🔥[ یک عاشقانه بی صدا ]🔥
601 subscribers
268 photos
497 videos
12 files
36 links
‌‌‌‌‌💕🦋 1401.02.10 🦋💕





تن و چشم و دل را غزل میکنم

لبت را لبالب عسل میکنم

هر آن خلوتی را که ایجاد شد

تو را زیرکانه بغل میکنم 🕊🩷


..
🟣 ارتباط با ادمین : ‌‌‌

@Sprouse_E
Download Telegram
🔥[ یک عاشقانه بی صدا ]🔥
💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡 یک عاشقانه بی صدا #part502 _ خیلی خوش تیپ شدی . _ در ماشین رو برام باز کرد وگفت: تو هم فوق العاده شدی . _ ممنونم . _ درو بست وخودش هم سوار شد یاشا زودتر از مهداد راه افتاد داشتم اتفاقات درحال وقوع رو حضم می کردم که گفت: چیه چراچیزی نمی گی؟؟…
💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡

یک عاشقانه بی صدا

#part503

_ اگر انالیز کردنتون تموم شده افتخار میدید پیاده شید؟؟

_ با لبخند گفتم: باکمال میل .

_ دستش رو دراز کرد طرفم تا بهم تو پیاده شدن کمک کنه .

_ یه امروز رو باید مثل بقیه رفتار می کردم حداقل برای کمک به مهداد دستش رو گرفتم و ازماشین پیاده شدیم نفس و یاشاهم دست در دست هم کنار ماقرار گرفتن نگاهی به نفس انداختم که دستش رو به دور بازوی یاشا حلقه کرده بود و با لبخندی گشاد درحال راه اومدن بود ورودی ساختمون یه دربزرگ سفید بود که دو نفر درحال چک کردن کارت های دعوت بودند هردو هم با کت شلوارهای فرم و خیلی جدی و بیسیم به دست .

_ پشت صفی که درحال وارد شدن بودن قرار گرفتیم یاشا اینا زودتر نوبتشون شد و کارت دعوتشون رو نشون دادند یکی دو دقیقه بعد ماهم وارد خونه شدیم و نفس و یاشارو دیدم که گوشه ی حیاط منتظر مان

_ مهداد رو به یاشا گفت: مایک برای این مهمونیش سنگ تموم گذاشته واقعا .

_ یاشا باحرکت سرتایید کرد نفس گفت: ای بابا پس این اقای مایکی که میکید کیه .

_ یاشا چرخید طرفش و گفت: واقعا تو همه ی کارهات اینقده عجولی یا الان ادرنالین خونت رفته بالا قاطی کردی؟؟؟



💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM