بدون سحرخیزی و تضرّع در اسحار به جایی که باید، نمی توان رسید؛
و این به این معنی نیست که باید حتماً نماز شب خوانده شود؛
بلکه می توان فقط به خواندن نماز شفع و وتر اکتفا کرد؛
یا فقط قرآن خواند؛
یا دعاهایی مانند : زیارت جامعه،
زیارت عاشورا ،
و یا هر دعای دیگر ،
و یا حتی فقط با ادب و محبّت، با حضور قلب و با توجه بیدار بود که فرمود: اُذکرونی اَذکرکم (البقره: ١٥٢) : یادم کنید تا یادتان کنم.
و کدام عاقل است که نفهمد که یاد ما او را کجا و یاد او ما را کجا ؟!
منِ بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو آن من و من آن تو باشم
و این به این معنی نیست که باید حتماً نماز شب خوانده شود؛
بلکه می توان فقط به خواندن نماز شفع و وتر اکتفا کرد؛
یا فقط قرآن خواند؛
یا دعاهایی مانند : زیارت جامعه،
زیارت عاشورا ،
و یا هر دعای دیگر ،
و یا حتی فقط با ادب و محبّت، با حضور قلب و با توجه بیدار بود که فرمود: اُذکرونی اَذکرکم (البقره: ١٥٢) : یادم کنید تا یادتان کنم.
و کدام عاقل است که نفهمد که یاد ما او را کجا و یاد او ما را کجا ؟!
منِ بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو آن من و من آن تو باشم
عزیزانم!
روی سخنم با کسی است که می داند حق با علی است و علی با حق است؛
یعنی: این همان است و همان این.
و می داند که حقّی که خدای متعال و رسولش از آن سخن گفته اند امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است.
حق از طرفی حجّتِ رسالتِ رسول الله و دلیل حقّانیّتِ اوست،
و از طرف دیگر همراهی با آن و عمل به آن تکلیف بنده است ؛
این است سمت و سویِ روشن و روان خلقت و شریعت ؛
پس او را در سینه ی خود جای داده به همراه او زندگی کنید و حرمت این همراهی را رعایت کنید ؛
به شادی او شاد ، و به اندوه او اندوهگین باشید ؛
در هر حسنی و خیری حضور او را ببینید،
او را میل کنید ،
و برای او زندگی کنید؛
تا عنایت فرمایند و توفیق دهند که او را زندگی کنید ؛
پس آنگاه :
زندگی و مرگتان شود علی ؛
دنیا و آخرتتان شود علی؛ یا علی!
روی سخنم با کسی است که می داند حق با علی است و علی با حق است؛
یعنی: این همان است و همان این.
و می داند که حقّی که خدای متعال و رسولش از آن سخن گفته اند امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است.
حق از طرفی حجّتِ رسالتِ رسول الله و دلیل حقّانیّتِ اوست،
و از طرف دیگر همراهی با آن و عمل به آن تکلیف بنده است ؛
این است سمت و سویِ روشن و روان خلقت و شریعت ؛
پس او را در سینه ی خود جای داده به همراه او زندگی کنید و حرمت این همراهی را رعایت کنید ؛
به شادی او شاد ، و به اندوه او اندوهگین باشید ؛
در هر حسنی و خیری حضور او را ببینید،
او را میل کنید ،
و برای او زندگی کنید؛
تا عنایت فرمایند و توفیق دهند که او را زندگی کنید ؛
پس آنگاه :
زندگی و مرگتان شود علی ؛
دنیا و آخرتتان شود علی؛ یا علی!
حکایت بی حساب بودن در روزی که مو را از ماست بیرون می کشند :
عزیزانم!
عقلاً بندگی بنده در خورِ مولویّت مولا باید باشد. مولویّت خدایِ متعال چقدر است؟!
عقلاً بزرگی معصیت هر مولایی به قدر عظمت اوست؛ قدر معصیت هر مولایی در عظمت او ضرب شده، قدر حقیقی معصیت او معلوم می شود ؛
و چنین است که کمترین معصیت خدای متعال ضرب در شدّت عظمتِ بی حدّ در بی حدِّ او ، می شود بی نهایت ؛ وبر اساس حکم عدل و عقل صاحبش را مستوجب جاودانه بودن در جهنّم می کند.
پس : بنده چه مقدار طهارت و عصمت در بندگی خدای متعال باید داشته باشد که متناسبِ خدایی او باشد؟!
چنین طهارت و عصمتی وقتی مقدور است که عمل به خدای متعال و به ولایت او انجام شده باشد . چنین عملی در خور آن درگاهِ عظمت است، و چنین عملی است که از آن سوال نخواهد شد؛
چرا که: به خود خدای متعال انجام شده و او «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ» ( الانبیاء:٢٣ )،(خدای متعال در کرداری که دارد باز خواست نمی شود) . چرا که : مگر خدایی جز او هست تا از او سوال کند؟!
