
`
کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم
پاک نتوان کرد با دامان تر آیینه را

#صائب
`
فرقی نمی‌کند که کجائیـم!
یا نام و رسم و کسوتمان چیست
وقتی به کوه هیـزم این شهر
کبریتی از جُذام بیافتد.

باید سکوت پیشه کنم تا
دریای قطره‌هایی از الماس
از پشت حفره‌های دو چشمم
بر روی گونه‌هام بیافتد!

یا آنکه این تن این تن خسته
با یک غرور خرد و شکسته
با چشم نیمه باز و نبسته
از روی پشت ِبام بیافتد

در این سرا شکارچیان نیز
لبخند می‌زنند و صبورند_
تا طعمه با رضایت قلبی
آرام.. توی دام بیافتد..

گویا تمام عمر همین بود:
یک بچه در شلوغی بازار
گم کرده دست مادر خود را
در بین ازدحام بیافتد..

ای عاشقان خسته کجایید؟!
رو سوی آسمان بنمایید
شاید خدای خوب شما نیز
در فکر انتقام بیافتد..

#محمد_نثارپور
`
و بعد زندگی‌ام وقف دیدنت باشد
و بعد لحظه‌ی با من دویدنت باشد
و بعد باد بپیچد به جامه‌های تنت
تو را برای من آن‌گاه آشکار کند

#سعید_مبشر
`
صنم اندر بلَد کفر پرستند و صلیب
زلف و روی تو در اسلام، صلیب و صنَمند!

#سعدی
`
فدای جان تو گر جان من طمع داری
غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند

#سعدی
`
یکی به گوشه‌ی‌ چشم التفات کن ما را
که پادشاهان گَه‌گَه نظر به عام کنند

#سعدی
`
بنده‌ی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

#حافظ
`
اظهارِ عشق را به زبان احتیاج نیست
چندان که شد نِگَه به نِگَه آشنا، بس است!

#صائب
`
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای دوست؟
خوش باش که یک چند در این راه دویدی

#فاضل_نظری
`
کاری به کار عقل ندارم؛ به قول عشق
کشتی‌شکسته را چه نیازی به ناخدا؟!

#فاضل_نظری
`
وقتی همه‌جا از غزل من سخنی هست
یـعنـی همه‌جا تو، همه‌جا تو، همه‌جا تو

#محمد‌علی_بهمنی
`
بیهوده دویدی همه شب رودِ نگون‌بخت
مَکـثی کن و تنـهایـی خود را به بغل گیر

#محمد_نثارپور