کانال اهل بیت(ع)
174 subscribers
2.38K photos
657 videos
49 files
182 links
Download Telegram
#داستان_کوتاه

از گناه بترس

حضرت علی علیه السلام مردی را دید که آثار ترس و خوف در سیمایش آشکار است.

از او پرسید: چرا چنین حالی به تو دست داده است؟ مرد جواب داد: من از خدای می ترسم.

امام فرمود: بنده خدا! (نمی خواهد از خدا بترسی) از گناهانت بترس و نیز به خاطر ظلم هایی که درباره بندگان خدا انجام داده ای. از عدالت خدا بترس و آنچه را که به صلاح تو نهی کرده است، در آن نافرمانی نکن، آن گاه از خدا نترس؛ زیرا او به کسی ظلم نمی کند و هیچ گاه بدون گناه کسی را کیفر نمی دهد.

📚 منبع : داستان های #بحارالانوار، جلد دوم، به نقل از #بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۹۲


https://telegram.me/mahdawiat12
🌸🌸🌸🍃🌸🌸🌸🍃

#داستان_كوتاه

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی
آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش
می سوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد


https://telegram.me/mahdawiat12
#داستان_کوتاه

✳️کوری شفا یافته✳️

🌱شخصی به نام اعمش می گوید: کنیزی سیاه چهره نابینا را در مدینه دیدم که آب به مردم می داد و می گفت: در راه محبت علی بنوشید.
🌱پس از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب می داد و می گفت: در راه محبت سرورم علی آب بنوشید، به افتخار آن کس که خداوند به خاطر او بینایی ام را دوباره به من عنایت کرد.
🌱نزدیک رفتم، گفتم: شما را چندی پیش در مدینه دیدم به مردم آب می دادی و نابینا بودی و امروز می بینم بینا هستی، قضیه بینایی تو از چه قرار است؟
🌱گفت: روزی شخصی از من پرسید: تو کنیز آزاد شده علی بن ابی طالب (علیه السلام) و از ارادتمندان او هستی؟
گفتم: آری.
🌱گفت: خدایا! اگر این کنیز راست می گوید بینایی اش را به او باز گردان. به خدا سوگند! بعد از دعای آن مرد خداوند نعمت بینایی را به من بازگرداند و بینا شدم.
🌱به او گفتم: تو کیستی؟
گفت: من خضر پیغمبر، و از شیعیان علی هستم.

📚#بحارالانوار ،ج ۹،ص ۴۶.
(برگرفته از داستان های بحارالانوار جلد ۹ نوشته محمود ناصری)
┅═ঊঈ @mahdawiat12 ঊঈ═┅
" ﷽
📚داستـــانـهاے مهــ📿ــدوے📚

#داستان_مهدوی

#ﺟﻮﺍﺏ_ﺍﻣﺎﻡ_ﺯﻣﺎﻥ_ﺭﺍ_چه_بدهم

ﺷﻴﺦ ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻧﻰ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﺳﺎﻛﻦ ﻛﺮﺑﻠﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺗﺎ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻗﺮﺽ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺤﺘﺎﺟﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﺩ، ﻭ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻠﺎ ﻣﻰ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻗﺮﺿﻬﺎﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺭﻭﺯﻯ ﺑﻴﻨﻮﺍﺋﻰ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻯ ﺧﻮﺍﺳﺖ. ﺷﻴﺦ ﭼﻮﻥ ﭘﻮﻟﻰ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺑﺎﺩﻳﻪ ﻣﺴﻰ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﺒﺮ ﻭ ﺑﻔﺮﻭﺵ.

ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﺩﻳﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ: ﺑﺎﺩﻳﻪ ﺭﺍ ﺩﺯﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺻﺪﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺷﻴﺦ ﺭﺳﻴﺪ، ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ: ﺩﺯﺩ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﺑﺎﺩﻳﻪ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ.

ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺳﻔﺮﻫﺎ ﻛﻪ ﺷﻴﺦ ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺮﺍ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺳﺨﺖ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻣﻴﺮﺯﺍﻯ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻟﺪﺍﺭﻯ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ. ﺷﻴﺦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﻰ ﺍﺯ ﻣﻮﺕ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭﻟﻴﻜﻦ ﻧﮕﺮﺍﻧﻰ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻣﺎ ﺍﻣﺎﻣﻴﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﻣﻴﺮﻳﻢ ﺭﻭﺡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﺌﻮﺍﻝ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﻳﻦ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻭ ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻰ ﻗﺮﺽ ﻛﻨﻰ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺑﺪﻫﻰ، ﭼﺮﺍ ﻧﻜﺮﺩﻯ؟ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﻰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺪﻫﻢ؟!

ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻣﻴﺮﺯﺍﻯ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻭﺟﻮﻫﺎﺕ ﺷﺮﻋﻰ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺴﺘﺤﻘﻴﻦ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.

📕یکصد موضوع پانصد داستان

═════════════════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊

❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️

┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@mahdawiat12
#مـــღــــهدویــت
#داستان_کوتاه

این آخوندام ما رو ول نمی کنند...😒😏

یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می‌کرد:

قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن.🙂

وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه #روحانی تو هواپیماست.😒🛫

به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😤

رفتم پیشش نشستم بهش گفتم:حاج آقا اشتباه سوار شدید...مکه نمیره😐🕋

گفت: میدونم

گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین😕

گفت: میدونم

دیدم کم نمیاره😏

جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید.
اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.😎🤓

از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه.🤣

گفتم: حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.😂

دوباره خوابیدم.😴
بیدار که شدم دیگه نمی نوشت، گفتم چی شد؟🤔

📝برگه رو بهم داد و گفت:
سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.😳
@mahdawiat_ir ❤️
─┅┇💌┇┅━┅─┅━♡

شوکه شده بودم😳😥
ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم.........😨

بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود.😶

تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.😕

حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای مدظله العالی:

"گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است."😊

این جملات وقتی بیش‌تر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند:
#حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عج).❤️

@mahdawiat_ir ❤️
─┅┇💌┇┅━┅─┅━♡
#داستان_کوتاه

از برکت امام زمان علیه السلام

 کاروان حج آماده حرکت بود، دور هر حاجی عده ای از فامیل و بستگان حلقه زده بودند و با اشک و آه و التماس از او می خواستند که از آنها هم یادی بنماید.

سرانجام کاروان به قصد زیارت خانه خدا روانه شد.

تپه ها و کوه ها، دشت و صحرا و فرازها و نشیب ها، یکی پس از دیگری طی می شد و مسافران پیاده و سواره به راه خود ادامه می دادند.

سید جلیل القدر امیر اسحاق استر آبادی می گوید: پس از چند روز پیمودن راه، یک روز خستگی و پیاده روی مرا از پای در آورد. کم کم از کاروان عقب ماندم و هر چه تلاش کردم، نتوانستم خود را به کاروان برسانم.

تشنگی سختی به من رو آورد. رمق از زانوهایم رفت. دست از زندگی کشیده و به حالت جان دادن روی زمین افتادم و آماده مرگ شدم.

شهادتین را برزبان جاری کردم که ناگهان متوجه شدم که بالای سرم کسی است، نگاه کردم دیدم مولا و سرور ما- خلیفه خدا بر اهل جهان- صاحب الزمان علیه السلام است.

فرمود: برخیز، من طبق فرمان آن حضرت از جا بلند شدم.
به وسیله، ظرف آبی مرا سیراب کرد و در ردیف خود برمرکبش سوار نمود و راه افتاد.

من شروع کردم به خواندن «حرز یمانی» هر جا را که غلط می خواندم، آن آقا تصحیح می فرمود، تا این که دعا تمام شد و من خود را در مکه معظمه دیدم، شگفت زده از مرکب پیاده شدم پس از نه روز کاروان رفقایم رسید، و همه در شگفت شدند و همه جا پیچید که من طی الارض دارم.

غافل از این که آمدن و نجات من به برکت حضرت بقیةاللَّه امام زمان علیه السلام بود.