پس برای این چنین بودن باید که به او و یا به ولایت ولی او عامل بود: به گردانیدن او گشتن؛ به مشیّت او خواستن و به اراده ی او عمل کردن؛ یعنی: عامل به او و ولایت او بودن و چون او « لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ » ، پس چنین فاعلی و عاملی بی سوال و بی حساب خواهد بود.
و این است حکایت بی حساب بودن شیعیان اهل بیت علیهم السلام در قیامت.
عزیزانم!
عقلاً بندگی بنده در خورِ مولویّت مولا باید باشد. مولویّت خدایِ متعال چقدر است؟!
عقلاً بزرگی معصیت هر مولایی به قدر عظمت اوست؛ قدر معصیت هر مولایی در عظمت او ضرب شده، قدر حقیقی معصیت او معلوم می شود ؛
و چنین است که کمترین معصیت خدای متعال ضرب در شدّت عظمتِ بی حدّ در بی حدِّ او ، می شود بی نهایت ؛ وبر اساس حکم عدل و عقل صاحبش را مستوجب جاودانه بودن در جهنّم می کند.
پس : بنده چه مقدار طهارت و عصمت در بندگی خدای متعال باید داشته باشد که متناسبِ خدایی او باشد؟!
چنین طهارت و عصمتی وقتی مقدور است که عمل به خدای متعال و به ولایت او انجام شده باشد . چنین عملی در خور آن درگاهِ عظمت است، و چنین عملی است که از آن سوال نخواهد شد؛
چرا که: به خود خدای متعال انجام شده و او «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ» ( الانبیاء:٢٣ )،(خدای متعال در کرداری که دارد باز خواست نمی شود) . چرا که : مگر خدایی جز او هست تا از او سوال کند؟!
پس برای این چنین بودن باید که به او و یا به ولایت ولی او عامل بود: به گردانیدن او گشتن؛ به مشیّت او خواستن و به اراده ی او عمل کردن؛ یعنی: عامل به او و ولایت او بودن و چون او « لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ » ، پس چنین فاعلی و عاملی بی سوال و بی حساب خواهد بود.
و این است حکایت بی حساب بودن شیعیان اهل بیت علیهم السلام در قیامت.
🔸به مناسبت ۲۵ شوال روز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام
امروزه مسلّم است كه براى بهره كشى از هر جامعه اى، تسلّط نظامى بر آن ، پر هزينه ترين و مشكل ترين و پر دردسر ترين و كم دوام ترين راه است؛ و از طرفى هر جامعه اى به اقتضاى فرهنگ خود رفتار مى كند؛
لذا: راه كم دردسر و بادوام و عميق براى در اختيار داشتن جامعه، تغيير در فرهنگ جامعه است به نحوى كه مطابق ميل چپاولگر رفتار كند.
با چنين شيوه اى غاصبان و چپاولگران توانستند چندین نسل بر جامعه نو مسلمان، حكومت كنند، و نهال نورس دين و فرهنگ الهى آن را چنان از ريشه درآورند كه از كتابش جز رسمى و از خودش جز اسمی باقى نماند.
از قضاى ربانى در مقطعى ظالمين به يكديگر مشغول شدند، و فرصت مغتنمى براى كليدار عالم معرفت و معناى دين الهى پيدا شد. خلاصه آن چه او فرمود، به بيان نورانى خود او، از وى چنين روايت شده:
«عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ؛عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ.
قَالَ زُرَارَةُ: فَقُلْتُ: وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ؟
فَقَالَ: الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ؛ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ...» ؛
از زراره روایت شده که حضرت باقر عليه السّلام فرمودند: اسلام بر پنج پايه، بنيان شده: بر نماز و زكات و روزه و حج و ولايت.
زراره گفت: عرض كردم: كدام يك از اينها برترند؟
فرمودند: ولايت (قبول گردانيده شدن به گردش كسى كه خداى متعال او را مى گرداند) برتر است؛ زيرا كليد (ره يافت به احكام ظاهرى و باطنى، و معرفت و معناى) آن هاست...
زراره گويد: سپس فرمودند: بلندترين نقطه دين، و قلّه و كليد آن و در (ورود به حقيقت) همه چيز و خشنودى خدا، بعد از معرفت او، پيروى از امام است؛خداى عزّ و جلّ مي فرمايند: « هر كه رسول را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده، و هر كه مخالفت كند كيفر مخالفتش با خداست و ما تو را به نگهبانى آن ها نفرستاديم » ؛ بدان اگر كسى شبهاى عمرش را به نماز ايستد و روزها روزه گيرد، و همه دارائي اش را صدقه دهد، و همه عمرش را حج خانه خداى كند، ولى ولايت ولىّ خدا را نشناسد، تا به گردانيدن او بگردد و كردارش به راهنمائى او باشد، در پاداش اعمال، حقّى بر خدا ندارد، و از اهل ايمان نباشد؛
سپس فرمودند: آنان همان نيكوكارانند كه خدا كسانى از آن ها را به فضل رحمت خود به بهشت ببرد؛ (کافی۳: ۵٤).
