🍀 #برگ_سبز
🌺 دست خالی
🍃 بهلول هارون را در حمام دید و گفت: به من یک دینار بدهکاری، طلب خود را می خواهم.
🍃 هارون گفت: اجازه بده از حمام خارج شوم، من که این جا عریانم و چیزی ندارم بدهم
🍃 بهلول گفت: در روز قیامت هم این چنین عریان و بی چیز خواهی بود، پس طلب دنیا را تا زنده ای بده که حمام آخرت گرم است و دستت خالی...
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🌺 دست خالی
🍃 بهلول هارون را در حمام دید و گفت: به من یک دینار بدهکاری، طلب خود را می خواهم.
🍃 هارون گفت: اجازه بده از حمام خارج شوم، من که این جا عریانم و چیزی ندارم بدهم
🍃 بهلول گفت: در روز قیامت هم این چنین عریان و بی چیز خواهی بود، پس طلب دنیا را تا زنده ای بده که حمام آخرت گرم است و دستت خالی...
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🌺 دوستی حضرت عبّاس شرط ورود به خاندان پیغمبر (سلام الله علیهم)
🍃 چنانچه قلعه نبوت را بابی است، قلعه ولایت را نیز بابی است. هر کس بخواهد وارد قلعه ی ولایت و موّدت آل عصمت شود باید از این در وارد شود و آن در، بابُ الحوائج و بابُ قاضیُ الحاجاتِ للنّاس اَبِی الفَضلِ العَبّاسِ بنِ اَمیرالمومِنینَ علیِّ بنِ اَبیطالب (علیهم السلام) است.
🍃 چنانچه قبول ولایت امیرالمومنین (سلام الله علیه) باب نبوت است و بدون قبول ولایت آن حضرت نتوان به شهر نبوت و حکمت محمّدی وارد شد، همچنین هر کس بخواهد وارد شهر ولایت و شهر محکم آن شود باید از دَرِ دوستی ابوالفضل (سلام الله علیه) وارد شود.
🍃 چنانچه علی بن ابیطالب (علیهما السلام) باب نبوت است، عباس بن علی (علیهما السلام) هم باب ولایت است. وَ اْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها.
🍃 اگر چه شهر ولایت را درهای دیگر نیز هست همچون بابُ العَدلِ، بابُ الصّدقِ، بابُ الحَیاءِ، بابُ الحِکمةِ، بابُ التَواضُعِ و غیره و لکن این دَر اَوسَع و اَیسَر و اَسهَل ابواب است.
📚 منبع: خصائص العباسیة، به قلم آیت الله کلباسی نجفی (رحمه الله)، مقدمه کتاب.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🌺 دوستی حضرت عبّاس شرط ورود به خاندان پیغمبر (سلام الله علیهم)
🍃 چنانچه قلعه نبوت را بابی است، قلعه ولایت را نیز بابی است. هر کس بخواهد وارد قلعه ی ولایت و موّدت آل عصمت شود باید از این در وارد شود و آن در، بابُ الحوائج و بابُ قاضیُ الحاجاتِ للنّاس اَبِی الفَضلِ العَبّاسِ بنِ اَمیرالمومِنینَ علیِّ بنِ اَبیطالب (علیهم السلام) است.
🍃 چنانچه قبول ولایت امیرالمومنین (سلام الله علیه) باب نبوت است و بدون قبول ولایت آن حضرت نتوان به شهر نبوت و حکمت محمّدی وارد شد، همچنین هر کس بخواهد وارد شهر ولایت و شهر محکم آن شود باید از دَرِ دوستی ابوالفضل (سلام الله علیه) وارد شود.
🍃 چنانچه علی بن ابیطالب (علیهما السلام) باب نبوت است، عباس بن علی (علیهما السلام) هم باب ولایت است. وَ اْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها.
🍃 اگر چه شهر ولایت را درهای دیگر نیز هست همچون بابُ العَدلِ، بابُ الصّدقِ، بابُ الحَیاءِ، بابُ الحِکمةِ، بابُ التَواضُعِ و غیره و لکن این دَر اَوسَع و اَیسَر و اَسهَل ابواب است.
📚 منبع: خصائص العباسیة، به قلم آیت الله کلباسی نجفی (رحمه الله)، مقدمه کتاب.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🌺 حصیر
🍃 قصدم این بود که علی را تنها ببینم و به او نصیحتی بکنم. به هر حال او که تا به حال حکومت نکرده بود، باید چیزهایی را میدانست. پای آبرو حکومت اسلامی در میان بود.
🍃 وارد اتاق که شدم، اتاق کوچکی بود و فقط حصیر کهنهای داشت که علی روی آن نشسته بود و به امور مملکتی مشغول بود.
بعد از سلام و احوالپرسی، با لبخند گفتم: «ای امیر مؤمنان، تو زمامدار مسلمانانی، حاکم آنها و بیتالمالی. به هر حال هیئتهای مختلف پیش تو میآیند و ....»
🍃 به حصیر کهنه اشاره کردم و ادامه دادم: «آنوقت در خانه تو، جز این، چیز دیگری نیست.»
✨ امیرالمؤمنین فرمود: «ای سوید، عاقل در خانه موقت اثاث نمیچیند. پیش روی ما خانه جاودانی است که کالای خودمان را به آنجا منتقل کردهایم. به زودی ما هم به آنجا منتقل خواهیم شد.»✨
📚 دانشنامه امیرالمومنین (ع) بر پایه قرآن و حدیث ج 11، ص 238 ش 599 - 600
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🌺 حصیر
🍃 قصدم این بود که علی را تنها ببینم و به او نصیحتی بکنم. به هر حال او که تا به حال حکومت نکرده بود، باید چیزهایی را میدانست. پای آبرو حکومت اسلامی در میان بود.
🍃 وارد اتاق که شدم، اتاق کوچکی بود و فقط حصیر کهنهای داشت که علی روی آن نشسته بود و به امور مملکتی مشغول بود.
بعد از سلام و احوالپرسی، با لبخند گفتم: «ای امیر مؤمنان، تو زمامدار مسلمانانی، حاکم آنها و بیتالمالی. به هر حال هیئتهای مختلف پیش تو میآیند و ....»
🍃 به حصیر کهنه اشاره کردم و ادامه دادم: «آنوقت در خانه تو، جز این، چیز دیگری نیست.»
✨ امیرالمؤمنین فرمود: «ای سوید، عاقل در خانه موقت اثاث نمیچیند. پیش روی ما خانه جاودانی است که کالای خودمان را به آنجا منتقل کردهایم. به زودی ما هم به آنجا منتقل خواهیم شد.»✨
📚 دانشنامه امیرالمومنین (ع) بر پایه قرآن و حدیث ج 11، ص 238 ش 599 - 600
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🌺 طلسم
🍃 شیخ بهایی در عصر صفویه مسئول بازسازی حرم رضوی بود و کارها با دستورات او پیش میرفت.
🍃 در حین کارها سفری ناخواسته برایش رخ داد و او مجبور به ترک مشهد میشود.
🍃 وقتی دستورات لازم را به معمارها میداد؛ همراه با اصراری فراوان از آنها میخواهد تا یکی از دربهای حرم را جا نگذاشته و منتظر بازگشت او بمانند.
🍃 اما وقتی شیخ باز میگردد میبیند که درب را جا گذاشتند.
🍃 علت را جویا شده و در مییابد که این کار به دستور حضرت رضا (علیهالسلام) بوده و در آن هنگام شیخ بهایی بیان میدارد که میخواسته از طلسمی استفاده کند تا گناهکاران نتوانند از آن در وارد شوند.
✨و چون حضرت امام رضا (علیهالسلام) به این مسئله رضایت نداشتند؛ دستور جاسازی آن درب را شخصاً دادهاند.✨
📚 كتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی
📌 در مورد استفاده از این علوم غریبه و تاثیر آن در زندگی افراد بیشتر بخوانید:
👇
goo.gl/p25nG4
🆔 @TebyanOnline
🌺 طلسم
🍃 شیخ بهایی در عصر صفویه مسئول بازسازی حرم رضوی بود و کارها با دستورات او پیش میرفت.
🍃 در حین کارها سفری ناخواسته برایش رخ داد و او مجبور به ترک مشهد میشود.
🍃 وقتی دستورات لازم را به معمارها میداد؛ همراه با اصراری فراوان از آنها میخواهد تا یکی از دربهای حرم را جا نگذاشته و منتظر بازگشت او بمانند.
🍃 اما وقتی شیخ باز میگردد میبیند که درب را جا گذاشتند.
🍃 علت را جویا شده و در مییابد که این کار به دستور حضرت رضا (علیهالسلام) بوده و در آن هنگام شیخ بهایی بیان میدارد که میخواسته از طلسمی استفاده کند تا گناهکاران نتوانند از آن در وارد شوند.
✨و چون حضرت امام رضا (علیهالسلام) به این مسئله رضایت نداشتند؛ دستور جاسازی آن درب را شخصاً دادهاند.✨
📚 كتاب دلشدگان، نوشته محمد لک علی آبادی
📌 در مورد استفاده از این علوم غریبه و تاثیر آن در زندگی افراد بیشتر بخوانید:
👇
goo.gl/p25nG4
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
💠خراب کردن خانه شیخ حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨
🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
💠خراب کردن خانه شیخ حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨
🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعه ای از دریا، ج۲، ص۶۵۸
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
☀️امام زمان علیهالسلام پیغام دادند
در قنوت برای من دعا کنید
🍃 سالهای متمادی در قنوت آیتالله بهاءالدینی آیات نورانی قرآن و دعاهای مرسوم را میشنیدیم تا اینکه ناگهان دعای قنوت ایشان تغییر کرد
🍃 در قنوت نمازشان برای امام زمان علیهالسلام این دعا را میخواندند:
🍃 اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فیها طَوِیلا
🍃 روزی در محضر آیتالله بهاءالدینی از تغییر رویه ایشان در دعای قنوت پرسیدیم.
ایشان یک جمله فرمودند:
☀️حضرت پیغام دادند:
در قنوت برای من دعا کنید
📚 انس با مهدی علیهالسلام: ص ۸۴
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
☀️امام زمان علیهالسلام پیغام دادند
در قنوت برای من دعا کنید
🍃 سالهای متمادی در قنوت آیتالله بهاءالدینی آیات نورانی قرآن و دعاهای مرسوم را میشنیدیم تا اینکه ناگهان دعای قنوت ایشان تغییر کرد
🍃 در قنوت نمازشان برای امام زمان علیهالسلام این دعا را میخواندند:
🍃 اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فیها طَوِیلا
🍃 روزی در محضر آیتالله بهاءالدینی از تغییر رویه ایشان در دعای قنوت پرسیدیم.
