🔥[ یک عاشقانه بی صدا ]🔥
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
یک عاشقانه بی صدا
#part505
_ واووو ...بالاخره مهمان های افتخاری من از راه رسیدن .
_ جنا این هم از مهداد و یاشای عزیز دوستان افتخاری من وهمراهان عزیزشون .
_ زنش دستش رو دراز کرد که دست بده و من ونفس هم صمیمانه باهاش دست دادیم و بعد چرخید طرف من و نفس وگفت: پسرها بهتون افتخار می کنم بانوان زیبایی رو برای همراهی انتخاب کردید افتخار میدید بانوان زیبا که اسم هاتون رو به من حقیر بگید .؟
_ نفس خودش رو معرفی کرد و بعد نوبت من شد اسمم رو که گفتم با لبخندی گفت : شهرزاد قصه گو ....چه زیبا .
_ باتعجب گفتم: شماهزارو یک شب خوندید؟؟
_ دستش رو دور کمر همسرش حلقه کرد وگفت: من و همسرم جنا عاشق ایرانیم شاید دلیل اصلیمونم برای تشکیل و راه اندازی یه شعبه تو ایران همین بود
_ با لبخندی سرتکون دادم وگفتم: واقعا خوشحالم که میبینم اینقد به ایران علاقه دارید
_ جنا : وای خدا مایک مثل همیشه پرچونه هستی .
_ خوب ادم درکنار این ادم های دوست داشتنی نمی تونه که سکوت کنه توهم حالا این دوخانم زیبارو به بالا هدایت کن تا لباس هاشون رو تعویض کنن
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
یک عاشقانه بی صدا
#part505
_ واووو ...بالاخره مهمان های افتخاری من از راه رسیدن .
_ جنا این هم از مهداد و یاشای عزیز دوستان افتخاری من وهمراهان عزیزشون .
_ زنش دستش رو دراز کرد که دست بده و من ونفس هم صمیمانه باهاش دست دادیم و بعد چرخید طرف من و نفس وگفت: پسرها بهتون افتخار می کنم بانوان زیبایی رو برای همراهی انتخاب کردید افتخار میدید بانوان زیبا که اسم هاتون رو به من حقیر بگید .؟
_ نفس خودش رو معرفی کرد و بعد نوبت من شد اسمم رو که گفتم با لبخندی گفت : شهرزاد قصه گو ....چه زیبا .
_ باتعجب گفتم: شماهزارو یک شب خوندید؟؟
_ دستش رو دور کمر همسرش حلقه کرد وگفت: من و همسرم جنا عاشق ایرانیم شاید دلیل اصلیمونم برای تشکیل و راه اندازی یه شعبه تو ایران همین بود
_ با لبخندی سرتکون دادم وگفتم: واقعا خوشحالم که میبینم اینقد به ایران علاقه دارید
_ جنا : وای خدا مایک مثل همیشه پرچونه هستی .
_ خوب ادم درکنار این ادم های دوست داشتنی نمی تونه که سکوت کنه توهم حالا این دوخانم زیبارو به بالا هدایت کن تا لباس هاشون رو تعویض کنن
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