ناگهان ظالمان به خود آمدند؛ آن ولى والى اعلا، داعى و معلم و هادى مردمان از ولايت شيطان، به ولايت رحمن بود؛ رشته ها داشت پنبه مى شد، كه روز ۲۵ شوال شد؛ صلوات الله عليه و آله كثيراً كثيراً كثيرا.
امروزه مسلّم است كه براى بهره كشى از هر جامعه اى، تسلّط نظامى بر آن ، پر هزينه ترين و مشكل ترين و پر دردسر ترين و كم دوام ترين راه است؛ و از طرفى هر جامعه اى به اقتضاى فرهنگ خود رفتار مى كند؛
لذا: راه كم دردسر و بادوام و عميق براى در اختيار داشتن جامعه، تغيير در فرهنگ جامعه است به نحوى كه مطابق ميل چپاولگر رفتار كند.
با چنين شيوه اى غاصبان و چپاولگران توانستند چندین نسل بر جامعه نو مسلمان، حكومت كنند، و نهال نورس دين و فرهنگ الهى آن را چنان از ريشه درآورند كه از كتابش جز رسمى و از خودش جز اسمی باقى نماند.
از قضاى ربانى در مقطعى ظالمين به يكديگر مشغول شدند، و فرصت مغتنمى براى كليدار عالم معرفت و معناى دين الهى پيدا شد. خلاصه آن چه او فرمود، به بيان نورانى خود او، از وى چنين روايت شده:
«عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ؛عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ.
قَالَ زُرَارَةُ: فَقُلْتُ: وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ؟
فَقَالَ: الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ؛ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ...» ؛
از زراره روایت شده که حضرت باقر عليه السّلام فرمودند: اسلام بر پنج پايه، بنيان شده: بر نماز و زكات و روزه و حج و ولايت.
زراره گفت: عرض كردم: كدام يك از اينها برترند؟
فرمودند: ولايت (قبول گردانيده شدن به گردش كسى كه خداى متعال او را مى گرداند) برتر است؛ زيرا كليد (ره يافت به احكام ظاهرى و باطنى، و معرفت و معناى) آن هاست...
زراره گويد: سپس فرمودند: بلندترين نقطه دين، و قلّه و كليد آن و در (ورود به حقيقت) همه چيز و خشنودى خدا، بعد از معرفت او، پيروى از امام است؛خداى عزّ و جلّ مي فرمايند: « هر كه رسول را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده، و هر كه مخالفت كند كيفر مخالفتش با خداست و ما تو را به نگهبانى آن ها نفرستاديم » ؛ بدان اگر كسى شبهاى عمرش را به نماز ايستد و روزها روزه گيرد، و همه دارائي اش را صدقه دهد، و همه عمرش را حج خانه خداى كند، ولى ولايت ولىّ خدا را نشناسد، تا به گردانيدن او بگردد و كردارش به راهنمائى او باشد، در پاداش اعمال، حقّى بر خدا ندارد، و از اهل ايمان نباشد؛
سپس فرمودند: آنان همان نيكوكارانند كه خدا كسانى از آن ها را به فضل رحمت خود به بهشت ببرد؛ (کافی۳: ۵٤).
ناگهان ظالمان به خود آمدند؛ آن ولى والى اعلا، داعى و معلم و هادى مردمان از ولايت شيطان، به ولايت رحمن بود؛ رشته ها داشت پنبه مى شد، كه روز ۲۵ شوال شد؛ صلوات الله عليه و آله كثيراً كثيراً كثيرا.
🔸 معرفت آموزی در محضر مبارک حضرت امام جعفر صادق علیه السلام (۱)؛
وصف ایشان علیهم السلام، و تکلیف ما :
از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند:
"إن الله أحكم وأكرم وأجل وأعظم وأعدل من أن يحتج بحجة ثم يغيب عنهم شيئاً من أمورهم".؛ (بصائر الدرجات:۱۲۳):
«حقیقت این است که خدای حکیم تر و گرامی تر و بلند مرتبه تر و بزرگتر و دادگرتر از آن است که کسی را حجت (راهنما و راهبر و دلیل و برهان و شاهد بر بندگانش) قرار دهد و سپس چیزی از آن ها را بر او پوشیده دارد».
حال، کو عاقل و اهل دلی که:
مراقب این مراقب باشد؛
از او حیا کرده، در خلوت و جلوت؛ و ظاهر و باطن در محضر او مودب باشد؛ که یکی از دو حکم یافتن معنای «تقوا» (دوام یاد حق تعالی و داشتن او) که محور اصلی و منحصر بفرد تربیت و تعلیم در مکتب و مدرسه الهی است، همین است؛ مراقبت از مراقبت کننده. اصل اول در تربیت الهی که اساس نیل به مراتب عالیه، در طی کردن مراتب معرفت تا قرار دراعلا درجه بی ته یقین است ، این است.
وصف ایشان علیهم السلام، و تکلیف ما :
از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند:
"إن الله أحكم وأكرم وأجل وأعظم وأعدل من أن يحتج بحجة ثم يغيب عنهم شيئاً من أمورهم".؛ (بصائر الدرجات:۱۲۳):
«حقیقت این است که خدای حکیم تر و گرامی تر و بلند مرتبه تر و بزرگتر و دادگرتر از آن است که کسی را حجت (راهنما و راهبر و دلیل و برهان و شاهد بر بندگانش) قرار دهد و سپس چیزی از آن ها را بر او پوشیده دارد».
حال، کو عاقل و اهل دلی که:
مراقب این مراقب باشد؛
از او حیا کرده، در خلوت و جلوت؛ و ظاهر و باطن در محضر او مودب باشد؛ که یکی از دو حکم یافتن معنای «تقوا» (دوام یاد حق تعالی و داشتن او) که محور اصلی و منحصر بفرد تربیت و تعلیم در مکتب و مدرسه الهی است، همین است؛ مراقبت از مراقبت کننده. اصل اول در تربیت الهی که اساس نیل به مراتب عالیه، در طی کردن مراتب معرفت تا قرار دراعلا درجه بی ته یقین است ، این است.
🔸معرفت آموزی در محضر مبارک حضرت امام جعفر صادق علیه السلام( ۲ )
🔹همه مبحث اخلاق در مذهب ما:
عناوین اخلاقی و طرق تخلق به آن ها
« اخلاق» جمع «خلق»( به ضم خ) به معنی صفت قلبی و روحی و باطنی است ، در مقابل «خلق» ( به فتح خ) که به معنی صفت تنی و بدنی و ظاهری انسان است .
به این ترتیب می توان گفت که صفات و خصوصیات باطنی و قلبی هر کسی ، لباس انسانی ، و همان شخصیت او ، و صفات و خصوصیات تن و بدن او ، لباس طبیعی اوست.
بطور معمول ، خصوصیات و صفات قلبی و روحی انسان ، منشاء و مصدر صدور افعال از انسان ، و انگیزه او در اعمال او می باشند .
اخلاقیات هر کسی ، ابتدائا از وراثت و سپس از تربیت پذیری او از محیط زندگی اوست.
و چنین است که هر مذهب و مکتبی اخلاقیات خاص خود و لاجرم تربیت انسانی مناسب آن ، و متناسب با آن را دارد ؛
لذا: منظور از « حسن خلق» در مذهب ما برخلاف تصور عامیانه ، خوش اخلاقی فقط به معنای رفتار ملایم و لطیف و مهربان نیست ؛ بلکه : مجموعه صفات نیک و خدا پسندانه و مکارم اخلاقی است .
و نیز چنین است که کسب این مجموعه عظیم و ارزنده ، در نظام تربیتی که در مکاتب انسانی ساخته شده ، راهی طولانی و سخت است ؛ اما در نظام الهی جعفری ما ؛ که برای همگان است ؛ قابل فهم و تخلق برای همگان است ؛ که برای همگانی بودن دین الهی باید در ان قابلیت فهم و عمل برای همه مخاطبین خود که عقلا هستند ، باشد.
عناوین اخلاقی در مکتب الهی - عموما- از مستقلات عقلیه هستند ؛ یعنی: عقل هر عاقلی ، مستقل از شرع به حسن و قبح آن حکم می کند ؛ لذا : بلوغ انسانی هر انسانی هنگامی است که خود به فکرتعمیق و تشدید محاسن اخلاقی خود ، در مورد داشته های از انها ، و ایجاد ، در موارد نداشته ها از انها ، و ریشه کن کردن مساوی اخلاقی در خود باشد. و چنین است که از نگاهی ظهور و بروز چند و چون تدین هر کسی در خلقیات اوست .
حال مائیم و اخلاقیات در مذهب جعفری ما :
از عبدالله بن بکیر نقل شده که او از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند:
«إنا لنحب من كان عاقلا فهما فقيها حليما مداريا صبورا صدوقا وفيا؛ إن الله عز وجل خص الأنبياء بمكارم الأخلاق.
فمن كانت فيه فليحمد الله على ذلك. ومن لم تكن فيه فليتضرع إلى الله عز وجل وليسأله
إياها.
قال: قلت: جعلت فداك وما هن؟
قال: هن: الورع، والقناعة، والصبر، والشكر، والحلم، والحياء، والسخاء، والشجاعة، والغيرة، والبر، وصدق الحديث، وأداء الأمانة»؛ یعنی:
همانا ما هر كسى را كه عاقل، فرزانه (فهیم)، فقیه (عالم دقیق و عمیق)، پر حوصله (حلیم)، سازگار با مردمان (مدارا کننده)، بردبار (صبور)، راست گو و با وفا باشد، دوست داریم.
همانا خدای عز و جل پیغمبران را (با آراستن) به مكارم اخلاق ممتازشان ساخته، پس كسى كه مكارم اخلاق دارد، خدای را بایستی بر آن سپاس (حمد و شکر ) كند، و كسى كه (آن مکارم) در او نیست، بایستی به درگاه خدای عز و جل گریه و زاری (تضرع) كند، و آن ها را درخواست کند.
گفتم: فدایت شوم، آن ها (آن مكارم اخلاق) کدامند؟
فرمودند: ورع (پرهیز از گناهان)، قناعت (به حد کفاف قانع بودن)، صبر، شكر، حلم (پرحوصلگی)، حیا، سخاوت (گشاده دستی)، شجاعت، غیرت، نیكوكارى، راست گویى، و امانتداری؛ (کافی۲: ۵۶ ).
و در پایان لازم به یادآوری است ، که در منطق محکم کتاب و عترت :
به همه آنچه در دین الهی از مقامات و کمالات و معارف و علوم الهیه فرموده اند، به حسن اختیار خود و به مدد محبت و ولایت الهیه وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام می توان رسید ؛ یا علی .
🔹همه مبحث اخلاق در مذهب ما:
عناوین اخلاقی و طرق تخلق به آن ها
« اخلاق» جمع «خلق»( به ضم خ) به معنی صفت قلبی و روحی و باطنی است ، در مقابل «خلق» ( به فتح خ) که به معنی صفت تنی و بدنی و ظاهری انسان است .
به این ترتیب می توان گفت که صفات و خصوصیات باطنی و قلبی هر کسی ، لباس انسانی ، و همان شخصیت او ، و صفات و خصوصیات تن و بدن او ، لباس طبیعی اوست.
بطور معمول ، خصوصیات و صفات قلبی و روحی انسان ، منشاء و مصدر صدور افعال از انسان ، و انگیزه او در اعمال او می باشند .
اخلاقیات هر کسی ، ابتدائا از وراثت و سپس از تربیت پذیری او از محیط زندگی اوست.
و چنین است که هر مذهب و مکتبی اخلاقیات خاص خود و لاجرم تربیت انسانی مناسب آن ، و متناسب با آن را دارد ؛
لذا: منظور از « حسن خلق» در مذهب ما برخلاف تصور عامیانه ، خوش اخلاقی فقط به معنای رفتار ملایم و لطیف و مهربان نیست ؛ بلکه : مجموعه صفات نیک و خدا پسندانه و مکارم اخلاقی است .
و نیز چنین است که کسب این مجموعه عظیم و ارزنده ، در نظام تربیتی که در مکاتب انسانی ساخته شده ، راهی طولانی و سخت است ؛ اما در نظام الهی جعفری ما ؛ که برای همگان است ؛ قابل فهم و تخلق برای همگان است ؛ که برای همگانی بودن دین الهی باید در ان قابلیت فهم و عمل برای همه مخاطبین خود که عقلا هستند ، باشد.
عناوین اخلاقی در مکتب الهی - عموما- از مستقلات عقلیه هستند ؛ یعنی: عقل هر عاقلی ، مستقل از شرع به حسن و قبح آن حکم می کند ؛ لذا : بلوغ انسانی هر انسانی هنگامی است که خود به فکرتعمیق و تشدید محاسن اخلاقی خود ، در مورد داشته های از انها ، و ایجاد ، در موارد نداشته ها از انها ، و ریشه کن کردن مساوی اخلاقی در خود باشد. و چنین است که از نگاهی ظهور و بروز چند و چون تدین هر کسی در خلقیات اوست .
حال مائیم و اخلاقیات در مذهب جعفری ما :
از عبدالله بن بکیر نقل شده که او از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند:
«إنا لنحب من كان عاقلا فهما فقيها حليما مداريا صبورا صدوقا وفيا؛ إن الله عز وجل خص الأنبياء بمكارم الأخلاق.
فمن كانت فيه فليحمد الله على ذلك. ومن لم تكن فيه فليتضرع إلى الله عز وجل وليسأله
إياها.
قال: قلت: جعلت فداك وما هن؟
قال: هن: الورع، والقناعة، والصبر، والشكر، والحلم، والحياء، والسخاء، والشجاعة، والغيرة، والبر، وصدق الحديث، وأداء الأمانة»؛ یعنی:
همانا ما هر كسى را كه عاقل، فرزانه (فهیم)، فقیه (عالم دقیق و عمیق)، پر حوصله (حلیم)، سازگار با مردمان (مدارا کننده)، بردبار (صبور)، راست گو و با وفا باشد، دوست داریم.
همانا خدای عز و جل پیغمبران را (با آراستن) به مكارم اخلاق ممتازشان ساخته، پس كسى كه مكارم اخلاق دارد، خدای را بایستی بر آن سپاس (حمد و شکر ) كند، و كسى كه (آن مکارم) در او نیست، بایستی به درگاه خدای عز و جل گریه و زاری (تضرع) كند، و آن ها را درخواست کند.
گفتم: فدایت شوم، آن ها (آن مكارم اخلاق) کدامند؟
فرمودند: ورع (پرهیز از گناهان)، قناعت (به حد کفاف قانع بودن)، صبر، شكر، حلم (پرحوصلگی)، حیا، سخاوت (گشاده دستی)، شجاعت، غیرت، نیكوكارى، راست گویى، و امانتداری؛ (کافی۲: ۵۶ ).
و در پایان لازم به یادآوری است ، که در منطق محکم کتاب و عترت :
به همه آنچه در دین الهی از مقامات و کمالات و معارف و علوم الهیه فرموده اند، به حسن اختیار خود و به مدد محبت و ولایت الهیه وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام می توان رسید ؛ یا علی .
🔹معرفت آموزی در محضر مبارک حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ( ۳ )
وصف ما ، و سیاهکاری ما
از حفض بن ابی عایشه نقل شده که او گفت:
«بعث أبو عبد الله غلاما له في حاجة فأبطأ، فخرج أبو عبد الله علیه السلام على أثره لما أبطأ، فوجده نائما، فجلس عند رأسه يروحه حتى إنتبه، فلما إنتبه قال له أبو عبد الله علیه السلام:
يا فلان والله ما ذلك لك، تنام الليل والنهار؟ لك الليل ولنا منك النهار»:
امام صادق عليه السلام يكى از خدمتكارانش را به دنبال حاجتى فرستاد. خدمتكار کندی نموده و دير كرد ؛ پس : ان حضرت خود در پی او شدند که برای چه دیر کرده ؟ ؛ پس او را يافتند در حالى كه به خواب رفته بود . حضرت بالاى سر او نشستند و شروع به باد زدن او کردند، تا آن كه خدمتكار بيدار شد؛ پس : وقتی او بیدار شد، آن حضرت به او فرمودند:
اى فلانى! به خدا كه درست نيست، هم شب و هم روز را می خوابى؟ بلكه شب براى خودت ولى روز را براى ما باش؛ ( کافی۲: ۱۱۲ ).
و این در حالی است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«فانا صنائع ربنا و الناس بعد صنایع لنا»؛ (نهج البلاغة: نامه۲۸):
ما آفریدگان پروردگارمان هستیم، و دیگر مخلوقات و مردمان، آفریدگانی برای ما.
حکم دیگر برای داشتن خدای متعال و خدا داری (تقوا ) تقید به این حکم است : سلب مالکیت از خود و مایملک خود و تملیک آن به حق تعالی؛ یعنی: عملا به خلیفه و ولی او ؛ خود و مایملک خود را ازآن خدای متعال و خلیفه و ولی او دانستن ؛ روش و حکم مولای آن مولا شدن ، اینست ؛ غلام ( خادم مملوک ) آن سرور و سالار شدن .
حال ، مائیم با زبان تمنا و تضرع حضرت سجاد علیه السلام در مناجاة تائبین؛ که :
الهی
هل یرجع العبد الآبق الا الی مولاه؟!
أم هل یجیره من سخطه أحد سواه؟!
به قول حافظ:
« جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست»
« منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه ؟»
سیدی العفو ؛ العفو ؛ العفو .
وصف ما ، و سیاهکاری ما
از حفض بن ابی عایشه نقل شده که او گفت:
«بعث أبو عبد الله غلاما له في حاجة فأبطأ، فخرج أبو عبد الله علیه السلام على أثره لما أبطأ، فوجده نائما، فجلس عند رأسه يروحه حتى إنتبه، فلما إنتبه قال له أبو عبد الله علیه السلام:
يا فلان والله ما ذلك لك، تنام الليل والنهار؟ لك الليل ولنا منك النهار»:
امام صادق عليه السلام يكى از خدمتكارانش را به دنبال حاجتى فرستاد. خدمتكار کندی نموده و دير كرد ؛ پس : ان حضرت خود در پی او شدند که برای چه دیر کرده ؟ ؛ پس او را يافتند در حالى كه به خواب رفته بود . حضرت بالاى سر او نشستند و شروع به باد زدن او کردند، تا آن كه خدمتكار بيدار شد؛ پس : وقتی او بیدار شد، آن حضرت به او فرمودند:
اى فلانى! به خدا كه درست نيست، هم شب و هم روز را می خوابى؟ بلكه شب براى خودت ولى روز را براى ما باش؛ ( کافی۲: ۱۱۲ ).
و این در حالی است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«فانا صنائع ربنا و الناس بعد صنایع لنا»؛ (نهج البلاغة: نامه۲۸):
ما آفریدگان پروردگارمان هستیم، و دیگر مخلوقات و مردمان، آفریدگانی برای ما.
حکم دیگر برای داشتن خدای متعال و خدا داری (تقوا ) تقید به این حکم است : سلب مالکیت از خود و مایملک خود و تملیک آن به حق تعالی؛ یعنی: عملا به خلیفه و ولی او ؛ خود و مایملک خود را ازآن خدای متعال و خلیفه و ولی او دانستن ؛ روش و حکم مولای آن مولا شدن ، اینست ؛ غلام ( خادم مملوک ) آن سرور و سالار شدن .