ایشان یک جمله فرمودند:
☀️حضرت پیغام دادند:
در قنوت برای من دعا کنید
📚 انس با مهدی علیهالسلام: ص ۸۴
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
☘ #برگ_سبز
🌼 رابطه کنترل چشم و نماز 🌼
آیت الله جاودان:
🍃 اولین عامل بهم ریختگی حضور قلب چشم ماست.
🍃 چشمی که همه چیز را می بیند، هر شخص، زن و مرد، هر عکس، هر فیلم، نمی تواند نماز خوبی بخواند.
🍃 اگر بتوانید چشم خودتان را کنترل کنید، انشاءالله نمازتان بهتر می شود.
🍃 اگر بتوانید چیزهایی که خدای متعال راضی نیست نگاه نکنید، البته بطور جدّی می توانید نماز بهتری داشته باشید.
نماز عصاره و خلاصه شدۀ رفتار و اعمال روز ماست.
🍃 اگر تمام رفتار و اعمال آدمی با حساب و کتاب باشد، نمازش درست خواهد شد.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🌼 رابطه کنترل چشم و نماز 🌼
آیت الله جاودان:
🍃 اولین عامل بهم ریختگی حضور قلب چشم ماست.
🍃 چشمی که همه چیز را می بیند، هر شخص، زن و مرد، هر عکس، هر فیلم، نمی تواند نماز خوبی بخواند.
🍃 اگر بتوانید چشم خودتان را کنترل کنید، انشاءالله نمازتان بهتر می شود.
🍃 اگر بتوانید چیزهایی که خدای متعال راضی نیست نگاه نکنید، البته بطور جدّی می توانید نماز بهتری داشته باشید.
نماز عصاره و خلاصه شدۀ رفتار و اعمال روز ماست.
🍃 اگر تمام رفتار و اعمال آدمی با حساب و کتاب باشد، نمازش درست خواهد شد.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
✨ ای کاش
🍃 10 آذر ماه همان سال وارد سپاه شدم. نیروها را برای خدمت به اماکن مختلف اعزام کردند. در این قرعه نام من میان گردانهای سپاه، به گردان 9 سپاه افتاد.
🍃 یک روز ساعت 2 بامداد در حال نگهبانی بودم که «آیتالله موسوی اردبیلی» به سمتم آمدند و پس از احوال پرسی، جویای فعالیتهایم شدند
🍃 من هم خودم را معرفی کردم که ایشان گفتند «کار شما بسیار با ارزش است». سپس از من خواستند تا استراحت کنم و ایشان جای من نگهبانی بدهند.
🍃 من به این امر راضی نشدم به همین جهت ایشان دقایقی در پست نگهبانی ایستادند و با حالتی افسرده گفتند:
✨ «ای کاش من هم میتوانستم پاسدار کیان اسلامی باشم.»✨
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
✨ ای کاش
🍃 10 آذر ماه همان سال وارد سپاه شدم. نیروها را برای خدمت به اماکن مختلف اعزام کردند. در این قرعه نام من میان گردانهای سپاه، به گردان 9 سپاه افتاد.
🍃 یک روز ساعت 2 بامداد در حال نگهبانی بودم که «آیتالله موسوی اردبیلی» به سمتم آمدند و پس از احوال پرسی، جویای فعالیتهایم شدند
🍃 من هم خودم را معرفی کردم که ایشان گفتند «کار شما بسیار با ارزش است». سپس از من خواستند تا استراحت کنم و ایشان جای من نگهبانی بدهند.
🍃 من به این امر راضی نشدم به همین جهت ایشان دقایقی در پست نگهبانی ایستادند و با حالتی افسرده گفتند:
✨ «ای کاش من هم میتوانستم پاسدار کیان اسلامی باشم.»✨
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🌺 کنترل نفس
🍃 یکی از فضلا می گوید: در یکی از روزهای رمضان از مرحوم حاج شیخ عباس قمی خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد نماز جماعت برپا کند و امامت آن را بپذیرد. اصرار و خواهش ما را پذیرفت و نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان های آن جا اقامه شد.
🍃 هر روز جمعیت نمازگزاران فزونی می یافت. هنوز به ده روز نرسیده بود که مردم اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده زیاد شد.
🍃 یک روز پس از اتمام نماز ظهر آیت اللّه حاج شیخ عباس قمی به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم. از مسجد رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند.
🍃 چون خدمت ایشان رسیدم و از علت ترک نماز جماعت پرسیدم، گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من هستند و می گفتند: یا الله یا الله، از محلی دور به گوش می رسید و این صداها مرا متوجه کرد که جمعیت زیادی برای نماز آمده است و این، مرا شادمان کرد و خوشم آمد.
✨ بنابراین من برای امامت نماز جماعت شایسته نیستم و اهلیّت ندارم.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🌺 کنترل نفس
🍃 یکی از فضلا می گوید: در یکی از روزهای رمضان از مرحوم حاج شیخ عباس قمی خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد نماز جماعت برپا کند و امامت آن را بپذیرد. اصرار و خواهش ما را پذیرفت و نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان های آن جا اقامه شد.
🍃 هر روز جمعیت نمازگزاران فزونی می یافت. هنوز به ده روز نرسیده بود که مردم اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده زیاد شد.
🍃 یک روز پس از اتمام نماز ظهر آیت اللّه حاج شیخ عباس قمی به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم. از مسجد رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند.
🍃 چون خدمت ایشان رسیدم و از علت ترک نماز جماعت پرسیدم، گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من هستند و می گفتند: یا الله یا الله، از محلی دور به گوش می رسید و این صداها مرا متوجه کرد که جمعیت زیادی برای نماز آمده است و این، مرا شادمان کرد و خوشم آمد.
✨ بنابراین من برای امامت نماز جماعت شایسته نیستم و اهلیّت ندارم.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🌺اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم !
🍃 وارد حرم امام رضا (ع) شدم جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود . متذکر حرمت آن شدم او در جواب گفت : می دانم و به زیارت خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم ، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به گناه کرد و با بی اعتنایی دوباره مشغول زیارت شد . بعد به فکر فرو رفتم که الان اگر امام رضا (ع) از بعضی از خلاف کاری های من بپرسد ، نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم !
🍃 با خود گفتم پس من در مقابل امام رضا (ع) و آن جوان در مقابل من اگر بدتر نباشم بهتر نیستم . بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت حاج آقا ! به چه دلیل طلا برای مرد حرام است . من دلیل آوردم و او قبول کرد. پیش خود فکر کردم چون روح من در مقابل امام رضا (ع) تسلیم شد خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد .
📚 برگرفته از خاطرات حجت الاسلام قرائتی – جلد 1
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🌺اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم !
🍃 وارد حرم امام رضا (ع) شدم جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود . متذکر حرمت آن شدم او در جواب گفت : می دانم و به زیارت خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم ، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به گناه کرد و با بی اعتنایی دوباره مشغول زیارت شد . بعد به فکر فرو رفتم که الان اگر امام رضا (ع) از بعضی از خلاف کاری های من بپرسد ، نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم !
🍃 با خود گفتم پس من در مقابل امام رضا (ع) و آن جوان در مقابل من اگر بدتر نباشم بهتر نیستم . بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت حاج آقا ! به چه دلیل طلا برای مرد حرام است . من دلیل آوردم و او قبول کرد. پیش خود فکر کردم چون روح من در مقابل امام رضا (ع) تسلیم شد خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد .
📚 برگرفته از خاطرات حجت الاسلام قرائتی – جلد 1
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
💠رفتارهایي كه شيطان را ضعيف ميكند!!
🍃روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده، كنارى ايستاده است، فرمود: تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
🍃گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟
🍃گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است، من هر چه تلاش مى كنم اين خوى را از ايشان بگیرم نمى توانم. فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟ گفت:
🍃 اول اين كه هرگاه به يكديگر مى رسند سلام مى كنند و سلام يكى از نامهاى خداوند است. پس هر كه سلام كند حق تعالى او را از هر بلا و رنجى دور مى كند و هر كه جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او مى گرداند.
🍃دوم اين كه وقتى با هم ملاقات كنند به هم دست مى دهند و آن را چندان ثواب است كه هنوز دست از يكديگر برنداشته حق تعالى هر دو را رحمت مى كند.
🍃 سوم، وقت غذا خوردن و شروع كارها "بسم الله" مى گويند و مرا از خوردن آن طعام و شركت در آن دور مى كنند.
🍃 چهارم، هر وقت سخن مى گويند: "ان شاءالله" بر زبان مى آورند و به قضاى خداوند راضى مى شوند و من نمى توانم كار آنها را از هم بپاشم، آنان رنج و رحمت مرا ضايع مى كنند.
🍃پنجم، از صبح تا شام تلاش مى كنم تا اينان را به معصيت بكشانم. باز چون شام مى شود، توبه مى كنند و زحمات مرا از بين مى برند و خداوند به اين وسيله گناهان آنان را مى آمرزد.
🍃 ششم، از همه اينها مهمتر اين است كه وقتى نام تو را مى شنوند با صداى بلند "صلوات"مى فرستند و من چون ثواب صلوات را مى دانم، از ناراحتى فرار مى كنم؛ زيرا طاقت ديدن ثواب آن را ندارم
🍃 هفتم ؛ ايشان وقتى اهل بيت تو را مى بينند، به ايشان مهر مى ورزند و اين بهترين اعمال است...
📚 انوارالمجالس، صفحه 40
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
💠رفتارهایي كه شيطان را ضعيف ميكند!!
🍃روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده، كنارى ايستاده است، فرمود: تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
🍃گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟
🍃گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است، من هر چه تلاش مى كنم اين خوى را از ايشان بگیرم نمى توانم. فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟ گفت:
🍃 اول اين كه هرگاه به يكديگر مى رسند سلام مى كنند و سلام يكى از نامهاى خداوند است. پس هر كه سلام كند حق تعالى او را از هر بلا و رنجى دور مى كند و هر كه جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او مى گرداند.
🍃دوم اين كه وقتى با هم ملاقات كنند به هم دست مى دهند و آن را چندان ثواب است كه هنوز دست از يكديگر برنداشته حق تعالى هر دو را رحمت مى كند.
🍃 سوم، وقت غذا خوردن و شروع كارها "بسم الله" مى گويند و مرا از خوردن آن طعام و شركت در آن دور مى كنند.
🍃 چهارم، هر وقت سخن مى گويند: "ان شاءالله" بر زبان مى آورند و به قضاى خداوند راضى مى شوند و من نمى توانم كار آنها را از هم بپاشم، آنان رنج و رحمت مرا ضايع مى كنند.
🍃پنجم، از صبح تا شام تلاش مى كنم تا اينان را به معصيت بكشانم. باز چون شام مى شود، توبه مى كنند و زحمات مرا از بين مى برند و خداوند به اين وسيله گناهان آنان را مى آمرزد.
🍃 ششم، از همه اينها مهمتر اين است كه وقتى نام تو را مى شنوند با صداى بلند "صلوات"مى فرستند و من چون ثواب صلوات را مى دانم، از ناراحتى فرار مى كنم؛ زيرا طاقت ديدن ثواب آن را ندارم
🍃 هفتم ؛ ايشان وقتى اهل بيت تو را مى بينند، به ايشان مهر مى ورزند و اين بهترين اعمال است...
📚 انوارالمجالس، صفحه 40
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🍃 در آن هنگام كه امام حسن(ع) در كوفه بود، وقتي معاويه بر اوضاع مسلّط شد، به كوفه آمد، جمعي از طرفدارانش به او گفتند:
🍃 «حسن بن علي(ع) در نظر مردم كوفه، داراي مقام بسيار ارجمندي است، اگر او را به اجبار به مسجد وارد كني، و در ملأ عام بر بالاي منبر بروي و او را در حضور مردم سر افكنده كني، كار شايستهاي نمودهاي
🍃 معاويه اين پيشنهاد را نپذيرفت، آنها اصرار كردند، سرانجام معاويه پذيرفت، براي نماز به مسجد آمد و جمعيت در مسجد بودند، امام حسن(ع) را ناگزير به مسجد آوردند.
🍃 معاويه بالاي منبر رفت و بسيار هتاكي كرد و به ساحت حضرت علي(ع) ناسزا گفت.
✨ همان دم امام حسن(ع) برخاست و فرياد زد: اي پسر جگر خواره، آيا تو به امير مؤمنان علي(ع) نا سزا ميگويي، با اينكه پيامبر(ص) فرمود:
🍃 هركس به علي(ع) ناسزا بگويد به من ناسزا گفته، و هركس به من ناسزا بگويد به خدا ناسزا گفته، و كسي كه به خدا ناسزا بگويد، خدا او را داخل دوزخ ميكند، به طوري كه تا ابد در دوزخ بماند.
🍃 سپس امام حسن(ع) به عنوان اعتراض، مجلس را ترک كرد.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍃 در آن هنگام كه امام حسن(ع) در كوفه بود، وقتي معاويه بر اوضاع مسلّط شد، به كوفه آمد، جمعي از طرفدارانش به او گفتند:
🍃 «حسن بن علي(ع) در نظر مردم كوفه، داراي مقام بسيار ارجمندي است، اگر او را به اجبار به مسجد وارد كني، و در ملأ عام بر بالاي منبر بروي و او را در حضور مردم سر افكنده كني، كار شايستهاي نمودهاي
🍃 معاويه اين پيشنهاد را نپذيرفت، آنها اصرار كردند، سرانجام معاويه پذيرفت، براي نماز به مسجد آمد و جمعيت در مسجد بودند، امام حسن(ع) را ناگزير به مسجد آوردند.
🍃 معاويه بالاي منبر رفت و بسيار هتاكي كرد و به ساحت حضرت علي(ع) ناسزا گفت.
✨ همان دم امام حسن(ع) برخاست و فرياد زد: اي پسر جگر خواره، آيا تو به امير مؤمنان علي(ع) نا سزا ميگويي، با اينكه پيامبر(ص) فرمود:
🍃 هركس به علي(ع) ناسزا بگويد به من ناسزا گفته، و هركس به من ناسزا بگويد به خدا ناسزا گفته، و كسي كه به خدا ناسزا بگويد، خدا او را داخل دوزخ ميكند، به طوري كه تا ابد در دوزخ بماند.
🍃 سپس امام حسن(ع) به عنوان اعتراض، مجلس را ترک كرد.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
✨دو پرده از زندگی امام خمینی (ره)
🍃 آقا مصطفی را که کشتند، خانوادهی آقا میخواستند از بیت آقا تماس بگیرند تهران.
آقا نگذاشت
– تلفن اینجا از بیتالمال است و کار شما شخصی است
🍃اول تبعید که رفت ترکیه، بردنش توی یک منطقه که زهر چشم بگیرند و بترسانندش
اینجا قبر چهل نفر از علمای ترکیه است که با حکومت مخالفت کردند و کشته شدند
گفت: عجب! ای کاش ما هم چنین چیزی داشتیم تا این جور از علمای ترکیه عقب نباشیم
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
✨دو پرده از زندگی امام خمینی (ره)
🍃 آقا مصطفی را که کشتند، خانوادهی آقا میخواستند از بیت آقا تماس بگیرند تهران.