📚منابع: بحار الانوار، ج 13، ص 146؛ پنجاه داستان از شيفتگان حضرت مهدى، ص 117 و 118
داستان ها و حکایت های حج، ص: 106

 
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌷

@mahdawiat_ir ❤️
─┅┇💌┇┅━┅─┅━♡
🌸🍃🍃🌸

خودت رو زمین بزن

ساده‌ترین روش تربیتی بچه‌ها اینه که با مثال و #شعر و #داستان یک موضوعی رو براشون جا بندازید.

اما این داستانی که میخوام بگم بِدرد ما بزرگترها هم میخوره، بخونید👇

👤یک عالمی رد میشد دید چند تا بچه دارند توپ بازی میکنند، 🧒 گفت بچه‌ها منم بازی میدید؟
فقط قبل از توپ بازی بیایید با هم #شعر بخونیم!

👧🧒 بچه‌ها گفتند: بله! 

👤گفت ؛ پس من میخونم شما تکرار کنید شروع کرد و گفت: یه توپ دارم...

🧒 بچه‌ها گفتند: قِلقلیه!

👤سرخ و سفید و…..

🧒 بچه‌ها داد زدند؛ آبیه!

👤عالم گفت؛ میزنم زمین …

🧒 بچه‌ها گفتند: هوا میره...

👤دوباره عالم گفت؛ میزنم زمین … هوا میره !!!

بعد توپ رو برداشت و زد زمین، توپ رفت بالا، دوباره محکم زد زمین، توپ بیشتر رفت بالا، هر چی بیشتر زد زمین توپ بیشتر رفت بالا !!!

🗣 عالِم رو کرد به بچه‌ها و گفت: هر چی بیشتر بزنید زمین بیشتر میره بالا، درسته⁉️

👧🧒 بچه‌ها بلند گفتند: بله!

🗣 عالم گفت: بچه‌ها اگر میخواهید برید بالا سه جا خودتونُ محکم زمین بزنید. که اگر این سه جا خودتُ محکم زمین زدی جوری میری بالا که نمیدونی تااا کجا میری!!! 😍👇


در خونه #خدا، خودت رو بزن زمین.🙇‍♀

در خونه‌ی #اهل‌بیت، خودت رو بزن زمین.🙇‍♀

در خونه #پدر و #مادر، خودت رو بزن زمین.🙇‍♀

💯 هر چی بیشتر خودت رو زمین بزنی😩😭 بیشتر بالا میری، نمیدونی تا کجا میری!!! پس خودت رو این سه جا زمین بزن!
👇👇👇

⚪️ #خدا
🕋 وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً(اسراء/۱۰۹)
⚡️و گريه‌كنان بر چانه‌ها (به سجده) مى‌افتند و همواره بر خشوعشان افزوده مى‌شود.

⚪️ #اهل‌بیت
🕋...اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ...ِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
⚡️از خداوند پروا كنید و به سوى او (از مقرّبان درگاهش) #وسیله بجویید...، شاید رستگار گردید. (مائده/۳۵)

🔻همین است که در #زیارت_جامعه_کبیره میخونیم؛

💢وَفازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ وَاَمِنَ مَنْ لَجَاَ اِلَیْکُمْ...
👈رستگار شد آن که به شما چنگ زد و ایمن گشت آنکه بدرگاه شما پناه آورد

⚪️ #پدر_مادر
🕋 وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما(اسرا،۲۴)
⚡️و از روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خويش را براى آنان فرودآور.
و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور

⬇️ سخنانی از جنس نور
@zibatarinjomleha
🌸🍃🍃🌸

پیوستن به قافله‌ی نور

ُر چه زیبا درک کرد آیه شریفه قرآن‌کریم را که می‌فرماید:

🕋 مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَه غَفُوراً رَحیماً

⚡️آن کس که #توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته کند که البته خداوند لغزشهایشان را تبدیل به ثواب و نیکی‌ها خواهد کرد زیرا پروردگار بخشنده و مهربان است.(فرقان/۷۰)

📚سرگذشت «حُر» #داستان زندگى همه ماست که باید سرِ دو راهى‌هاى هوا و هوس زودگذر و سعادت ابدی، راه آزادگى رو انتخاب کنیم.

⛔️ با #غرور جوانى و #مال و جاه، فریب نخوریم و از جاده درست منحرف نشیم

⚡️دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
⚡️واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

⬇️ سخنانی از جنس نور
@zibatarinjomleha