حال ، مائیم با زبان تمنا و تضرع حضرت سجاد علیه السلام در مناجاة تائبین؛ که :
الهی
هل یرجع العبد الآبق الا الی مولاه؟!
أم هل یجیره من سخطه أحد سواه؟!
به قول حافظ:
« جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست»
« منم که بی تو نفس می کشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ور نه چیست عذر گناه ؟»
سیدی العفو ؛ العفو ؛ العفو .
۷۸۶
عیدانه جانانه
بمناسبت میلاد مسعود ولیه ما حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و حجت بر «من فوق الارض و من تحت الثری»؛ اعلی حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء
در زیارت از نزدیک، زائر با توجه به حضور در محضر زیارت شونده، او را زیارت می کند.
در زیارت از دور، شما با توجه به حضور احاطی زیارت شونده در ظاهر و باطن خود، او را زیارت می کنید.
و اگر قصد همجواری و مجالست مدام را با او دارید ؛ که شاه کلید نیل به همه مقامات و کمالات معنوی در دین الهی ، و سعادت در دنیا و آخرت است ، بعد از زیارت، به آن طور که عرض شد، سعی در مراقبت و محافظت از حضور وجود مبارک او در خود داشته باشید؛( تقوا ). و برای تسهیل در این امر زیارت معظم له را در مقاطع زمانی معین نزدیک به هم، با محبت و تواضع ، به همان نحو تکرار کنید.
عیدانه جانانه
بمناسبت میلاد مسعود ولیه ما حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و حجت بر «من فوق الارض و من تحت الثری»؛ اعلی حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء
در زیارت از نزدیک، زائر با توجه به حضور در محضر زیارت شونده، او را زیارت می کند.
در زیارت از دور، شما با توجه به حضور احاطی زیارت شونده در ظاهر و باطن خود، او را زیارت می کنید.
و اگر قصد همجواری و مجالست مدام را با او دارید ؛ که شاه کلید نیل به همه مقامات و کمالات معنوی در دین الهی ، و سعادت در دنیا و آخرت است ، بعد از زیارت، به آن طور که عرض شد، سعی در مراقبت و محافظت از حضور وجود مبارک او در خود داشته باشید؛( تقوا ). و برای تسهیل در این امر زیارت معظم له را در مقاطع زمانی معین نزدیک به هم، با محبت و تواضع ، به همان نحو تکرار کنید.
🍀 ولیه کریمه شفیعه ای با سروری و سالاری برخوبان همه اعصار و ازمنه
امام صادق علیه السلام در حدیثی،
در وصف حضرت معصومه علیها السلام فرمودند :
"...امراة هی من ولدی اسمها فاطمة بنت موسی، تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم" ؛
بانویی از فرزندان من ؛ نامش فاطمه دختر موسی( امام کاظم علیه السلام) است که تمام شیعیانم به شفاعت او داخل بهشت می شوند .
(بحارالانوار ۶۰ : ۲۲۸ )
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه
فان لک عندالله شانا من الشان
امام صادق علیه السلام در حدیثی،
در وصف حضرت معصومه علیها السلام فرمودند :
"...امراة هی من ولدی اسمها فاطمة بنت موسی، تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم" ؛
بانویی از فرزندان من ؛ نامش فاطمه دختر موسی( امام کاظم علیه السلام) است که تمام شیعیانم به شفاعت او داخل بهشت می شوند .
(بحارالانوار ۶۰ : ۲۲۸ )
یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه
فان لک عندالله شانا من الشان
۷۸۶
🔹 به مناسبت ایام ولادت باسعادت سید و سرور و سالار ما؛ حضرت ثامن ضامن ؛ علی بن موسی الرضا علیه السلام ؛
تأملاتی در کنار درب صحن پائین پای حرم مطهر رضوی( ۱ )
قصه مختصر
حال و هوای معرفتی و وجدانی کسی که به مدد الهی به ولایت الهیه نایل شده باشد ،« ماشاءالله،لاقوه الا بالله» است ؛ همانکه نقش نگین وجود مبارک امام رضا علیه السلام بوده ؛(کافی۴۷۳:۶) ،و توصیه شده که بر نگین خود « ماشاء الله لا قوه الا بالله استغفرالله» نقش کنید ؛(از امام صادق علیه السلام؛ثواب الاعمال : ۱۸۰). یک نقش نقش نگین ،متذکر داشتن صاحب آن است.
مقام نورانی خلق اول - که در باره آن در دورهمخوانی اصول کافی،در باب حدوث اسما ،به تفصیل گفتگو شده- اولاً مشیئه الله و یا همان « ماشاءالله» است که جلوه علمی آن حقیقت الهیه است، و ثانیا « لاقوه الا بالله» که جلوه همان حقیقت در کران بیکران اقتدار و قوت و قدرت .