آقا نگذاشت
– تلفن اینجا از بیتالمال است و کار شما شخصی است
🍃اول تبعید که رفت ترکیه، بردنش توی یک منطقه که زهر چشم بگیرند و بترسانندش
اینجا قبر چهل نفر از علمای ترکیه است که با حکومت مخالفت کردند و کشته شدند
گفت: عجب! ای کاش ما هم چنین چیزی داشتیم تا این جور از علمای ترکیه عقب نباشیم
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🔹آرام گرفتن زلزله به فرمان امام علی (علیه السلام)
🍃روزی معاویه وارد مکه شد.
به او خبر دادند که ابن عباس، کرسی تدریس برپا کرده و تفسیر قرآن را برای مردم می گوید.
معاویه در پاسخ به این خبر گفت که عیبی ندارد.
ابن عباس، پسر عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
از بنی هاشم است و قرآن در میان آنها نازل شده است.
اگر اینها تفسیر قرآن نگویند، پس چه کسی این کار را انجام بدهد؟
شخصی دیگر که در جلسه حاضر بود خبر داد ای معاویه، کرسی تفسیر قرآن ابن عباس بهانه است.
او به این بهانه، فضائل علی بن ابی طالب (علیه السلام) را برای مردم بازگو می کند.
معاویه چنان برافروخت که از جا برخاست و با چهره ای درهم کشیده فریاد زد خودم امروز بر این مجلس وارد می شوم و بساط این محفل را به هم زده و ریشه این گونه نشست ها را بر می چینم.
🍃معاویه با خشم و غضب وارد مجلس ابن عباس شد.
ابن عباس فرمود کجای قرآن را بخوانم که حرفی از علی بن ابی طالب (علیه السلام) در آن نباشد؟
معاویه گفت این آیه را بخوان:
«إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»
«آنگاه كه زمين به لرزش شديد خود لرزانيده شود»
ابن عباس گفت ای معاویه، همین آیه هم در فضل و منقبت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
🍃معاویه گفت علی (علیه السلام) چه ارتباطی با این آیه دارد؟
ابن عباس گفت نشنیدی بعد از رسول خدا، یک سال نگذشته بود که زلزله ای در مدینه آمد و همه مردم از شدت ترس و وحشت از خانه ها در آمدند و دیدند که علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد شد و در بین مردم قرار گرفت و پای مبارک را بر زمین کوبید و این آیه را خواند:
«إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»
و فرمود ابوتراب بر تو امر می کند که آرام باش.
همه شاهد بودند زمینی که در زیر پای همه مردم می لرزید، به امر عالی علوی در زیر پای مولی الموحدین آرام گرفت.
ندیدم از آن پس کسی این آیه را بخواند و شرح و تفسیرش را علی بن ابی طالب (علیه السلام) نداند.
معاویه که از غضب در خود می پیچید، رو کرد به ابن عباس و گفت پس راحت بگو تا قرآن باشد، علی بن ابی طالب نیز هست.
📚 منابع:
۱. بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۱۲۵
۲. منهاج الولایة، علی قرنی گلپایگانی
۳. سوره زلزله، آیه ۱
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🔹آرام گرفتن زلزله به فرمان امام علی (علیه السلام)
🍃روزی معاویه وارد مکه شد.
به او خبر دادند که ابن عباس، کرسی تدریس برپا کرده و تفسیر قرآن را برای مردم می گوید.
معاویه در پاسخ به این خبر گفت که عیبی ندارد.
ابن عباس، پسر عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
از بنی هاشم است و قرآن در میان آنها نازل شده است.
اگر اینها تفسیر قرآن نگویند، پس چه کسی این کار را انجام بدهد؟
شخصی دیگر که در جلسه حاضر بود خبر داد ای معاویه، کرسی تفسیر قرآن ابن عباس بهانه است.
او به این بهانه، فضائل علی بن ابی طالب (علیه السلام) را برای مردم بازگو می کند.
معاویه چنان برافروخت که از جا برخاست و با چهره ای درهم کشیده فریاد زد خودم امروز بر این مجلس وارد می شوم و بساط این محفل را به هم زده و ریشه این گونه نشست ها را بر می چینم.
🍃معاویه با خشم و غضب وارد مجلس ابن عباس شد.
ابن عباس فرمود کجای قرآن را بخوانم که حرفی از علی بن ابی طالب (علیه السلام) در آن نباشد؟
معاویه گفت این آیه را بخوان:
«إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»
«آنگاه كه زمين به لرزش شديد خود لرزانيده شود»
ابن عباس گفت ای معاویه، همین آیه هم در فضل و منقبت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
🍃معاویه گفت علی (علیه السلام) چه ارتباطی با این آیه دارد؟
ابن عباس گفت نشنیدی بعد از رسول خدا، یک سال نگذشته بود که زلزله ای در مدینه آمد و همه مردم از شدت ترس و وحشت از خانه ها در آمدند و دیدند که علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد شد و در بین مردم قرار گرفت و پای مبارک را بر زمین کوبید و این آیه را خواند:
«إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»
و فرمود ابوتراب بر تو امر می کند که آرام باش.
همه شاهد بودند زمینی که در زیر پای همه مردم می لرزید، به امر عالی علوی در زیر پای مولی الموحدین آرام گرفت.
ندیدم از آن پس کسی این آیه را بخواند و شرح و تفسیرش را علی بن ابی طالب (علیه السلام) نداند.
