آدم اولش حوصلهی همه رو داره،
بعدش فقط حوصلهی آشناهاشو داره،
بعد فقط حوصلهی دوستاشو،
بعدتر دوستای صمیمیش،
بعدتر حوصلهی اونارو هم نداره،
آخرش که میرسه،
دیگه حوصلهی خودشم نداره.
بعدش فقط حوصلهی آشناهاشو داره،
بعد فقط حوصلهی دوستاشو،
بعدتر دوستای صمیمیش،
بعدتر حوصلهی اونارو هم نداره،
آخرش که میرسه،
دیگه حوصلهی خودشم نداره.
من همیشه بودم، حتی وقتی دلخور بودم، حتی وقتی که حوصلهشو نداشتم، حتی وقتی بریده بودم؛ من همیشه بودم، هیچوقت دلم نیومد پناه آدم بی پناه نباشم، دلم نیومد یهو ببُرم برم، من همیشه بودم واسه اونایی که الان نیستن.
حس میکنم آخرین سکانس در انتهای شب رو از روی این شعر نزاز قبانی ساختند:
"اگر سخن میانِ من و تو پایان یافت
و راههایِ وصال قطع شدند
و جدا و غریبه گشتیم
از نو با من آشنا شو"
"اگر سخن میانِ من و تو پایان یافت
و راههایِ وصال قطع شدند
و جدا و غریبه گشتیم
از نو با من آشنا شو"
از وقتی باهاش وارد رابطه شدم،
اخلاقم بهتر شده و اروم ترم،
بهتر درس میخونم، آشپزیم بهتر شده، صبحونه میخورم، تایم خوابم تنظیم شده، کمتر غر میزنم و نا امیدم
بعد بیدارشدن دلم نمیگیره...
و شاید تو رابطه بودن با آدم درست این شکلیه...
اخلاقم بهتر شده و اروم ترم،
بهتر درس میخونم، آشپزیم بهتر شده، صبحونه میخورم، تایم خوابم تنظیم شده، کمتر غر میزنم و نا امیدم
بعد بیدارشدن دلم نمیگیره...
و شاید تو رابطه بودن با آدم درست این شکلیه...
از ی سنی به بعد دیگه وقت نمی کنید گریه کنید،
دقیقا وسط کار، سرکلاس،همون موقع که داری تختت رو مرتب میکنی،
همون جایی که وسط ی جلسه مهمی و داری کار رو توضیح میدی
یا داری لباس میپوشی بری جایی
ی تیکه از وجودت یواشکی داره درونت گریه میکنه…
دقیقا وسط کار، سرکلاس،همون موقع که داری تختت رو مرتب میکنی،
همون جایی که وسط ی جلسه مهمی و داری کار رو توضیح میدی
یا داری لباس میپوشی بری جایی
ی تیکه از وجودت یواشکی داره درونت گریه میکنه…
I fell, broke, hurt, lost and many other things but now I'm stand to fight for the next!
من، زمین خوردم، شکستم، اسیب دیدم، گم شدم و هزار تا چیز دیگ ولی بلند شدم تا بجنگم برای چیزای بهتر..
من، زمین خوردم، شکستم، اسیب دیدم، گم شدم و هزار تا چیز دیگ ولی بلند شدم تا بجنگم برای چیزای بهتر..
من تو رو به اندازه تموم اشکایی که ریختی،
تموم بغضایی که قورتشون دادی،
هر نخ سیگاری که کشیدی،
تموم دردایی که تحمل کردی،
تموم وقتایی که به یکی احتیاج داشتی،
شبایی که خوابت نمیبرد،
تموم حال بدییات، تنهاییات
من به اندازه تک تک ثانیه های تاریکی که برات گذشته و خواهد گذشت،
دوستت دارم.
تموم بغضایی که قورتشون دادی،
هر نخ سیگاری که کشیدی،
تموم دردایی که تحمل کردی،
تموم وقتایی که به یکی احتیاج داشتی،
شبایی که خوابت نمیبرد،
تموم حال بدییات، تنهاییات
من به اندازه تک تک ثانیه های تاریکی که برات گذشته و خواهد گذشت،
دوستت دارم.
همیشه که نباید بگی دوستت دارم ، یه وقتا هم بهش بگو :
برات هیجان دارم مثل روز اولی که دیدمت،
برای بودنت تلاش می کنم مثل قبل از داشتنت،
برای رابطمون اشتیاق دارم
مثل روز اولی که باهات حرف زدم،
به نظرم زیباییت هر روز بیشتر از قبل میشه، و من هر روز بیشتر از روز قبل دوستت دارم.
تو هیچ وقت برای من تکراری نمیشی.
برات هیجان دارم مثل روز اولی که دیدمت،
برای بودنت تلاش می کنم مثل قبل از داشتنت،
برای رابطمون اشتیاق دارم
مثل روز اولی که باهات حرف زدم،
به نظرم زیباییت هر روز بیشتر از قبل میشه، و من هر روز بیشتر از روز قبل دوستت دارم.
تو هیچ وقت برای من تکراری نمیشی.