به این ترتیب اولی مقام نورانی بلا تعین وجود اقدس رسول الله صلی الله علیه واله است، و دومی مقام نورانی بلاتعین وجود مقدس امیر المومنین صلی الله علیه وآله می باشد.
نکته بایسته تذکر اینکه- همانطور که در درسهای اسما و صفات شرح اصول کافی مستنداً عرض شد - مقام نورانی بلا تعین رسول الله، رسول الله نیست، بلکه اسم الله،و آیه الله ،و صفت الله،ومشیت الله و...بوده ومنسوب به خدای متعال می باشد ، نه به آن حضرت . واز همین قبیل است مقام نورانی بلاتعین وجود مبارک ولی الله.
ونکته دیگر اینکه ، توصیه به نگاشتن این دو اسم نورانی و شریف بعلاوه « استغفرالله» شده است؛ «استغفرالله» می تواند ناظر به تمام اعمال ما باشد ؛ حتی همه انواع عبادات و تبرئات که ان نیز آلوده به عیب و نقص و معصیت است، ویا ناظر به قصور وتقصیر در معرفت و فهم وایمان نسبت به دو جزءاول ؛ به « ماشاء الله، لا قوه الا بالله» می باشد . والله العالم.
داشتن انگشتری با این نقش و توجه به نقش آن ، بفضل الهی می تواند در تحقق معرفت و معنای آنها موثر باشد ، گذشته از آنکه توصیه به گفتن آن ده بار بعد از نماز مغرب نیز فرموده اند؛(مصباح المتهجد ۱۰۲:۱).
🔹 به مناسبت ایام ولادت باسعادت سید و سرور و سالار ما؛ حضرت ثامن ضامن ؛ علی بن موسی الرضا علیه السلام ؛
تأملاتی در کنار درب صحن پائین پای حرم مطهر رضوی( ۱ )
قصه مختصر
حال و هوای معرفتی و وجدانی کسی که به مدد الهی به ولایت الهیه نایل شده باشد ،« ماشاءالله،لاقوه الا بالله» است ؛ همانکه نقش نگین وجود مبارک امام رضا علیه السلام بوده ؛(کافی۴۷۳:۶) ،و توصیه شده که بر نگین خود « ماشاء الله لا قوه الا بالله استغفرالله» نقش کنید ؛(از امام صادق علیه السلام؛ثواب الاعمال : ۱۸۰). یک نقش نقش نگین ،متذکر داشتن صاحب آن است.
مقام نورانی خلق اول - که در باره آن در دورهمخوانی اصول کافی،در باب حدوث اسما ،به تفصیل گفتگو شده- اولاً مشیئه الله و یا همان « ماشاءالله» است که جلوه علمی آن حقیقت الهیه است، و ثانیا « لاقوه الا بالله» که جلوه همان حقیقت در کران بیکران اقتدار و قوت و قدرت .
به این ترتیب اولی مقام نورانی بلا تعین وجود اقدس رسول الله صلی الله علیه واله است، و دومی مقام نورانی بلاتعین وجود مقدس امیر المومنین صلی الله علیه وآله می باشد.
نکته بایسته تذکر اینکه- همانطور که در درسهای اسما و صفات شرح اصول کافی مستنداً عرض شد - مقام نورانی بلا تعین رسول الله، رسول الله نیست، بلکه اسم الله،و آیه الله ،و صفت الله،ومشیت الله و...بوده ومنسوب به خدای متعال می باشد ، نه به آن حضرت . واز همین قبیل است مقام نورانی بلاتعین وجود مبارک ولی الله.
ونکته دیگر اینکه ، توصیه به نگاشتن این دو اسم نورانی و شریف بعلاوه « استغفرالله» شده است؛ «استغفرالله» می تواند ناظر به تمام اعمال ما باشد ؛ حتی همه انواع عبادات و تبرئات که ان نیز آلوده به عیب و نقص و معصیت است، ویا ناظر به قصور وتقصیر در معرفت و فهم وایمان نسبت به دو جزءاول ؛ به « ماشاء الله، لا قوه الا بالله» می باشد . والله العالم.
داشتن انگشتری با این نقش و توجه به نقش آن ، بفضل الهی می تواند در تحقق معرفت و معنای آنها موثر باشد ، گذشته از آنکه توصیه به گفتن آن ده بار بعد از نماز مغرب نیز فرموده اند؛(مصباح المتهجد ۱۰۲:۱).
جمعه ها
تا ظهر
نيمى حضور
نيمى انتظار
وظهر:
"يار بى پرده از در وديوار
بتجلى است يا اولوالابصار"
وعصر
نيمى انتظار
نيمى حضور
وغروب
نيمى غم
ونيم ديگر هم
تا ظهر
نيمى حضور
نيمى انتظار
وظهر:
"يار بى پرده از در وديوار
بتجلى است يا اولوالابصار"
وعصر
نيمى انتظار
نيمى حضور
وغروب
نيمى غم
ونيم ديگر هم