معاویه که از غضب در خود می پیچید، رو کرد به ابن عباس و گفت پس راحت بگو تا قرآن باشد، علی بن ابی طالب نیز هست.
📚 منابع:
۱. بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۱۲۵
۲. منهاج الولایة، علی قرنی گلپایگانی
۳. سوره زلزله، آیه ۱
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
#برگ_سبز
🍃یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط میگوید: فراموش نمیکنم که روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حالی که از ضعف رنگش مایل به زردی بود.
قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت کنید، حال شما خوب نیست.
🍃 فرمود: عیال و اولاد را چه کنم؟! در حدیث است که رسول خدا (ص) فرمودند: « إن الله تعالی یحب أن یری عبده تعباً فی طلب الحلال؛ خداوند دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند. » و
« ملعون ملعون من ضیع من یعول؛ ملعون است، معلون است کسی که هزینه خانواده خود را تأمین نکند.»
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍃یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط میگوید: فراموش نمیکنم که روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حالی که از ضعف رنگش مایل به زردی بود.
قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت کنید، حال شما خوب نیست.
🍃 فرمود: عیال و اولاد را چه کنم؟! در حدیث است که رسول خدا (ص) فرمودند: « إن الله تعالی یحب أن یری عبده تعباً فی طلب الحلال؛ خداوند دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند. » و
« ملعون ملعون من ضیع من یعول؛ ملعون است، معلون است کسی که هزینه خانواده خود را تأمین نکند.»
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
☀️ توشه آخرت
🍃 مرحوم آیت الله کوهستانی (ره) در این اواخر عمر بسیار نگران آخرتش بود، با همه زهد و ورع، خود را دست خالی می دید
🍃 از این رو هرگاه برخی از شاگردان او از قبیل شهید هاشمی نژاد و دیگر فضلا که از مشهد به حضورشان می رسیدند، می فرمود: «سلام مرا به امام رضا علیه السلام برسانید و بگویید شیخ محمد دارد می آید، ولی دست خالی است.»
🍃 فرزندشان می گوید: روزی یکی از علمای منطقه در محضرش حضور داشت وقتی نگرانی ایشان را از سفر آخرت مشاهده نمود به ایشان عرض کرد: شما کارها و وظایفتان را به خوبی انجام دادید و نباید مشکلی داشته باشید
🍃 آقا با چهره ای برافروخته در جوابش فرمودند: چه می گویی؟
✨امامی مثل علی علیه السلام وقتی که می خواهد از دنیا برود می گوید، نمی دانم خدا با من چه طور می خواهد معامله کند؟✨
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
☀️ توشه آخرت
🍃 مرحوم آیت الله کوهستانی (ره) در این اواخر عمر بسیار نگران آخرتش بود، با همه زهد و ورع، خود را دست خالی می دید
🍃 از این رو هرگاه برخی از شاگردان او از قبیل شهید هاشمی نژاد و دیگر فضلا که از مشهد به حضورشان می رسیدند، می فرمود: «سلام مرا به امام رضا علیه السلام برسانید و بگویید شیخ محمد دارد می آید، ولی دست خالی است.»
🍃 فرزندشان می گوید: روزی یکی از علمای منطقه در محضرش حضور داشت وقتی نگرانی ایشان را از سفر آخرت مشاهده نمود به ایشان عرض کرد: شما کارها و وظایفتان را به خوبی انجام دادید و نباید مشکلی داشته باشید
🍃 آقا با چهره ای برافروخته در جوابش فرمودند: چه می گویی؟
✨امامی مثل علی علیه السلام وقتی که می خواهد از دنیا برود می گوید، نمی دانم خدا با من چه طور می خواهد معامله کند؟✨
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
💠 گرفتار شدیم
☀️ آیت الله مجتهدی تهرانی
🍃 من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم
🍃 وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع 3-4 ساله بود
این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید
🍃 چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت : سوارش می کنیم ما خیابان 17 شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند
🍃 من ناراحت شدم گفتم
این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمیشود و رفتم؛ خب کار بدی کردم
🍃 مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم
بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم
🍃 ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی میکند
ما این اشتباه را کردیم، همان جا هم گرفتار شدیم
🍃 در همان لواسانات منبر رفتیم. چیزهایی گفتیم یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم
🍃 یک دختر بی حجاب بود. شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند.
یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون
✨گرفتاری درست شد یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است
آن سال خیلی به من فشار آمد. حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند ✨
نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
💠 گرفتار شدیم
☀️ آیت الله مجتهدی تهرانی
🍃 من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم
🍃 وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع 3-4 ساله بود
این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید
🍃 چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت : سوارش می کنیم ما خیابان 17 شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند
🍃 من ناراحت شدم گفتم
این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمیشود و رفتم؛ خب کار بدی کردم
🍃 مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم
بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم
🍃 ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی میکند
ما این اشتباه را کردیم، همان جا هم گرفتار شدیم
🍃 در همان لواسانات منبر رفتیم. چیزهایی گفتیم یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم
🍃 یک دختر بی حجاب بود. شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند.
یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون
✨گرفتاری درست شد یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است
آن سال خیلی به من فشار آمد. حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند ✨
نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
☀️ نتیجه احسان به خلق و حسن رفتار
🍃 مرشد چلویی که دربازار تهران چلوکبابی داشت به بهترین کاسب قرن معروف شده بود، روزی چند نفر جلوی مرشد چلویی را گرفتند و به او گفتند؛ پول دخل امروزت را رد کن بیاد. مرشد گفت محال است بدهم، گفتند می کشیمت، گفت بکشید،
🍃 گفتگو ادامه پیدا کرد و مرشد گفت به یک شرط پول دخل امروز را به شما می دهم، آنها گفتند به چه شرطی؟
🍃 گفت به شرطی که بیاید به منزل من و یک چایی باهم بخوریم، آنها قبول کردند و رفتند و چای خوردند و مرشد پول ها را به آنان داد. آن ها از مرشد پرسیدند که چرا همون اول در کوچه پول را ندادی؟
🍃 مرشد گفت اون موقع اگر پول را می دادم آن پول دزدی می شد ولی الان شما مهمان من هستید و من دوست دارم به مهمانم هدیه بدهم...سال ها گذشت و آن سه نفر از معتمدین بازار شدند.
🍃 بخشندگی چنین تاثیری در زندگی انسان ها می گذارد. بچه ها باید بخشندگی را از والدین در عمل ببینیند و یاد بگیرند.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
☀️ نتیجه احسان به خلق و حسن رفتار
🍃 مرشد چلویی که دربازار تهران چلوکبابی داشت به بهترین کاسب قرن معروف شده بود، روزی چند نفر جلوی مرشد چلویی را گرفتند و به او گفتند؛ پول دخل امروزت را رد کن بیاد. مرشد گفت محال است بدهم، گفتند می کشیمت، گفت بکشید،
🍃 گفتگو ادامه پیدا کرد و مرشد گفت به یک شرط پول دخل امروز را به شما می دهم، آنها گفتند به چه شرطی؟
🍃 گفت به شرطی که بیاید به منزل من و یک چایی باهم بخوریم، آنها قبول کردند و رفتند و چای خوردند و مرشد پول ها را به آنان داد. آن ها از مرشد پرسیدند که چرا همون اول در کوچه پول را ندادی؟
🍃 مرشد گفت اون موقع اگر پول را می دادم آن پول دزدی می شد ولی الان شما مهمان من هستید و من دوست دارم به مهمانم هدیه بدهم...سال ها گذشت و آن سه نفر از معتمدین بازار شدند.
🍃 بخشندگی چنین تاثیری در زندگی انسان ها می گذارد. بچه ها باید بخشندگی را از والدین در عمل ببینیند و یاد بگیرند.
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
🌼 قبری در مغازه
این داستان مال ابن بطوطه است: در سفرنامه اش می نویسد: در شیراز سه روز بودم و این سه روز در مسجد جامع شیراز ماندم، مردم در این مسجد اعتکاف می کردند که این مسجد مربوط به ششصد سال قبل است
بعد رفتم بازار شیراز چشمم به دکانی افتاد که یک نفر نورانی اهل تقوی ظاهر الصلاح در آن نشسته قرآن می خواند، رفتم نزدیک سلام کردم نشستم او هم پذیرایی کرد، گفتم شما اینجا چه می کنی؟
گفت: من شغلم تجارت است هرگاه مشتری نباشد قرآن می خوانم، نگاه کن فرشها را عقب زد دیدم قبر است، گفت: این گور خودم است، کنار قبر خودم می نشینم برای خودم قرآن می خوانم، قبرم را در مغازه ام قرار داده ام که گول دنیا را نخورم
📚 معارف از قرآن
شهید دستغیب ص 287
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🌼 قبری در مغازه
این داستان مال ابن بطوطه است: در سفرنامه اش می نویسد: در شیراز سه روز بودم و این سه روز در مسجد جامع شیراز ماندم، مردم در این مسجد اعتکاف می کردند که این مسجد مربوط به ششصد سال قبل است
بعد رفتم بازار شیراز چشمم به دکانی افتاد که یک نفر نورانی اهل تقوی ظاهر الصلاح در آن نشسته قرآن می خواند، رفتم نزدیک سلام کردم نشستم او هم پذیرایی کرد، گفتم شما اینجا چه می کنی؟
گفت: من شغلم تجارت است هرگاه مشتری نباشد قرآن می خوانم، نگاه کن فرشها را عقب زد دیدم قبر است، گفت: این گور خودم است، کنار قبر خودم می نشینم برای خودم قرآن می خوانم، قبرم را در مغازه ام قرار داده ام که گول دنیا را نخورم
📚 معارف از قرآن
شهید دستغیب ص 287
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
🍀 #برگ_سبز
☀️ گلایه امام زمان ارواحنا له الفدا
🍃 مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) فرمودند: یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد
🍃 رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟
🍃 ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:
✨ آقای مدنی! نگاه کن! شیعیانِ من بعد از نماز، سریع میروند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!"
✨ من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم...
📚 کتاب مهربانتر از مادر،
انتشارات مسجد مقدس جمکران
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline
☀️ گلایه امام زمان ارواحنا له الفدا
🍃 مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) فرمودند: یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد
🍃 رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟
🍃 ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:
✨ آقای مدنی! نگاه کن! شیعیانِ من بعد از نماز، سریع میروند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!"
✨ من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم...
📚 کتاب مهربانتر از مادر،
انتشارات مسجد مقدس جمکران
👇👇👇
🆔 @TebyanOnline